◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❣•° ❁ ◇❥ ❁
خواستم از #عشق بگویم
شهید به ذهنم امد
.خواستم از #شوق بگویم
شهید به ذهنم امد
.خواستم از #فکه بگویم
زبانم بندامد
.خواستم از #شلمچه بگویم
#سربند «یازهرا»یادم امد
.
.خواستم از #اروند بگویم
لب های خشک شده و دست و پای بسته یادم امد
خواستم از #جبهہ بگویم
اشکم امانم نداد
.خواستم از #ایثار بگویم
مادرش یادم امد.
.خواستم از #پسرش بگویم
بگذارنگویم.....
پسر رشید و مرد کرد
و روانه کرد
ودرعوض
برایش چند تکه #استخوان و پلاک و چفیه و سربند «یاعباس»برایش اوردن......
پسررشیدش
دربین اغوشش
به راحتی جای میشد...
با #گریه فقط می گفت:
شهید #گمنامم را اوردند....
#شهدا_گاهی_نگاهی
✾✾══════════════ ✾
💠 مطالب ما را منتشر فرمایید👇👇👇
@kohnesrbazaniran
🌺🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🌷