در اين نوشتار، نويسنده شمهاى از بينش مردمان پيشين، درباره زن را بيان مىدارد . همچنين نگرش متجددان را پيرامون اين نيم پيكره اجتماع به تصوير مىكشد و از ظلمى كه گذشتگان در حق او روا داشتهاند و بار سنگينى كه امروزيان بر جسم و روان لطيفش نهادهاند، شكوه مىكند . يگانه راه سربلندى و نشاط او را مكتب رهايى بخش اسلام مىداند و در خاتمه، نيكبختى زن را در همه شؤون اين دين متعادل، به رشته تحرير در آورده است .
حقوق زنان
يكى از بحثهاى جنجالبرانگيز و سفسطهآميزى كه از قديم الايام تاكنون در جوامع علمى مطرح و دچار نظريات افراطى و تفريطى شده، موضوع «حقوق زنان» است .
برخى از نويسندگان و گويندگان، در دفاع از شعار آزادى زنان و احقاق حقوق آنان به قدرى راه اغراق و افراط را مىپيمايند كه گويا مرد و زن هيچ وجه تمايزى در مراحل مختلف تعقل و تفكر، عواطف و احساسات، توان جسمى و ... ندارند . دسته ديگر با صد و هشتاد درجه تفاوت، زنان را انسان نمىپندارند بلكه آنان را حيوان يا شيطان و ارواح خبيثه يا اشيايى ابزارگونه براى استفاده انسانها (مردها) مىشناسند .
چه خوش گفتحكيم بزرگ بشريت امام اميرالمؤمنين عليه السلام:
«لاتجد الجاهل اما مفرطا او مفرطا .»
آرى جاهل و بى خبر از اسرار و نهفتهها و نگفتههاى وجودى انسان جز اين نتواند بود كه يا راه افراط مىپيمايد و يا راه تفريط .
خوشبختانه كل مدعاها وپيشنهادهاى افراط گرايانه طرفداران تساوى حقوق زنان و مردان، و نيز ادعاها و فرضيههاى تفريط مآبانه رقباى آنان در ادوار پيشين جوامع بشرى به مرحله اجرا در آمد و تجربه شد (حتى در برخى موارد، كاملتر و جامعتر) ولى ادامه نيافت و پايدار نماند . گويا تنها سر عدم موفقيت آن تجربهها، ناهماهنگى آن آداب و مقررات با مقتضيات فطرت و ناهمگونى با سنت و خلقت در جهان فطرت بود .
با توجه به اينكه مرد و زن در انسانيت شريكند و در ويژگيهاى جنبى از قبيل توانمندى جسمى و روانى و غيره متفاوت،برخى از انديشمندان به مقتضاى محدود بودن دايره فكر و انديشه بشرى منحصرا به مشتركات توجه كرده، در تمام حقوق و وظايف، معتقد به شركت و تساوى شدند و برخى ديگر فقط به ابعاد ويژه هر يك از اين دو جنس توجه كرده، در تعيين حقوق و وظايف زنان راه تفريط پيمودند . غافل از اين كه زن و مرد به عنوان دو ركن سازنده و برپا دارنده جامعه بايد مانند نقش چشم و گوش و دست و پا و زبان به عنوان اععضاى فعال و مؤثر در كل بدن عمل نمايند; يعنى مساوات چشم و گوش در مفيد بودن براى بدن، اقتضا نمىكند كه چشم مانند گوش، باز و بى پرده بوده در معرض برخورد با انواع آسيبها مانند باد، آب، گاز و غيره قرار گيرد و يا زبان بايد مانند دست، گشاده و بى پوشش باشد و اين استدلال كه هر دو، عضو يك بدن مى باشند پس چرا يكى باز است و ديگرى بسته; يكى رو گشاده و ديگرى پوشيده؟ ناقص و نارساست چرا كه هر يك، ويژگيها و كاركرد هاى مخصوص به خود دارند .
در مقاطعى از تاريخ، زنان، پستهاى درجه اول و مناصب ويژهاى را در صحنه حكومت، سياست و اداره كشور خود دارا شدند و در برخى ادوار، پسران موظف به دادن نفقه به پدر و مادر نبودند ولى دختران مجبور به انجام اين تعهد بودند حتى اگر موافق ميل باطنى آنها نبود .
همچنين مصريان به شدت، حرمت زنان را پاس مىداشتند تا حدى كه چند شهبانو بر آنان فرمان مىراندند .
يكى از شرايطى كه در قباله ازدواج مردم مصر ثبت مىشد; اطاعت كامل مرد از زن بود . به طور كلى، زن در مصر باستان، فرمانرواى خانواده بود و مردان مجبور بودند دستمزد خود را بدون دخل و تصرف به خدمتبانوى خانه بياورند و زنان حق داشتند آن را بدون اجازه شوهر خرج كنند (2) و در برخى كشورها مديريت نظامى در اختيار زنان بود و قراردادهاى جنگ و صلح و آتش بس به امضاى آنان مىرسيد .
و از آنجا كه چنين شيوههايى در اداره امور كلان سياسى و اقتصادى كشور و سرپرستى خانواده موفق نبود، به طور طبيعى و بدون فشار خارجى بار سنگين مديريتخرد و كلان از دوش آنان برداشته شد (يا خود زنان آن را بر زمين نهادند) و مردان برداشتند و بر دوش كشيدند .
از اين رو مديريت و مسؤوليت پذيرى زن در اين سطح، نه فقط از كشور متمدن و پيشرفته مصر به كشورهاى ديگر سرايت نكرد و جهان شمول نشد، در خود مصر نيز پايدار نماند .
در حدود سه هزار سال قبل از اسلام، زن مورد بى احترامى و تحقير و تضييع حقوق قرار داشت و در تمام اين مدت اكثر اقوام و ملل «چه پيشرفته و متمدن، چه وحشى و بى تمدن و چه نيمه متمدن» مانند يكديگر به زنان نگاه مىكردند و به طور يكنواختبا آنان رفتار مىنمودند .
در اغلب آيينهاى رايج در اقوام و ملل نيمه متمدن و حتى مترقى و متمدن قبل از اسلام، زن، انسانى بود بى اراده و تصميم، بلكه برده وار در اختيار پدران، شوهران و فرزندان قرار داشت .
