صفحه 1 از 9 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 82

موضوع: اندوخته خداوند (چهل حدیث درباره عدالت گستر جهان)

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض اندوخته خداوند (چهل حدیث درباره عدالت گستر جهان)


    امضاء

  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    إهداء
    ای اندوخته خداوند در زمین و ای حجّتِ خدا بر بندگانش! ای أبوالقاسم محمّد بن حَسَنِ عسکری! این رساله را که سرمایه اندکِ من است به تو پیشکش می کنم.
    «یآا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَاعَهٍ مُزجَاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنَآ إِنَّ اللّهَ یَجْزِی المُتَصَدِّقِینَ»
    (ای عزیز! ما و کسانِ ما را سختی رسیده است؛ و سرمایه ای اندک آورده ایم؛ پیمانه مان را تمام و کمال بپیما، و به ما دِهِش کن؛ همانا خداوند دِهِش کنندگان را پاداش می دهد).

    به امیدِ آنکه بپذیری
    مؤلّف

    «وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاْءَرْضَ یَرِثُهَا عِبادِیَ الصَّالِحُونَ»
    (سوره أنبیاء، 105 / و در زَبور، از پسِ ذِکْر [به قولی: تورات]، نوشته ایم که زمین را بندگانِ شایسته من میراث بَرَند).

    بِسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرَّحیم
    الحَمدُ لِلّهِ الَّذی مَنَّ عَلَینا بِمُحَمَّدٍ نِبِیِّه صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه دونَ الاْءُمَمِ
    الماضِیَهِ و القُرونِ السّالِفَه
    السَّلامُ عَلَی ال_مَهدیِّ الَّذی یَمْلاَءُ الاْءَرضَ قِسْطًا وَ عَدْلاً
    تمهیدِ ترجُمان
    1. إسلامِ ناب: إسلامِ ثَقَلَیْن
    از بهترینِ آفریدگان و سَرورِ پیَمبَران، حضرتِ مصطفی _ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ و آلِه _ ، مَروی است که فرمود: «إِنَّ الإِسلامَ بَدَأَ غَریبًا و سَیَعُودُ غَریبًا کَما بَدَأَ فَطُوبی لِلْغُرَباءِ»(1) (یعنی: إسلام غریب آغاز شد و زودا که _ بدان سان که آغاز گردید _ غریب گردد؛ پس خوشا به حالِ غریبان!).
    هم لفظِ این حدیث با لَختی تفاوت باز هم روایت گردیده(1) و هم به گونه هایِ مختلف تفسیر و تبیین و توجیه شده است. فی الجمله، حدیثِ مشهور و پُربرکتی است که اندیشه گرانِ إسلامی و مُشفِقانِ أَقالیمِ قبله، در أدوارِ مختلف،
    ص: 13
    میوه هایِ رنگین و شیرین از شاخسارِ آن فراستانده اند.
    شیخِ جلیلِ دیرین، صدوق (311 _ 381 ه . ق.) _ قَدَّسَ اللّهُ رُوحَه العَزیز _ ، تقریری دلپسند از معنایِ مُستفادِ خویش به دست داده و این حدیث را چونان نگینی بر تارکِ انگشتری نهاده، که دریغم می آید در اینجا باز گفته نیاید. شیخِ صدوق بیان می کُنَد که حالِ پیامبر _ صلّی اللّه علیه و آله _ پیش از نُبُوَّت به حالِ إمامِ زمانِ ما علیه السّلام در این روزگار، می مانِست؛ زیرا در آن روزگار تنها عُلَمایِ دین و راهبان و شماری اندک از این دست که أَخبارِ کتابهایِ آسمانی و سخنانِ پیامبرانِ پیشین علیهم السّلام به ایشان رسیده بود، از بشارتِ نُبُوَّتِ آن حضرت آگاهی داشتند و إسلام در میانِ آنان غریب بود و اگر کسی از خداوند می خواست که زودتر بشارتش را مُحَقَّق گردانَد و آن حضرت را مبعوث سازد، جاهلان و گمراهان او را موردِ خنده و استهزاء قرار می دادند و به او می گفتند: این پیامبر که معتقدید پیامبرِ شمشیر است و دعوتش مشرق و مغرب را فرامی گیرد و پادشاهانِ زمین به فرمانش گردن می نهند کِیْ می آید؟؛ امروز هم جاهلان به ما می گویند: این مهدی که معتقدید بی گُمان ظهور می کند، کِیْ می آید؟!؛ برخی مُنکِرِ آن حضرت می شوند و برخی به حقّانیّتش اعتراف می کنند. باری، پیامبر _ صلّی اللّه علیه و آله _ فرموده است: «إِنَّ الإسلامَ بَدَأَ غریبًا وَ سَیَعُودُ غَریبًا کَما بَدَأَ فَطُوبی لِلْغُرَباءِ»، و إسلام در این روزگار (روزگارِ غَیبتِ کُبری) بدانسان که آغاز شده بود، غریب گردیده و دیر نمی گُذَرَد که _ چُنان که با بعثتِ رسولِ خدا نیرو گرفت _ با ظهورِ ولیّ و حجّتِ خداوند نیرومند گردد و _ همانطور که دیده منتظرانِ رسولِ خدا پس از بعثت روشن شد _ چشمِ منتظران و معتقدانِ آن حضرت روشن شود؛ و خدایِ متعال وعده ای را که به أولیایش داده است، به انجام خواهد رسانید(2).
    آنگونه که شریفِ رضی (359 _ 404 ه . ق.) _ رَضِیَ اللّهُ عَنْه وَ أَرْضاه _ ، در
    ص: 14
    شرحِ حدیثِ غربتِ إسلام، می گوید، پیامبرِ أکرم _ صَلَّی اللّهُ عَلَیه و آلِه _ إسلام را در آغازِ کارش به مردی غریب ماننده فرموده اند که از یار و دیار دور و نابرخوردارست؛ زیرا إسلام در آغازِ ظهورِ خویش بر این صفت بود تا پایه هایش استوار و یارانش بسیار شد و قامت راست کرد و گردن افراشت. در عبارتِ «سَیَعُودُ غَریبًا» هم مُرادِ آن حضرت، این است که إسلام از حیثِ قلّتِ شمارِ کسانی که به شرائعش عمل کنند و هنجارهایش را پاس دارَند، به همان حالِ نخستین و غُربَتِ پیشین باز می گردد(3).
    بطَبْع در چُنین حالی که مدّعیانِ مسلمانی بسیار خواهند شد و عاملان و عالمان به شؤون و شعائرِ آن اندک، غُربت قرینِ غَرابت است و إسلامِ راستین که إمامِ غائب _ عَجَّلَ اللّهُ تعالی فَرَجَهُ الشَّریف _ به آن دعوت می کند، در دیده مدّعیانِ پُرشمار، غریب و بیگانه خواهد نمود و دعوتی نو خواهد بود؛ این همان معنایِ باریکی است که در برخی از مأثورات، همنشینِ یادِ إسلامِ غریب شده است(4).
    آری،
    بهرِ این گفت آن نَبیِّ مُستَجیب رمزِ اَلاِسلامُ فِی الدُّنیا غَریب(5)
    در چُنین حال و هوائی که کسانی چون شیخِ جلیلِ دیرین، صَدوق _ قُدِّسَ سِرُّه _ ، به آغازِ زمانه غُربت و استقرارِ روزگارِ عُسرت گواهی داده اند، زیرکیِ مؤمنانه و أَدَبِ انتظار اقتضا می کند آدمی خود را به خیمه و خرگاهِ آن «غریبانِ» خوشْ حالِ نیکوخِصال دررَسانَد، و اگر از آنان نشد، دستِ کم به ایشان مانندگی یابَد؛ کسانی که «یصْلحُون إِذا فسدَ النّاسُ»(6).
    *
    امضاء

  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در جامعه کنونیِ ما، گروهها و رَوَندهایِ مختلفی، دانسته و نادانسته، کمتر غَرَضْ وَرزانه و بیشتر خیرخواهانه، دینْ وَرزیِ عاطِفی و دینْ گرائیِ إحساسی را دامن می زَنَند و در مجالِس و محافِل و گفتار و نوشتار، پیر و جوان را تشویق و مَدَد می کنند
    ص: 15
    تا از راهِ عاطِفه و إحساس و شور و حیرت، آبی به آسیابِ دیانتِ خویش بریزَند.
    این دینْ وَرزیِ عاطِفی و إحساسی _ که بیشتر از آبشخورِ مفاهیم و وقایعِ حیرت افکن، چون قِصَص و کَرامات و مَنامات، سیراب می شود _ ، در جایِ خویش حَسَناتی دارد و ضرورتی. لیک متأسّفانه به آفاتی چند نیز دچار شده است و می شود که سَیِّئاتِ این آفات را نمی توان و نباید دستِ کم گرفت.
    نخستین آفت، آن است که چون دینْ وَرزیِ عاطِفی و إحساسی، به اندازه دینْ وَرزیِ معرفتی و استدلالی، میزان و هنجار و حَدّ و مَرز بَرنمی تابد و بآسانی مهار نمی شود، هر از چندگاهی در ورطه «غُلُوّ» و «تقصیر» فرومی غلطَد و آبستنِ فرقه سازی و فرقه بازی و انشعاب می گردد.
    دومین آفت، آن است که چون این نحوه دینداری، بیشتر بازبسته به دریافت و إحساسِ خودِ شخص است و به آسانی قابلِ انتقال و توصیف و ترجَمه نیست، و از همین رهگذر دفاع از آن و همچُنین تبلیغ و ترویج و دعوت به آن نیز، با محدودیّت روبروست، بآسانی موردِ هُجومِ خُصوم واقع می شود و زود از پا درمی آید.
    امضاء

  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سومین آفت، آن است که شعله دینْ گرائیِ إحساسی و دینداریِ عاطِفی، همان طور که با یک بارِقه و مُشاهده زبانه می کشد، بسرعت و زودتر از آنچه انتظار می رَوَد هم فرو می میرَد و به سردی می گرایَد.
    تجربه تاریخی به ما آموخته است کسانی که بخاطرِ شیفتگی به برخی أشخاص و رَوَندهایِ مُنْتَسَب به إسلام، در مسلمانی گَرْمْپو شده اند، اگر ذاتِ إسلام و نهادِ دیانت را نشناسند، با کوچکترین لغزش و ترکِ أَولایِ آن أشخاص و رَوَندها، از إسلام و إسلامیّت سَرخورده می شوند و حسابِ دین و دینْداران را یک کاسه می کنند.
    در حدیثی تَنَبُّه آفرین از إمامِ صادق علیه السّلام آمده است که آن حضرت
    ص: 16
    فرمود: «مَن دَخَلَ فی هذَا الدّینِ بِالرِّجالِ أَخْرَجَهُ مِنْهُ الرِّجالُ کَما أَدْخَلُوهُ فیه، وَ مَن دَخَلَ فیهِ بِالکِتابِ و السُّنَّهِ زالَتِ الجِبالُ قَبلَ أَن یَزُول»(7) (یعنی: هرکه با کَسان [ / این و آن ] در این دین درآید، کَسان [ / این و آن [او را همانگونه که بدین دین درآورده اند از آن بیرون می بَرَند؛ و هرکه با کتاب و سنّت در آن درآید، کوهها پیش از آن که او از جا برَوَد، از جا می رَوَند).
    این حدیثِ شریف، آسیبْ شناسانه، بر گوشه ای از آفاتِ دینْداریِ سَطحیِ کسانی انگشت می نهَد که بخاطرِ این و آن، و نه به هدایتِ کتاب و سنّت، به دین رویْ می آورَند و از همین رویْ نیز درختِ إیمان و عَمَلشان شکوفا و استوار و ریشه دار نمی شود.
    نکته ای که نباید ناگفته گذاشت، این است که دینْداریِ مُستَفاد از «کتاب» و «سنّت»، همانگونه که إحساسی و عاطِفیِ صِرْف نیست، استدلالی و بُرهانیِ محض نیز به شمار نمی روَد؛ و اگر صِرفًا استدلالی و بُرهانی و متکلِّمانه و فیلسوفانه بود، از بُن به همان جُمود و خُمود و خُشکی و مَلالَت و بی طَراوتیِ دینْداریِ استدلالیِ صِرف، دچار می آمد.
    امضاء

  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    کتاب و سنّت، هم کامه هایِ استدلالی و معرفتی و بُرهانیِ دینْداران را بَرمی آورَد، و هم عشق و عاطِفه و إحساس را گَرم می دارَد و به تکاپو می افکَنَد.
    از یک مَنظَر، سِرِّ تعادلِ إسلامِ کتاب و سنّت، و دوریِ این گونه دینْ وَرزی از إفراط و تفریط و غُلُوّ و تقصیر، همین است. فقیهان و عارفان و متکلِّمان و سالِکان و مُتَفَلْسِفان نیز، هرچند همه از سرچشمه خورشیدِ مُسَلمانی آب برگرفته و جان و دل و خِرَدِ خود را به فروغِ «چراغِ مصطفوی (ص)» روشن داشته اند، تنها جلوه ای از جلوه ها و گوشه ای از گوشه هایِ این حقیقتِ واجدِ أبعاد و أضلاع را دیده و ستانده اند.
    ص: 17
    درست از همینْجا، سخنِ آن عزیز راهی به دِهی می بَرَد، که می فرمود: «نه متکلِّمَم و نه مُتَفَلْسِف و نه متصوِّفم و نه متکلِّف؛ بلکه مُقَلِّدِ قرآن و حدیث و تابعِ أهلِ بیتِ آن سَروَر؛ از سخنانِ حیرت افزایِ طوایفِ أربع ملول و برکرانه، و از ماسِوایِ قرآنِ مجید و حدیثِ أهلِ بیت، آنچه بدین دو آشنا نباشد، بیگانه»(8).
    باری «گر بگویم این سخن بیحد شود»(9). ... درد و دریغ و تألّم و تأمّل در آن بود که موجی حیرت افکن و إحساسْ پَروَر در جامعه ما روان گردیده است؛ اندک اندک ثَمَراتِ نامُبارَکِ این إفراط رخ می نماید، و آسیبْ پَذیری و استعدادِ انحراف که در این شورانگیزیِ بی مُحابا هست، دینْداریِ دینْداران را به مخاطره می افکَنَد.
    علی الخُصوص در مَباحثِ مربوط به مَهدویّت و حُجَّتِ مُنتَظَر _ عَجَّلَ اللّهُ تعالی فی ظُهورِه _ ، عوام زدگان و عامی اندیشان گَرمْپوئی می کنند و در سوک و سُرور و منبر و ... به فضائی دامن می زَنَند که مدّعیان و شیّادان و دجّالْ کیشانِ فراوان در دلِ خود می پَروَرَد، و از مَکْتَب، مَکْسَب می سازد، و حقیقتِ قرآنی _ حدیثیِ مَهدویّت را در پسِ أهواء و أغراض و بانگ و هیاهویِ غوغا، محجوب می دارَد.
    امضاء

  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    یگانه طریقِ مُفید و مُجَرَّب و مُسَلَّمِ بدَرآمدن از این فتنه نقابْ زده و إصلاحِ وضعِ موجود و إحیاءِ حقیقتِ دینیِ مَهدویّت، همان یگانه راهِ هر إصلاح و إحیاءِ دینیِ دیگر، یعنی «بازگشت به کتاب و سنّت»، است.
    شیخِ بزرگوار، ابنِ أبی زَینَبِ نُعمانی، تنها سببِ حیرانی و ابتلایِ شماری از أهلِ روزگارِ خود را که عاقبت از مذهبِ حَق منحرف شده و به مذاهبِ أهلِ باطل گرویده اند، «قلّتِ روایت و علم، و عدمِ درایت و فهم» قَلَم می دهَد(10) و ایشان را سیهْ روزانی می خوانَد که «در طلبِ علم نکوشیدند و خود را در فراستدن و روایتِ آن از مَعادِنِ صافی اش به زحمت نَیَفْکَنْدَند؛ چه اگر هم روایت می کردند و به درایت نمی پرداختند، با روایت نکردنشان یکسان بود!»(11).
    ص: 18
    این بلیّه، بلیّه خاصِّ روزگارِ ابنِ أبی زَینَب _ یعنی: سده چهارمِ هجری و دَمدَمه هایِ غَیبتِ کُبری _ ، نیست؛ بلیّه هر روزگاری است که در آن، شیعه از آموختنیهایِ راستین در دانشِ دین بازبمانَد و به پیرامون و پیرایه هایِ پیرامونی مُشتَغِل و سرگرم شود.
    امضاء

  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    2. مَهدیِّ الأُمَم و جامِعِ الکَلِم (علیه السَّلام)
    اندیشه نَجاتْ بخشی و إشارت به موعودی که در آخِرالزّمان خواهد آمد و نظامی مُنطَبِق بر قانونهایِ إلآهی و آسمانی پدید خواهد آورْد، به طورِ کلّی در أدیانِ إلآهی _ و حتّی به نوعی دیگر، در مکاتب و مَسلَکهایِ غیرِ إلآهی هم _ وجود دارد. أمّا این که ویژگیهایِ این موعود چیست و چگونه ظهور خواهد کرد، در همه أدیانِ إلآهی یکسان نیست. آنچه در این اندیشه مشترک و همسان است، این است که موعودِ آخِرالزّمان و مُنْجیِ إنسان از خاندانِ نُبُوَّت است و به دانش و پرهیزگاری و دیگر خویهایِ پسندیده آراسته و از کَژیها و کاستیها مُبَرّاست(12).
    در هر روزگار، و در میانِ هر قوم و أمّت، و در هر سرزمین که پیامبرانِ إلآهی علیه السّلام و حکیمانِ دینْ وَرْز و گُستراننده تعالیمِ دینی از «موعودِ آخِرالزَّمان» سخن گفته اند، به تعبیر و اصطلاح و نامِ آشنایِ همان قوم و سرزمین و روزگار، و در حقیقت، از یک موعود، سخن رانده اند، و او مَهدیِّ مُنْتَظَر صَلَواتُ اللّهِ و سَلامُهُ علیه است(13).
    از بشارتها و إشارتهایِ أدیان و پیام آورانِ پیشین گذشته، در حوزه إسلام و مَهدویّتِ روشن و نابِ إسلامی نیز، باور به إمام مَهدی _ علیه الصَّلاه و السَّلام _ در سَرتاسرِ آفاقِ زمانی و مکانیِ إسلام و در نگرشها و نگارشها و مسجد و مدرسه و خانقاه مَطْرَح و مَطْمَحِ نَظَر بوده و چه در میانِ مفسِّران و محدِّثان و چه فقیهان و
    ص: 19
    متکلّمان، از مذاهبِ گوناگون، شناخته و آشنا به شمار می آمده است و می آید(14).
    به گفته یکی از دیده وَرانِ این روزگار، هرچند شیعه به مَهدیِّ مُنْتَظَر علیه السّلام اختصاص دارد، باور به مَهدویّت و هنجارِ انتظار مُختَصِّ شیعه نیست(15).
    تشیّع و تسنّن در باور به مَهدیِ موعود _ علیه الصّلاه و السّلام _ به عنوانِ مُصْلِ_حِ فاطِمی تبارِ آخِرالزَّمان که در أحادیثِ نَبَوی به ظهور و فعّالیّتهایِ مُصْلِحانه وی بشارت داده شده، همسان و همداستان اند و عالمانِ أهلِ تسنّن نیز از تواتُرِ أحادیثِ مَهدَویَّت و قطعیَّتِ این موضوع سخن گفته اند(16). تفاوت اینجاست که بعضی از ایشان (برخِلافِ بعضی دیگر)، در تعیینِ شخصِ این مُصْلِحِ فاطِمی تَبار، دچارِ اشتباه و یا إبهام شده اند. نمونه را، بعضی گفته اند که مَهدیِ موعود علیه السَّلام هنوز متولّد نشده است و البتّه بر مُدَّعایِ خود دلیلی إرائه نکرده اند(17). این نه فقط مخالفِ عقیده و أدلّه و أسنادِ شیعه است، که با بسیاری از أسنادِ مهمِّ خودِ أَهلِ تسنّن نیز نمی سازد(18).
    به هر رویْ، شیعه إمامیّه، به عنوانِ طائفه مختص به آن حضرت، روشنْ ترین آگاهیها را درباره مَهدیِ موعود _ علیه الصَّلاهُ والسَّلام _ فرا رویْ می نهَد.
    امضاء

  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    یکی از عللِ تردیدناپذیرِ روشن تر بودنِ آگاهیها و نشانیهایِ شیعه در این باب، نسبت به عمومِ أهلِ تسنّن، مقوله نهی از نقل و کتابتِ حدیث است که مدّتها جامعه سُنّی را از این رُکنِ عظیمِ معرفتِ إسلامی محروم داشت(19).
    علّتِ دیگر نیز، آن است که شیعه از صافی ترین آبشخور و با بهترین واسطه _ یعنی: مواریثِ علم و معرفت که نزدِ أهلِ بیتِ پیامبر (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه) بود و هست _ از معارفِ نَبَوی بهره مند شده است و سالهایِ متمادی از «بابِ مدینه عِلْم»، أمیرِمؤمنان علی علیه السّلام ، و أوصیایِ پس از آن حضرت، حدیث شنیده و دانش آموخته است(20).
    ص: 20
    در درازنایِ تاریخ، هرچه طوائفِ دینْ وَرْز از معارفِ وَحْیانی و أَنبیائی و أَوصیائی دورتر افتادند و بیشتر در وَرطه تحریف و انحراف فروغلطیدند، از شناختِ «مَهدِیِّ أُمَم و جامعِ کَلِم» علیه الصَّلاه و السَّلام محرومْ تر و محجوبْ تر گردیدند و زمینه ای فراخ از برایِ پیدائیِ مُدَّعیان و سوءِاستفاده کنندگان پدید آوردَند. مُدَّعیانِ مَهدویَّت در جهانِ أهلِ تسنّن، از إبهامهایِ عقیدتیِ عامّه بهره بُردند و هر از چندگاهی در گوشه ای از جهانِ إسلام دست به تحرّکاتِ سیاسی و نظامی زدند.
    در گُزارشهایِ مسیحیان _ بویژه به سببِ تحریفهائی که در متون صورت گرفته _ إبهام بیشتر و بیشتر می شود و بطَبْع زمینه سوءِاستفاده نیز فراخ می گردد(21).
    امضاء

  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    از مَنظَرِ فرهنگِ إِسلامی، این سردرگُمی هایِ موردی در عرصه سیاست و اجتماع و فرهنگ، در بَرِ سردرگُمی و راه ناشناسیِ شامل تر و کَلان تری که نَفْسِ «ناشناختنِ إمام» باشد، بس خُرد است؛ زیرا «شناختِ إمام» است که به مَنِش و کُنِشِ دینْ وَرْز معنا می بخشَد.
    حدیثِ نَبَویِ مشهورِ «مَن ماتَ وَ لَم یَعْرِفْ إمامَ زَمانِه ماتَ میتهً جاهلیّهً»(22) _ که آموزه ای مُتَواتِر و مقبول نزدِ فِرَقِ مختلفِ إسلامی را إفادت می کُنَد(23) _ ، سخنی دلپذیرست از برایِ دلهایِ سخنْ پذیر، و هُشیارگرِ همه کسانی که می خواهند از نعمتِ عَظیم و منّتِ جَسیمِ مُسَلمان زیستن و مُسَلمان مُردن و بارِ دیگر مُسَلمان برانگیخته شدن برخوردار گردند.
    در کتابِ شریفِ کافی آمده است _ و حدیثْ شناسان آن را «صحیح» قَلَم داده اند(24) _ که إمامِ صادق علیه السّلام فرمود: «اعْرِفْ إِمامَکَ، فَإِنَّکَ إِذا عَرَفْتَهُ لَمْ یَضُرَّکَ: تَقَدَّمَ هذَا الاْءَمْرُ أَو تَأَخَّرَ»(25) (یعنی: إمامِ خود را بشناس، که چون او را شناختی، تو را زیان نرسَد که این أمر یعنی: ظهورِ دولتِ حق پیش افتد یا دیر).
    چُنان که در این تعالیم نیز إیضاح گردیده است، زیانکارِ راستین اوست که إمامَش
    ص: 21
    را نشناسَد، نه آنکه ظهورِ دولتِ حق را درنیافته.
    بدرستی نیز شناختنِ إمامِ راستین است که آدمی را از خطرِ إنکارِ پیشوایِ حق و پیوستن به پیشوایانِ باطِل می رهانَد.
    در حدیثنامه ها از إمامِ صادق روایت شده است که فرمود: «ثَلاثَهٌ لایُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَوْمَ القِیامَهِ وَ لایُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ: مَنِ ادَّعَی إِمامَهً مِنَ اللّهِ لَیْسَتْ لَهُ، وَ مَنْ جَحَدَ إِمامًا مِنَ اللّهِ، وَ مَن زَعَمَ أَنَّ لَهُما فِی الاْءِسْلامِ نَصِیبًا»(26) (یعنی: سه کَس اند که خداوند در روزِ رستاخیز با ایشان سخن نمی گوید و پاکشان نمی دارَد و ایشان را عذابی دردناک است: کسی که ادّعایِ إمامتی از جانبِ خداوند کُنَد که از آنِ او نباشد، و کسی که إمامی را که از جانبِ خداوند منصوب باشد آگاهانه إنکار کند، و کسی که معتقد باشد این دو را در إسلام نَصیبی هست).
    یکی از إسلامْ شناسانِ بزرگِ این روزگار، پس از آن که در بابِ اشتراکِ أدیان در باور به مُنْجیِ آخِرالزَّمان سخن می رانَد، و از آموزه هایِ آئینهایِ دیر و دور، تا آئینِ زردشتی، آئینهایِ هندوان، آئینِ بودا، یهودیّت و مسیحیّت در این باب یاد می کُنَد، می نویسد:
    «به همین دلیلِ حضور در فرهنگهایِ گوناگون، و در عقاید و کتابهایِ أمّتها و ملّتهاست، که در یکی از زیارتهایِ حضرتِ حُجَّهِ بنِ الحَسَن (ع) چُنین آمده است:
    السَّلامُ عَلی مَهْدِیِّ الاْءُمَمِ وَ جامِعِ الْکَلِمِ.
    سلام بر مهدی، که أمّتها از او سخن گفته اند، همو که همه أقوام و أفکار را متّحد می کُنَد، و زیرِ یک پرچم گِرد می آورَد.»(27).
    3. غَیبت و مَهدویّت در نگرشها و نگارشها
    آن اندازه در أحادیثِ نبیِّ أکرم _ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه _ و روایاتِ أئمّه أهل البیت
    ص: 22
    علیهم السّلام درباره حضرتِ مَهدی _ عَجَّلَ اللّهُ تَعالی فی فَرَجِهِ الشَّریف _ سخن رفته است که هیچ جایِ شَکّ و تردیدی در حقِّ مَهدی _ عَلَیه السّلام _ و مَهدویّتِ إسلامی نمی مانَد. در یک شمارش، چهارصد حدیثِ نَبَوی از طُرُقِِ أهلِ تسنّن و بیش از شش هزار روایت از مجموعِ طُرُقِ شیعه و سُنّی درباره حضرتِ مَهدی علیه السّلام إحصا گردیده که رقمی غیرِعادی است و در بسیاری از دیگر مسائلِ إسلامیِ معروف و قریب به بداهت چُنین رقمی دیده نمی شود(28).
    چُنان که شیخِ بزرگوار، مُفید _ أَعلَی اللّهُ مَقامَهُ الشَّریف _ ، خاطرنشان فرموده است، روایاتِ گُواه بر وجودِ إمامِ غائب علیه السَّلام چَندان مستحکم است که اگر کسی مُنکرِ آنها شود باید همه روایاتِ مربوط به شریعتِ إسلامی را إنکار کُنَد(29).
    بدینسان و به سببِ همداستانیِ مُسلمانان بر ظُهور و خُروجِ آن حضرت علیه السّلام است که این أمر را از ضروریّاتِ دینِ مُبین إسلام قَلَم داده اند؛ چُنان که از شیخ بهاءالدّینِ عامِلی _ قَدَّسَ اللّهُ رُوحَهُ العَزیز _ ، مشهور به شیخ بهائی (درگذشته به سالِ 1030 ه . ق.)، پرسش شده که آیا خُروجِ مَهدیِ مُنتَظَر به طورِ مُطْلَق از ضَروریّات به شمار می روَد و إنکارش موجبِ اِرتداد است؟ شیخ _ قُدِّسَ سِرُّه _ نیز پاسخ داده که این أمر از ضروریّات و إنکارِ آن کُفر است(30).
    شماری از عالمانِ أهلِ تسنّن نیز تصریح کرده اند أحادیثِ مَهدویّت در قالبِ روایاتِ متعدّد از صحابه و تابعان و پسینیانشان نقل گردیده و بر سرِ هم موجبِ «عِلْمِ قَطْعی» است، بدانسان که إیمان به ظهورِ مَهدی علیه السّلام را واجب و از أجزاءِ عقائِد رسمیِ أَهلِ سنّت و جماعت ساخته است(31).
    در پاره ای از منابعِ أهلِ تسنّن از حضرتِ رسولِ أکرم _ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه _ روایت گردیده است که فرمودند: «مَن أَنْکَرَ خُروجَ المَهدیِّ فَقَدْ کَفَرَ» (یعنی: هرکس خُروجِ مَهدی را إنکار کُنَد کافر شده)؛ و به لفظِ دیگر: «مَنْ کَذَّبَ بِالمَهدیِّ فَقَد کَفَرَ»
    ص: 23
    (یعنی: هرکس مَهدی را دروغ شمُرَد کافر شده)(32).
    شواهدِ تاریخیِ متعدّد و گزارشهائی که از برخی گفتارهایِ صدرِ إسلام بازمانده است، نشان می دهد که مقوله مَهدویّت تا چه اندازه نزدِ صحابه و تابِعان مُسَلَّم و تردیدناپذیر بوده(33).
    بطَبْع، با رواجِ کتابتِ حدیث میانِ أهلِ تسنّن، این معنا و أحادیثِ مربوط به آن در جوامع و کتابهایِ حدیثی نیز ثبت و ضبط گردید.
    نمونه را، یکی از حدیثنامه هایِ أهلِ تسنّن که حدیثِ مَهدی علیه السّلام و مَهدویّت در آن هست(34)، حدیثنامه بُخاری است و مؤلّفِ این حدیثنامه، یعنی محمّد بن إسماعیلِ بُخاری، معاصرِ إمامِ جواد و إمامِ هادی و إمامِ عسکری علیهم السّلام ، بوده و در زمانی حدیثنامه خود را نوشته که هنوز إمام مَهدی علیه السّلام ولادت نیافته بود(35).
    رواجِ أحادیث و اندیشه مَهدویّت در میانِ شیعه هم که شاید حاجت به یادآوری نداشته باشد. میزانِ طرح و بحثِ دائمیِ این اندیشه و أحادیث، از جمیع کُتُبی که به حدیث و تاریخ و فِرَقِ شیعه پرداخته اند، هویداست.
    قابلِ توجّه است که این میزانِ نشر و رواجِ أخبارِ مَهدوی، در حالی است که أئمّه أهل البیت علیهم السّلام بخاطرِ پاره ای تنگناهایِ سیاسی و اجتماعی با اِحتیاط و تحفّظِ لازم به طرحِ موضوعِ مَهدویّت می پرداختند و بناچار می بایست حرکتی انجام نگیرد که زمینه تعرّضِ حکومتی یا هرگونه سوءِ قصد به این جانشینِ شایسته إمامِ یازدهم علیه السّلام فراهم آید(36).
    پس از وفاتِ هریک از أئمّه أهلِ بیت علیهم السّلام ، اشتباه و یا سوءِاستفاده از أحادیث و مفاهیمِ مَهدویّت، شماری از شیعیان را به سویِ پنداری نادرست و یا مُدَّعیانی دروغین می کشانْد و انشعاب و افتراقی کوچک یا بزرگ در بَدَنه جامعه
    ص: 24
    شیعی پدید می آورْد. این أمر خود بر خُطورتِ موضوعِ مَهدویّت می افزود و طبیعی بود که أئمّه علیهم السّلام و یارانِ دانا و دانشورشان در راهِ تبیینِ هرچه بیشترِ شخصیّتِ حضرتِ مَهدی علیه السّلام بیشتر بکوشند و بدین سان بیش از پیش و با حسّاسیّتِ فراوان از مَهدویّتهایِ دروغین و ادّعائی و پندارهایِ باطل پرده برگیرند(37).
    وقوعِ ناگزیرِ غَیبت، اگر با تمهیدات و زمینه چینیِ فرهنگی و شناختیِ کافی همراه نمی بود، می توانست جامعه شیعیِ خوگر به «حُضور» را، بکُلّی متزلزل و نابود کُنَد.
    غَیبتِ صُغری در درازنایِ تقریبًا هفتاد ساله اش، أمّت را از تجربه پیوندِ مُستَمِرّ و نیمه مُستقیم با إمامِ دوازدهم علیه السّلام برخوردار ساخت و وجودِ عینیِ او را برایِ نسلهائی از أمّت ملموس گردانید و خبرِ حضورِ وی را به نحوی تردیدناپذیر مُسَجَّل کرد؛ وجودی بیرون از ساحتِ منقولات و مأثورات و حضوری مؤثِّر و راهگشا که إمکانِ پُرسش و پاسخ و داد و ستد با آن حضرت را ممکن می ساخت(38).
    أهمّیّتِ تبیینِ پُرسمانِ غَیبت و تثبیتِ عقیده به إمامِ دوازدهم علیه السّلام ، باعث آمد که یکی از أرکانِ أصلیِ فعّالیّتِ نائبانِ چهارگانه روزگارِ غَیبتِ صُغری، رفعِ شکّ و تردید و پاسخ گفتن به پُرسشها و إبهامها در بابِ آن حضرت باشد. در همین راستا خودِ إمام علیه السّلام نیز گاه إرشادات و بیاناتی فرموده اند؛ چُنان که در میانِ توقیعاتی که هم اکنون از آن حضرت دردست هست برخی در پیوند با همین موضوع است(39).
    گُزارشهایِ مورِّخان و متکلِّمان و مِلَل ونِحَلْ نگاران نشان می دهد أکثرِ قریب به اتّفاقِ انشعاباتی که پس از درگذشتِ إمامِ عسکری علیه السّلام در میانِ شیعیان پدید آمد، بزودی نابود و ناپدید شد و تنها مذهبِ شیعی که توانست حضورِ خود را در مرکزِ خلافتِ مسلمانان حفظ کُنَد و با أکثریّتِ قاطع به حیاتِ دینی و فرهنگی اش
    ص: 25
    إدامه دهد، همین تشیّعِ دوازده إمامیِ کنونی بود که به پیشوائیِ فرزندِ إمامِ عسکری علیه السّلام ، یعنی: حضرتِ حجّه بن الحَسَن _ علیهماالسّلام _ ، قائل بوده و هست. این نشانگرِ آن است که إقداماتِ صورت گرفته و مُقَدَّماتی که از پیش برایِ چُنین تحوّلِ عظیمی ترتیب داده شده بود، کامیاب بوده و از گرفتاریِ أکثریّتِ شیعه در وادیِ تفرقه و انشعابهایِ مُخَرِّب جلوگیری کرده است(40). با اینهمه، پی گرفتنِ این راه و تحکیم و تبیینِ عقائدِ شیعه در این باب همچُنان خطیر و ضَرور بود.
    عالمانِ شیعه از همان آغازِ روزگارِ غَیبت به تبیینِ مکتوبِ این حقیقتِ دینی اهتمام کردند و کوشیدند در نوشتارهایِ خویش شبهه ها و حیرت هایِ زاده در پیرامونِ غَیبت را پاسخ بگویند و بزدایند. در این راستا، در سده هایِ نخستین غالبًا از سه «أسلوبِ نگرشی _ نگارشی»یِ ویژه بهره بُردند:
    امضاء

  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    71
    نوشته
    12,724
    صلوات
    3110
    دلنوشته
    10
    صل الله علیک یا مولانا یا صاحب الزمان
    تشکر
    8,865
    مورد تشکر
    7,626 در 2,115
    وبلاگ
    7
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بدرستی نیز شناختنِ إمامِ راستین است که آدمی را از خطرِ إنکارِ پیشوایِ حق و پیوستن به پیشوایانِ باطِل می رهانَد.
    در حدیثنامه ها از إمامِ صادق روایت شده است که فرمود: «ثَلاثَهٌ لایُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَوْمَ القِیامَهِ وَ لایُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ: مَنِ ادَّعَی إِمامَهً مِنَ اللّهِ لَیْسَتْ لَهُ، وَ مَنْ جَحَدَ إِمامًا مِنَ اللّهِ، وَ مَن زَعَمَ أَنَّ لَهُما فِی الاْءِسْلامِ نَصِیبًا»(26) (یعنی: سه کَس اند که خداوند در روزِ رستاخیز با ایشان سخن نمی گوید و پاکشان نمی دارَد و ایشان را عذابی دردناک است: کسی که ادّعایِ إمامتی از جانبِ خداوند کُنَد که از آنِ او نباشد، و کسی که إمامی را که از جانبِ خداوند منصوب باشد آگاهانه إنکار کند، و کسی که معتقد باشد این دو را در إسلام نَصیبی هست).
    یکی از إسلامْ شناسانِ بزرگِ این روزگار، پس از آن که در بابِ اشتراکِ أدیان در باور به مُنْجیِ آخِرالزَّمان سخن می رانَد، و از آموزه هایِ آئینهایِ دیر و دور، تا آئینِ زردشتی، آئینهایِ هندوان، آئینِ بودا، یهودیّت و مسیحیّت در این باب یاد می کُنَد، می نویسد:
    «به همین دلیلِ حضور در فرهنگهایِ گوناگون، و در عقاید و کتابهایِ أمّتها و ملّتهاست، که در یکی از زیارتهایِ حضرتِ حُجَّهِ بنِ الحَسَن (ع) چُنین آمده است:
    السَّلامُ عَلی مَهْدِیِّ الاْءُمَمِ وَ جامِعِ الْکَلِمِ.
    سلام بر مهدی، که أمّتها از او سخن گفته اند، همو که همه أقوام و أفکار را متّحد می کُنَد، و زیرِ یک پرچم گِرد می آورَد.»(27).



    امضاء

صفحه 1 از 9 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi