صفحه 13 از 16 نخستنخست ... 3910111213141516 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 130 , از مجموع 159

موضوع: عالم برزخ در چند قدمى ما

  1. Top | #121

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    7- سخن گفتن پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) با كشته شدگان بدر

    هنگامى كه مسلمانان در جنگ بدر، بر مشركان پيروز شدند و جمعى از بزرگان قريش به هلاكت رسيدند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) دستور داد جنازه دشمنان را در ميان چاه بدر انداختند، سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بر دهانه چاه ايستاد و به كشته شدگان خطاب كرد و فرمود:

    و شما همسايگان و معاصران بدى براى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) بوديد، او را از خانه‏اش مكه، بيرون نموده سپس همه با هم اجتماع نموده و به جنگ با او پرداختند، اكنون آنچه را كه خدا به من وعده داده است ديدم كه حق است.

    عمر بن خطاب گفت: اى رسول خدا! سخن با پيكرهائى كه روح از آنها جدا شده، چه فايده‏اى دارد؟

    رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:

    اى پسر خطاب! ساكت باش، سوگند به خدا كه تو از آنها شنواتر نيستى، و بين آنها و فرشتگان كه با گرزهاى آهنين آنها را بگيرند هيچ فاصله‏اى نيست مگر آنكه من صورت خود را اين گونه از آنها برگردانم. (169)

    و در بعضى از روايات آمده: رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) كنار دهانه چاه بدر، سران مشترك را كشته شده بودند، يك يك نام برد، و فرمود: من آنچه را خداوند به من وعده داده بود ديدم و به حق يافتم، آيا شما هم به آنچه وعده داده شده بوديد به حق يافتيد؟.

    يكى از حاضران گفت : اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) آيا با مردگان سخن مى‏گوئى؟.

    پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: سوگند به كسى كه جانم در دست او است، آنها سخن مرا بهتر از شما مى‏شنوند، ولى قدرت بر جواب دادن را ندارند. (170)




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #122

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    8- سخن گفتن على (عليه السلام) با جنازه كعب و طلحه‏

    پس از جنگ جمل كه در عصر خلافت امام على (عليه السلام) با سپاه طلحه و زبير، در بصره رخ داد، امام على (عليه السلام) در ميان كشته‏ها عبور مى‏كرد، ناگاه چشمش به جنازه كعب بن سوره (قاضى گمراه بصره) افتاد، همان كسى كه قرآنى به گردن خود آويزان كرد و با بستگان خود در صف دشمن به جنگ با سپاه على (عليه السلام) پرداخت و سرانجام در همين جنگ به هلاكت رسيد.

    امام على (عليه السلام) به حاضران فرمود: كعب را بنشانيد، او را نشاندند، امام على (عليه السلام) خطاب به او فرمود: اى كعب! من آنچه را كه خداوند به من وعده داده بود به حق يافتم، آيا تو نيز به آنچه خدايت وعده داده بود به حق يافتى؟.

    سپس فرمود: جنازه كعب را بخوابانيد، از آنجا اندكى عبور كردند، ناگاه چشم امام على (عليه السلام) به جنازه طلحه افتاد، فرمود: او را بنشانيد، او را نشاندند، امام على (عليه السلام) همان سخن را به او نيز فرمود، سپس دستور داد، جنازه او را نيز به زمين خواباندند.

    يكى از حاضران عرض كرد: اى امير مومنان! به دو كشته‏اى كه نمى‏شنوند چه مى‏گفتى؟.

    امام على (عليه السلام) به او فرمود: سوگند به خدا آنها سخن مرا شنيدند چنانكه كشته شدگان افتاده در ميان چاه بدر، سخن رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) را شنيدند(171)

    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 21-06-2022 در ساعت 11:53
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #123

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    9- تجسم عمل به صورت سگ و جوان زيبا در عالم برزخ‏

    علامه بزرگ شيخ بهاءالدين عاملى (رحمة الله عليه) روزى به ديدار يكى از مردان وارسته و عارف و زاهد كه در حجره يكى از قبرستانهاى اصفهان زندگى مى‏كرد، رفت، آن عارف زاهد به شيخ بهاء گفت:

    روز گذشته در اين قبرستان حادثه عجيبى را مشاهده نمودم و آن اين بود كه ديدم: جماعتى جنازه‏اى آوردند و در اين قبرستان در فلان محل به خاك سپردند و رفتند، پس از ساعتى بوى بسيار خوشى به مشام رسيد، كه از بوهاى اين عالم نبود، حيران بودم و به راست و چپ نگاه مى‏كردم تا بدانم اين بو از كجا است، ناگاه ديدم جوان زيبا چهره‏اى كه لباس جالب و فاخر در تن داشت، در قبرستان عبور مى‏كند، او رفت تا به آن قبر رسيد وقتى كه كنار آن قبر نشست، ناگاه ديدم مفقود شد، گويا وارد آن قبر گرديد، پس از مدتى ناگاه بوى بسيار ناراحت كننده و بدى به مشامم رسيد، كه از هر بوى بد اين عالم، پليدتر بود، نگاه كردم ديدم سگى حركت مى‏كند، آن سگ به كنار همان قبر رفت و همانجا پنهان شد، تعجب كردم، و در همين حال بودم ناگاه ديدم آن جوان زيبا چهره، از قبر بيرون آمد، در حالى كه مجروح شده بود و بسيار ناراحت به نظر مى‏رسيد، از همان راهى كه آمده بود، باز مى‏گشت، من به دنبال او رفتم و به او رسيدم و از او خواهش كردم كه حقيقت حال را براى من بگويد.

    آن جوان گفت: من عمل نيك اين مرده بودم، و مامور بودم كه در قبر او باشم، اين سگى كه ديدى آمد، اعمال ناصالح او بود، من خواستم او از قبر بيرون كنم، و از صاحبم دفاع نمايم، ولى آن سگ مرا دندان گرفت، و گوشت مرا كند و بر من غالب گرديد، ناچار از قبر بيرون آمدم، مى‏بينى كه مجروح هستم، آن سگ نگذاشت كه من با صاحبم در قبر بمانم.

    شيخ بهاءالدين پس از شنيدن اين حادثه عجيب از آن عارف زاهد، به او گفت: راست گفتى: چرا كه ما اعتقاد داريم اعمال انسان به صورت‏هاى مناسب خود، مجسم مى‏گردد.

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #124

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    10- عمل صالح فرزند، و برطرف شدن عذاب قبر پدر

    رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: روزى حضرت عيسى (عليه السلام) از كنار قبرى عبور مى‏كرد، (با چشم برزخى) ديد، صاحب آن قبر را عذاب مى‏كنند، سپس در سال آينده از آنجا عبور كرد، ديد عذاب از صاحب آن قبر برداشته شده است، به خدا متوجه شد و عرض كرد: پروردگارا سال قبل از كنار اين قبر عبور كردم، صاحبش عذاب مى‏شد، ولى اكنون از اينجا عبور مى‏كنم، عذاب او برداشته شده است، رازش چيست؟.

    خداوند به او وحى كرد: يا روح اللّه انه ادرك له ولد صالح، فاصلح طريقا و اوى يتيما فغفرت له بما عمل ابنه.

    اى روح خدا ! صاحب اين قبر داراى فرزند نيكوكارى بود، كه به حد بلوغ رسيده، پس راهى را اصلاح كرد و به يتيمى پناه داد، به خاطر اين دو كار نيك پسر او، او را بخشيدم(172).

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #125

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    11- همدم عالم برزخ و حشر و نشر

    قيس بن عاصم همراه جماعتى از بنى تميم به محضر مبارك پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند صيلصال بن دلهمش (يكى از اصحاب) در نزد آن حضرت بود.

    قيس عرض كرد. اى پيامبر خدا! ما را موعظه كن تا از آن بهرمند شويم، زيرا ما در صحرا رفت و آمد مى‏كنيم (و نياز شديد به موعظه داريم).

    پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) پس از گفتارى فرمود: اى قيس ! قطعا وقتى كه مرگ به سراغت آمد قرينى ( همدمى) با تو دفن شود، او زنده است و تو مرده‏اى، اگر او كريم و ( بزرگوار و با شخصيت) باشد، تو را گرامى مى‏دارد و اگر لئيم ( پست و فرومايه) باشد، تو را به خودت وا مى‏گذارد، تو محشور نمى‏شوى مگر با آن، همدم، مبعوث نشوى، مگر به او، سؤال كرده نشوى، مگر از او، بنابراين همدم صالحى براى خود قرار بده، زيرا اگر صالح باشد، با او انس مى‏گيرى، و اگر فاسد باشد، از هيچ چيزى وحشت نمى‏كنى، مگر از او، و آن همدم عمل تو است.

    صلصال عرض كرد: دوست داشتم، اين سخن در چند شعر در آيد، و ما به آن، بر هر كه نزديك ما است، افتخار كنيم، و آن را گنجينه‏اى ماندنى براى خود سازيم.

    پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به دنبال ( شاعر معروف آن عصر) حسان بن ثابت فرستاد، تا او را حاضر كنند، و آن گفتار را به شعر تبديل نمايد.

    قيس مى‏گويد: هنوز حسان نيامده بود، من اشعارى را كه تا حدودى معناى كلام پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را ترسيم كرد، پيش خود، سرودم، و به رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) عرض كردم : من اشعارى دارم كه به گمانم با مضمون سخن شما تطبيق كند، فرمود بگو، گفتم:
    تخير قرينا من فعالك انما قرين الفتى فى القبر ما كان يفعل
    ولا بد بعد الموت من ان تعده ليوم ينادى المرء فيه فيقبل
    فان كانت مشغولا بشيى‏ء فلا تكن بغير الذى يرضى به اللّه تشغل
    فلن يصحب الانسان من بعد موته و من قبله الا الذى كان يعمل
    الا انما الانسان ضيف لا هله يقيم قليلا بينهم ثم يرحل

    همدم و دوستى از كارهايت انتخاب كن، كه همانا همدم انسان در قبر عمل اوست.

    و چاره‏اى نيست كه بايد (براى) بعد از مرگ آن همدم را آماده كنى، براى آن روزى كه انسان را ندا مى‏زنند و او مى‏آيد.

    پس اگر به كارى مشغول هستى، به چيزى جز آنچه موجب خوشنودى خدا است، مشغول نباش.

    و هرگز بعد از مرگ و قبل از آن : جز عمل، چيزى همنشين او نيست.

    آگاه باش كه انسان ( در اين دنيا) مهمان خويشان خود است، ولى پس از اندك زمانى از ميان آنها كوچ مى‏كند(173)

    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 22-06-2022 در ساعت 12:49
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #126

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    12- عذاب معاويه در عالم برزخ‏

    امام صادق (عليه السلام) فرمود: همراه پدرم در بيابان عشفان (نزديك مكه) سوار بر استر حركت مى‏كرديم، ناگهان استر رم كرد، به پيش نگاه كرديم ديديم زنجيرى به گردن مردى بسته‏اند، و دو طرف آن زنجير در دست مرد ديگرى است، و او را مى‏كشاند، آن مردى كه زنجير در گردنش بود به پدرم عرض كرد: به من آب بياشام.

    آن مردى كه او را با زنجير مى‏كشيد، به پدرم گفت: آب به اين مرد نرسان، خدا به او آب نرساند

    من به پدرم گفتم : اين مرد تشنه با اين حال، كيست؟

    فرمود: اين معاويه است (كه در عالم برزخ) عذاب مى‏شود. ( بحار، ج 6، ص 248، به نقل از الاختصاص شيخ مفيد، نظير اين مطلب در برابر امام سجاد (عليه السلام) رخ داد، يحيى بن ام طويل كه همراه آن حضرت بود، پرسيد: اين مرد تشنه و گرفتار عذاب كيست ؟

    امام سجاد(ع) فرمود: این ملعون معاویه است(همان مدرک))

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #127

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    13- عذاب قبر دو نفر به خاطر دو گناه‏

    جابر بن عبداللّه انصارى مى‏گويد: همراه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) عبور مى‏كردم تا به كنار دو قبر رسيديم، آن حضرت فرمود: صاحبان اين دو قبر اكنون عذاب مى‏شوند، عذاب يكى از اينها از اين رو است كه در دنيا غيبت مى‏كرد و عذاب ديگرى از اين روست كه از پاشيدن قطرات ادرار به بدنش، پرهيز نداشت.

    سپس پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم)، چوب تازه‏اى طلبيد و آن را دو نيمه كرد و فرمود: هر كدام را در يكى از آن دو قبر فرو كنيد، همين كار را انجام داديم فرمود: تا هنگامى كه اين دو چوب تازه و تر هستند، آنها عذاب نمى‏شوند (174)

    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 24-06-2022 در ساعت 12:00
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #128

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    14- عذاب ابن زياد در عالم برزخ‏

    در ماجراى قيام مختار كه در سال 66 و 67، هجرى قمرى واقع شد، عبيداللّه بن زياد در كنار شهر موصل به دست ابراهيم بن مالك اشتر كشته شد، ابراهيم سرهاى بريده ابن زياد و سران دشمن را براى مختار فرستاد، مختار در اين هنگام غذا مى‏خورد، كه سرهاى بريده دشمنان را كنار مسند مختار به زمين ريختند.

    مختار گفت: حمدو سپاس خداوند را كه سر مقدس حسين (عليه السلام) را هنگامى كه ابن زياد غذا مى‏خورد نزدش آوردند، اكنون سر نحس ابن زياد را در اين هنگام كه غذا مى‏خورم نزد من آوردند.

    در اين هنگام ديدند مار سفيدى در ميان سرها پيدا شد و وارد سوراخ بينى ابن زياد شد و از سوراخ گوش او بيرون آمد، و از سوراخ گوش او وارد گرديد و از سوراخ بينى او بيرون آمد، و اين عمل چندين بار تكرار گرديد.

    مختار پس از صرف غذا برخاست و با كفشى كه در پايش بود به صورت نحس ابن زياد زد، سپس كفشش را نزد غلامش انداخت و گفت: اين كفش را بشوى كه آن را به صورت كافر نجس نهادم،

    مختار سرهاى نحس دشمنان را براى محمد حنفيه در حجاز فرستاد، محمد حنيفه سر ابن زياد را نزد امام سجاد (عليه السلام) فرستاد، امام سجاد در آن وقت، غذا مى‏خورد، فرمود، روزى سر مقدس پدرم را نزد ابن زياد آوردند، او غذا مى‏خورد، عرض كردم: خدايا مرا نميران تا اينكه سر بريده ابن زياد را در كنار سفره‏ام كه غذا مى‏خورم بنگرم، حمد و سپاس خدا را دعايم را اكنون به استجابت رسانيده است‏(175).

    نكته قابل توجه اينكه: مرحوم حاج شيخ عباس محدث قمى مى‏نويسد: آن مار، مكرر از بينى ابن زياد وارد مى‏شد و از گوش او بيرون مى‏آمد، و تماشاچيان مى‏گفتند: قد جائت قد جائت: مار باز آمد، مار باز آمد.

    و مى‏نويسد،: همان هنگام كه ابن زياد در مجلس خود با چوب خيزان مكرر بر لب و دندان امام حسين (عليه السلام) مى‏زد، شايد بر اساس تجسم اعمال همان چوب خيزران در عالم برزخ به صورت مار در آمده و مكرر از بينى او وارد مى‏شد و از سوراخ گوش او بيرون مى‏آمده، تا در همين دنيا، مردم مجازات ننگينش را ببينند.(176)

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #129

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    15- دور نماى عذاب دنيا پرستان طاغوتى در عالم برزخ‏

    روزى عيسى (عليه السلام) همراه حواريون (دوستان نزديكش) در بيابان عبور مى‏كردند، تا به يك آبادى ويران شده رسيدند و اهل آن و پرنده‏ها و جاندارانش يكجا مرده بودند، حضرت عيسى (عليه السلام) به حواريون فرمود:

    اينها بر اثر عذاب عمومى و خشم الهى به هلاكت رسيده‏اند، و اگر به مرگ خود به تدريج مرده بودند، همديگر را به خاك مى‏سپردند.

    حواريون: اى روح خدا، از خدا بخواه اينها را زنده كند تا به ما بگويند، به خاطر چه كارى، گرفتار مجازات عمومى الهى شده‏اند؟ تا ما از اين كار دورى كنيم.

    عيسى (عليه السلام)، از خدا خواست، پس از جانب فضا به او ندا شد كه آنان را صدا بزن.

    عيسى (عليه السلام)، شبانه بر بالاى تپه‏اى رفت و فرمود: اى مردم اين روستا.

    يك نفر از آنها صدا زد: بلى اى روح خدا! و كلمه‏اش.

    عيسى (عليه السلام) : واى بر شما، كردار شما چه بود، كه اين گونه گرفتار عذاب شده‏ايد؟.

    مرد زنده شده: 1- ما طاغوت را مى‏پرستيديم، 2- دنيا را دوست داشتيم به همراه ترس اندك از خدا، 3- آرزوى طول و دراز داشتيم، 4- و در سر گرميها و بازى‏هاى دنيا، غافل بوديم.

    عيسى (عليه السلام) دوستى شما به دنيا چگونه بود؟.

    مرد زنده شده: مانند علاقه كودك به مادرش، هرگاه به ما رو مى‏آورد، شاد و خرسند مى‏شديم، و چون از ما رو مى‏گردانيد، گريان و غمگين مى‏شديم.

    عيسى (عليه السلام): پرستش شما از طاغوت چگونه بود؟

    مرد زنده شده: گنهكاران پيروى مى‏كرديم.

    عيسى (عليه السلام) : سرانجام كار شما و چگونه شد؟

    مرد زنده شده: شب در عافيت بوديم، و صبح خود را در هاويه ديديم.

    عيسى (عليه السلام) : هاويه چيست؟

    مرد زنده شده: سجين است.

    عيسى (عليه السلام) : سجين چيست؟

    مرد زنده شده: جبال من جمر توقد علينا الى يوم القيامه:

    سجين، كوهى از آتش گداخته است كه تا روز قيامت بر ما فروزان است.

    عيسى (عليه السلام): چه گفتيد؟ و به شما چه گفته شد؟

    مرد زنده شده: گفتيم : ما را به دنيا باز گردانيد كه در آن، زهد ورزيم، به ما گفته شد: دروغ مى‏گوئيد.

    عيسى (عليه السلام): واى بر تو چرا غير از تو كسى از بين مردگان، با من صحبت نكرد.

    مرد زنده شده: اى روح خدا! همه آنها با دهنه آتشين، مهار شده‏اند، و به دست فرشتگان غضب، گرفتارند، من در ميان آنها بودم ولى از آنها نبودم، وقتى كه عذاب آمد، مرا نيز فرا گرفت، اكنون من به تار موئى بر لبه دوزخ آويزان هستم، و نمى‏دانم كه بر آن واژگون مى‏شوم، يا رهائى مى‏يابم؟ ( اين همان عالم برزخ است كه مجرمان گرفتار عذاب آن شده‏اند).

    عيسى (عليه السلام) به حواريون فرمود: يا اوليا اللّه اكل الخبز اليابس بالملح الجريش و النوم على المزابل خير كثير مع عافيه الدنيا و الاخره

    اى دوستان خدا! در خوردن نان خشك با نمك زبر، و خوابيدن روى خاشاكها خير بسيار است، در صورتى كه همراه عافيت دنيا و آخرت باشد.(177)

    ویرایش توسط فاطمی*خادمه یوسف زهرا(س)* : 25-06-2022 در ساعت 12:23
    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #130

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,182
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,152 در 63,546
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    16 - مكافات ابن ملجم در عالم برزخ‏

    راويان حديث از ابن رقا نقل مى‏كنند كه گفت: در مكه كنار مسجدالحرام بودم، ديدم گروهى از مردم كنار قبر مقام ابراهيم (عليه السلام) اجتماع كرده‏اند، گفتم چه خبر است؟

    گفتند: يك نفر راهب (عالم و عابد مسيحى) مسلمان شده (و راز مسلمان شدنش را تعريف مى‏كند).

    به ميان جمعيت رفتم و سر كشيدم، ديديم پير مردى لباس پشمينه و كلاه پشمينه پوشيده، و قد بلندى دارد در مقابل مقام ابراهيم نشسته است و سخن مى‏گويد: شنيدم مى‏گفت:

    روزى در صومعه خود نشسته بودم، و به بيرون صومعه نگاه مى‏كردم، ناگاه پرنده بزرگى مانند باز شكارى ( لاشخور) ديدم، روى سنگى كنار دريا فرود آمد، چيزى را، قى كرد، ديدم يكچهارم انسان از دهانش بيرون آمد، سپس رفت و ناپديد شد و باز برگشت و قى كرد، ديدم يكچهارم ديگر انسانى از دهانش خارج شد، باز رفت و ناپديد شد و بازگشت و يك چهارم انسانى را، قى كرد، و براى بار چهارم نيز پريد و رفت و سپس بازگشت، يك چهارم انسان را قى كرد، و يك انسان به وجود آمد، سپس ديدم همان پرنده رفت و ناپديد شد و سپس بازگشت و بر آن انسان منقار زد و يك چهارم او را ربود و رفت، بار ديگر آمد و همين كار را كرد، بار سوم، و سپس بار چهارم آمد و به ترتيب قبل بر آن منقار زد و همه او را ربود و رفت.

    در تعجب فرو رفتم كه خدايا اين شخص كيست كه اين گونه عذاب مى‏شود، متاثر بودم كه چرا نرفتم از او بپرسم، طولى نكشيد ديدم، همان پرنده آمد و در همان محل قبلى، قى كرد، و يكچهارم انسان از دهانش بيرون آمد، سپس رفت و بار دوم و سوم و چهارم آمد و در هر بار يك چهارم او را قى كرد، وقتى كه آن چيز قى شد، انسان كامل شد، با شتاب نزدش رفتم، و گفتم، تو كيستى و چه كرده‏اى؟.

    گفت: من ابن ملجم هستم، على بن ابى طالب (عليه السلام) را كشتم، خداوند اين پرنده را مامور من ساخته كه هر روز اين گونه مرا مى‏كشد و زنده مى‏كند.

    گفتم: على بن ابى طالب كيست؟

    گفت: پسر عموى رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم)، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم)

    همين حادثه عجيب باعث شد (كه به حقانيت اسلام پى بردم و) مسلمان شدم‏(178)

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 13 از 16 نخستنخست ... 3910111213141516 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi