#قسمت_بیستم
#فرار
پناهندگی خلبان شوروی به ایران
سفارت امریکا در تهران از روزها پیش براساس اطلاعيه رمزی که ستاد مرکزی سیا در لانگلی به شعبه سیا در تهران مخابره کرده بود، انتظار چنین واقعه ای را می کشید.
ناتالیا(نامزد ایوانویچ) از طریق آشنایان خود توانسته بود سیا را راضی کند به محض ورود ستوان یکم ایوانویچ به کنسولگری آمریکا در تبریز، آن کنسولگری او را زیر چتر حمایت خود بگیرد.
از همان لحظه ورود قول پناهندگی به وی داده شود و سفارت به دولت ایران فشار آورد که موضوع را آشکار سازد تا زمانی که ایوانویچ به ترکیه با آلمان منتقل شود.
دولت ترکیه با ورود و خروج اتباع شوروی که سفارت آمریکا به آنان پناهندگی میداد، مخالفت نمی کرد؛ اما روابط تجاری و اقتصادی و نظامی و صنعتی گسترده موجود میان دولت ایران با شورویها و مقاوله نامه های استرداد پناهندگان از شوروی به ترکیه و بالعکس را نداشت.
در حالی که دولت ایران هم از وجود ۸۰۰۰ کارمند شوروی و اعضای خانواده هایشان در ایران استفاده می کرد و هم در شصت طرح گوناگون با شوروی ها همکاری داشت، از بخت بد،ایوانویچ نتوانسته بود هواپیمای خود را بدون سر و صدا در ایران فرود آورد و خود را به سرکنسولگری آمریکا در تبریز برساند و داخل محیط کنسولگری شود.
اگر بدان جا وارد می شد و بدون اطلاع مقامات ایرانی می توانست درخواست خود را به سرکنسول یا یکی از معاونان او بدهد، امکان رفتنش به آمریکا بسیار زیاد بود.
در پایان روز بعد افسران ضد اطلاعات مرکز آموزشی تبریز به ایوانویچ خبر دادند که «بامداد روز بعد مأمورین ضد جاسوسی ساواک او را با تدابیر امنیتی لازم به یک پایگاه هوایی امن و مطمئن در خارج شهر تبریز انتقال خواهند داد. قرار است بزودی او به ساواک تحویل داده شود و از تبریز به تهران گسیل شود.»
به فرمان شاه اداره کل هشتم ساواک نگهداری و بازجویی از ایوانویچ را که به آن اداره ارجاع شده بود، تقبل می کرد.
ایوانویچ می دانست عبور از مرز ایران و تعقیب او برای مأموران کا.گ.ب چقدر آسان است.
آنان، هر زمان که اراده می کردند، مأموران خود را که از مردم آذربایجان شوروی یا ایرانیان فراری به قفقاز بودند و سیمای ظاهری و گویش آنان با مردم ایران تفاوتی نداشت، از مرز عبور میدادند.
ایوانویچ حتی عبور تنها از جاده های آذربایجان و رسیدن به تهران پایتخت ایران و پناهنده شدن به سفارت امریکا را نیز پیش بینی کرده بود.
یکی از همکاران او شش سال پیش، پس از پرواز توفیق آمیز با یک هواپیمای دوموتوره آنتونف، در بیابانی نزدیک آنکارا فرود آمده، با تغییر لباس خلبانی به لباس عادی و سوار شدن به کامیونی موفق شده بود خود را به آنکارا برساند و مستقیما به سفارت امریکا برود، زنگ سفارت را به صدا درآورد و وارد شود و تقاضای پناهندگی کند.
ایوانویچ جاده هایی را که از اراضی مجاور مرز شوروی و ایران به تبریز می رفت، بر روی نقشه شناسایی کرده بود.
او می دانست که در تبریز یک کنسولگری بزرگ آمریکا وجود داشت.کا.گ.ب از مدتها پیش به این نتیجه رسیده بود که شمار فراوانی از امریکایی ها در یک پایگاه مخفی جنگهای الکترونیک در صحرای جنوب قم فعالیت می کنند.
این عده هر چند روز یک بار تعویض می شدند و با بالگرد های شینوک به تهران باز می گشتند. مقامات نیروی هوایی شوروی اطمینان کامل داشتند که در چند صد کیلومتری مرزهای شوروی در آن سوی دریای خزر، در کرانه های گیلان و مازندران، امریکایی ها دستگاههای شنود الکترونیکی کاملا پیشرفته ای نصب کرده اند.
همین طور یقین داشتند امریکایی ها مجموعه رادیو الکترونیک کاملی برای کنترل ناوگان شوروی و هواپیماهای عراقی در جزیره ابوموسی دایر کرده بودند و در بندر کوچک بهشهر و در کبکان در پایگاه نیروی هوایی به استراق و شنود آنچه در شوروی میگذشت، سرگرم بودند