صفحه 3 از 20 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 191

موضوع: مهر محبوب

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,310
    تشکر
    740
    مورد تشکر
    717 در 197
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    احسان حضرت بقيه الله در زمان غيبت


    امام زمان - که درودهاى بى پايان خدا بر او - در يکى از توضيحاتشان پيرامون احسان بى پايان خود در زمان غيبت چنين مى فرمايند: واما وجه الانتفاع بى فى غيبتى فکالانتفاع بالشمس اذا غيبتها عن الابصار السحاب. بهره گيرى از من در زمان غيبت همچون بهره گيرى از خورشيد است آن هنگام که ابر آن را از ديدگان پوشيده وپنهان کرده باشد. مرحوم مجلسى در ذيل اين حديث چنين مى فرمايد: تشبيه آن وجود مقدس به خورشيد در پس ابر متضمن نکاتى چند است:
    1 - نور وجود وعلم وهدايت توسط او به خلق مى رسد. زيرا آنان - که درود خدا برايشان باد - علل غائى خلقت اند وبه واسطه آنان است که علوم ومعارف در ميان خلق نشر مى يابد وبلايا از مردم دفع مى شود، ومردم به خاطر اعمال قبيحه خود مستحق انواع عذاب خواهند بود، که خداوند مى فرمايد: (وما کان الله ليعذبهم وانت فيهم).(10)
    خداوند آنان را عذاب نمى کند در حالى که تو در ميان آنها هستى.
    2 - با آنکه مردم از خورشيد پنهان در پس ابر بهره مى گيرند، اما هر لحظه انتظار آن را دارند که ابرهاى به کنارى رود وجمال فروزان آن ديدگانشان را روشن کند. همچنين، در ايام غيبت آن حضرت نيز مخلصان شيعه هر لحظه منتظر خروج وظهور او هستند وهرگز مايوس نمى شوند که سرانجام اين ابرهاى تيره وتار را نيز پايانى خواهد بود.
    3 - منکر وجود آن حضرت با وفور دليل وجود او، مانند منکر وجود شمس است موقعى که در پشت ابر قرار گيرد.
    4 - گاهى در پشت ابر بودن خورشيد، بيشتر به صلاح مردم است، همچنين است غيبت امام عليه السلام.
    5 - همان گونه که ديدگان انسان تاب وتوان نظاره مستقيم خورشيد را ندارد، کور چشمان کوتاه نظر نيز تحمل ديدار او را نخواهند داشت.
    6 - گاهى خورشيد از پس ابرها از شکاف روزنه اى جلوه مى کند وبعضى او را ديده وبعضى همچنان محروم مى مانند. همچنين امام زمان عليه السلام در زمان غيبت، گهگاه جلوه اى نموده، از نيکبختانى خوش اقبال دل مى برد وبر آتش سوزان دلسوختگان ديگر شعله اى فروزان تر مى افزايد.
    7 - همان گونه که خورشيد را تنها ديدگان بينا، قادر به رويت مى باشد شمس فروزان چهره امام عليه السلام را نيز کوردلان بى بصيرت هرگز نمى توانند نظاره کنند، ودر اخبار هم، آيه کريمه (من کان فى هذه اعمى فهو فى الاخره اعمى واضل سبيلا)(11) به همين مسئله تفسير شده است.
    8 - همان گونه که اشعه خورشيد به اندازه وسعت روزنه هاى خانه ها از آنها عبور کرده وارد خانه مى شود، مردم نيز به قدر ظرفيت خويش وبه اندازه وسعت روزنه هاى دلهايشان از وجود او بهره مى برند، يعنى به همان اندازه اى که موانع شهوى وعلائق جسمانى را از خود رانده باشند، به وجود ونور وجود تابان او نزديک مى شوند.(12)
    بنابر آنچه ذکر شد، ملاحظه مى کنيم که چندان تفاوتى در احسانهاى آن وجود نورانى، در زمان غيبت با زمان ظهور نيست وبرکات مادى ومعنوى او در هر دو زمان بر اساس يک قانون وضابطه به دوستانش مى رسد. وشاهدى گويا بر اين مدعا، الطاف خاصه آن سرور در دستگيريها واغاثه هاى بى شمارى است که در زمان غيبت کبرى در پاسخ به استغاثه هاى دوستانش از آن وجود مبارک صادر گشته است.
    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,310
    تشکر
    740
    مورد تشکر
    717 در 197
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    تأليف قلوب در پرتو احسان امام
    يکى از بزرگترين احسانهاى امامان بزرگوارمان سلام الله عليهم اجمعين، تاليف قلوب مؤمنان وعاشقان است که قرآن کريم آن را يکى از منتهاى بزرگ الهى به شمار مى آورد: (فألف بين قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا).(13)
    پس ميان دلهايتان الفت بخشيد پس بواسطه نعمت او (اسلام) برادر شديد. از وظايف مهم امام وپيشواى معصوم ما بيدار کردن فطرتهاى خفته مى باشد. امام عليه السلام با هدايت الهى خواسته هاى طبيعى وفطرى انسانها را تعديل ودر جهت صحيح راهنمائى مى نمايد. قلب انسان کانونى است که شعله هاى عشق ومحبت از آنجا ريشه مى گيرد ونيز مرکز تلاطم امواج غضب مى باشد وامام وظيفه تعديل آن شعله ها وکنترل اين امواج وهدايت تمامى غرائز وخواسته ها را عهده دار است. همان طور که ذکر شد، الفت دادن قلوب پراکنده دوستان به يک ديگر از شور آفرين ترين ونيکوترين احسانهاى امام هر زمانى است وشعله محبتها ودوستيهائى که در پرتو عشق اين پاکان زبانه مى کشد، بسيار ديرپا وعميق است، درست بر خلاف پيمانهاى محبتى که در محيط هاى ناپاک وبا ملاکهاى پليد وانحرافى منعقد مى گردد. واين ديرپائى، خود ره آورد تاليف آن دلهاى پراکنده است، که در ادامه راه عشق به آن بزرگواران پديد مى آيد. از نشانه هاى گوياى اين نکته آن است که هر چه محبت نسبت به محبوب بى همتايش بيشتر وشديدتر باشد، نسبت به ساير دوستان محبوبش نيز بيشتر عشق مى ورزد وتجاذب وتعاطف ميان آنها بيشتر مى شود. ونيز تاليف قلوب از آثار بارز ولايت آنها بر جهان وانسان است که اصطلاحا ولايت در تکوين وتصرف ناميده مى شود وبى شک دور افتادگان اين کوى وبى خبران از وادى قرب وولايت، از اين احسان، نصيبى جز حرمان نخواهند داشت. آن هنگام که در دعاى پر سوز وگداز ندبه با آن امام همام پنهان از ديدگان، به عرض نياز مى پردازيم، در فرازى از آن اين گونه مى گوئيم: اين مولف شمل الصلاح والرضا؟ کجاست آن امام بزرگوارى که دلهاى پراکنده اهل صلاح ورضا را به هم الفت مى دهد؟ دل پاک امام عليه السلام در مثل، آهنربائى را ماند که دلهاى پراکنده ومتفرق را به سوى خويش مى کشد وآنها را حول محور شعاعهاى جاذبه خويش همسو مى نمايد. سرانجام، در نتيجه تماسهاى مستمر ودائمى، خاصيت جاذبه وربايش به دلهاى ديگر سرايت مى کند ودامنه امواج اين نيرو آن چنان گسترده است که حتى از پس ابرهاى تيره وسياه غيبت نيز به باطن اشياء نفوذ مى نمايد وآنها را به سوى خويش جذب مى کند.
    بر آن بودم که از آهن کنم دل
    ندانستم که تو آهنربائى



    البته، پر واضح است که در ديدارهاى بدون حجاب ودر ملاقاتهاى مستقيم، آن چنان موجى سراپاى عاشق را فرا مى گيرد که تمامى هستى او را طعمه حريق مى سازد وآن سان آتش سوزانى در دل او مى افکند، که پروانه وار وديوانه وار او را شمع فروزان خويش خوانده، اسيرش مى گرداند، وبه طواف کعبه وجود خود وا مى دارد. در احاديث، پيرامون ياران خاص امام زمان ارواحنا فداه اين گونه مى خوانيم که: يجتمعون والله فى ساعه واحده قزع کقزع الخريف.(14)
    آنان در هنگام ظهور مانند ابرهاى پراکنده پائيزى دور هم ودور او (عليه السلام) اجتماع مى کنند. اين اجتماع ظاهرى وعنصرى، حاکى از اجتماع دلها وقلبها، توسط قوه جاذبه ومغناطيس باطنى وجود ايشان است که اين چنين پديده اى شگفت را سبب مى شود واين نيروى ولايت ومحبت اوست که به ياران خود حيات مى بخشد وقدرت وقوتشان را افزونى مى دهد. وبر صدق اين مدعا مى توان روايت زير را شاهد آورد: قال على عليه السلام لرسول الله صلى الله عليه وآله: امنا الهداه ام من غيرنا؟ قال: بل منا الهداه (الى الله) الى يوم القيامه، بنا استنقذهم الله عز وجل من ضلاله الشرک وبنا يستنقذهم الله من ضلاله الفتنه وبنا يصبحون اخوانا بعد ضلاله الفتنه کما بنا اصبحوا اخوانا بعد ضلاله الشرک، وبنا يختم الله کما بنا فتح الله.(15)
    امضاء



  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,310
    تشکر
    740
    مورد تشکر
    717 در 197
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پاورقى:‌



    (1) المحجه البيضاء 11:8.
    (2) حمد 2.
    (3) طه 50.
    (4) کافى 53:2 ح 2، باب حقيقت ايمان ويقين.
    (5) جنه الماوى ضميمه بحار 248:53 ح 20، ترجمه ونقل به معنى.
    (6) همان ماخذ:265 ح 32.
    (7) همان ماخذ:269 ح 33.
    (8) منتخب الاثر:513 ح 2 از کمال الدين:288 ح 8.
    (9) زيارت جامعه کبيره.
    (10) انفال 33.
    (11) کسى که در اين دنيا کور باشد، پس در آخرت نيز کور وگمراه تر خواهد بود. اسراء 72.

    (12) بحار 92:52 و93 ح 7 با تلخيص وترجمه. البته، نکته مهم ديگرى نيز از اين گفتار بلند استفاده مى شود وآن اينکه همان گونه که تيرگى ابرها سبب غيبت شمس افق مى باشد تيرگى انسانها نيز سبب اصلى غيبت آفتاب وجود امام عصر ارواحنا فداه است.
    (13) آل عمران 103.
    (14) منتخب الاثر:475 ح 3.
    (15) کمال الدين:230 ح 31.
    امضاء



  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,310
    تشکر
    740
    مورد تشکر
    717 در 197
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    على عليه السلام به پيامبر صلى الله عليه وآله عرض کرد: آيا راهنمايان از ما هستند يا از غير ما؟ پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودند: بلکه هاديان (به سوى خد) تا روز قيامت از ما هستند. وخداوند به وسيله ما، مردم را از گمراهى شرک نجات داد وبه وسيله ما آنان را از گمراهى فتنه رهائى مى بخشد. ومردم به وسيله ما بعد از گمراهى فتنه با يک ديگر برادر مى شوند، همان گونه که به وسيله ما پس از ضلالت شرک برادر گشتند وبه وجود ما است که خداوند امور را پايان مى دهد همان گونه که به وسيله ما آغاز کرد. اهل شرک ونفاق از آنجا که معبودهايشان متعدد ومختلف است، دلهايشان پراکنده ومشوش است، اما اهل توحيد قلبهايشان يکى است، چرا که خداى قلبهايشان بيش از يکى نيست وهمگيشان حول محور الله احد وصمد مى گردند ودر ذات مقدسش واله وحيران اند. عالم توحيد، جهان يک رنگى ووحدت است ودر نتيجه، اهل آن نيز متحد ويک رنگ هستند. اما دنياى شرک، جهان رنگارنگى وکثرت وچندگانگى است. اهل توحيد محبت خدايشان را از درون دل، وجدان مى کنند (وفى انفسکم افلا تبصرون)(1) وغير از محبت او عشق ديگرى در سراچه دل نمى يابند.
    هرگز دل من چون تو يار دگرى نگزيد برخاست که بگزيند يار دگرم بودى
    از آن روى که خداوند از جائى واز کسى غيبت نمى گزيند بلکه (وهو معکم اينما کنتم).(2)
    پس، اهل توحيد هم هر کجا باشند دوستان خود را در محضر خدا مى يابند، وچون تمامى آنها عند الله جمع اند، در پيش قلب يک ديگر نيز حضور وقرب واقعى دارند. آرى، دلهاى حيوانات ودرندگان ووحوش باهم يکى نيست واز آنجا که شرکهاى گوناگون اند، دل مشرکان نيز متشتت ومختلف است.
    مؤمنان معدود ليک ايمان يکى
    در صفات حق صفات جمله شان
    جان گرگان وسگان از هم جداست
    جسمشان معدود ليکن جان يکى
    همچو اختر پيش آن خور بى نشان
    متحد جانهاى شيران خداست
    مثال گوياى اين يک رنگى واتحاد را مى توان در ميان مهاجرين وانصار پيدا نمود، همانهائى که تا چندى پيش بر سر مسائل کوچکى، چه مخاصمتها ونزاعهائى که با يک ديگر نمى کردند، اما پس از آن که به شرف ايمان نائل آمدند، مؤمن نام گرفتند وچه بسيار ايثارها واز خود گذشتگيها در حق يک ديگر نمودند تا آنجا که در تحسين وتقديرشان فرشته وحى فرود آمد واين تحفه کريمه را از بارگاه الهى نازل نمود که مى فرمايد: (ويؤثرون على انفسهم ولو کان بهم خصاصه).(3)
    آنان ديگران را بر خود مقدم مى دارند ولو نيازمند ومستمندند. در زمان ظهور موفور السرور امام عصر ارواحنا فداه نيز اين تاليف قلوب بر محور پاک وپر محبت آن حضرت داير است. لذا است که در دوران طلائى ظهور حضرتش، دلها به هم نزديک شده، الفت مى يابند، تا بدانجا که دشمنان خونى با يک ديگر، دوستان جانى مى شوند. مى دانيم که بر طبق انديشه توحيدى قرآن، خداوند مهربان از ما به ما نزديک تر است واين الفت به خاطر اين است که: (ان الله يحول بين المرء وقلبه).(4)
    همانا خداوند بين انسان وقلب (خود) او حائل وفاصله مى شود.
    ونيز مى دانيم که بر طبق اصول مسلمه شيعه واسلام، پيامبر وائمه طاهرين سلام الله عليهم اجمعين که مرآت تمام نماى حق تعالى مى باشند، به وجود نورانى شان از ما به خود ما نزديک ترند: (النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم).(5)
    پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله) نزديک تر است به مؤمنان از خودشان. در نتيجه، وجود نورانى حضرت ولى عصر ارواحنا فداه نيز نسبت به ما از خودمان نزديک تر است وميان ما وقلب ما (باذن الله) حائل وفاصله مى شوند ونسبت به همه مؤمنان چنين است. پس، در دلها وجانهاى آنها - به شدت وضعف - رخنه کرده ودر درون قلبشان ريشه عشق ومحبت الهى دوانده، از اين طريق ميان آنان اتحاد ويگانگى ايجاد نموده، تاليف قلوب را تحقق مى بخشد که از مصاديق بارز احسان مى باشد ونتيجه آن، محبت شديد ما نسبت به آن بزرگوار است.

    امضاء



  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,310
    تشکر
    740
    مورد تشکر
    717 در 197
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حب جمال
    ان الله جميل يحب الجمال.(6)
    از ديگر علل موجب محبت، جمال وزيبائى است، چرا که انسان فطرتا هر موجود زيبائى را دوست مى دارد وخداوند هم بر اين خواسته فطرى انسان صحه گذارده، وآن را تثبيت نموده است وانسان وجهان ومناظر اطراف وپيرامون او را به زيباترين شکل آفريده وتناسب در اندام آفرينش را آن چنان رعايت نموده وآنسان اين صورتگر ما هر به رنگ آميزى آن پرداخته که تماشاى آن هوش از سر تماشاگران مى ربايد وخود نيز بارها وبارها در آيات کريمه قرآن دامنه کوهساران وکرانه درياها وتابش زيباى ماه وخورشيد وستارگان را توصيف مى کند وبه تذکر اين زيبائيها مى پردازد. زيبا دوستى وجمال خواهى از خواسته هاى مسلم انسان است ومقدار زيادى از کوشش وتوان اين خليفه الهى صرف زيباسازى محيط زندگى اش مى گردد.
    به طور کلى، ديدن موجود زيبا وبا طراوت، بنفسه براى انسان لذتبخش است اگر چه نفع ديگرى از آن عايد نگردد. لذا آن هنگام که به منظره زيباى ساحل آرام دريا ويا جنگلى انبوه از درختان سر به فلک کشيده ويا دشتى خرم وپهناور مى نگريم ويا حتى تصويرى از يک جلوه زيباى طبيعت را نظاره مى کنيم، از آن لذت برده، دلشاد مى شويم. واز آنجا که انديشه وفکر انسان در عالم ماده وزيبائى آن محدود نمى شود وزيبائيهاى روحانى ومعنوى را بيشتر ارج مى نهد لذا زيبائى نامتناهى معنوى را از همه چيز بيشتر طالب است، که در هستى نامتناهى احد وصمد وجود دارد که نظيرى در زيبائى وکمالات ندارد (لم يکن له کفوا احد) وسپس هر زيبائى که به آن نزديک تر باشد محبوب تر انسان مى گردد. پس، وجود انسان کامل يعنى حضرت رسالت پناه صلى الله عليه وآله را بيشتر دوست دارد زيرا از نظر سيرت وصورت زيباترين ودلنشين ترين مخلوقات است وفرموده اند از شرايط نبوت ورسالت شخص، سلامتى وتناسب در اندام وزيبائى وجذابيت در چهره وقيافه ظاهرى است. ودر نتيجه، هر شيء زيبائى محبوب انسان است اگر چه نفعى ديگر غير از ادراک آن عايد انسان نگردد. وبه همين دليل فطرى، يکى از موجبات محبت وارادت ما به امام زمانمان سلام الله عليه، همان زيبائى اوست در سيرت وصورت نکويش. همان گونه که متذکر شديم، بشر به طور فطرى به سوى کمال ميل مى کند. زيبائى هم از مطبوع ترين کمالات است که مورد علاقه ذاتى او واقع مى شود، وبدين ترتيب، جمال نورانى ودل آراى آن مولا که جوهره زيبائى وجمال وکان ملاحت وحسن است، مورد دلبستگى شديد انسانهاى پاک ومتقى قرار مى گيرد، چرا که او هماره از کمالات باطنى وزيبائيهاى روحى واخلاقى وطراوت وجمال ظاهرى در حد اعلاى آن برخوردار است.
    ختم نموده است خداوندگار در رخ تو صنعت صورتگرى

    در گفته هاى اهل البيت عليهم السلام، خورشيد فروزان جمالش را اين گونه توصيف مى کنند که او در حالى که سالهاى زيادى از عمر شريفش مى گذرد، به چهره مردى حدود چهل سال مى نمايد: ابوصلت هروى مى گويد: به امام رضا عليه السلام عرض کردم: علامتهاى قائم شما در هنگام خروج چيست؟ فرمودند: علامت او اين است که از نظر ساليان عمر، سالخورده، واز نظر طراوت چهره، جوان است، آن سان که در قيافه چهل ساله يا کمتر از آن نشان مى دهد. واز علامتهاى ديگرش اينکه به گذشت زمان پير نمى شود، تا آن هنگام که اجلش فرا رسد.(7)
    پيامبر صلى الله عليه وآله فرمودند: المهدى من ولدى وجهه کالکوکب الدرى. اللون لون عربى، والجسم جسم اسرائيلى.(8)
    مهدى از فرزندان من است که صورتش همچون ستاره درخشان ورنگ او رنگ عربى وجثه اش اسرائيلى (بلند قامت وقوى) مى باشد.!!! عن ابى جعفر الباقر عن ابيه عن جده عليهم السلام قال: قال امير المؤمنين وهو على المنبر: يخرج رجل من ولدى فى آخر الزمان ابيض اللون مشرب بالحمره مبدح البطن عريض الفخذين عظيم مشاش المنکبين بظهره شامتان: شامه على لون جلده وشامه على شبه شامه النبى صلى الله عليه وآله.(9)
    امام باقر عليه السلام از پدرش، از جدش از امير المؤمنين عليهم السلام نقل مى کنند که آن حضرت در بالاى منبر فرمودند: در آخر الزمان مردى از فرزندان من ظهور مى کند که رنگ رخسارش سفيد عجين با سرخى است. شکم پهن، رانهاى قوى وشانه هاى بزرگ وقوى دارد. دو خال در پشت دارد که يکى به رنگ پوست وديگرى مانند خال پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم است.!!! پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله فرمودند: مهدى از اولاد من است که داراى پيشانى بلند ونورانى وبينى باريک وبلند با اندکى فرورفتگى در وسط آن مى باشد.!!!(10)
    سئل امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام عن صفه المهدى، قال: هو شاب مزبوع حسن الوجه حسن الشعر، يسيل شعره على منکبيه، ونور وجهه يعلو سواتد لحيته وراسه.(11)
    از امير المؤمنين عليه السلام نيز در وصف جمال فرزندش مهدى (عليه السلام) سوال شد، ايشان فرمودند: جوانى است با قامت متوسط وزيباروى وزيبا موى. موهاى سرش روى شانه اش ريخته ونور چهره او بر سياهى موى سر وصورتش غلبه مى کند.!!! وورد ايضا فى حليته انه شاب اکحل العينين ارج الحاجبين اقنى الانف کث اللحيه على خده الايمن خال، وعلى يده اليمنى خال.(12)
    ونيز در روايت وارد شده است که: مهدى (عليه السلام) جوانى است با چشمهاى مشکى وابروهاى کشيده وکمانى وبينى بلند وباريک ومحاسنى پر، وخالى بر گونه راست وخالى بر دست راست اوست.
    قيامت قامت وقامت قيامت
    موذن گر ببيند قامتت را
    گفتمش گل، رخش دميد که من
    گفتمش کيست بنده قد تو
    گفتمش کيست بهتر از خورشيد
    گفتمش کيست بى خود از غم تو
    قيامت کرده اى اى سر وقامت
    به قد قامت بماند تا قيامت
    گفتمش غنچه، لب گزيد که من
    سرو از باغ سرکشيد که من
    پرده از روى خود کشيد که من
    گل به تن پيرهن دريد که من

    بنابر آنچه گفته شد، نورانيت درونى وعلم وحلم، ومهربانيهاى پدرانه ودلسوزيهاى شفيقانه او، همراه با حلاوت وملاحت چهره نيکويش، هر انسان طالب کمالى را به سوى خود مى خواند ودلباختگان رويش وعاشقان سرگشته کويش را سوخته تر وبيتاب تر مى نمايد.
    امضاء



  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,310
    تشکر
    740
    مورد تشکر
    717 در 197
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سنخيت درونى وروحى
    يکى ديگر از موجبات محبت، تناسب وسنخيت درونى وروحى است که در بسيار کسان به چشم مى خورد. گاه ديده مى شود که در برخورد اوليه با فردى دلباخته او مى شويم، بدون آن که هيچ سابقه ذهنى وعلت ظاهرى در آن دخالت داشته باشد، واين خود نشانى آشکار بر نوعى الفت روحى ومعنوى است که منشا آن دلباختگى وجذبه مى شود. اين سنخيت روحى ودرونى در احاديث وروايات ما نسبت به امامان بزرگوار سلام الله عليهم، چنين بيان شده است: پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مى فرمايند: الارواح جنود مجنده فما تعارف منها ائتلف وما تناکر منها اختلف.(13)
    ارواح انسانها همچون لشکريانى آماده وصف آرائى شده مى باشند. آن دسته از آنها که ميانشان معارفه وآشنايى بوده، ائتلاف ودوستى دارند وآنهائى که يک ديگر را نمى شناختند، جدا ودور از يک ديگرند.!!! عن ابى عبد الله عليه السلام قال: ان الله خلقنا من عليين وخلق ارواحنا من فوق ذلک وخلق ارواح شيعتنا من عليين وخلق اجسادهم من دون ذلک، فمن اجل ذلک القرابه بيننا وبينهم وقلوبهم تحن الينا.(14)

    امام صادق عليه السلام مى فرمايند: خداوند متعال ما را از عوالم عليين آفريد وارواح ما را از عالمى بالاتر از آن خلق نمود وارواح شيعيان ما را از عالم عليين واجساد آنان را از عالمى ما دون آن خلق نموده است. واز اينجا است آن قرابت ونزديکى ميان ما وآنان، که قلوبشان به سوى ما ميل پيدا مى کند. وپر واضح است که به سبب همين سنخيت در اساس خلقت، قلوب مبارک آنان نيز نسبت به شيعيانشان کشش وجذبه دارد، ودر اين داستان عشق نيز چون ديگر داستانهاى پر شور آن، هرگز محبت يک طرفه نيست:
    عشق يکسان مى نوازد عاشق ومعشوق را اين عمل از شمع واز پروانه محسوس است وبس

    بنابر آنچه گفته شد، اين حبل المتين محبت که ريشه در اساس خلقت وهمرنگى در فطرت دارد، چونان ريسمانى محکم وناگسستنى، ميان امامان پاک عليهم السلام وشيعيان پاکباخته اتصالى هميشگى مى دهد وناز اينان را به نياز آنان پيوند مى بخشد. ونشانه هايى از اين ناز ونياز وجذب وانجذاب را در ميان بسيارى از احاديث، به وضوح مى توان يافت: عن مسعده بن اليسع قال: قلت لابى عبد الله جعفر بن محمد عليه السلام: انى والله لاحبک. فاطرق ثم رفع راسه فقال: صدقت يا ابا بشر سل قلبک عما لک فى قلبى من حبک. فقد اعلمنى قلبى عما لى فى قلبک.(15)
    مسعده بن اليسع گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: به خدا قسم شما را دوست مى دارم. حضرت مقدارى سرشان را پائين انداختند وپس از لحظاتى سرشان را بلند کردند. (که اين حالت حضرت، خود لطفى دارد. وگويا سيرى در عوالم ديگر نموده واو را ديده اند. (بعد فرمودند: از قلب خود بپرس که دل من نسبت به محبت تو چگونه است؟ (جانا سخن از زبان ما مى گوئى) زيرا همانا دل من از محبت من در قلب تو خبر داده. تو اى ابا بشر! در اظهار محبتت از زبان ما سخن گفتى! اکنون که ما مرورى به عالم درون خويش نموديم، در قلبمان نشان صداقت تو در اظهار ارادت ومحبتت را يافتيم. ما شما را دوست مى داريم وشما به ما عشق مى ورزيد. آرى، بهترين نشان عشق ومحبت پاياپاى، نوعى سنخيت واشتراک در پايه هاى اين بناى رفيع است وهر چه اين سنخيت کمتر باشد، احساس محبت ضعيف تر مى گردد. واز آنجا که ائمه ما سلام الله عليهم پاک ومنزه ومعصوم هستند، در اين داستان تنها ارتکاب گناه از جانب شيعيان، موجب بعد ودورى آنان از ائمه وامام عصر عليهم السلام وحضرت زهرا سلام الله عليها مى گردد، والا از آن جانب جز شوق ومهر ولطف، چيزى سر نمى زند. وهمچنين، حرکت به سوى بندگى خدا وکوشش در کسب درجات ورع وتقوا، سنخيت ما را بيشتر نموده، بر قوت واستحکام اين ريسمان خداوندى مى افزايد. وشايد خود بارها آزموده باشيد، که اگر نيمه شبى در دل سحر با محبوب بى نياز خويش خلوتى داشته ايد وتسبيح وتقديس وعرض نيازى نموده ايد، با تمام وجود، عنايات کريمانه او را دريافته ايد واز صميم قلب احساس کرده ايد که اين بار مولاى محبوبتان امام زمان عليه السلام را بيشتر دوست مى داريد وبا او سنخيت بيشترى يافته ايد. واين همان محبت است که باعث قدس وپاکى مى شود. وپاکى وقدس نيز مشروط بر آن که از طريق راهنمائى ائمه اطهار عليهم السلام باشد، مزيد محبت را سبب خواهد شد، واين همه، از همسانى وائتلاف ارواح ما با آن ذوات پاک ومقدس سرچشمه مى گيرد. وهمين مشابهت در اصل آفرينش وخصوصيات فطرى وروحى، انجذاب وکشش به سوى آنان را ايجاد مى کند. وهر چه، قرب ونزديکى بيشتر باشد، اين دوستى وسنخيت عميق تر است. ولذا مى بينيم که ميان پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وامير المؤمنين عليه السلام نهايت علاقه ودوستى وجود دارد، تا آنجا که قرآن کريم، على عليه السلام را نفس پيامبر صلى الله عليه وآله معرفى مى کند.(16)
    واين به خاطر اشتقاق نور وجود على عليه السلام، از نور پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله است، آن چنان که خود امام عصر ارواحنا فداه آن هنگام که در سرداب مطهر با خدايش به راز ونياز وسوز وگداز مى پردازد، شيعيان سوخته ودلباخته خود را بقيه گل خويش مى خواند، که اگر چنين نبود، دلباختگى وعشق به آستان مقدس ايشان معنائى نداشت.
    امضاء



  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,310
    تشکر
    740
    مورد تشکر
    717 در 197
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    خواص وآثار محبت


    اکنون که به فضل الهى، اصل محبت معنا شد وعلل موجبه آن ونيز موجبات سنخيت ما واولياى طاهرينمان وتعاطف درونى ما وايشان بيان شد، با استعانت از ساحت قدس ملکوتى خودشان، پاى فراتر نهاده، مباحثى را که هدف اصلى اين دفتر را تشکيل مى دهد دنبال مى کنيم. هر چند که بسيارى از مطالبى را که پيرامون آثار وخواص محبت در اين سطور مطرح شده است، در کتاب ونوشته اى نديده ايم، اما اصل، استفاده ما از آيات مبارکات وروايات اهل بيت عصمت وطهارت عليهم السلام است، وتنها فصل بنديها وطرح خواص وآثار محبت در اين قالبها از ويژگيهاى اين نوشتار است. محبت را آثارى است که با توضيح بر مى شماريم:
    امضاء



  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,310
    تشکر
    740
    مورد تشکر
    717 در 197
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    يکتا گزينى محبوب


    دوئى به مذهب فرمانبران عشق خطاست
    رسم عاشق نيست اندر دل دو دلبر داشتن
    خدا يکى ومحبت يکى ويار يکى
    يا ز جانان يا ز جان بايست دل برداشتن


    نظامى که در آن زندگى مى کنيم وجهانى که مى نگريم، همه وهمه، از نوعى وحدت برخوردارند که حکايت از وحدت مبدا ومقصد آن دارد، واين نکته اى است که قرآن کريم نيز، از آن سخن به ميان آورده وبدان اشاره مى کند. وبر اساس اين قاعده، کاروان عظيم خلقت به سوى يک مقصد گسيل گشته در جهت سر نهادن بر آستان بندگى يک معبود، به سير تکاملى خويش ادامه مى دهد. (الا الى الله تصير الامور).(17)
    آگاه باشيد که کارها به سوى او بر مى گردد. (واليه ترجعون).(18)
    به سوى او برگشت مى کنيد.
    (هو الاول والاخر والظاهر والباطن).(19)
    او اول است وآخر، ظاهر است وباطن. واز آنجا که انسان خلاصه وعصاره آفرينش ودر حقيقت کاروانسالار اين قافله مى باشد، در اين بسيج تکاملى ودر اين داستان پر ماجراى جذبه ومحبت، با سراپاى وجودش، به سوى همان يگانه معبود محبوب، رهسپار است ودر اين راه تمامى توان خويش را به کار مى گيرد وبه دنبال محبوب يگانه ويگانه محبوب مى گردد. اين حقيقت آن هنگام از پس پرده تاريک اوهام به در خواهد شد که بدانيم آيات کريمه قرآن وروايات خاندان وحى عليهم السلام نيز بدان تصريح مى نمايد که قلب انسان، کانون محبت وکشش به سوى تنها محبوب نامتناهى است وبيشترين ظرفيت را در تحمل بارگران عشقش صاحب است، که در ذيل، نمونه هائى را ارائه مى دهيم:
    امضاء



  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,310
    تشکر
    740
    مورد تشکر
    717 در 197
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    وسعت قلب انسان بى انتهاست
    در حديث قدسى است که: لم يسعنى ارضى ولا سمائى ويسعنى قلب عبدى المؤمن.(20)
    آسمان وزمين ظرفيت وگنجايش مرا ندارند، حال آن که قلب بنده مؤمنم مرا تحمل مى کند وجايگاه من است. يعنى دل وقلب بنده مؤمن به وسعت وپهناى بى نهايت است.
    امضاء



  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,310
    تشکر
    740
    مورد تشکر
    717 در 197
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    انسان حامل امانت است
    (انا عرضنا الامانه على السموات والارض والجبال فابين ان يحملنها واشفقن منها وحملها الانسان).(21)
    ما امانت را بر آسمانها وزمين وکوهها عرضه داشتيم. پس، از حمل آن ابا کردند وانسان آن را حمل کرد.
    آسمان بار امانت نتوانست کشيد قرعه فال به نام من ديوانه زدند



    پس انسان تحمل بارگران امانت (هر چه باشد، تکليف وآزادى، يا ولايت و...) را در صندوق سينه خود دارد که مى تواند در فضاى لا يتناهاى توحيد وآزادى به پرواز در آيد.
    امضاء



صفحه 3 از 20 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi