3. غَیبت و مَهدویّت در نگرشها و نگارشها
آن اندازه در أحادیثِ نبیِّ أکرم _ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه _ و روایاتِ أئمّه أهل البیت
ص: 22
علیهم السّلام درباره حضرتِ مَهدی _ عَجَّلَ اللّهُ تَعالی فی فَرَجِهِ الشَّریف _ سخن رفته است که هیچ جایِ شَکّ و تردیدی در حقِّ مَهدی _ عَلَیه السّلام _ و مَهدویّتِ إسلامی نمی مانَد. در یک شمارش، چهارصد حدیثِ نَبَوی از طُرُقِِ أهلِ تسنّن و بیش از شش هزار روایت از مجموعِ طُرُقِ شیعه و سُنّی درباره حضرتِ مَهدی علیه السّلام إحصا گردیده که رقمی غیرِعادی است و در بسیاری از دیگر مسائلِ إسلامیِ معروف و قریب به بداهت چُنین رقمی دیده نمی شود(28).
چُنان که شیخِ بزرگوار، مُفید _ أَعلَی اللّهُ مَقامَهُ الشَّریف _ ، خاطرنشان فرموده است، روایاتِ گُواه بر وجودِ إمامِ غائب علیه السَّلام چَندان مستحکم است که اگر کسی مُنکرِ آنها شود باید همه روایاتِ مربوط به شریعتِ إسلامی را إنکار کُنَد(29).
بدینسان و به سببِ همداستانیِ مُسلمانان بر ظُهور و خُروجِ آن حضرت علیه السّلام است که این أمر را از ضروریّاتِ دینِ مُبین إسلام قَلَم داده اند؛ چُنان که از شیخ بهاءالدّینِ عامِلی _ قَدَّسَ اللّهُ رُوحَهُ العَزیز _ ، مشهور به شیخ بهائی (درگذشته به سالِ 1030 ه . ق.)، پرسش شده که آیا خُروجِ مَهدیِ مُنتَظَر به طورِ مُطْلَق از ضَروریّات به شمار می روَد و إنکارش موجبِ اِرتداد است؟ شیخ _ قُدِّسَ سِرُّه _ نیز پاسخ داده که این أمر از ضروریّات و إنکارِ آن کُفر است(30).
شماری از عالمانِ أهلِ تسنّن نیز تصریح کرده اند أحادیثِ مَهدویّت در قالبِ روایاتِ متعدّد از صحابه و تابعان و پسینیانشان نقل گردیده و بر سرِ هم موجبِ «عِلْمِ قَطْعی» است، بدانسان که إیمان به ظهورِ مَهدی علیه السّلام را واجب و از أجزاءِ عقائِد رسمیِ أَهلِ سنّت و جماعت ساخته است(31).
در پاره ای از منابعِ أهلِ تسنّن از حضرتِ رسولِ أکرم _ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه _ روایت گردیده است که فرمودند: «مَن أَنْکَرَ خُروجَ المَهدیِّ فَقَدْ کَفَرَ» (یعنی: هرکس خُروجِ مَهدی را إنکار کُنَد کافر شده)؛ و به لفظِ دیگر: «مَنْ کَذَّبَ بِالمَهدیِّ فَقَد کَفَرَ»
ص: 23
(یعنی: هرکس مَهدی را دروغ شمُرَد کافر شده)(32).
شواهدِ تاریخیِ متعدّد و گزارشهائی که از برخی گفتارهایِ صدرِ إسلام بازمانده است، نشان می دهد که مقوله مَهدویّت تا چه اندازه نزدِ صحابه و تابِعان مُسَلَّم و تردیدناپذیر بوده(33).
بطَبْع، با رواجِ کتابتِ حدیث میانِ أهلِ تسنّن، این معنا و أحادیثِ مربوط به آن در جوامع و کتابهایِ حدیثی نیز ثبت و ضبط گردید.
نمونه را، یکی از حدیثنامه هایِ أهلِ تسنّن که حدیثِ مَهدی علیه السّلام و مَهدویّت در آن هست(34)، حدیثنامه بُخاری است و مؤلّفِ این حدیثنامه، یعنی محمّد بن إسماعیلِ بُخاری، معاصرِ إمامِ جواد و إمامِ هادی و إمامِ عسکری علیهم السّلام ، بوده و در زمانی حدیثنامه خود را نوشته که هنوز إمام مَهدی علیه السّلام ولادت نیافته بود(35).
رواجِ أحادیث و اندیشه مَهدویّت در میانِ شیعه هم که شاید حاجت به یادآوری نداشته باشد. میزانِ طرح و بحثِ دائمیِ این اندیشه و أحادیث، از جمیع کُتُبی که به حدیث و تاریخ و فِرَقِ شیعه پرداخته اند، هویداست.