پس از وی، موسی را فتنه ای کور و تیره و تار(29) فراهم آید زیرا رشته حُکمِ من نگْسلَد(30) و حجّتِ من پنهان نگردد و أولیایم را پیمانه سرشار دهند(31). هرکه یکی از ایشان را مُنکر شود، نعمتِ مرا منکر شده است؛ و هرکه آیتی از کتابم را دگرگون سازد، بر من دروغ بسته است. وای بر آنان که وقتی روزگارِ بنده و دوست برگزیده ام، موسی، سپری گردد، در حقِّ علی که دوست و یارِ من است و کسی است که بارِ نُبُوَّت(32) را بر دوشش می نهم و او را به توانائی در بر دوش کشیدنِ آن می آزمایم، دروغ بندندو إنکار وَرزَند. او را سِتَنْبَه ای گردنکش(33) به قتل آرَد؛ در شهری که بنده شایسته(34) ساخته است، و در کنارِ بدترینِ آفریدگانم(35)، به خاک سپارده شود.
این سخنِ من راست و استوار گشته(36) که او را به پسرش و جانشینش و وارثِ
ص: 92
علمش، محمّد، شادمان سازم که وی مَعدِنِ دانشِ من و جایگاهِ سِرِّ من و حجّتِ من بر آفریدگانم است. هر بنده که به او إیمان آرَد، بهشت را جایگاهش سازم و شَفاعتش را در بابِ هفتاد تن از خاندانش که همگی سزاوارِ دوزخ گشته باشند، بپذیرم.
و کارِ پسرش علی را که دوست و یاورِ من و گواهِ من در میانِ آفریدگانم و أمینِ من بر وَحْیَم است، ختم به سعادت کنم. آنکس را که به راهِ من دعوت می کُنَد و گنجورِ دانشِ من است، یعنی حَسَن، از او پدید آورَم، و کار را با پسرش «م ح م د»(37) که رحمتی است از برایِ جهانیان(38)، به کمال رسانم. وی کمالِ موسی و شکوهِ عیسی و شکیبِ أیّوب را داراست. در روزگارِ [غَیبتِ] او یارانم خوار گردند و سرهایِ ایشان را چون سرهای ِ تُرکان و دیلمیان(39) برای یکدیگر هدیّت فرستند. ایشان را به قتل آرَند و بسوزانند و بیمناک و هراسانیده و ترسان باشند. زمین از خونهاشان رنگین گردد و وای و فغان از زنانشان برخیزد. اینان اند که براستی دوستانِ من اند. به ایشان هر فتنه کورِ تیره و تار را می رانَم و به ایشان زلزله ها(40) را می زدایم و بارهای گران و زنجیرها را(41) بردارم. «درودهائی از جانبِ پروردگارشان و رحمت بر آنان باد، و آنان خود رهیافتگانند» [س 2 ی 157].).