صفحه 2 از 15 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 143

موضوع: بخشى‏ از زيبايى‏هاى‏ نهج ‏البلاغه

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    «و به شكاف گوش آن خطى است مانند باريكى سر قلم كه به رنگ گل بابونه بسيار سفيد ميباشد، اين سفيدى ميان سياهى اطراف مى‏درخشد و كمتر رنگى است كه طاوس از آن بهره‏اى نبرده باشد، اين رنگها در اثر كثرت جلاء و درخشندگى و برجستگى بر ساير رنگها برترى يافته است، در حقيقت مانند شكوفه‏هاى پراكنده‏اى است كه بارانهاى بهار و آفتابهاى سوزان آن را تربيت نكرده است.

    «و گاهى از پرهاى خود بيرون آمده و از لباس برهنه مى‏گردد، پس پى‏درپى پرش ريخته و مجددا يكى پس از ديگرى مى‏رويد، و پرهايش مانند برگهاى شاخه‏ها مى‏ريزد، آن گاه پشت سر هم مى‏رويد تا بصورت پيش از ريختن باز مى‏گردد: با رنگهاى پيش هيچگونه تفاوتى ندارد و هيچ رنگى در غير جاى خود قرار نمى‏گيرد. اگر با دقت موئى از موهاى پرش را بنگرى، سرخ گلى رنگ و گاهى سبز زبر جدى و زمانى زرد طلائى رنگ بتو مى‏نماياند. آيا زيركيهاى ژرف و عميق چگونه مى‏تواند آفرينش اين حيوان را دريابد آيا درك خردها چگونه به آن مى‏رسد و آيا سخنان وصف كنندگان چگونه وصف آن را بنظم مى‏آورد» .

    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    و هم اكنون به قسمت كوتاهى از سخنانش در زمينه آفرينش آسمان و زمين گوش فرادهيد:

    «به قدرت خود مخلوقات را آفريد، و به مهربانيش بادها را پراكنده كرد، و به كمك صخره‏ها حركت زمين را استوار گردانيد، آن گاه شكاف فضا را ايجاد و اطراف آن را باز نمود و راههاى هوائى را احداث كرد. سپس آبى كه امواجش خروشان و رويهم غلطان بود در آن جارى گردانيد. آن آب را بر پشت باد تندى كه نيرومند و با صداى بلند بود بر نشانيد. آن گاه باد ديگرى كه جهت وزش آن را عقيم قرار داد آفريد و وزش آن را تند كرد و جايگاه پيدايش آنرا دور گردانيد، پس آن را به برهم زدن آب فراوان و برانگيختن موج درياها فرمان داد، آن باد هم آب را مانند مشك جنبانيد و بسان وزش در فضا، بطورى كه اول آن را به آخرش و ساكنش را به متحركش باز گرداند، به آن وزيد...» خواننده محترم، من شما را به اين نشانه‏هاى شگفتى كه امام «ع» براى انسانها از آن سخن مى‏گويد، سفارش ميكنم، على «ع» تساوى موجودات لطيف و بزرگ، تساوى ماه و خورشيد، تساوى آب و سنگ، تساوى بزرگ و كوچك و تساوى مشكل و آسان را در مفهوم وجود براى انسان مجسم ميكند، و اشتراك همه‏ى موجودات را در صفت وجود اعلام مى‏دارد بطورى كه همه با هم با پيروى از يكديگر در يك سرود بزرگ شركت دارند: اين سرود، سرود وجود واحد است .

    در اين سرود، بزرگ خواندن درخت كهنسال قوى در برابر گياه كوچك، و ستودن درياى پهناور در مقابل جوى آبى كه آبهاى آن‏ ميان ريگها و علفزارها از بين مى‏رود، هرگز صحيح نيست .

    امضاء

  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    على «ع» مى‏گويد: «اگر راههاى انديشه‏ات را بپيمائى تا به پايان آن برسى، دليل و برهان ترا رهبرى نمى‏كند مگر به اين كه آفريننده‏ى مورچه همان آفريننده‏ى درخت خرما است، و بزرگ و كوچك، سنگين و سبك، نيرومند و ضعيف در آفرينش او يكسان است و آسمان و فضا و آب و بادها نيز چنين است. بنا بر اين به ماه و خورشيد، و گياه و درخت، و آب و سنگ و گردش شب و روز، و جريان اين درياها، و كثرت اين كوهها و ارتفاع اين قله‏ها نظر كنيد...» .

    باز بسوى او گوش فرا دهيد: «به هيچ نعمتى از نعمت‏هاى دنيا نمى‏رسيد مگر آنكه نعمت ديگرى را از دست مى‏دهيد، و هيچ كهنسالى از كهنسالان شما به يك روز عمر خود نمى‏رسد مگر آنكه روز ديگرى از عمرش نابود مى‏گردد، و براى او افزونى در خوراك تجديد نمى‏شود مگر آنكه روزى قبلى او از بين مى‏رود، و اثر و نشانه‏اى براى او بوجود نمى‏آيد مگر آنكه اثر ديگرش فانى مى‏گردد، و هيچ تازه‏اى براى او تجديد نمى‏شود مگر بعد از آنكه تازه‏ى او كهنه مى‏شود، و هيچ خوشه‏اى براى او نمى‏رويد مگر آنكه خرمنى از او كم مى‏شود، و همانا دودمان‏هائى كه ما فروع آنها، هستيم در گذشتند» .

    آرى على «ع» وجود واحدى است كه از خودش با زبان خودش‏ سخن مى‏گويد من فكر ميكنم مقطع قصيده‏ى امرئى القيس با مقاطع زيادى كه در ادبيات على «ع» بچشم مى‏خورد شباهت تامى دارد كه در هر صورت بازگشت همه‏ى اينها به وحدت وجودى كاملى ميباشد و بالاتر اين كه اين وحدت روش بى‏مانندى را تعقيب ميكند كه بر ستمگر و تجاوز كار چيره مى‏شود و در نبات، حيوان و زمين پست از ضعيف حمايت ميكند تا صحنه وجود، بطور مساوى از نيروى درخشانى برخوردار گردد .

    امضاء

  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    امرئى القيس شاعر جهانى آنچه نخست مى‏گويد خلاصه‏اش اين است: در كمين آن آسمان درخش نشسته بودم. انتظار مى‏كشيدم ببينم از كدام سوى باران مى‏آيد. آخ چه وحشت‏زا بود باران سيل آسا از چهار جهت مى‏باريد از دور آن را تماشا مى‏كردم. طرف راست آن بنظر من بر كوه «قطن» و طرف چپش بر دو كوه «ستار» و «يذبل» قرار داشت. آب از اين طرف و آن طرف با صداى مهيبى سرازير شد و گستاخانه درختان را دگرگون نمود و با ترشحات خود بر كوه «قنان» عبور كرد و بزهاى كوهى را به پائين آمدن از كوه مجبور ساخت .

    آن گاه مى‏گويد: بيابان گمراه و خطرناكى كه تنه‏اى از درخت خرما در آن باقى نمانده و ساختمان بلندى در آن ديده نمى‏شود مگر ساختمانى كه با تخته سنگها بنا شده است .

    «ثبير» در اوايل رگبارهاى شديد خود، گويا مرد بزرگى است كه در عباى راه راه پيچيده شده است .

    بامدادان ارتفاعات قله «مجيمر» در اثر سيل و كف گويا فلكه‏ى چرخ ريسندگى است .

    باران آبهاى خود را در صحراى «غبيط» فرو ريخت، مانند مرد يمنى كه با زنبيل‏هاى بار شده فرا مى‏رسد .

    گويا پرندگان خوش‏خوان بيابان، صبحگاهان سرمست شراب تند و خوشبوئى هستند، شامگاهان درندگان غرق شده در اطراف آن آب بى‏پايان، گويا ريشه‏هاى پياز دشتى هستند .

    امضاء

  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ملاحظه مى‏كنيد: امرئى القيس باران را بصورتى مى‏بيند كه درختان خرماى بيابان را ريشه كن كرده و ساختمان‏هاى آن را ويران نموده و تنها ساختمانهاى سنگى را باقى گذاشته است. اما كوه «ثبير» كه به ارتفاع خود بر زمين‏هاى گود اطراف مى‏بالد، در باران فرو رفته و تنها قله‏ى آن از آب بيرون مانده و مانند بزرگ يك طايفه كه خود را به عباى راه راه پيچيده، جلوه كرده است. باران طوفان‏هاى پى‏درپى را در اطراف كوهها روانه ساخته آن گاه آبهاى فراوان خود را در صحراهاى بى آب و علف مى‏ريزد، ناگهان گياهها و گلهاى رنگارنگ در صحرا مى‏رويد. اين گلها و گياهها مانند پارچه‏هاى زيبا و رنگارنگى است كه تاجر يمنى در برابر چشم مردم مى‏گسترد. باران اين صحراهاى خشك شده را سيراب مى‏كند، در نتيجه صحراها بصورت‏ سبزه‏زارهاى باشكوهى در مى‏آيند كه پرندگان سرمست در آن نغمه خوانى ميكنند اما درندگان وحشى كه دريدن حيوانات و پرندگان ضعيف را براى خود مباح مى‏دانستند، باران آنها را ذليل كرده و در خود فرو برده است، پس از لحظاتى كه روى آب مى‏افتند گويا ريشه‏هاى پياز درشتى هستند .

    امضاء

  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    آرى، باران در خيال شاعر بزرگ جاهليت چنين جلوه ميكند .

    شاعرى كه مقصد باران را قدم بقدم تا پايان كار دنبال مى‏نمايد و نيروى پرورش دهنده‏ى وجود را مجسم ميكند. بنا بر اين باران، نيروى ارزنده‏ى دادگرى است كه به ضعيفانى از قبيل: زمين‏هاى گود و پرندگان كوچك كمك ميكند، يعنى بيابان را از گل و گياه و رنگ پر مى‏سازد و دلهاى پرندگان را شاد كرده آنها را به نغمه‏خوانى وادار ميكند، و با نيرومندانى مانند كوهها شوخى ميكند و آنها را از هر جهت بيچاره مى‏سازد و از موقعيت آنها مى‏كاهد، و بر زورمندانى چون درندگان يورش مى‏برد و بر آنها چيره شده غرقشان ميكند و بصورت ناچيزى نمايان مى‏سازد اينك على «ع» است كه آنچه را امرئى القيس در تمثيل نيروى ارزنده‏ى دادگرى همچون باران، احساس كرده، او نيز حس ميكند و در پايان يك سخن طولانى چنين مى‏گويد: «هنگامى كه ابرها آب فراوانى كه در بر داشتند فرو ريختند، بسبب باران، گياهان از زمين‏هاى خشك و علفها از كوههاى كم‏ علف سر بر آوردند، از اين رو زمين به زيبائى مرغزارهاى خود شادى ميكند و به لباسى كه از گلها و شكوفه‏هاى زيبا پوشيده و به آن آراسته گرديده بر خود مى‏بالد. خداوند آن گياهان را توشه‏ى مردم و روزى چهارپايان قرار داده است» .

    امضاء

  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آن گاه على «ع» انديشه‏ى دور را- كه امرئى القيس بوسيله آن، عمليات باران را در كوهها و درندگان مشاهده ميكرد- در اين جمله كوتاه خلاصه ميكند: «هر كس به روزگار بزرگى فروخت روزگار او را زبون ساخت» .

    زيباييهاى فراوانى كه در اين فصل تماشا كرديم، على رغم اختلاف موضوعات و تفاوت آثار و موقعيت‏ها، همه از يكجا سرچشمه مى‏گيرند و در تمام آنها اصالت در انديشه و احساس و سليقه و خيال وجود دارد: اصالتى كه ميان صاحب اين صفات و تمام موجودات، در وحدت وجودى مطلق، ارتباط خاصى برقرار مى‏سازد شما اگر در ادبيات على «ع» سير كنيد اين اصالت را درك خواهيد كرد. اين همان اصالتى است كه على «ع» را بر آن مى‏داشت كه روابط پوشيده‏ى مظاهر مرگ و زندگى را عميقانه درك كند و پيوستگى اشكال گوناگون را- كه بر يك حقيقت ثابت و تغيير ناپذير اجتماع دارند- بطور كامل دريابند. تمايل سريع يگانه‏سازى على «ع»، نمونه‏اى از تمايل يك اديب راستين بود كه وجود را بدون تفاوت، در عقل و قلبش متمركز مى‏ساخت و آن را بر اصولى كه قديم و جديد در آن ممنوع است مبتنى ميكرد از نهج البلاغه آشكار مى‏شود كه نظريات اخلاقى و اجتماعى پسر ابو طالب، بطور مستقيم يا غير مستقيم از اين ديد وسيع كه شامل وجود است سرچشمه مى‏گيرد. بنا بر اين در قانون وجود، مرگ نزديك‏ترين چيز به زندگى است، و خوبى و بدى بسيار بهم نزديكند، و بسا اندوه و شادى در يك لحظه در يك دل اجتماع ميكنند يا تنبلى و فعاليت در جسم واحدى بروز مى‏نمايند، و در ادبيات على: «چه بسا دورى كه از نزديك نزديكتر است، و بسا اميدى كه به محروميت منتهى مى‏گردد و تجارتى كه به زيان كشيده مى‏شود» .

    شگفت نيست اگر سخن پسر ابو طالب در بين مردم به حقيقت نايل گردد: «هر كه براى برادرش چاهى حفر كرد خودش در آن افتاد، و هر كه پرده‏ى حجاب ديگران را دريد پوشيده رويان خانه‏اش آشكار گرديدند و كسى كه بر مردم بزرگى فروخت خوار شد» .

    امضاء

  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بنا بر اين دايره‏ى وجود واحد، تسليم در برابر قانون متناسب وجود را بر مردم و بطور كلى بر همه‏ى موجودات لازم ميداند. اين قانونى است كه امام «ع» بوسيله عقل و احساس و خيال خود، آن را درك كرده است، درك شگفتى كه كثرت وضوح آن محسوس است و صاحب آن را با اجبار بر آشكار ساختن حقايق سوق مى‏دهد. اينجاست كه درك مزبور بصورت كلماتى كه تركيب دهنده‏ى قواعد رياضى است بروز ميكند. اين قواعد، مظاهر وجود را در بر مى‏گيرد و به اصول‏ وجودى ثابت و عميقى كه ماوراى آن است نفوذ ميكند .

    على «ع» و فرازهاى وجود، از نظر توجه به وحدت حيات و درك عميق وجود واحد، بر سطح واحدى در رديف يكديگر قرار دارند .

    از اين رو ادبيات وى فريادهاى پى‏درپى و بهم پيوسته‏اى است كه از عقل فوق العاده‏اى صادر مى‏گردد، عقلى كه مى‏خواهد براى وصول به اين درك عميق، در تمام موجودات نفوذ كند و اعماق آنها را ببيند، موجودات گوناگونى كه همه بر يك اساس قرار گرفته و از يكجا سرچشمه مى‏گيرند و همه از يكديگر دورند اما در وحدتى كه دو طرفش را ازل و ابد تشكيل داده، گرد آمده‏اند

    امضاء

  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    روش سخنورى على (ع)

    بيانى است كه اگر به ملامت زبان بگشايد، زبان تند بادها را تحت الشعاع قرار مى‏دهد و اگر فساد و فسادگران را تهديد كند، كوههاى آتش‏فشان را توام با سر و صدا و روشنائى‏ها از هم مى‏پاشد و اگر به انديشه فراخواند ريشه‏ى درك و انديشه را در شما بوجود مى‏آورد و شما را به آنجا كه اراده دارد روانه ميكند و به راستى شما را به جهان هستى مى‏پيوندد صورت و معنى مانند آتش و حرارت، و خورشيد و نور و هوا با هوا، با يكديگر نمونه‏اى از سرشت صاحبان موهبت و اصالت بود كه با يك نگاه كوتاه، عميقانه درك ميكنند، آن گاه باختيار زبانشان به آنچه در دلهايشان مى‏جوشد و به آن پى برده‏اند باز مى‏شود .

    از اين رو ادبيات على «ع» بر اثر راستى امتياز خاصى يافته بود، همان طور كه زندگانى وى بدين سبب بر زندگى ديگران برترى داشت. آرى راستى، تنها مقياس هنر برتر و تنها ميزان اسلوب صحيح است .

    به حقيقت بايد گفت: شرايط سخنورى- كه توافق سخن با اوضاع و احوال است- براى هيچ اديبى مانند على «ع» جمع نشده است. زيرا سخنان وى پس از قرآن، بزرگترين نمونه‏ى بلاغت است، سخنانى است كوتاه و آشكار اما نيرومند و جوشان... در اثر هم آهنگى الفاظ و معانى و اغراض، بصورت كاملا رسائى در آمده است .

    انعكاس آن در گوش آدمى شيرين، و اثرش با تحريك احساسات توأم است، بويژه هنگامى كه به منظور حمايت از بينوايان و ستمديدگان، در باره‏ى منافقان و حيله‏گران و دنياپرستان سخن به ميان آيد. بنا بر اين روش على «ع» در سخنورى بسان عقل و انديشه‏اش، روشن و مانند وجدانش صحيح و درست است، پس شگفت نيست سخنان وى شاهراه سخنورى تلقى شود .

    اسلوب على «ع» در اثر درستى بحدى رسيد كه حتى سخنان مسجع وى از مرحله‏ى تصنع و مشقت به بلندى گرائيد. اينجا بود كه سخنان مسجع او با وجود اين كه جمله‏هائى جدا جدا و موزون فراوانى‏ داشت، اما دورترين چيز از تصنع و نزديك‏ترين چيز به طبع سرشار بود .

    هم اكنون اين سخن مسجع و حد سلامت طبع را ببينيد: يعلم عجيج الوحوش فى الفلوات و معاصى العباد فى الخلوات، و اختلاف النينان في البحار الغامرات، و تلاطم الماء بالرياح العاصفات» يا به اين قسمت از يك خطبه توجه كنيد: «و كذلك السماء و الهواء، و الرياح و الماء، فانظر الى الشمس و القمر، و النبات و الشجر و الماء و الحجر، و اختلاف هذا الليل و النهار، و تفجر هذه البحار، و كثرة الجبال، و طول هذه القلال، و تفرق هذه اللغات، و الالسن المختلفات...» و اينك شما را به اين قافيه كه با طبع سالمى همراه است توجه مى‏دهيم: «ثم زينها بزينة الكواكب، و ضياء الثواقب، و اجرى فيها سراجا مستطيرا، و قمرا منيرا، في فلك دائر، و سقف سائر...» .

    اگر شما بخواهيد در اين جمله‏هاى شگفت‏انگيز يك كلمه‏ى قافيه‏دار به كلمه‏ى بى‏قافيه‏اى تبديل كنيد خواهيد ديد چگونه فروغ آن خاموش و زيبائيش محو مى‏گردد، و سليقه و اصالت و دقت خود را كه دليل و مقياس ادب است، از دست مى‏دهد. بنا بر اين قافيه در سخنان على «ع» يك احتياج هنرى است كه طبع آميخته با صناعت، اين احتياج را در خود احساس ميكند. طبع مزبور چنان با صناعت آميخته است‏ كه گويا هر دو از يك جا سرچشمه گرفته‏اند. اينجاست كه چنين طبعى مى‏تواند نثر را بصورت شعرى موزون و آهنگ‏دار- كه معنى را به اشكال لفظى مربوط بخود مى‏پيوندد- جلوه دهد .

    در قافيه‏پردازى امام «ع» نمونه‏هاى جالبى بچشم مى‏خورد كه آهنگ را بصورت زيبائى به آهنگ ديگر باز مى‏گرداند و تأثيرش بمرتبه‏اى است كه هيچ گوشى موزونتر از آن نشنيده و از نظر ترجيع زيباترين مرحله را واجد شده است. ما آنچه تا كنون از سخنان مسجع على «ع» نقل كرده‏ايم، براى مثال كافى است، در عين حال به اين كلمات كه مورد پسند سليقه و شنوايى ميباشد گوش فرا دهيد: «انا يوم جديد، و انا عليك شهيد، فاعمل في خيرا، و قل خيرا» .

    اگر مى‏گوئيم اسلوب على «ع» داراى صراحت معنى و بيان رسا و سلامت ذوق است، منظور اين است كه خواننده‏ى گرامى را به «زيباييهاى نهج البلاغه» ارجاع دهيم تا ببيند سخنان على «ع» چگونه از چشمه‏هاى عميق و ريشه‏دارى سرازير مى‏شود و با چه لباس هنرى و زيبائى دلپسندى به جنبش در آمده و جارى مى‏گردد .

    امضاء

  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,881
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,798 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اينك شما را به اين تعبيرات زيبا در سخنان على «ع» توجه مى‏دهيم: «آدمى زير زبان خويش پنهان است». «بردبارى قبيله‏اى است». «آن كس كه چوب او نرم باشد شاخه‏هايش فراوان است». «هر ظرفى به آنچه در آن مى‏گذارند پر مى‏شود مگر ظرف دانش كه فراخ مى‏گردد» .

    اگر كوهى مرا دوست داشته باشد درهم فرو خواهد ريخت .

    به اين سخنان شگفت نيز توجه كنيد: «دانش، ترا نگهبانى ميكند و تو نگهبان مال هستى. بسا انسانى كه بواسطه گفتار نيك ديگران در باره‏ى وى، مورد آزمايش قرار مى‏گيرد. هرگاه دنيا به كسى روى آورد خوبى‏هاى ديگران را به او عاريت مى‏دهد، و هرگاه به او پشت كند خوبى‏هاى خودش را هم از او سلب ميكند. بايد كار مردم در حق، پيش تو يكسان باشد. كار نيك انجام دهيد و هيچ كار خوبى را كوچك مشماريد، زيرا كوچك آن بزرگ، و كم آن زياد است .

    جمع كنندگان مال نابود شدند در حالى كه زنده هستند. هيچ ثروتمندى بهره‏مند نشد مگر به آنچه فقير بسبب آن گرسنه گرديد» .

    هم اكنون به اين تعبير كه به اوج زيبائى هنرى رسيده، گوش فرا دهيد. على «ع» قدرت خود را بر تصرف شهر كوفه توصيف كرده و مى‏گويد: «آن نيست مگر كوفه كه آن را در تصرف خود مى‏گيرم و آن را گسترش مى‏دهم...» .

    خواننده محترم، اصالت انديشه و بيان را در اين سخنان ملاحظه كرديد. اين همان اصالتى است كه هميشه با اديب راستين همراه است و تا هنگامى كه شخصيت ادبى او باقى است، اصالت مزبور از وى جدا نخواهد شد .

    در مواردى كه عاطفه‏ى گرم على «ع» تحريك و خيالش شعله‏ور مى‏شد و شكلهاى گرمى از تازه‏هاى حيات- كه با آنها در تماس بود- در خيال او نقش مى‏بست، در چنين مواردى روش سخنورى على «ع» به اوج زيبائى مى‏رسيد. قلب او سرشار از بلاغت مى‏شد و بسان جريان دريا بر زبانش جارى مى‏گرديد .

    اسلوب على «ع» در چنين مواردى امتياز خاصى داشت. زيرا على «ع» بمنظور توضيح و تأثير سخن، جملات را در ضمن استعمال واژه‏هاى مترادف تكرار مى‏كرد و كلمات فصيحى كه داراى انعكاس بود انتخاب مى‏نمود و گاهى اقسام گوناگون تعبيرات را به دنبال يكديگر قرار مى‏داد: از جمله‏ى خبرى به استفهامى و از استفهام بتعجب و از تعجب بانكار انتقال مى‏يافت. موارد وقف در آن نيرومند و شفا بخش جانها بود. روح هنر و معنى بلاغت، آشكارا در آن وجود داشت .

    امضاء

صفحه 2 از 15 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi