صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 28

موضوع: ويژگی هاى بندگان خدا در قرآن

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    304 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    تواضع امام على (عليه السلام)
    حضرت على (عليه السلام) نيز تواضع و فروتنى را در حد اعلاى خود در همه ابعاد زندگش‏اش رعايت مى‏كرد.
    پيامبر او را ابوتراب خواند. او دوست داشت كه مردم ايشان را با اين نام بخوانند.
    امام حسن عسكرى (عليه السلام) درباره تواضع على (عليه السلام) مى‏فرمايد:
    دو نفر، پدر و پسر، به محضر على (عليه السلام) آمدند - با توجه به اين كه عصر خلافت آن حضرت بود - حضرت آنان را مهمان خود نمود.
    و در صدر مجلس نشاند و خود با كمال تواضع روبه‏روى آنان نشست.
    فرمود غذا بياوريد.
    غذا آوردند و مهمانان خوردند.
    سپس قنبر آفتابه و لگن آورد تا دست آنان را بشويد.
    آن مرد نمى‏گذاشت و خاكسارى و اصرار فراوان مى‏نمود كه اين كار را نكنيد، ولى على (عليه السلام) دست برنداشت تا آب ريخته و دست او را شست.
    آن مرد به حضرت عرض كرد: براى من شرم آور است كه خداوند ببيند دستم را مى‏شوييد!.
    على (عليه السلام) در پاسخ فرمود:
    بلكه بهترين حالت است، زيرا خداوند مى‏بيند برادرانت بدون هيچ گونه امتياز و جدايى از تو، به تو خدمت مى‏كند و هدفش پاداش چندين برابر بهشت است.
    آن گاه على (عليه السلام) آفتابه را به پسرش محمد حنيفه داد و فرمود: اينك دست پسر را تو بشوى.
    پسرم! اگر اين پسر تنها به اين جا مى‏آمد، من دستش را مى‏شستم، ولى هرگاه پدر و پسر در يك جا باشند، خداوند برخورد مساوى بين پسر و پدر را نمى‏پسندد.
    بنابراين، پدر دست پدر را شست، تو نيز دست پسر را بشوى.

    محمد حنيفه، دست پسر را شست.
    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    304 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آن گاه امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود:
    فمن اتبع عليا ذلك فهو الشيعى حقا(13)؛
    كسى كه در اين راستا از حضرت على (عليه السلام) پيروى كند، شيعه حقيقى است.
    زيدبن على (عليه السلام) درباره تواضع على (عليه السلام) چنين نقل مى‏كند:
    در پنج مورد پا برهنه راه مى‏رفت و كفش‏هايش رابه دست مى‏گرفت:
    1. روز عيد فطر براى رفتن به سوى نماز.
    2. در روز عيد قربان براى رفتن به محل نماز.
    3. در روز جمعه براى نماز جمعه.
    4. هنگام رفتن ره خانه بيمار براى عيادت او.
    5. هنگام تشييع جنازه، و مى‏فرمود: اين موارد منسوب به خداست؛ دوست دارم كه در اين گونه موارد (براى تواضع) پا برهنه باشم‏(14).
    امضاء


  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    304 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    تواضع مثبت و منفى‏

    ناگفته نماند كه در تواضع بايد مرزها را شناخت و دانست كه بين ذلت و تواضع، مرز باريكى است.

    اى بسا افرادى كه بر اثر اشتباه، به عنوان تواضع، به گناه ذلت تن مى‏دهند كه مى‏توان آن به تواضع منفى تعبير كرد و در اسلام اين گونه تواضع ساختگى به شدت نهى شده است.

    قرآن در توصيف انسان‏هاى فرزانه و ممتاز مى‏فرمايد:

    اذله على الومنين اعزه على الكافرين‏(15)؛

    آنان در برابر مومنان متواضع و در برابر كافرون، خشن و سرسخت هستند.

    از اين آيه به روشنى استفاده مى‏شود كه متواضع در برابر كافران و سركشان، منفى و ناصحيح است.

    لذا امير مومنان على (عليه السلام) فرمود:

    من اتى غنيا فتضعضع له لشى‏ء يصيبه منه، ذهب ثلثا دينه‏(16)؛

    كسى كه به خاطر كسب چيزى از مال دنيا نزد و ثروتمند آيد و در برابر او كرنش كند، دو سوم دينش از بين مى‏رود.

    امضاء


  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    304 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سخن را در اين قسمت با داستان جالب و آموزنده زير به پايان مى‏بريم:

    در جنگ احد، يكى از ياران رشيد پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) به نام ابودجانه انصارى عمامه‏اى شكوهمند بر سر بست و قسمتى از پارچه عمامه‏اش را روى دوش خود افكند و با كمال غرور و شكوه در برابر چشم دشمنان گام برداشت و بسيار با شكوه راه رفت.

    پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) او را در اين حال - كه در زمان عادى چنين راه رفتن، يك نوعى تكبر بود - فرمود:

    ان هذه لمشيه ييغضا الله عزوجل الا عندالقتال فى سبيل الله‏(17)؛

    خداوند اين گونه راه رفتن را دشمن مى‏دارد، مگر در معركه جنگ در راه خدا (براى نمايش قدرت و عظمت اسلام و ترساندن دشمن) كه پسنديده است.

    از اين روايات به روشنى فهميده مى‏شود كه تواضع دو گونه است:

    مثبت و منفى؛ چنان كه ضد آن تكبر نيز گاهى مثبت و شايسته است.

    حلم و خويشتن دارى‏

    قرآن درباره دومين ويژگى بندگان ممتاز خدا مى‏فرمايد:

    و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما؛

    آنان كسانى هستند كه جاهلان آنان را (با گفتار نابخردانه خويش) مخاطب مى‏سازد در جواب به آنان سلام مى‏گويند (با سلام، بى اعتنايى و بزرگوارى از كنارشان گذشته و از درگيرى با آنان پرهيز مى‏كنند).

    يعنى آنان داراى حلم هستند و بر اعصاب و احساسات خود مسلط مى‏باشد و با خويشتن دارى و خود نگهدارى در برابر برخوردهاى جاهلان و نا اهلان، از مرز اخلاق اسلامى خارج نمى‏شوند. با كرامت و بزرگوارى، اسير و مرعوب خشم و غضب خود نمى‏گردند؛ داراى اراده محكم، صبر انقلابى و آرامشى همچون كوه هستند؛ به قول شاعر:

    از صدف يادگير نكته حلم آن كه برد سرش، گهر بخشد

    اين افتخار نيست كه بگويم فلانى فحش داد، من ده برابر به او فحش دادم، بلكه در مناطق قرآن، افتخار اين است كه در برابر برخورد نامناسب نااهلان، بر آن سلام كنيم، يعنى از درگيرى بپرهيزيم و با كرامت نفس و بى اعتنايى از آنان روى بگردانيم.

    البته اين سلام، سلام دوستى نيست، بلكه سلام بى اعتنايى و نوعى اعتراض منفى و پيام آور همزيستى مسالمت و حفظ رشته ارتباط است.
    امضاء


  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    304 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در اين جا ممكن است اين سوال مطرح شود كه در موارد متعددى از قرآن و روايات، سفارش به مقابله به مثل شده تا از گستاخى نا اهلان جلوگيرى شود، از جمله آيه زير كه مى‏فرمايد:

    فمن اعتدى عليكم فاعتوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم‏(18)؛

    كسى كه بر شما تجاوز كرد، شمت نيز نسبت به او مقابله به مثل كنيد.

    پاسخ آن كه برخورد نا مناسب نا اهلان بر دو گونه است:

    1. دسته اول دشمنان بدخواه هستند و از روى فهم و برنامه ريزى، با انسان برخورد نامناسب مى‏كنند؛ البته در مقابل آنها بايد مقابله به مثل كرد.

    2. دسته ديگر افراد ناآگاه هستند و گفتار و حركاتشان از روى جهل و نا آگاهى است؛ در برابر اين دسته بايد با حلم و نرمش روبه‏رو شد و آيه مورد بحث، ناظر به همين دسته است.

    بنابراين، خصلت حلم در موارد صحيح خود، تنها مخدر نيست، بلكه سازنده و اثر بخش نيز هست.

    دو شعر معروف زير نيز، در مورد دسته اول صدق مى‏كند، نه دسته دوم:

    ترحم بر پلنگ تيز دندان ستمكارى بود بر گوسفندان
    اظهار عجز پيش ستمگر روامدار اشك كباب باعث طغيان آتش است

    حلم و كظم غيظ در قرآن‏

    امضاء


  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    304 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در قرآن، دو واژه حلم و كظم غيظ به عنوان دو صفت ارزشمند مطرح شده‏اند كه هر دو به يك معنا باز مى‏گردند كه همان تسلط بر اعصاب و كنترل احساسات و خويشتن دارى است.

    مى‏توان گفت: حلم حالتى است كه موجب كظم غيظ (فرو نشاندن خشم) مى‏گردد.

    به تعبير ديگر، يكى از مصداق‏هاى روشن، بلكه بهترين مصداق حلم، كظم غيظ است.

    در قرآن واژه حلم با تعبير حليم پانزده بار آمده؛ يازده بار آن به عنوان يكى از خصال پيامبرانى همچون ابراهيم خليل و اسماعيل و شعيب (عليهم السلام) ياد شده است‏(19).

    در قرآن جمله كظم غيظ به عنوان يكى از صفات پرهيزكاران بيان شده است، آن جا كه مى‏فرمايد:

    و الكاظمين الغيظ(20)؛

    آنان كسانى هستند كه خشم خود را فرو مى‏برند.

    واژه حلم به معناى فرو نشاندن هيجان خشم است.

    راغب اصفهانى لغت شناس معروف قرآن، در مفردات مى‏نويسد:

    الحللم ضبط النفس عن هيجان الغضب؛

    حلم كنترل نفس از طغيان خشم است.

    سپس مى‏گويد: از آن جا كه اين حالت (حلم) از عقل و خردناشى مى‏شود، گاهى به معناى عقل و خرد نيز به كار رفته است.

    در روايات اسلامى نيز حلم، به همين معنا آمده است.

    به عنوان نمونه شخصى از امام حسن مجتبى (عليه السلام) پرسيد: حلم چيست؟ آن حضرت فرمود:

    كظم الغيظ و ملك النفس‏(21)؛

    فرو بردن خشم و تسلط بر خويشتن است.

    حلم به معناى استوارى و ثابت ماندن در امور نيز آمده است.

    اين تعريف‏هاى لغوى و بيانات امامان معصوم (عليهم السلام) نشان مى‏دهد كه حلم به معناى خويشتن دارى، شامل كنترل زبان، اعصاب اراده و ساير اعضا و جوارح است، آنچه در ترجمه واژه حلم معروف شده و از آن به عنوان بردبارى ياد مى‏كنند صحيح به نظر نمى‏رسد؛ زيرا حلم به معناى تحمل بار به طور مطلق نيست، چرا كه تحمل، گاهى سر از انظلام پذيرى در مى‏آورد كه ضد ارزش است.

    لذا، مرز بيت حلم و انظلام نزديك و باريك است و بايد موارد هر كدام را شناخت تا انظلام جاى گزين حلم نگردد و انسان به جاى انجام كار ارزشى، عمل ضد ارزشى مرتكب نشود.

    البته بايد توجه داشت كه گاهى حلم و كظم غيظ، نابه‏جا و منفى است، چرا كه موجب گستاخى جنايتكار و يا پى آمدهاى شوم ديگر مى‏شود.

    مانند حلم و فرو بردن خشم در برابر مجرمان حرفه‏اى، منافقان يا كافران ملحدى كه در صدد ضربه زدن و افساد هستند.

    در اين گونه موارد بايد مطابق همان دو شعر معروف رفتار كرد كه خاطر گذاشت.

    ارزش خويشتن دارى در قرآن‏

    در قرآن علاوه بر آيه مورد بحث، در آيات ديگرى نيز به حلم و خويشتن دارى سفارش شده است، از جمله مى‏خوانيم:

    ادفع بالتى هى احسن فاذا الذى بيتك و بينه عداوه كانه ولى حميم‏(22)؛

    ناپسندى را با نيكى دفع كن كه ناگاه خواهى ديد كه همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است.

    اين آيه به يكى از آثار درخشان حلم و خويشتن دارى اشاره كرده و دستور مى‏دهد كه با برخورد نيك و ابراز محبت و عكس العمل نيكو در برابر ناملايمات، زندگى را براى خود آرام كنيد، زيرا در اين صورت دشمنى‏ها و كينه‏ها به دوستى تبديل شده، شعله‏هاى فتنه‏ها خاموش گشته و جامعه به همسويى و مهر و محبت و برادرى سوق داده مى‏شود.

    در تفسير على بن ابراهيم (البرهان) در ذيل اين آيه آمده است:

    خداوند پيامبرش را با اين آيه تربيت كرد و پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) بر اساس همين دستور با مردم رفتار مى‏نمود.

    در قرآن كريم - همان گونه كه ذكر شد - يازده مورد خداوند به عنوان حليم توصيف شده است.

    پس مى‏توان گفت كسانى كه داراى اين صفت (به طور صحيح و كامل) هستند، متخلق به اخلاق الهى شده‏اند.

    و اين بيانگر اوج ارزش حلم و خويشتن دارى است.

    خداوند در قرآن، پيامبر بزرگى همچون ابراهيم (عليه السلام)، قهرمان توحيد و صبر و ايثار را به خاطر داشتن خصلت ارجمند حلم تعريف و تمجيد كرده و مى‏فرمايد:

    ان ابراهيم لحيلم اواه منيب‏(23)؛

    همانا ابراهيم بردبار و دلسوز كننده به سوى خدا بود.

    و نيز در بشارت خود به ابراهيم در مورد فرزندش اسماعيل (عليهما السلام) مى‏فرمايد:

    فبشرناه بغلام حليم‏(24)؛

    ما ابراهيم را به نوجوانى داراى حلم بشارت داديم.

    نكته جالب و آمرزنده در اين دو آيه اين است: با اين كه ابراهيم خليل و فرزندش اسماعيل (عليهما السلام) داراى عالى‏ترين ارزش‏ها و خصلت‏هاى انسانى بودند، تنها سخن از خصلت حلم آنان به ميان آمده است.

    فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك...(25)؛

    به بركت رحمت الهى، در برابر مردم نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى همه از اطراف تو پراكنده مى‏شدند.

    پس آنان را ببخش و برايشان آمرزش و بطلب و در كارها با آنان مشورت كن....

    ارزش حلم در روايات اسلامى‏

    گفتار و رفتار پيامبر و امامان معصوم (عليهم السلام)، مشحون از سفارش و تاكيد و حلم و نرمش و خويشتن دارى در برابر حوادث تلخ است.

    به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مى‏كنيم:

    امير مومنان على (عليه السلام) مى‏فرمايد:

    كمال العلم الحلم، و كمال الحلم كثره الاحتمال، و الكظم‏(26)؛

    كمال و درجه عالى، داشتن حلم است، و كمال حلم بستگى به تحمل بسيار و فزونى فرونشاندن خشم دارد.

    و نيز فرمود:

    جمال الرجل حلمه، انك مقوم بادبك، فزينه بالحلم‏(27)؛

    زيبايى انسان حلم اوست.

    تو اى انسان! براى ادبى كه داراى ارزيابى مى‏شوى، پس خود را به وسيله حلم زينت بخش.

    امام صادق (عليه السلام) فرمود:

    الحلم سراج الله‏(28)؛

    حلم و خويشتن دارى چراغ تابان خداست.

    اينها نمونه‏هايى از صداها و روايت است كه هر كدام با تعبيرى، خصلت حلم را ستوده و انسان خويشتن دار را تمجيد نموده‏اند.

    آثار درخشان حلم و خويشتن دارى‏

    يكى از بركات و آثار حلم، عفو و بخشش است.

    خصلت عفو از خصال جوانمردان است و سبب استحكام روابط و دوستى‏ها و مهر و محبت خواهد شد.

    انسانى كه داراى حلم نيست، اهل بخشش و گذشت نخواهد بود.

    همان گونه كه حلم خداوند متعال موجب عفو و بخشندگى اوست.

    امير مومنان على (عليه السلام) در آغاز يكى از خطبه‏هايش مى‏فرمايد:

    الحمدلله... الذى عظم حلمه فعفا(29)؛

    حمد و سپاس خداوندى را... كه عظمت حلم او موجب عفو و بخشش اوست.

    يكى ديگر از آثار حلم و افزايش دوستى و يار ياور است؛ حضرت على (عليه السلام) مى‏فرمايد:

    و بالحلم عن السفيه تكثر الانصار(30)؛

    و حلم ورزى در برابر سفيهان، بر ياران انسان مى‏افزايد.

    از انگيره‏ها و نتايج حلم اين كه مايه بروز و ظهور همت و حفظ آبروى انسان است؛ امير مومنان على (عليه السلام) فرمود:

    و الحلم و الاناه توامان ينتجهما علوالهمه‏(31)؛

    حلم و خونسردى (در برابر حوادث تلخ) فرزندان دوقلويى هستند كه از آنها همت بلند متولد مى‏شود.

    و در سخن ديگر مى‏فرمايد:

    الحلم غطاء ساتر(32)؛

    حلم پرده‏اى پوشنده است.

    نتيجه ديگر حلم عزت و سرافرازى است، همان گونه كه مولا على (عليه السلام) فرمود:

    و لاعز كالحلم‏(33)؛

    هيچ عزتى چون حلم نيست.

    يعنى حلم و خويشتن دارى مايه عزت و سربلندى در پيشگاه خدا و مردم است.

    و نيز از آثار و بركات حلم اعتدال و خوش نامى در ميان مردم است كه امام على (عليه السلام) فرمود:

    و من حلم لم يفرط فى امره، و عاش و فى الناس حميدا(34)؛

    كسى كه حلم ورزد، در كار خود تفريط و كوتاهى نمى‏كند، و در ميان مردم به طرز پسنديده زندگى خواهد كرد.

    در شيوه زندگى پيامبران و امامان معصوم (عليهم السلام) و عالمان ربانى، بسيار ديده شده كه آنان با برخوردهاى متين و مهر انگيز خود خصلت ارزشمند حلم را رعايت كرده‏اند.

    انس بن مالك مى‏گويد: من در محضر پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) بودم، عبايى كه حاشيه غليظى داشت بر دوشش بود، فردى اعرابى (از عرب‏هاى باديه نشين) نزد آن حضرت آمد و عباى او را گرفت و محكم كشيد به طورى كه حاشيه آن گردن حضرت را خراشيد، سپس گستاخانه گفت: اى محمد! از مال خدا كه در نزد تو هست، بر اين دو شترم باركن تا ببرم، چرا كه اين اموال نه مال توست و نه مال پدرت.

    پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) اندكى سكوت كرد و سپس فرمود: مال، مال خداست و من بنده خدا هستم.

    آن گاه افزود: اى اعرابى! آيا آسيبى كه به من رساندى به تو برسانم؟

    اعرابى گفت: نه پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) فرمود: چرا؟ اعرابى عرض كرد: زيرا تو بدى را با بدى پاسخ نمى‏دهد، بلكه آن را با خوبى دفع مى‏كنى.

    پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) از اين سخن خندان شد و سپس دستور داد تا بر يكى از شتران او جو و بر ديگرى خرما بار كردند و به او دادند(35).

    در تاريخ زندگانى اميرمومنان على (عليه السلام) آمده كه در عصر خلافتش، روزى خطاب به جمعيت فرمود: هر چه مى‏خواهيد از من بپرسيد، هر سوالى كه مربوط به پايين‏تر از عرش باشد پاسخ مى‏دهم و چنين ادعايى را بعد از من جز دروغگو نمى‏كند.

    در اين هنگام مردى بلند قامت از گوشه مجلس برخاست، در حالى كه كتابى در گردنش آويزان بود با صداى بلند و كمال گستاخى، خطاب به على (عليه السلام) گفت: اى مدعى چيزى كه نمى‏دانى و اى پيشى گيرنده نابه‏جا! من از تو سؤال هايى مى‏كنم كه از جواب آنها درمانده شوى!

    در اين هنگام جمعى از شيعيان و دوستان على (عليه السلام) برخاستند تا او را تنبيه كنند.

    حضرت على (عليه السلام) آنان را به شدت از اين كار بازداشت و فرمود: رهايش كنيد، شتابزدگى و تندى و خشم را از خود دور نماييد.

    با اين كارها حجت‏هاى خدا بر مردم تمام نشده و براهين الهى آشكار نخواهد گرديد.

    آن گاه با كمال حلم و بزرگوارى به آن مرد رو كرد و فرمود: هر سوالى كه دارى بپرس!

    او سوال‏هاى خود را مطرح كرد و حضرت على (عليه السلام) به همه آنها پاسخ داد.

    او شفيته علم و حلم على (عليه السلام) شد و اشعارى در مدح حضرت سرود و على (عليه السلام) را به عنوان صاحب علم و راهنماى گمراهان و رادمرد كمال و ارزش‏هاى والاى انسان ستوده‏(36).

    در زندگى ساير امامان (عليهما السلام) و نيز شاگردان آنان و عالمان ربانى از اين گونه برخوردهاى بزرگوارانه بسيار ديده مى‏شود كه جهت رعايت اختصار، از ذكر آنها خوددارى مى‏شود و تنها به ذكر نمونه‏اى از دست پرورده‏هاى على (عليه السلام) اشاره مى‏كنيم:

    مالك اشتر شاگرد قهرمان على (عليه السلام) و سردار بى بديل سپاه آن حضرت، روزى از بازار كوفه مى‏گذشت.

    شخصى كه او را نمى‏شناخت ته مانده سبزى را به سوى او پرتاب كرد و از زشت كارى خود خنديد.

    مالك بى آن كه به او چيزى بگويد از آن جا گذشت.

    يكى از بازاريان به آن مرد سبك سر گفت: اين آقا كه عبور كرد، مالك اشتر سردار بزرگ سپاه على (عليه السلام) بود.

    آن شخص ترسان و لرزان به دنبال مالك دويد تا از او عذر خواهى كند.

    ديد كه مالك به مسجد رفت و مشغول نماز شد.

    آن مرد پس از نماز نزد مالك رفت و عذر خواهى پرداخت.

    مالك گفت:

    سوگند به خدا! من به مسجد نيامدم مگر اين كه از درگاه خدا براى تو طلب آمرزش كنم، تا خداوند اخلاق تو را اصلاح كند و تو را ببخشد(37).

    به اميد آن كه از اين گفتار و جلوه‏هاى رفتارى بزرگان دين، درس حلم و خويشتن دارى بياموزيم.

    امضاء


  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    304 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    در روايات اسلامى نيز حلم، به همين معنا آمده است.

    به عنوان نمونه شخصى از امام حسن مجتبى (عليه السلام) پرسيد: حلم چيست؟ آن حضرت فرمود:

    كظم الغيظ و ملك النفس‏(21)؛

    فرو بردن خشم و تسلط بر خويشتن است.

    حلم به معناى استوارى و ثابت ماندن در امور نيز آمده است.

    اين تعريف‏هاى لغوى و بيانات امامان معصوم (عليهم السلام) نشان مى‏دهد كه حلم به معناى خويشتن دارى، شامل كنترل زبان، اعصاب اراده و ساير اعضا و جوارح است، آنچه در ترجمه واژه حلم معروف شده و از آن به عنوان بردبارى ياد مى‏كنند صحيح به نظر نمى‏رسد؛ زيرا حلم به معناى تحمل بار به طور مطلق نيست، چرا كه تحمل، گاهى سر از انظلام پذيرى در مى‏آورد كه ضد ارزش است.

    لذا، مرز بيت حلم و انظلام نزديك و باريك است و بايد موارد هر كدام را شناخت تا انظلام جاى گزين حلم نگردد و انسان به جاى انجام كار ارزشى، عمل ضد ارزشى مرتكب نشود.

    البته بايد توجه داشت كه گاهى حلم و كظم غيظ، نابه‏جا و منفى است، چرا كه موجب گستاخى جنايتكار و يا پى آمدهاى شوم ديگر مى‏شود.

    مانند حلم و فرو بردن خشم در برابر مجرمان حرفه‏اى، منافقان يا كافران ملحدى كه در صدد ضربه زدن و افساد هستند.

    در اين گونه موارد بايد مطابق همان دو شعر معروف رفتار كرد كه خاطر گذاشت.

    ارزش خويشتن دارى در قرآن‏

    در قرآن علاوه بر آيه مورد بحث، در آيات ديگرى نيز به حلم و خويشتن دارى سفارش شده است، از جمله مى‏خوانيم:

    ادفع بالتى هى احسن فاذا الذى بيتك و بينه عداوه كانه ولى حميم‏(22)؛

    ناپسندى را با نيكى دفع كن كه ناگاه خواهى ديد كه همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است.

    اين آيه به يكى از آثار درخشان حلم و خويشتن دارى اشاره كرده و دستور مى‏دهد كه با برخورد نيك و ابراز محبت و عكس العمل نيكو در برابر ناملايمات، زندگى را براى خود آرام كنيد، زيرا در اين صورت دشمنى‏ها و كينه‏ها به دوستى تبديل شده، شعله‏هاى فتنه‏ها خاموش گشته و جامعه به همسويى و مهر و محبت و برادرى سوق داده مى‏شود.



    امضاء


  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    304 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    در تفسير على بن ابراهيم (البرهان) در ذيل اين آيه آمده است:

    خداوند پيامبرش را با اين آيه تربيت كرد و پيامبر (صلى الله عليه آله و سلم) بر اساس همين دستور با مردم رفتار مى‏نمود.

    در قرآن كريم - همان گونه كه ذكر شد - يازده مورد خداوند به عنوان حليم توصيف شده است.

    پس مى‏توان گفت كسانى كه داراى اين صفت (به طور صحيح و كامل) هستند، متخلق به اخلاق الهى شده‏اند.

    و اين بيانگر اوج ارزش حلم و خويشتن دارى است.
    امضاء


  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    304 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    خداوند در قرآن، پيامبر بزرگى همچون ابراهيم (عليه السلام)، قهرمان توحيد و صبر و ايثار را به خاطر داشتن خصلت ارجمند حلم تعريف و تمجيد كرده و مى‏فرمايد:

    ان ابراهيم لحيلم اواه منيب‏(23)؛

    همانا ابراهيم بردبار و دلسوز كننده به سوى خدا بود.

    و نيز در بشارت خود به ابراهيم در مورد فرزندش اسماعيل (عليهما السلام) مى‏فرمايد:

    فبشرناه بغلام حليم‏(24)؛

    ما ابراهيم را به نوجوانى داراى حلم بشارت داديم.

    نكته جالب و آمرزنده در اين دو آيه اين است: با اين كه ابراهيم خليل و فرزندش اسماعيل (عليهما السلام) داراى عالى‏ترين ارزش‏ها و خصلت‏هاى انسانى بودند، تنها سخن از خصلت حلم آنان به ميان آمده است.

    فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك...(25)؛

    به بركت رحمت الهى، در برابر مردم نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى همه از اطراف تو پراكنده مى‏شدند.

    پس آنان را ببخش و برايشان آمرزش و بطلب و در كارها با آنان مشورت كن....

    ارزش حلم در روايات اسلامى‏

    گفتار و رفتار پيامبر و امامان معصوم (عليهم السلام)، مشحون از سفارش و تاكيد و حلم و نرمش و خويشتن دارى در برابر حوادث تلخ است.

    به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مى‏كنيم:

    امير مومنان على (عليه السلام) مى‏فرمايد:

    كمال العلم الحلم، و كمال الحلم كثره الاحتمال، و الكظم‏(26)؛

    كمال و درجه عالى، داشتن حلم است، و كمال حلم بستگى به تحمل بسيار و فزونى فرونشاندن خشم دارد.

    و نيز فرمود:

    جمال الرجل حلمه، انك مقوم بادبك، فزينه بالحلم‏(27)؛

    زيبايى انسان حلم اوست.

    تو اى انسان! براى ادبى كه داراى ارزيابى مى‏شوى، پس خود را به وسيله حلم زينت بخش.
    امضاء


  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    عضو ماندگار
    تاریخ عضویت
    November 2011
    شماره عضویت
    2032
    نوشته
    756
    صلوات
    1300
    دلنوشته
    4
    اللهم عجل لولیک الفرج
    تشکر
    358
    مورد تشکر
    304 در 93
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    امام صادق (عليه السلام) فرمود:

    الحلم سراج الله‏(28)؛

    حلم و خويشتن دارى چراغ تابان خداست.

    اينها نمونه‏هايى از صداها و روايت است كه هر كدام با تعبيرى، خصلت حلم را ستوده و انسان خويشتن دار را تمجيد نموده‏اند.

    آثار درخشان حلم و خويشتن دارى‏

    يكى از بركات و آثار حلم، عفو و بخشش است.

    خصلت عفو از خصال جوانمردان است و سبب استحكام روابط و دوستى‏ها و مهر و محبت خواهد شد.

    انسانى كه داراى حلم نيست، اهل بخشش و گذشت نخواهد بود.

    همان گونه كه حلم خداوند متعال موجب عفو و بخشندگى اوست.
    امضاء


صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi