در حدیثی آمده است :
((ان الرجل لیتکلم بالکلمه فیهوی بها فی جهنم سبعین خیریفا))
گاهی انسان سخنی می گوید که به خاطر آن ، بمدت هغتاد سال در جهنم سقوط می کند .
و نیز روایت شده است مردی در میدان مبارزه به شهادت رسید؛ یکی گفت : بهشت گوارایش باد پیامبر ((ص )) فرمود: چه می دانی ، شاید او سخنان بیهوده گفته باشد و بیجا بخل ورزیده باشد (46)
اما شکم ، آن را همواره از پرخوری بازدار و مواظب باش حتی از حلال سیر نخورد؛ زیراسیری ، قساوت قلب می آورد ، ذهن را فاسد ، حافظه را کور و حفظیات را باطل کند ، شهوات را در انسان قوی نماید ، لشکریان شیطان را یاری رساند و اعضاء بدن را از عبادت باز دارد بطور خلاصه ، آگاه باش ، پرخوری ، سرچشمه هر بدی است .
این چنین ، بقیه اعضاء را خود ، بازرسی و وظیفه شناسی کن ؛ زیرا فرمانبری و نافرمانیهای آنها پوشیده نیست .
وظایف قلب
وظایف قلب بسیار است و راه پالایش آن از پستیها و رساندن آن به رستگاری بسیار طولانی و مشکل است دریغا! که در این دوران ، دانش پاکسازی قلب و تکامل دهی به آن ، نه تنها کهنه و مندرس شده است ، بلکه آثار آن هم محور گردیده است .
با تقوا و پارسا ، در این زمان ، به کسانی می گویند که از محرمات ظاهری ، نوشته شده در کتابهای فقهی ، اجتناب کنند؛ ولی بازرسی قلب و پاکسازی آن از صفتهای ناپسند ، نزد خدای متعال ، همچون : حسد ، تکبر ، کینه ورزی و دشمنی ، ریا ، ریاست طلبی ، برتری جوئی ، بداخلاقی ، بدخواهی نسبت به همنشینها و دوستان را وانهاده اند ، حتی بسیاری از مردم ، این امور را گناه نمی شمارند؛ با این که خصایص ، ریشه و سر چشمه همه گناهان است .
پیامبر اکرم ((ص )) درباره ((ریا)) ، که یکی از مرضهای قلب است ، می فرماید:
((اءدنی الریاءالشرک )) (47)
کمترین مرحله ریا شرک محسوب می شود .
درباره کبر ، پیامبر ((ص )) می فرماید:
((لا یدخل الجنه من فی قلبه مثقال ذرة من کبر)) . (48)
کسی که در قلب او ذره ای کبر و خود بزرگ بینی باشد وارد بهشت نخواهد شد .
درباه حسد ، پیامبر ((ص )) می فرماید:
((الحسد ، یاءکل الحسنات کما تاءکل النار الحطب )) (49)
حسد ، کارهای خوب را می خورد ، همچون آتش هیزم را .
درباره حب مال ، پیامبر((ص )) می فرماید:
((حب المال و الشرف ینبتان النفاق کما ینبت الماء البقل )) . (50)
دوستی مال و ریاست ، نفاق را در وجود انسان می رویاند ، همانگونه که آب سبزی را .
در این باب ، روایات بسیاری در کتب روائی آمده است .
پیامبر ((ص )) می فرماید: ((ان الله لا ینظر الی صورکم و لا الی اموالکم و انما ینظرالی قلوبکم و اعمالکم ))
خدا به مال و ظاهر شما نظر نمی کند ، بلکه او به کارهای شما نظر می کند .
این پرتوی از ابعاد تقواست که خداوند متعال به ما سفارش کرده است تفصیل و بست آن را فرصتی فراخ باید چه زیبا و شایسته است که در پایان شرح وصیت پروردگار متعال ، منظور آیه کریمه ((ولقد وصینا الذین . )) است که در آغاز دستورالعمل آمد وصیت حضرت رسالت را به مولی الموحدین علی (ع ) بیاوریم :
((یا علی ، من تو را درباره خویش به چند چیز سفارش میکنم که یادداشت کن (راوی می گوید پس از این سخن ، پیامبر (ص ) فرمود: ((اللهم اءعنه )) خدایا یاریش کن )
1 راستگویی مبادا هرگز دروغی از دهانت بیرون آید .
2 ورع و پارسایی مبادا برخیانتی دلیر گردی .
3 ترس از خدای عزوجل ، بد انسان که گویا او را ببینی .
4 گریستن بسیار از ترس خدا که به هر اشک ریختنی هزار خانه در بهشت برایت ساخته شود .
5 نثار کردن مال و جان خود را برای خدا و دینت .
6 پیروی از سنت و روش من در نماز و روزه و صدقه ؛ اما نماز پنجاه رکعت و اما روزه در هر ماه سه روز: پنجشنبه اول ماه و چهارشنبه وسط ماه و پنجشنبه آخر ماه و اما صدقه تا حدی که به تو بگویند: اسراف و زیاده روی کردی و با این که اسراف نمی کنی .
بر تو باد به نماز شب و بر تو باد به نماز زوال (ظهر) و بر تو باد به نماز زوال و بر تو باد به نماز زوال (پیامبر (ص ) این جمله را (بر تو باد به نماز زوال ) را سه بار تکرار می فرمایند ) و بر تو باد به خواندن قرآن در حالی و بر تو باد به این که دستهای خود را در نمازت بلند کنی و بگردانی (یعنی در حال تکبیر گفتن و بر گرداندن آن ) و بر تو باد به مسواک کردن با هر وضو و بر تو باد به اخلاق خوب با مردم با اخلاق خوب رفتار کنی و از اخلاق بد دوری جوئی و اگر نکردی جز خویشتن را نباید ملامت و سرزنش کنی )) (51)
امیر مومنان ، صلوات الله و سلامه علیه ، وصیت ارزشمندی به فرزندانش ، امام حسن مجتبی (ع ) کرده است که در نهج البلاغه (52) و جز آن (53) ، نقل شده است مطالعه و ، تاءمل در آن ، که شامل پندها و حکمتهای فراوانی است ، لازم و ضروری است ((روایت شده است که شخصی از پیامبر ، صلی الله علیه و آله ، طلب کرد که : یا رسول خدا ، مرا پندی ده .
حضرت فرمود: هرگز غضبناک مشو و در هیچ واقعه و حادثه غضب به خود را مده ؛ زیرا که هیجان غضب ، عنان اختیار از دست آدمی می رباید و گاه باشد که در حین استیلای غضب ، حرف چند بگوید که موجب خسران دنیاو آخرت باشد .
آن شخص گفت : یا حضرت ، زیاد کن حضرت فرمود: کاری مکن که محتاج عذری شوی ؛ یعنی باید کار تو در ظاهر و پنهان یکسان باشد و کاری نباشد که هرگاه ظاهر شود محتاج بعذر شوی ؛ چه ، هر چه محتاج بعذر است ، البته خالص نیست ، شرک خفی است و شرک خفی ، مانند شرک جلی ، اجتناب از او لازم است و فرق میان شرک جلی و خفی آن است که شرک جلی ، العیاذ بالله ، اعتقاد به شریک برای ذات اقدس الهی ، است ، مانند نصاری که به الوهیت عیسی ومریم ، علیهما السلام ، قائلند ، و شرک خفی ، غیر خدا را در عمل خیر داخل کردن است و بمضون : ((و جعل اله هوا)) عمل نمودن و از مضمون بلاغت مشحون : ((ولا یشرک بعبادة ربه احدا)) انحراف ورزیدن .
آن شخص گفت : یا حضرت ، زیاد کن حضرت فرمود: در نماز ، بسیار با خضوع و خشوع باش در هر نماز که می گذاری ، بنا را بر این بگذار که آخرین نماز است که می گذاری و به نماز دیگری نخواهی رسید آن شخص گفت : یا حضرت ، زیاد کن حضرت فرمود از خداوند عالم شرم کن ، چنانکه از همسایه ملاحضه می کنی و از ارتکاب بعضی از قبایح اجتاب می نمایی حضرت باری ، جمع کرده است کل وصیتها را در یک خصلت : ((تقوی )) خداوند در قرآن کریم می فرماید: ((لقد وصینا الذین اوتوا الکتاب من قبلکم وایاکم اءن اتقوا الله )) . (54)
تقوی ، جمع کرده است تمام عبادت را به سبب تقوی ، انسان ، به درجات عالیه و مرتبه های بلند ، می رسد به سبب تقوا ، زندگی خود را با خداوند می گذراند ، زندگی پاک و پاکیزه یار و مونس متقی نیست ، مگر حضرت باری عزاسمه )) (55)
قال الله تعالی : ((ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر )) (56)
آنچه تا اینجا ذکر شد ، در فرصتی اندک و خاطری پریشان ، فراهم آمد و افزون بر آنچه آمد توفیق دست نداد شاید ، انشاءالله ، همین مقدار هم که گفته آمد اگر به دقت مراعات شود ، سالک طریق حق را کافی باشد خداوند ما و شما را در گفتار و کردار ، به آنچه می پسندد ، توفیق دهد و این چند روز باقیمانده عمر را وقف طاعت خود کند و از آنچه مایه دوری از آن ذات اقدس است باز دارد تنها او ، ولی این امر است و اعتقاد ما در هر جا بر اوست .
علامه حلی زندگی نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
در شب 29 رمضان 648 ق در این شهر فرزندی از خاندانی پاک سرشت ولادت یافت که از مقربان درگاه باری تعالی قرار گرفت نامش ((حسن )) و معروف به آیة الله علامه حلی است مادرش بانویی نیکوکار و عفیف ، دختر حسن بن یحیی بن حسن حلی (57) خواهر محقق حلی است و پدرش شیخ یوسف سدیدالدین از دانشمندان و فقهای عصر خویش در شهر فقاهت حله است .
علامه حلی از سال 507 قمری در پی دعوت سلطان محمد اولجایتو حاکم ایران ، به ایران آمد و تا سال 716 در ایران تلاش و خدمات ارزنده ای را انجام داد و پرچم ولایت و عشق و محبت خاندان طهارت (ع ) را در سراسر قلمرو مغولان به اهتزاز در آورد و پس از مرگ محمد خدابنده به وطن خویش حله بازگشت و تا آخر عمر شریفش منصب مرجعیت و فتوا و زعامت شیعیان را به عهده داشت .
آثار بسیار زیادی از وی در فقه ، اصول ، احکام ، حدیث ، رجال ، تفسیر ، منطق و . بجای مانده است که باعث عظمت و سرافرازی شیعه شد .
ابن حجر عسقلانی - دانشمند سنی - چنین اعتراف می کند: ((علامه نامش مشهور و اخلاقی نیک دارد وقتی کتاب ابن تیمیه منحاج السند ((کتابی است بر رد شیعه و در جواب کتاب منحاج الکرامه علامه حلی )) - به او رسید گفت : اگر ابن تیمیه آنچه را که من گفتم می دانست ، جوابش را می دادم .
سرانجام علامه در محرم 726 هجری در سن 78 سالگی دار فانی را وداع گفت و در جوار بارگاه ملکوتی علی علیه السلام به خاک سپرده شد .