خارق العادههاى الهى
امور خارق العاده را مىتوان به دو بخش كلى،تقسیم كرد:یكى امورى كه هر چند اسباب و علل عادى ندارد،اما اسباب غیر عادى آنها كم و بیش در اختیار بشر قرار مىگیرد و مىتوان با آموزشها و تمرینهاى ویژهاى به آنها دستیافت مانند كارهاى مرتاضان.بخش دیگر،كارهاى خارق العادهاى است كه تحقق آنها مربوط به اذن خاص الهى مى باشد.و اختیار آنها بدست افرادى كه ارتباط با خداى متعال ندارند سپرده نمىشود و از این روى داراى دو ویژگى اساسى است.اولا قابل تعلیم و تعلم نیست،و ثانیا تحت تاثیر نیروى قویترى قرار نمىگیرد و مغلوب عامل دیگرى واقع نمىشود.اینگونه خوارق عادت،مخصوص بندگان برگزیده خداست و هرگز در دام گمراهان و هوسبازان نمىافتد ولى اختصاص به پیامبران ندارد بلكه گاهى سایر اولیاء خدا هم از آنها برخوردار مىشوند و از این روى،باصطلاح كلامى،همه آنها را«معجزه»نمىخوانند و معمولا چنین كارهایى كه از غیر پیامبران سر مىزند بنام«كرامت»موسوم مىگردد چنانكه علمهاى غیر عادى الهى هم منحصر به«وحى نبوت»نیست و هنگامى كه چنین علمهایى به دیگران داده شود بنام «الهام» و «حدیث»و مانند آنها نامیده مىشود.
ضمنا راه بازشناسى این دو نوع از خوارق عادت«الهى و غیر الهى»نیز معلوم شد یعنى اگر انجام دادن امر خارق العادهاى قابل تعلیم و تعلم باشد یا فاعل دیگرى بتواند جلو ایجاد یا ادامه آنرا بگیرد و اثرش را خنثى سازد از قبیل خوارق عادت الهى نخواهد بود.چنانكه تبهكارى و فساد عقاید و اخلاق شخص را مىتوان نشانه دیگرى بر عدم ارتباط وى با خداى متعال،و شیطانى یا نفسانى بودن كارهایش بحساب آورد.
در اینجا مناسب استبه نكته دیگرى اشاره كنیم كه فاعل كارهاى خارق العاده الهى را مىتوان خداى متعال دانست (علاوه بر فاعلیتى كه نسبتبه همه مخلوقات و از جمله پدیدههاى عادى دارد) از این نظر كه تحقق آنها منوط به اذن خاص وى مىباشد (1) ،و مىتوان آنها را به وسایطى مانند فرشتگان یا پیامبران،نسبت داد بلحاظ نقشى كه بعنوان واسطه یا فاعل قریب دارند چنانكه در قرآن كریم،احیاء مردگان و شفاء بیماران و خلق طیر،به حضرت عیسى علیه السلام نسبت داده شده است (2) و بین این دو نسبت،تعارض و تضادى وجود ندارد زیرا فاعلیت الهى در طول فاعلیتبندگان است.