صفحه 3 از 15 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 143

موضوع: بخشى‏ از زيبايى‏هاى‏ نهج ‏البلاغه

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    براى نمونه، خطبه‏ى معروف جهاد را براى شما نقل مى‏كنيم .

    على «ع» اين خطبه را پس از آنكه سفيان بن عوف اسدى در عراق به شهر انبار يورش برد و فرماندار آن را كشت، براى مردم ايراد كرد: «اين برادر غامد است كه سواران وى به شهر انبار رسيده و حسان بن حسان بكرى را كشته‏اند و سواران شما را از مرزهاى شهر دور كرده و مردان شايسته‏اى را از شما بخاك و خون كشيده‏اند.

    «به من خبر رسيده است كه يكى از آنان بر يك زن مسلمان و يك زن ذمى وارد مى‏شده و خلخال و النگو و گوشواره‏هاى او را مى‏كنده است. آن گاه لشكريان با غنيمت فراوانى بازگشته‏اند در حالى كه به‏ هيچكدام زخمى نرسيده و خونى از آنان ريخته نشده است. راستى اگر مرد مسلمانى پس از اين حادثه در اثر اندوه بميرد نبايد او را سرزنش كرد بلكه به مرگ سزاوار است» .

    «شگفتا به خدا قسم اجتماع آنان بر باطل و تفرقه‏ى شما در حق، دل را مى‏ميراند و غم و اندوه ببار مى‏آورد. واى بر شما، شما آماج تير آنان قرار گرفته‏ايد: به شما يورش مى‏برند و شما حمله نمى‏كنيد، و با شما مى‏جنگند و شما نمى‏جنگيد، و معصيت خدا را مى‏كنند و شما خشنود هستيد» قدرت امام «ع» را در اين جملات كوتاه ببينيد: على «ع» بمنظور تحريك احساسات شنوندگان خود، آهسته آهسته پيش مى‏رود تا بالاخره به كمك آنان به آرزوى خود نايل مى‏گردد. او در اينجا راهى را كه توأم با بيان رسا و تأثير قوى است پيموده است. زيرا مردم را از تاخت و تاز سفيان بن عوف در شهر انبار، آگاه ميكند و اين براى آنان يك ننگ و رسوائى محسوب مى‏شود، آن گاه به آنان خبر مى‏دهد كه اين ستمگر، فرماندار امير المؤمنين «ع» را كشته و تنها به اين اكتفا نكرده بلكه شمشير خود را در گلوى بسيارى از مردان و زنان غلاف كرده است .

    على «ع» در قسمت دوم خطبه، غيرت شنوندگان و قدرت و مردانگى هر عربى را در زمينه احترام زن، مورد توجه قرار مى‏دهد. او ميداند بين اعراب كسانى هستند كه بخاطر حفظ شخصيت و احترام زن‏ از جان خود مى‏گذرند، از اين رو آنان را سخت سرزنش ميكند كه چرا در برابر جنگجويانى كه به يك زن تجاوز كرده و بسلامت بازگشته‏اند و به هيچيك زخمى نرسيده و خونى از آنان ريخته نشده، ساكت نشسته‏اند .

    آن گاه وحشت و حيرتى را كه در اثر اين كار عجيب در او بوجود آمده ابراز مى‏دارد، زيرا دشمنان وى به باطل چنگ زده و از آن پشتيبانى ميكنند و تبهكارى را پيشه خود ساخته و به شهر انبار هجوم مى‏برند، در حالى كه پيروان او از حمايت حق دست برداشته و باعث ضعف و شكست آن مى‏گردند .

    طبيعى است امام «ع» در چنين موردى خشمناك مى‏گردد و سخنان او كه حاكى از خشم درونيش ميباشد، توأم با تندى و حرارت، در ضمن جملاتى مسجع و كوتاه بروز ميكند: واى بر شما، شما آماج تير آنان قرار گرفته‏ايد به شما يورش مى‏برند و شما حمله نمى‏كنيد و با شما مى‏جنگند و شما نمى‏جنگيد و معصيت خدا را مى‏كنند و شما خشنود هستيد» .

    امضاء


  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    گاهى احساسات على «ع» تحريك مى‏شود و بصورت قطعاتى كه بعضى با بعض ديگر مزاحمت دارند در چهره‏ى اين جملات كوتاه و پى‏درپى، بروز ميكنند: «هرگز ناتوان نشدم، و نترسيدم، و خيانت نكردم و سستى ننمودم» گاهى هم اين احساسات از ناحيه يك درد درونى محرك گرم مى‏شود و جمعيتى را كه على «ع» خير خواه آنان‏ است، در حالى كه خودشان بر اثر غفلت و سستى اراده خير خواه خود نيستند، با اين جمله انقلابى و تؤام با خشم، مورد خطاب قرار داده و مى‏گويد: «چه شده است شما را مى‏بينم بيداريد اما در خوابيد، و حاضريد اما غائبيد، و شنوا هستيد اما كر مى‏باشيد، و سخن مى‏گوئيد اما لال هستيد...» در عهد جاهليت و اسلام بويژه در عصر پيامبر و خلفاى راشدين، گويندگان زيادى وجود داشتند و از آنجا كه به سخنرانيها نياز شديدى داشتند با روش سخنورى، بصورتهاى گوناگون ادبى، كاملا آشنا بودند. اما در عهد پيامبر، همه معتقدند كه بزرگترين سخنور آن زمان، پيامبر اسلام (ص) بوده و در عصر خلفاى راشدين و بطور كلى در اعصار بعدى، هيچكس در سخنورى بپايه على بن ابي طالب «ع» نرسيده است .

    امضاء

  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    گفتار ساده و بيان نيرومند على «ع» كه از عناصر طبع و صناعت تشكيل مى‏شد، از اركان شخصيت او به شمار مى‏رفت. گذشته از اين، چنانكه ديديم، خداوند وسايل كامل ديگرى كه از شرايط سخنورى محسوب مى‏شود براى او آماده كرده بود. زيرا خداوند بسبب فطرت سالم، سليقه رفيع و بلاغت جذاب به او امتياز خاصى داده بود، همان طور كه بواسطه‏اى ذخاير علمى كه او را از همگنانش جدا مى‏ساخت و همچنين بخاطر برهان استوار و نيروى اقناع و نبوغ‏ بيمانندش در بديهه گوئى، او را بر ديگران برترى داده بود. علاوه بر اين، من راستى نامحدود او را كه در هر خطبه مؤثرى ضرورى ميباشد، به اينها اضافه ميكنم. چنانكه تجربه‏هاى تلخ فراوان وى را- كه در زمينه اخلاق و طبايع مردم و صفات اجتماع و عوامل جنبش‏هاى اجتماعى براى عقل نيرومندش كشف مى‏شد- نبايد فراموش كرد. گذشته از اينها آن اعتقاد محكم و تزلزل ناپذير، و آن درد عميقى كه با محبت و پاكدلى و سلامت وجدان و عظمت هدف آميخته بود، از امتيازات وى بشمار مى‏رفت.

    راستى صرفنظر از على «ع» و عده محدود ديگرى، مشكل است بتوانيم در ميان شخصيت‏هاى تاريخى كسى را كه جامع اين شرايط باشد و به عنوان سخنگوى نمونه معرفى شده باشد پيدا كنيم. كافى است شما اين شرايط را در نظر بگيريد آن گاه نظرى به گويندگان معروف شرق و غرب بيافكنيد تا بدانيد گفته ما صحيح است و هيچ گونه اغراقى در آن وجود ندارد .

    امضاء

  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پسر ابو طالب بالاى منبر، خوددار و متين بود و به گفتار درست و به خويشتن كاملا اطمينان داشت. هوش او نيرومند و دركش بحدى سريع بود كه بر افكار مردم و خواسته‏هاى جمعيت تسلط داشت. روح او چنان از حريت و انسانيت و فضيلت سرشار بود كه وقتى زبان سحر آميزش به آنچه در دل داشت گويا مى‏شد، مردم بخوبى حس مى‏كردند كه على «ع» فضايل خواب رفته و احساسات خاموش آنان‏ را تحريك ميكند .

    امضاء

  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سخن سازى على «ع» را بايد اساس بلاغت عرب دانست .

    ابو هلال عسكرى نويسنده كتاب «الصناعتين» مى‏گويد: تنها ايراد معانى مهم نيست، بلكه زيبائى، صفا و پاكى لفظ كه توأم با صحت تركيب و اسلوب باشد و از بار سنگين نظم و تأليف، خالى باشد، نيز شرط است .

    بعضى از اين الفاظ بقدرى فصيح است كه گويا دامنهاى ارغوانى را با غرور و خودخواهى مى‏كشاند. برخى از آنها مانند سربازانى كه در زمين پهناورى يورش مى‏برند، غران و بعضى ديگر مانند شمشير، دو لبه هستند. برخى ديگر مانند نقاب ضخيم، روى بعضى احساسات قرار مى‏گيرند تا تندى آن را پوشانده و از شدتش بكاهند. بعضى ديگر مانند لبخند آسمان در شب‏هاى زمستانى، لبخند مى‏زنند. بعضى چون تازيانه كار ميكنند و برخى مانند چشمه زلال جارى مى‏گردند .

    امضاء

  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    تمام اينها با مفردات و تعبيراتى كه در خطبه‏هاى على «ع» است تطبيق ميكند. گذشته از اين، خطبه از نظر نويسنده كتاب «الصناعتين» در صورتى زيباست كه به اين صفات لفظى نقش پذيرد، پس آيا مانند خطبه‏هاى پسر ابو طالب كه هيجان صفات لفظى را به هيجان و نيرو و عظمت معنى ضميمه ميكند چگونه است» اينك به قسمتى كوتاه از مطالبى كه در جلد سوم كتابم: «امام‏ على «ع»، نداى عدالت انسانى» در زمينه بيان امام بويژه در خطبه‏هايش، نوشته‏ام توجه كنيد: نهج البلاغه از انديشه و خيال و عاطفه نشانه‏هائى دارد. تا هنگامى كه انسان باقى است و از خيال و عاطفه و انديشه برخوردار است اين نشانه‏ها نيز با ذوق هنرى بلندى، بستگى خواهد داشت. نهج البلاغه با نشانه‏هاى خود ارتباط خاصى دارد و با درك بلند و دورى كه توأم با حرارت واقع و علاقه به شناخت ماوراى اين حقيقت است جارى مى‏گردد. مجموعه‏اى است كه ميان زيبائى موضوع و زيبائى بيان جمع ميكند تا تعبير و مفهوم و به عبارت ديگر صورت و معنى مانند آتش و حرارت، و خورشيد و نور، و هوا با هوا، با يكديگر متحد گردند. آن گاه شما در برابر آن مانند كسى هستيد كه در مقابل سيل خروشانى قرار گرفته يا با درياى مواج و طوفان شديدى روبرو شده است، يا مانند كسى هستيد كه در برابر يك پديده طبيعى قرار گرفته است پديده‏اى كه بر اساس وحدت استوار است و هيچگونه پراكندگى در عناصر آن ايجاد نمى‏كند مگر آنكه وجود عناصر را محو كند و آن را بسوى نيستى سوق دهد بيانى است كه اگر به ملامت زبان بگشايد، زبان تندبادها را تحت الشعاع قرار مى‏دهد و اگر فساد و فسادگران را تهديد كند كوه‏هاى آتشفشان را توأم با سروصدا و روشنائيها از هم مى‏پاشد، و اگر به سخن باز شود، عقل‏ها و احساسات را مخاطب قرار داده و هر درى را به روى هر برهانى غير از برهان خود مى‏بندد و اگر بانديشه فراخواند ريشه درك و انديشه را در شما به وجود مى‏آورد و شما را به آنجا كه اراده دارد روانه ميكند و براستى شما را به جهان هستى مى‏پيوندد و تمام نيروها را در شما بمنظور اكتشاف، يكى مى‏سازد. بيان مزبور اگر شما را محترم بشمارد، به مهر پدر و منطق پدرى پى مى‏بريد و وفاى راستين انسانى و حرارت محبت بى‏پايان را درك خواهيد كرد اما اگر از زيبائى وجود و جمال آفرينش و كمالات هستى، براى شما سخن بگويد، با ستارگان آسمان بر صفحه دل شما مى‏نويسد بيانى است كه از بلاغت و تنزيل بهره فراوانى گرفته است. بيانى است كه با اسباب بيان عرب، در گذشته و آينده بستگى دارد. حتى بعضى در باره سخنان وى گفته‏اند: آن فروتر از كلام خدا و فراتر از كلام مخلوق است تمام خطبه‏هاى على «ع» بوسيله برهان‏هاى ذاتى آبيارى مى‏شود، تا آنجا كه گويا معانى و تعبيرات خطبه‏ها، پديده‏هاى زمان او و عين افكار و خيالاتش ميباشد پديده‏هائى كه مانند شعله‏ى آتش كوره در زير باد شمال در قلبش شعله مى‏كشد. گاه با يك درك سرشار و بيان بى‏اندازه زيبا، بدون مقدمه ايراد سخن ميكند .

    امضاء

  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    آرى، سخنان بديهى على «ع» چنين بود. اين سخنان از نظر درستى، عمق انديشه و هنرى بودن تعبير، از نيرومندترين سخنان‏ بديهى بشمار مى‏رفت، تا آنجا كه كلماتى كه از دو لب او صادر مى‏شد، بعنوان يك مثل متداول تلقى مى‏گرديد .

    يكى از سخنان زيباى بديهى او سخنى است كه آن را به مردى كه حضرت را به زبان مى‏ستود اما در واقع وى را متهم مى‏دانست، گفته است: «من از آنچه تو با زبان ميگوئى فروتر و از آنچه در دل دارى فراترم» .

    هنگامى كه تصميم گرفته بود براى موضوع مهمى كه پيروانش در آن ترديد داشتند و از او پشتيبانى نكردند، به تنهائى قيام كند، عده‏اى از پيروانش نزد وى آمدند و در باره دشمن به حضرت عرضه داشتند: يا امير المؤمنين، ما ترا از شر آنان مصون مى‏داريم. على «ع» فورا در پاسخ گفت: «شما مرا از شر خود حفظ نمى‏كنيد، چگونه از شر ديگران حفظ مى‏كنيد اگر مردم پيش از من، از ستم حكمرانانشان شكايت مى‏كردند، امروز من از ظلم رعيت خود شكايت دارم. گويا من پيرو، و آنان پيشوا هستند» .

    روزى كه پيروان معاويه، محمد بن ابى بكر را كشتند و خبر كشته شدنش به امام رسيد، فرمود: «همانا اندوه ما بر او به اندازه شادى آنان براى او است، ولى آنان دشمنى كم كردند و ما دوستى از دست داديم» .

    از وى پرسيدند: كدام يك از دادگرى يا بخشش برتر است فرمود: «عدالت، چيزها را بجاى خود مى‏گذارد و بخشش، آن را از جاى خود بيرون مى‏كند. دادگرى، نگهدارنده همگان است و بخشش، عطائى خصوصى است. بنا بر اين عدالت، شريف‏تر و برتر مى‏باشد» .

    امضاء

  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در وصف مؤمن بطور بديهى فرمود: «مؤمن، شاديش در چهره و اندوهش در دل است. سينه‏اش از هر چيزى گشاده‏تر و نفسش از هر چيزى خوارتر است. برترى و بزرگوارى را خوش نمى‏دارد و از خودنمايى بدش مى‏آيد. اندوه وى دراز و نگرانيش دور است. خاموشيش زياد است. وقتش مشغول است . سپاسگزار و شكيبا است. طبيعتش نرم و خوى او هموار است» .

    روزى نادان خيره سرى از او مشكلى پرسيد. حضرت بيدرنگ در پاسخ گفت: «بمنظور فهميدن و آموختن بپرس، و از روى خيره‏سرى چيزى سؤال مكن، زيرا نادانى كه فراگيرنده دانش است به دانشمند شباهت دارد، و دانشمندى كه در بيراهه قدم نهد به نادان خيره سر مى‏ماند» خلاصه على «ع» اديب بزرگى بود كه بر اساس تماس با حيات و كشش اسلوب سخنورى، پرورش يافته بود. ازين رو از اصالتى كه در شخصيت اديب ضرورى است و همچنين از فرهنگ ويژه‏اى كه موجب رشد شخصيت و تمركز اصالت است برخوردار بود .

    امضاء

  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    اما در باره زبان، يعنى زبان محبوب عربى، «مرشلوس» در جلد اول كتابش «سفرى به شرق» سخنى زيبا دارد. مى‏گويد: «در ميان زبانها، زبان عربى غنى‏ترين و فصيح‏ترين زبانها است و تأثيرش از همه‏ بيشتر و زيباتر است. با تركيب افعال خود، پرواز انديشه را دنبال ميكند و آن را بدقت ترسيم مى‏نمايد و با نغمه‏هاى صوتى خود، از نعره حيوانات، شرشر آبهاى فرارى، صداى بادها و غرش رعد تقليد ميكند» .

    اصول و فروع اين زبان، و زيبائى رنگها و سحر آميز بودن بيان آن و بطور كلى تمام خصوصياتى كه مرشلوس به برخى از آنها اشاره كرده، همه بطور كامل در ادبيات على «ع» مشهود است آرى آن ادبى بود در خدمت انسان و تمدن

    امضاء

  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    11032
    نوشته
    15,886
    صلوات
    500
    دلنوشته
    1
    تقدیم به روح پاک شهیدان
    تشکر
    1,241
    مورد تشکر
    1,799 در 1,071
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    2 على «ع» نمايشگر عدالت جهانى


    تساوى وجودى

    على «ع» درك كرده بود كه اين جهان عظيم هستى، بر اساس تعاون و اشتراك قرار گرفته است. از اين رو وقتى باد بشدت مى‏وزد شاخه‏ها را بطور شديد حركت مى‏دهد، و هنگامى كه از جا مى‏پرد درختان را كنده و ريشه‏هاى آن را به لرزه در مى‏آورد، و آن گاه كه آهسته و آرام بر سطح زمين جارى مى‏شود صفحات آب به وزش آن مست ميشوند و همه چيز در زير آن به آرامش مى‏گرايد همچنين او درك كرده بود كه نيروى‏ عمومى وجود، بحكم همان قانونى كه از برگ سبز و از گياهى كه بر ساقه‏اش ايستاده و در برابر باد به حركت در مى‏آيد، مواظبت ميكند، بحكم همان قانون از گياه خرد شده‏ى خشك نيز مراقبت مى‏نمايد پسر ابو طالب با سخنى كه آن را از روح وجود گرفته، نظريه سوداگران را درهم مى‏كوبد. گويا او بوسيله اين سخن، در فهماندن مقصود خود، با جهان هستى شركت ميكند نظرى كه انسان به جهان هستى و حالات آن مى‏افكند: به ستارگان ثابت فضاى وجود، و كواكب شناور كرانه‏هاى ابد، به خورشيد تابان و ابرهاى پديدار و بادهاى تند، به كوههاى بلند و درياهائى كه امواج خروشان آنها را مى‏شكند يا شب صفحات آنها آرام مى‏گيرد، نظرى كوتاه به اينها براى او كافى است اطمينان پيدا كند كه جهان هستى و حالات آن، قانون و اسرارى دارد كه هر كدام تحت قواى مدركه‏ى انسان قرار گرفته و بر مقياس صحيحى استوار است .

    امضاء

صفحه 3 از 15 نخستنخست 123456713 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi