زیرکترین مردم
از پیامبر(ص) - یعنی از داناترین انسان در هستی- میپرسند: باهوشترین مردم كیست؟ حضرت فرمودند: «أَكْثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْدَادا»؛(30) باهوشترین و زیركترین مردم كسی است كه بسیار یاد مرگ است و بیشترین آمادگی را برای مرگ دارد. میتوان گفت: جامعهای كه مرگ و قیامت انسانها را به آنها متذكر میشود، جامعهی حقیقی است و هرگز گرفتار بحران نمیشود و جامعهای كه مرگ انسانها را از یاد آنها ببرد، جامعهی وَهمی و دروغی است و همواره در بحرانها زندگی میکند.
با توجه به سخن رسول خدا(ص) میتوان جایگاه تمدن حاكم بر غرب را ارزیابی کرد و فرهنگ غفلت از مرگِ حاکم بر آن فرهنگ را نشانهی بیخردی آن فرهنگ دانست و آثار آن تمدن را نیز باید بر اساس همین نگاه ارزیابی نمود. ممكن است به جهت غلبهی فرهنگ غربی بر روح و روان ما تصور شود سخن پیامبر(ص) با واقعیت جامعهی امروز منطبق نیست ولی عنایت داشته باشید پیامبران(ع) از حقیقت زندگی و سنت جاری در عالم سخن میگویند، آیا باید زندگی خود را مطابق سنتهای جاری در عالم نمود و یا گمان کنیم میتوان مخالف سنتهای ثابت و جاری در عالم عمل کرد بدون آنکه دچار بحرانهای گوناگون شویم؟ آیا باید از پیامبر(ص) پیروی كرد با آن درک عمیقی که از ظرائف موجود در عالم هستی دارند، یا از تمدن جدید که بسیاری از حقایق عالم را نادیده گرفته و بشر را مشغول ناکجاآباد کرده است؟ طبیعی است که باید هر فرهنگی كه بخواهد نگاه دینی به عالم را از منظر زندگی جامعه به حاشیه ببرد دشمن انسانیت بهحساب آورد، زیرا جامعه را به اموری مشغول میکند که هیچ نقشی در سعادت حقیقی آن ندارد. با توجه به این نکته است که باید تأکید کنیم وظیفهی هر انسانی است که جامعه را با دین هماهنگ کند، نه اینکه دین را هماهنگ فرهنگی نماید که بهکلی از ابدیت انسان چشم پوشیده است. با توجه به این امر تأکید میشود نباید به این فکر رفت كه چون دین با شرایط موجود نمیخواند، پس دین را رها كنیم، از خود بپرسیم چه فکر و فرهنگی شرایط موجود را به این شکل در آورد، جز غفلت از حقایق ابدی عالم؟ باید از غفلتها بیرون آمد یا غفلتها را ادامه داد؟
مرگ برای انسانهای زیرك یك امر عادی نیست که به راحتی از آن بگذرند بلكه بر روی آن به نحو کامل تأمل و دقت دارند و زندگی خود را با آن هماهنگ کردهاند، در حالی که آدمهای عادی برای مرگ جایی در زندگی خود باز نکردهاند مثل بعضی از غسّالها كه هر روز مردهی جدیدی میشویند ولی عبرت نمیگیرند، در حالی که انسان زیرك از دیدن یك مرده بیدار میشود و متوجه مرگ خود میگردد. رسول خدا(ص) ملاک زیرکی و عدم زیرکی را در نوع برخورد انسانها نسبت به مرگ مشخص میکنند، و زیرکی تمدنها نیز باید با نوع رویکرد آنها نسبت به مرگ سنجیده شود. جامعهای که مرگاندیش است طالب حاکمیت علی(ع) است و جامعه ای که از مرگ غافل است از علی(ع) خسته میشود چون آن حضرت متذکر عالَمی است بسیار بلند مرتبهتر نسبت به عالَمی که معاویه متذکر آن است.
وقتی جامعهی انسانها به فرهنگ و تمدن صحیحی دست مییابد که از سرگرمیها خود را خلاص کرده و به افقی بالاتر از آنها نظر کنند، فرهنگ سرگرمی عین بیفرهنگی است، در آن جامعه بین افراد جامعه و حقایق نورانی و پایدار عالم، حجاب ایجاد میشود و لذا طالب عالم برتر نیستند، عالم برتری که مرگ دروازهی ورود به آن است. به همین جهت خداوند فرهنگ یهودیگری را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید:« قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِیَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ»؛(31) ای یهودیان! اگر مدعی خدادوستی هستید و فقط خود را ملّتی ارزشمند و الهی میدانید، مرگطلب و مرگاندیش باشید و چون در اعمال و رفتارتان چنین چیزی مشاهده نمیشود ادعای الهیبودن، یک ادعای بدون دلیل است. این آیه نوع نگاه ما را در ارزیابی جوامع و تمدنها تصحیح میکند تا تمدن حقیقی را در فرهنگی جستجو کنیم که انسانها را به عالَم غیب و قیامت متصل میگرداند.