*** پس از مرگ «سیده زینب» مردم از استجابت دعای وی سخنها
ص: 126
میگفتند و شبها که گرد هم مینشستند داستان ایشان، غضب آسمان بر کشندگان حسین و خشم آن از خونهای مقدسی بود که به ناحق ریخت و خاندانی که به ناحق مورد تجاوز قرار گرفت.
تاریخ نویسان بعد، این داستانها را ناگفته نگذاشته و برای آیندگان ضبط و نقل کردهاند. چنان که هیچ یک از شرکت کنندگان در قتل حسین را نمیبینیم که مورّخین، داستانی درباره او، از انتقام آسمان و خشم خدا بر وی ننوشتهاند.
گاهی که عاقبت حال این تبه کاران را در کتب شیعیان میخوانیم مردد شده و میگوییم شاید سخن به گزافه گفتهاند، ولی مورّخین دیگر را نیز که به عدالت و امانت ایشان اطمینان داریم، میبینیم که داستانها شگفتی در این باره به قلم آوردهاند. مردی از بنی دارم را میخوانیم که حسین را از نوشیدن آب باز داشت و امام بر او نفرین کرد که تشنه ماند.
کسی که وی را از آن پس دیده است گوید: به خدا دیری نپایید که تشنه شد و سیراب نمیگشت، من کوزههای آب و قدحهای شیر را پیش روی او دیدم. وی فریاد میکرد مرا سیراب کنید که از تشنگی مردم، سپس کوزه آب یا قدح شیر را بدو میدادند تا مینوشید و دیری نمیگذشت که تشنه میشد. تا آنکه شکم او ترکید. دیگری را هم نفرین کرد که به تشنگی بمیرد، کسی که در بیماری وی به عیادت او رفته است، گوید: به خدا او را دیدم میآشامید سپس قی میکرد و باز میآشامید و سیر نمیشد تا مرد.