14- ملاقات صميمانه عزرائيل با مومن
روايت شده، عزرائيل براى قبض روح بندهاى از بندگان مومن و صالح خدا با او ملاقات كرد، پس از سلام گفت،: من كارى با تو دارم كه مىخواهم كنار گوشت بگويم، او سرش را نزديك آورد، عزرائيل به او گفت: آمدهام جانت را بگيرم
مومن: خوش آمدى و مدتها مشتاق ديدارت بودم.
عزرائيل: اگر كار و حاجتى دارى انجام بده.
مومن: هيچ حاجتى جز ملاقات با پروردگارم را ندارم.
عزرائيل: چگونه جانت را بگيرم.
مومن: آيا اجازه اختيار دادن را به من دارى.
عزرائيل: آرى، خداوند در مورد مومن، چنين اجازهاى به من داده است.
مومن: بگذار وضو بگيرم و سپس مشغول نماز شوم، در حال سجده جان مرا بگير.
مومن مشغول نماز شد و عزرائيل در حال سجده، روح او را قبض كرد.(32)