17- پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و دفن فاطمه بنت اسد (سلام الله عليها)
فاطمه بنت اسد مادر امام على (عليه السلام) از زنان بزرگ صدر اسلام، بود و بسيار به رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) علاقه داشت، و نخستين زنى بود كه پس از هجرت رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، به مدينه، به دنبال آن حضرت به مدينه هجرت كرد و در سختترين شرائط، مسلمان شد و خدمت بسيار به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) كرد، و براى آن حضرت مادرى مهربان و دلسوز بود.
هنگامى كه فاطمه بنت اسد، از دنيا رفت، حضرت على (عليه السلام) گريان به حضور رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و خبر داد.
قطرات اشك از چشمان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) سرازير شد و فرمود: خدا او را بيامرز كه تنها مادر تو نبود، بلكه مادر من نيز بود، آنگاه عمامه و پيراهن خود را به امام على (عليه السلام) داد و فرمود : اينها را براى فاطمه (سلام الله عليها) كفن قرار بده، و به زنان بگو در غسل دادن جنازه او دقت كنند، و آن را حركت ندهند تا من بيايم.
هنگام حركت دادن جنازه، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و دنبال جنازه او حركت نمود و بر او نماز خواند، و چهل بار تكبير در نماز گفت، سپس وارد قبر شد و در آن، دراز كشيد، مدتى در قبر خوابيد، آنگاه جنازه را دفن كردند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بالاى سر فاطمه (سلام الله عليها) در ميان قبر ايستاد و فرمود: اى فاطمه! من محمد سيد فرزندان آدم هستم، و به آن افتخار نمىكنم، هنگامى كه دو فرشته نكير و منكر نزد تو آمدند و پرسيدند پروردگار و دينت كيست، در پاسخ بگو:
اللّه ابى و محمد نبيى، و الاسلام دينى، و القرآن كتابى، و ابنى امامى و وليى: پروردگارم خداست، و پيامبرم محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است، و دينم اسلام مىباشد و كتابم قرآن است و امام و رهبرم پسرم مىباشد.
آنگاه فرمود: خدايا فاطمه (سلام الله عليها) را بر گفتار حق، استوار كن سپس از قبر بيرون آمد، و با دست مبارك، خاكها را در ميان قبر ريخت تا اينكه فارغ شد، آنگاه دستها را بر هم زد تا خاكها را بريزد، در اين هنگام فرمود: سوگند به آن كه جانم در دست اوست، فاطمه بنت اسد (سلام الله عليها) صداى دستهاى مرا مىشنود (179).
عمار برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، درباره فاطمه به گونهاى رفتار كردى كه با هيچكس چنين رفتار نكردى؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) : فاطمه، سزاوار و شايسته اين رفتار بود، او فرزندان خود را گرسنه مىداشت و مرا سير مىكرد، كودكانش را برهنه مىكرد، و مرا مىپوشانيد.
عمار: چرا در نماز بر او چهل بار تكبير گفتى؟ و چرا... و چرا...
پيامبر: زيرا چهل صف از فرشتگان در نماز فاطمه (سلام الله عليها) شركت نمودند، براى هر صفى، يك تكبير گفتم.
علت اين كه لباسم را كفنش نمودم، اين بود كه وقتى به او گفتم: مردم در قيامت، برهنه هستند، فاطمه فرياد كشيد و از برهنگى و رسوائى قيامت، پريشان شد، با لباسم او را كفن نمودم تا پوشيده بماند، و در قبر از خدا خواستم كه كفنش نپوسد.
و چون فاطمه از سوال و عذاب قبر مىترسيد در قبرش خوابيدم تا خداوند از قبر او دريچهاى به بهشت گشود و قبرش باغى از باغهاى بهشت گرديد.(180)