صفحه 1 از 16 1234511 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 155

موضوع: فاطمه علیها السلام واژه بی خاتمه

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض فاطمه علیها السلام واژه بی خاتمه


    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 05-12-2021 در ساعت 03:15
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    پیشگفتار

    یا...!
    معذورم بدار!
    اگرت نامی به میان آمد،
    به، «ضرورت» بود،
    ورنه، اینقدرم عقل و کفایت باشد،
    که نامت را،
    همچو منی،
    نباید برد!
    فسوسا و صد دریغ

    [ صفحه 9]

    این «مُرکب» ها که «مَرکب» معانی شده‌اند، همه، از «فاطمه» می‌گویند، آن یک «گل» سرخ!
    که شمیمش آکنده داشت جان و جهان را، و عصر و مصر ما را،
    سلامش باد روزی که بیامد، و روزی که برفت!
    و نیز بر همگانی که ره پویند راهش را،
    و چه بسیارند!
    و از آن بسیار آن پر فروغ «مادر» است،
    که همچنان می‌تابد بر دلبند فرزند ماهوار خویش،
    و براستی که جوادش «ماهواره» ای است،
    و بایدش «بالا» برد!
    ماهواره‌ی «خدای»،
    یعنی کتابش،
    آری، «قرآن» را می‌گویمی.
    و می‌تواند چه «تهاجم» ها که بدارد، «فرهنگ» فرنگ را،
    اگرش دریابند!
    باری،
    این نوشته‌ام را هدیت می‌دارم به مادرش؛ سرکار، خانم فروغی،
    که بس سرافراز است،
    آنهم به پاس تعلیم ادب و کرامت مر فرزند خویش را.
    و نیز اخلاص، صفا، و مردم اندیشی خویش،
    و از یاد نبردنش بی‌بضاعت مردمان را!
    نصرت حق ناصرش!



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    گل!

    دید،
    و در خشت خام!
    ای تو!
    تو که با منی!
    بی تعارفت گویم:
    نه «من»،
    و نه «تو»،
    در «آینه»،
    آری،



    در آینه «حتی»،
    نتوانستیم دید!
    اما او بدید!
    و چه خوب!
    خوبتر از این، آیا؟!
    آیا نه چونان «گل» است؟!
    «فاطمه» را می‌گویمی،
    آنسان که پدر می‌دیدش،
    همان پیرش، و پیامبرش؟! [1] .
    اگر نیست،
    پس چرا بشکست؟!
    و چه «راحت»!
    اگر نیست،
    پس چرا پرپر؟!
    و چه زود!
    اگر نیست،
    پس چرا به دامان نشست، «آتش» را؟!
    و اگر نمی‌نشست،
    این دل من،
    آن دل تو،
    که بس عفن بارند،



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    با کدامین «عطر»،
    عطرآگین توانند شد؟!
    جانان من!
    گل تا به آتش ننشیند،
    عطر نخواهد شدن،
    و تا نشود،
    آن «بقاء» را،
    و «بهاء» را،
    چگونه‌اش ارزانی بدارند؟!
    فاش می‌گویم،
    و از گفته خود دلشادم، که:
    اگر نبود «عطر» فاطمه،
    نبود،
    «عالم» را می‌گویم،
    جز یکی «گنداب»،
    و نیز «آدم»!
    و اگر،
    عطر فاطمه می‌بارید،
    بر سر و روی دل‌ها، همه،
    همین تعفن باقی نیز، باقی نبود!
    و نیز گفته‌ات باشم:
    شستشویی باید،
    که در پی‌اش «عطر» ها چه به کار آید!
    ورنه،
    به چه کار آید؟!

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    تذکاری چند:
    1- آنچه می‌آید یک سخن است،
    اما با دو روی،
    یک رویه‌اش «تاریخ»،
    و آن دیگر «اعتقاد»،
    و نیز در دو قالب،
    یکی «داستان»،
    و آن دیگر «تمثیل».
    و هم با صبغه‌ای «ادبی» [2] .
    2- داستان است،
    و آن نیز فضال «فرض» و «خیال»،
    که خود نیز جهانی است بی هیچ «باید»، و یا «مانع»، و نیز همین بود راز آنکه بتوانستمی حافظ را در همان عهد بیافرینم،
    و او نیز دوانش را،
    تا مکتبخانه‌های آن روز را کتاب تعلیم باشد،
    و مکتب نشینان را نیز درس آموز!
    و قهرمان نخست این داستان نیز در زمره‌ی آنان!
    3- قهرمان دیگر این داستان با نام «اسماء» است،
    در نقش «کنیز»،
    کنیز والا دخت پیامبر مکرم- ص-،
    آری،
    هم نام با «کنیز» آن حضرت که وی نیز به همین نام بوده است.
    و در خاتمت نیز همت، و حمایات وافر عزیز مکرم جناب حجه الاسلام و المسلمین سید محمد جواد هاشمی را همچنان سپاس می‌گذارم.
    «محمدرضا رنجبر»

    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 06-12-2021 در ساعت 13:54
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    نروی از یادم
    بابا!
    بابا!
    آن «دیوار»،
    همانکه «چشم» هات، به آن است،
    و دوخته‌ای بر آن،
    چه «کوتاه» است!
    چرا؟!
    آه!
    دخترکم!


    «به فلک بر شده دیوار بدین کوتاهی»
    بابا!
    از این هم، «کوتاهتر»،
    «دیوار» ی،
    هست؟!
    نه...!
    نه...!
    نیست، دخترم!
    یعنی، نبود!
    نبود؟!
    بابا!
    می‌گریی؟!
    از چه؟!
    گریه نکن بابا!
    دخترکم!
    پاک کن!
    چهره بابا به سر زلف ز اشک
    ورنه این سیل دمادم
    بکند بنیادم!
    بابا!
    چرا؟!
    چرا گریه؟!

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    دختر بابا!
    چه کنم!
    گر نکنم ناله و فریاد و فغان!
    آخر، چرا؟!
    «چند پوشیده بماند سخن پنهانی»
    بابا! مرا بازگوی!
    دخترم!
    دلم،
    «خون» است!
    خون؟!
    از چه بابا؟!
    آخ!
    ماجرای دل خون گشته
    نگویم با کس
    وای وای، بابا!
    اینجا کجاست؟!
    می‌بینی، آن «یکی» را؟!
    او هم رویش به دیوار است!
    او چرا دیگر؟!
    و چه می‌گرید!
    «حرف» هاش، می‌شنوی؟!
    و چه جانسوز می‌گوید:

    [ صفحه 20]

    «جان فدای تو که هم جانی، و هم جانانی»
    آی!
    دردانه!
    در گرانمایه!
    «سرسری از سر کوی تو نیارم برخاست»
    ای تو!
    دلرفته‌ام!
    دلشده‌ام!
    مباد!
    تا نروی از یادم!
    تا ندهی بر بادم!
    تا نبری بنیادم!
    تا نکنی ناشادم!
    «سرمکش! تا نکشد سر به فلک فریادم»!

    [ صفحه 21]

    به رنگ سیاه!
    بابا!
    این دیوار،
    دیوار چیست؟!
    دیوار «خانه» است، آیا؟!
    آری، دخترم!
    دیوار «خانه» است.
    بابا!
    «درب» این خانه کجاست؟!
    درب؟!

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    بسوزم! بسوزم!
    بابا!
    با خود «چه» می‌گویی؟!
    با توام، درب این خانه کجاست؟!
    ای دریغ!
    آنجاست، دخترم!
    آنجاست!
    دیدی؟!
    نه!
    نمی‌بینم!
    آنجاست دخترم، کنار...!
    دیدم بابا! دسدم!
    همان که به رنگ «سیاه» است؟!
    آری، «همان»!
    بابا!
    چرا به رنگ «سیاه»؟!
    دخترم!
    رنگ سیاه، رنگ...
    رنگ بدی نیست!
    «خال» زیبای صورت تو، به چه رنگ است؟ دخترم!
    سیاه است، بابا!
    و «زیبا» است!

    [ صفحه 23]

    مگر نه؟!
    آری، هست!
    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 07-12-2021 در ساعت 13:04
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    تاره، قسمت‌هایی از «ماه» هم به همین رنگ است،
    یعنی، رنگ «سیاه»!
    بالاتر از این، «کعبه» هم به رنگ سیاه هست!
    و از این هم بالاتر، «خط» های خوش، و زیبای «قرآن» نیز به رنگ سیاه است!
    پس، رنگ سیاه، رنگ خوبی است، دخترم!
    بابا!
    بیا، با هم برویم!
    به کجا؟ دخترم!
    به کنارش!
    کنار همان زیبا!
    آن درب سیاه!
    نه...! دخترم!
    تاب ندارم!
    تاب نداری؟!
    تاب نداری، یعنی چه؟!
    یعنی!
    یعنی!
    چه می‌دانم!
    رهایم کن دخترم!

    [ صفحه 24]

    من خسته‌ام!
    حالم نیست!
    و نه، توانم!
    بابا!
    من بروم؟!
    بروم؟!
    می‌روم؟!
    رفتم، بابا!

    [ صفحه 25]

    سوخته!
    بابا!
    بابا!
    آن درب که «سیاه» نیست!
    بابا!
    «سوخته» است!
    چرا؟
    چرا؟!
    چرا؟ بابا!
    دخترم!

    [ صفحه 26]

    آرام باش! آرام!
    مگر نه آن درب از «چوب» بود؟!
    آری، بود!
    از چوب بود!
    و چوب برای «سوختن» است، دخترم!
    مگر نه مادرت، «چوب» ها، همه را، می‌سوزاند،
    تا خانه‌مان «گرم» شود،
    و «سرد» ی‌ها بروند،
    تا «امان» مان را نبرند،
    دخترک عفیف من!
    دست‌های کوچک، و نحیف تو، با همین،
    با همین سوختن‌هاست، که گرم گرم می‌شود،
    و از سردی، و سرما، حفظ...!
    و این «دنیا» خانه‌ای بود، همه «سرد»،
    و بس، ناجوانمردانه!
    این بود که خدا خواست...!
    بابا!
    چه می‌گویی؟!
    مگر ندیده‌ای که مادرم «هیزم» ها را می‌سوزاند،
    اما، آن سوخته‌ی سوخته که هیزم نیست،
    «درب» است، درب!
    درب خانه است،



    درب خانه را که نمی‌سوزانند!
    و هیزم‌ها را هم، مادرم در «خانه» می‌سوزاند!
    اما، اینجا که خانه نیست،
    «کوچه» است بابا!
    «کوچه» است!
    تازه!
    تازه! در هیزم‌هایی که مادرم می‌سوزاند، «میخ» پیدا نمی‌شود!
    و من خودم دیدم میخی «بزرگ»!
    در میان «سوخته» های همان درب!
    آخ!
    بابا! باز هم که می‌گریی!
    تو را چه می‌شود؟!
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    خدایا! چه روز است امروز!
    بابا!
    اگر از حرف‌هایم رنجه می‌شوی، دیگر نمی‌گویم!
    اما تو هم گریه مکن!
    راستی، بابا!
    کناره‌ی همان درب دیدم که چیزی نوشته بود!
    خودم دیدم!
    نوشته بود؟!
    چیزی؟!

    [ صفحه 28]

    کجایش؟!
    بیا تا نشانت دهم،
    با من بیا!
    بیا!
    آنجاست!
    دیدی؟!
    دیدی بابا؟!
    برای من هم بخوان!
    می‌خوانی؟!
    چی نوشته است؟!
    چی؟!
    بابا! بابا!
    مگر چی نوشته است؟!
    آه! صورتت را نزن!
    نزن بابا!
    نوشته‌اش چیست مگر؟!!
    چیست؟!
    دخترم!
    نوشته است:
    بر حاشیه برگ شقایق بنویسید
    گل تاب فشار در و دیوار ندارد

    [ صفحه 29]
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 1 از 16 1234511 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi