گل؟!
درب؟!
دیوار؟!
یعنی چه؟ بابا!
دخترم! رهایم کن!
رهایم کن!
رهایم کن!
[ صفحه 31]
فاطمه؟!
بابا!
فاطمه کیست؟!
دخترم!
او را نه از من،
که از «او» بایدت شنید!
«او»؟!
او کیست؟ بابا!
دخترم!
او، هموست،
[ صفحه 32]
که از اوست،
و با او،
همه چیز، همه کس،
همه جا، همه حال!
و هر جامد،
و جنبنده،
دلش، به دنبالش!
و جویای کویش،
و پویای راهش،
و گویایش، ثناء را!
بابا!
نکند «خدا» ی را میگویی؟!
آری، دخترم!
خدای را میگویم!