***
اطراف مسجدالحرام شلوغ بود و مردم به گفت وگو نشسته بودند. ابوجهل با دیدن پیامبر به سویش رفت و مثل همیشه با تمسخر گفت: «هان محمد، خبر تازه ای آورده ای؟»
ص: 66
- «بله، دیشب مرا به معراج بردند».
ابوجهل با تعجب پرسید: «کجا بردند؟»
- «به بیت المقدس رفتم».
- «در مقابلش یعنی دیشب در بیت المقدس بودی و اکنون در بین ما هستی!»
ابوجهل فریاد بلندی کشید، قهقهه را سر داد و گفت: «بیایید ببینید محمد چه می گوید».
از جمعیت صدای همهمه بلند شد. مردم اطراف رسول خدا صلی الله علیه و آله را گرفتند. محمد صلی الله علیه و آله خطاب به آنان فرمود: «دیشب مرا به بیت المقدس بردند. عده ای از پیامبران از جمله ابراهیم، موسی و عیسی نیز حاضر شدند، ما با هم سخن گفتیم و نماز خواندیم، در حالی که من پیشاپیش آنها بودم... آدم رادیدم که چون به سمت راست می نگریست، شاد می شد و چون به چپ نگاه می کرد، گریان می شد. جبرئیل گفت: هرگاه یکی از بنی آدم را به بهشت می برند، خوش حال می شود و وقتی کسی را به دوزخ می برند، اندوه او را فرا می گیرد».
شخصی به نام _مطعم بن عدی_ گفت: «آیا تو راه دو ماهه را در یک شب رفتی؟ چه نشانی بر درستی گفتار خود داری؟» پیامبر فرمود: «من در راه شام در سرزمینی فرود آمدم و به قافله ای برخوردم. از صدای مرکب من، شتران آنها ترسیدند و رم کردند. یکی از آنها گم شد و من صاحب آن را به محل شتر راهنمایی کردم. در این زمان، در راه شام بودم. در راه بازگشت چون به نزدیکی مکه رسیدم، به قافله دیگری برخوردم که خواب بودند. آنها ظرف آبی داشتند که روی آن را پوشانده بودند. من روی آن را برداشتم و از آن آب نوشیدم و باز آن را پوشاندم. این قافله هم اکنون با کالای فراوان در حال رسیدن به مکه است و پیشاپیش آنها شتری خاکستری رنگ است که دو خورجین سیاه و سفید به همراه دارد.» مردم ناباورانه به استقبال کاروان رفتند. آنها را دیدند که با همان نشانه هایی که پیامبر داده بود، وارد مکه می شدند. در این حال، صدای یکی از
ص: 67
یاران پیامبر بلند شد: «ای محمد! من گواهی می دهم که تو راست گوترین مردم هستی» به دنبال آن، صداهای دیگری به حمایت از پیامبر برخاست.
پیامبر باز هم از معراج سخن گفت و فرمود: «من در سفر معراج به هفت آسمان رفتم و شگفتی های آن را دیدم. در هر آسمان، کاخ های باشکوه مشاهده کردم. درباره کاخی از یاقوت پرسیدم. جبرئیل گفت: این کاخ به کسانی تعلق دارد که سخن پاکیزه می گویند و روزه های طولانی می گیرند».
همچنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله دیداری خود در معراج را بازمی گفت، بر تعداد یاران وی افزوده می شد و مخالفان چون گذشته متحیر ماندند.
در واقع، معراج پیامبر نشان دیگری از عظمت خداوند است. در معراج، حقایق بسیار شگفتی بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله آشکار شد. پیامبر گرامی از بهشت و دوزخ دیدن کرد و درجات بهشتیان و عذاب دوزخیان را دید و از رموز هستی و آثار قدرت بی پایان خدا آگاه شد. سپس به سیر خود ادامه داد تا به سدره المنتهی رسید؛ جایی که هیچ فرشته ای حتی جبرئیل نتوانست به آنجا نزدیک شود. با این حال، محمد صلی الله علیه و آله به آنجا رفت که سرشار از شکوه و جلال خداوند بود. در این هنگام ندا آمد: «ای احمد! تو بنده من و من، پروردگار تو هستم. مرا عبادت کن و بر من توکل کن. تو در بین بندگان من نور منی، رسول و حجت من در میان آنان، تو هستی».
معراج پایان یافت و پیامبر مأمور شد از همان راهی که آمده بود، باز گردد.