صفحه 1 از 8 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 74

موضوع: طب پيامبر اعظم صلى اللّه عليه و آله و سلّم

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,577
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,886 در 2,474
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    pazek طب پيامبر اعظم صلى اللّه عليه و آله و سلّم





    طب پيامبر اعظم صلى اللّه عليه و آله و سلّم

    معروف به طب النّبى صلى اللّه عليه و آله و سلّم


    محمد جعفر واصف
    امضاء


  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,577
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,886 در 2,474
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    پيش گفتار
    در دوران حيات پيمبر گرامى اسلام حضرت محمد صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم گروهى از اصحاب و نزديكان آن حضرت در امر جمع آورى و ضبط حديث كوشش مى كردند. چنان كه على عليه السّلام مجموعه اى از احاديث رادر كتابى به نام ((جامعه )) گردآورى كرد. اين كتاب شريف كه بعدها به ((صحيفه ى على )) معروف شد، كتابى بود به املاى رسول خدا صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم و كتابت اميرالمومنين على عليه السّلام .
    بنا به گفته ى صفار در بصائرالدرجات ، روزى پيامبر صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم به على عليه السّلام فرمود:يا على آن چه بر تو املا مى كنم ، بنويس . على عليه السّلام عرض كرد، يا رسول الله ، آيا از فراموشى بر من بيم داريد؟ پيامبر صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم فرمود: بر شما بيمى نيست ، چون از خداى خويش خواستم ، تو را از فراموشى حفظ كند. اما براى شركاى خود بنويس . على عليه السّلام گفت :اى رسول خدا شركاى من چه كسانى هستند؟ آن حضرت فرمود: امامان از نسل تو، آنان كه امّت من به بركت وجودشان سيراب گردند و دعاهايشان مستجاب گردد و نيز با وجود آن هاست كه خداوند عذاب را از سر امّت دور كند و رحمت خود را از آسمان نازل فرمايد.
    اهميت اين كتاب شريف بر كسى پوشيده نيست . زيرا كتابى است كه از ناحيه پيامبر صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم و به خط اميرالمومنين تدوين شده است .كتاب جامعه پس از شهادت اميرالمؤ منين على عليه السّلام به امام دوم سپس به امام سوم ، همين طور تا امام دوازدهم به ارث رسيد.
    محمدبن حسن صفار در كتاب خويش به نام بصائرالدرجات قسمتى از احاديث را از صحيفه ى على عليه السّلام نقل كرده است ، كه از منابع مهم حديثى شيعه به شمار مى رود.
    (1)
    اسماء بنت عميس همسر جعفربن ابى طالب ، در مجموعه اى كلام رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را گرد آورده بود. و نيز سعدبن عباده و جابربن عبداللّه انصارى نخستين ميزبان رسول خدا صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم در مدينه و نيز ابورافع ، خدمتكار پيامبر صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم و سمرة بن جندب ، هر يك در دفتر يادداشتى ، گفتار و رفتار پيامبر صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم را ثبت كرده بودند. عمروعاص ، پسرى داشت به نام عبداللّه ، وى برخلاف پدر مردى زاهد و مسلمان بود و حتى قبل از پدر، اسلام آورده بود. عبداللّه از گفتار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مواقع مختلف در دفتر خويش مطالبى را ثبت مى كرد. شخصى به وى گفت : مگر نمى دانى كه پيامبر صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم در حالات مختلف سخن گويد، آيا جايز است نوشتن آن ها؟ عبداللّه در نوشتن ترديد كرد، لذا نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رفت و از حضرتش پرسيد، يا رسول اللّه ، گفتارتان را در دفترى گرد مى آورم ، آيا اشكالى در آن هست ؟ حضرت فرمود: ((بنويس كه من جز حق نمى گويم )). عبداللّه اين مجموعه حديثى را ((صادقه )) ناميده بود و همواره مى گفت : از تمام دنيا، به اين صادقه سرخوشم .
    سخن گفتن پيامبر صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم نيز آدابى خاص داشت و بسيارى از مسايل فصاحت و بلاغت را كه بعدها تدوين شده بود، رعايت مى كرد. مورّخين در اوصاف سخن گويى آن حضرت گفته اند: كم سخن مى گفت و هرگاه مى گفت آرام و شمرده مى گفت ، به طورى كه مى توانستند كلام آن حضرت را بشمارند. آن حضرت بارها فرموده بود: خداوند پرگو را دوست ندارد، لذا به صحابى خود عمار ياسر فرمود: اى عمار، نماز را دراز و سخن را كوتاه كن . پيامبر اعظم صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم با آن كه صدايى رسا داشت ، اما بلند گفتن را دوست نداشت و خود آرام و با وقار صحبت مى كرد و اين چنين كلامش در ضمير ديگران مى نشست ، زيرا جز به قدر حاجت نمى گفت . و نيز تنهايى و تفكر را بيش از معاشرت و گفت گو دوست مى داشت .
    بيشتر احاديثى كه از پيامبر صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم نقل شده ، مربوط به دوران مدينه است . در ابتدا، در مسجد مدينه پس از هر نماز با تكيه بر ستونى در مسجد، سخنرانى مى كرد، تا آن كه در سال پنجم هجرى يكى از انصار كه در شام منبر را ديده بود منبرى سه پله ساخت ، كه از اين سال به بعد، پيامبر صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم بر بالاى منبر سخن مى گفت .
    اگر در هنگام صحبت ، كسى سؤ ال مناسب مى كرد، پاسخش مى داد ، اما اعراب معمولا رعايت ادب نكرده و وسط سخنرانى آن حضرت ، سئوالات بى مورد مى كردند و اين باعث رنجش خاطر مباركش مى شد.
    در اواخر دوران رسالت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه اسلام به اوج رسيده بود و مسلمانى افتخار و اسلام سراسر جزيرة العرب را فرار گرفته بود، نقل سخنان آن حضرت شاءنى بود و هر كس سعى در نقل كلام آن حضرت داشت تا براى خويش منزلتى خلق كند، چون فهم مردم يكسان نبود، گاهى كلمات آن حضرت را يا به عمد يا به سهو، از مسير اصل كلام خارج مى كردند، لذا رسول خدا صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم فرمود: دروغ بر من فراوان بندند و هر كسى بر من دروغ بندد، جايگاهش از آتش پر شود.
    روزى شخصى از اميرالمؤ منين على عليه السّلام از اختلاف در احاديث نبوى سؤ ال نمود، حضرت در جوابش فرمود: ((در بين مردم حق و باطل وجود دارد و راست و دروغ و ناسخ و منسوخ و عام و خاص و محكم و متشابه و آن چه حفظ شده و آن چه توهّم رفته ، و بر فرستاده ى خدا صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم در زمان خودش دروغ بستند، تا در مقام خطبه برآمد و فرمود:((هر كه از روى عمد بر من دروغ بندد، براى خود در آتش ‍ جايگاهى آماده مى كند.))
    اميرالمؤ منين على عليه السّلام در نهج البلاغه خطبه ى 210، راويان حديث رسول خدا صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم را به چهار دسته تقسيم نمود:
    1- آن كه دورو باشد و ظاهرش مؤ من نشان دهد و مسلمان ، اما از گناه باكى ندارد و بى پرواست و از روى عمد به رسول خدا صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم دروغ نسبت دهد، و...
    2- فردى كه چيزى از رسول خدا صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم به گوشش ‍ رسيده و آن را چنان كه بايد نفهميده و به اشتباه شنيده ، از روى عمد دروغ را شايع نكرد، حديث پيش او است ، مى گويد و به كارش مى بندد و اظهار مى دارد:((اين را من از رسول خدا صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم شنيدم )).
    اگر مسلمانان آگاه بودند كه وى در آن حديث اشتباه كرده ، از او قبول نمى كردند و او نيز اگر چنان چه به اشتباه بودن حديث واقف بود، لب به بيان آن نمى گشود.
    3- گروه سوم آنانند: كه امرى از رسول خدا صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم را شنيد، ولى نهى رسول خدا صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم را بعدها در آن مورد نشنيد، يا نهى خبرى را شنيد و بعد امر بِدان را نشنيد. پس ...
    4- چهارمين فرد آن است كه بر خدا و رسول او دروغى نسبت نمى دهد، دروغ را خوش نمى دارد، چون از خدا بيمناك است و رسول خدا را رحوت نگاه مى دارد، اشتباه نكرده و آن را كه شنيده حفظ داشته و همان را روايت نموده و به آن اضافه نكرده و از آن نكاسته ...
    و گاه مى شود رسول خدا صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم سخنى بيان فرموده و دو معنى در آن مقصود بوده ، سخنى است خاص و سخنى است عام . آن سخن را كسى مى شنود كه نمى داند، خدا و رسول از آن چه منظور دارند، پس شنونده آن را به وجهى دريابد بى آن كه معنى واقعى آن را بشناسد، يا آن كه بداند منظور از آن چه بوده و چرا آن حديث را گفته و همه ى اصحاب رسول خدا صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم آن گونه نبودند كه از او سؤ الى كنند و معنى واقعى آن را بجويند تا حدى كه حتى علاقه مند بودند از عربى بيابانى تازه رسيده سؤ الى كنند و از آنان بشنوند و از اين سنخ چيزى به من نرسيد، جز آن كه معنى اش از را از او جويا شدم و به ياد سپردم . علت اختلاف مردم و پريشانى ها در روايت ها همين است كه گفتم .
    اين قسمت كه از نهج البلاغه امام على عليه السّلام اقتباس شده ، نشانگر آن است كه تنها راسخون علم مى توانستند از كلام رسول خدا صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم دركى واقعى داشته باشند.
    از طرفى آن حضرت دوست مى داشت كه سخنانش ضبط و نقل شود، لذا در حديثى فرمود: هر كس چهل حديث از من به خاطر سپارد، خداى متعال او را از اهل بهشت قرار دهد، و يا خداى متعال در قيامت او را عالم ويا دانا برانگيزد.
    با استناد به اين حديث ، در بين مسلمانان نوشتن چهل حديث رواج پيدا كرد، به طورى كه تعداد دانشمندان مسلمانى كه چهل حديث نوشته اند از حد شمارش و احصاء گذشته است .
    البته آن حضرت صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم براى آموختن قرآن و تلاوت و حفظ آن نيز ارزش بسيار قايل بود و ارزش و اهميت اصحابش به دانستن قرآن و عمل به آن بود. روزى گروهى را يه سفر جنگى اعزام مى داشت ، از آنان مى پرسد از قرآن چه مى دانيد؟ هر يك چيزى گفتند، يكى از آن ميان كه جوان تر بود، گفت : من سوره ى بقره و سوره ى فلان و فلان را از حفظ دارم ، چون اين جوان بيش تر از همه قرآن در حفظ داشت ، پيامبر صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم وى را به اميرى آن گروه انتخاب كرد.
    در ميان اصحاب آن حضرت ، چند تن ، همه قرآن را از حفظ داشتند، كه اولين آن ها اميرالمومنين عليه السّلام بود، و نيز عبداللّه بن مسعود و ابن ابى كعب و معاذبن جبل را نيز از حافظان كل قرآن دانسته اند. از عبداللّه بن مسعود نقل كرده اند كه گفت : ما قرآن مشكل آموزيم ولى آسان عمل كنيم ، اما بعد از ما، قرآن آسان آموزند ولى مشكل عمل كنند!!..
    عبداللّه بن مسعود از گفتن حديث پرهيز مى كرد و هرگاه حديثى از پيامبر صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم نقل مى كرد، با احتياط مى گفت : پيامبر صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم چنين فرمود يا مثل اين فرمود...
    ابودرداء و جابربن زيد و زيدبن ارقم و زبيربن عوام از ترس كم و زياد شدن حديث ، هيچ گاه از پيامبر صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم حديثى نقل نمى كردند، زيرا بيم آن داشتند كه ندانسته ، حديث را تحريف كنند.
    ابوبكر و عمر نيز از نشر حديث جلوگيرى مى كردند، در دوران خلافت عمر، هنگامى كه نوشتن و نقل حديث زياد شد، عمر دستور داد، احاديث نوشته شده را بياورند، وقتى احاديث نوشته شده جمع شد، دستور داد همه را به آتش بسوزانند.
    روزى عمر، ابوهريره را بخواست و او را به خاطر زياد پراكندن حديث تازيانه زد و روزى ديگر به ابوهريره گفت : اى ابوهريره ، حديث بسيار مى گويى و دروغ مى گويى ، يا حديث گفتن فروگذار و يا تو را به سرزمين بوزينگان (آفريقا) تبعيدت مى كنم .
    سخت گيرى عمر از راويان ، بدان جا رسيده بود كه از آن ها شاهد مى خواست ، روزى ابوموسى اشعرى پيش وى آمد و به رسم زمان از پشت درب سه بار سلام داد و چون پاسخ نشنيد، بازگشت . عمر، كسى به دنبال وى فرستاد كه چرا بازگشتى ، ابوموسى گفت : از پيامبر صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم شنيدم ، هر كس سه بار سلام دهد و جوابش ندهند، بايد باز گردد، عمر به ابوموسى گفت : يا بر اين گفته ات شاهد بياور و اگر شاهد نداشته باشى هر چه ديدى از چشم خودت ديدى .
    عمر، در دوران حكومت خويش ، به فكر جمع و كتابت حديث افتاد، چند روزى مشورت كرد، عاقبت منصرف شد و گفت : ما چيزى هم سنگ قرآن قرار ندهيم . در دبستان العارفين آمده است كه به دوران عمر، گفت وگو از تفسير قرآن براى همه كس روا نبود، چنان كه مردى به نام ضبيع به مدينه آمده بود و از مشابهات قرآن مى پرسيد، عمر فرستاد او را بياورند، مقدارى چوب خرما تهيه كرده ، آن قدر بر سر اين مرد زدند تا سرش خونين شد، بيچاره در زير ضربات چوب مى گفت : (بس است آن چه در سر من بود برفت ).
    عمر، قرآنى در دست كسى ديد كه در كنار بعضى آياتش تفسيرى بود، مقراض خواست و آن تفسير را از كنار آيات بريد. ابومره كندى كتابى از شام به مدينه آورده بود و به ابن مسعود داد، ابن مسعود طشتى پر آب بخواست و كتاب را در آن فرو برد و گفت : ((اسلاف شما هلاك شدند كه كتاب خويش ‍ رها كردند و به كتاب هاى ديگر پرداختند)).
    به قرينه ى اين روايات آن كتاب سوزى هاى جندى شاپور و اسكندريه هم چنان دور از ذهن نيست .
    با معذرت خواهى از خواننده ى محترم كه مقدمه ى طولانى باعث ملال خاطر شد، اما خود دوست داشتم تا سرنوشتى خلاصه از پيدايش و ضبط و رواج حديث ارائه دهم ، گرچه بيش از اين هم درست نبود. احاديثى كه در اين مجموعه گردآورى شد، قسمتى از آن از كتاب چاپ سنگى كه منسوب است به شيخ ‌ابى العباس المستغفرى استفاده شد. از نوع كاغذ و نوشته ى اين كتاب پيداست كه در اواخر دوره ى قاجار كه نهضتى در چاپ كتاب در ايران ايجاد شده بود، به چاپ رسيده است ، اين كتاب شامل دو قسمت است ، در قسمت اول كه طب نبى ناميده شده حدود 137 حديث از احاديث نبوى را مؤ لف گردآورده است و در قسمت دوم يك دوره طب را به صورت خلاصه جمع آورى نموده كه آن هم در جاى خود مفيد و ارزشمند است و آن را قانونچه ناميده است .
    احاديث نبوى مربوط به حفظ الصحة و بهداشت و خاص خوراكى ها، بسيار بيش تر از آن بود كه مرحوم مستغفرى جمع آورى نمودند، لذا در هنگام مطالعه از كتاب هاى حديث ، بيش از 160 حديث كه در كتاب مذكور نبود، برخورد نمودم و آن ها را نيز اضافه كردم و اكنون كتاب حاضر با بيش از 300 حديث در اختيار خوانندگان عزيز قرار دارد.
    تفاوت طب قديم و طب جديد
    مهم ترين اختلاف طب جديد با طب قديم ، عقلانى و استدلالى بودن طب قديم است ، در حالى كه طب جديد به روش تجربه و آزمايش متكى است . پيش از پيدايش رنسانس در قرن شانزدهم ميلادى ماهيت طب ، استدلالى بود. با نگاهى به كتاب هاى پزشكى چون قانون بوعلى سينا، ذخيره ى خوارزمشاهى و طب ناصرى و يا قانونچه كه خلاصه اى از طب قديم است ، برهانى بودن طب به روشنى معلوم مى شود. گرچه در گذشته پزشكان از تجربه هم استفاده مى كردند اما به نحوى قانونمند و مستدل ، مطالب پزشكى خود را تنظيم مى كردند. اطباء قديم با شناخت طبيعت ، موجودات هستى را به چهار قسم اصلى تقسيم مى كردند كه عبارتند از:
    1) آتش : كه طبيعت آن گرم و خشك است . 2) هوا:كه داراى طبعى گرم وتر است . 3) زمين : كه طبيعت آن گرم و خشك است . 4) آب : كه داراى طبعى سرد وتر است . و نيز فصول سال را نيز به 4 قسم تقسيم مى كردند به شرح زير:
    الف ) بهار: گرمِ مرطوب . ب ) تابستان : گرمِ خشك . ج ) پائيز: سرد خشك . د) زمستان : سردِ مرطوب .
    از طرفى جهان را عالم كبير و انسان را عالم صغير مى دانستند. و از اين رابطه كه انسان عالم صغير بود و لاجرم تمام خصوصيات عالم طبيعى عالم كبير را در خود دارد، به اين نتيجه رسيدند كه انسان هم داراى چهار نوع مزاج است كه عبارتند از:
    1- مزاج دَمَوى : و آن مزاجى است گرم وتر. دارنده اين نوع مزاج داراى خصوصياتى است كه در كتاب هاى طبى قديم به آن اشاره شده است .
    2- مزاج صَفرايى : مزاج گرم و خشك .
    3- مزاج سُودايى : سودايى ها افرادى هستند كه مزاجشان سرد ولى خشك است .
    4- مزاج بلغمى : كه صاحب آن مزاجى سرد و گرم دارد. تمام خصوصياتى كه در سردِتر وجود دارد، در اين نوع افراد بلغمى ديده مى شود.
    پس از اين مقدمات و توضيح مفصل در مورد هر يك از آنها، از طبايع چهارگانه مدد گرفته و خصوصيت هاى طبيعى سرد و گرم و خشك وتر را معلوم مى كردند، آن گاه به دنبال گياهان و معادن گشته و طبيعت هر يك از آنها را به روش تجربى و آزمايش ولى براساس همين چهار طبع مشخص ‍ مى كردند. مثلا با روش تجربه معلوم مى كردند كه فلفل طبعش گرم و خشك است و يا عسل طبعش گرم ولى مرطوب است و يا خيار از دسته مواد خوراكى است كه طبعش سرد و مرطوب مى باشد. پس موجودات نباتى و كانى و آلى روى زمين بر اساس همين چهار طبع ، خصوصيات آنها مشخص ‍ مى شد. پزشكان در گذشته معتقد بودند كه بايد بين اين چهار طبع در انسان تعادل برقرار كرد و اگر چنانچه هر يك از طبايع چهارگانه در انسان غلبه كند، مزاج شخص عليل شده و بايد با دارو و غذاهاى ضد آن ، آن را معالجه نمود.
    تمامى اين مطالب با نوعى استدلال عقلى ترتيب و تنظيم يافته است . برخلاف طب بعد از رنسانس كه تمام بر آزمايش و تجربه استوار است و از اين جهت با طب قديم اختلاف ماهوى دارد، گرچه در طب قديم از تجربه و آزمايش هم استفاده مى شد و قاروره همواره از ابزار كار پزشكان بود ولى آن چه را در كتاب هاى پزشكى قديم ديده مى شود و روش كار را معلوم مى دارد، روش استدلالى است . شيخ الرئيس بوعلى سينا در كتاب قانون خويش گويد:
    ((طبيب بايد فيلسوف باشد تا در تشخيص بيمارى دچار اشتباه نشود))، منظور وى از فيلسوف بودن همان آشنايى با استدلال هاى عقلانى است ، به نظر وى اگر ذهن طبيب با استدلال آموخته نباشد، چه بسا در امر تشخيص ‍ يا تجويز دارو براى بيمار دچار اشتباه خواهد شد.
    قبل از رُنسانس مهم ترين كتاب طبى در دانشگاه هاى اروپا، قانون بوعلى سينا بود، لذا ترجمه هاى گوناگون از آن به زبان هاى مختلف اروپايى مانند لاتين ، انگليسى ، فرانسه ، آلمانى ، هلندى و... وجود دارد. حتى در بعضى از اين زبان ها چند ترجمه مختلف از قانون صورت گرفته است و اين نشان از اهمّيّت كتاب قانون در آن سامان دارد. ولى بعد از تجديد حيات علمى فرهنگى غرب يعنى همان رنسانس كه از اساس با استدلال عقلى بر سر دشمنى در آمدند و فيلسوفانى چون رِنه دِكارت و فرانسيس بِيكِن انگليسى از اساس با استدلال هاى عقلانى با مخاصمه برخواستند و روش تجربى را در تمام علوم جايگزين روش عقلى كردند، لاجرم دانش پزشكى كه در راءس ‍ علوم قرار داشت ، از حالات استدلالى خارج و روش تجربى جايگزين آن شد. در اين ميان مزاج هاى چهارگانه و متفرعات آن اعتبار خود را از دست داد و ديگر غذايى سرد و گرم يا مزاج بلغمى و سودايى مفهوم نداشت . گرچه جسته و گريخته بعضى از پزشكان و محققان اروپايى و حتى روسى بعدها از مزاج هاى اربعه در برخى مقالات و محافل دفاع كردند، اما هنوز اعتبار از دست داده خود را بازنيافته اند.
    در برخى از روايات اسلامى به سرد و گرم طبيعت غذا اشاره شده است ، مثل حديث بنفشه كه در آن اشاره شده به سردى بنفشه در تابستان و گرمى آن در زمستان ، و يا حديث ((اءصل كل داء البرودة )) كه اگر بروده را به معنى سردى بگيريم در اين حديث هم اشاره به سردى شده است و هم چنين احاديث ديگر در متن كتاب و نيز در كتاب هاى ديگر چون طب الائمه خواهيد يافت و اين نكته معلوم مى دارد كه پيش از قانون بوعلى سينا، در طب اسلامى نكاتى در مورد سرد و گرم بودن بعضى از عذاها يا مزاج انسان وجود داشته و شايد بخشى از طب اسلامى برگرفته از همان احاديث اسلامى باشد كه اين نكته را بايد با تحقيقات بيشترى معلوم كرد، زيرا ما از چگونگى طب بقراط و جالينوس خبرى نداريم .
    كشور عزيزمان ايران با داشتن يازده اقليم آب و هوايى از سيزده نوع اقليم موجود در جهان و نيز با داشتن 300 روز آفتابى در سال و اختلاف درجه حدود 45 درجه حرارت ، از موقعيت ويژه اى برخوردار است . طبق نظر كارشناسان حدود 7500 نوع گياه در كشور پهناور ايران رويش دارد كه در كم تر سرزمين اين همه گياهان دارويى موجود است .
    گياهانى چون بارجه و سياه تخمه و مانند آن خواص دارويى مهمى دارند، بارجه گياهى است كه در كوه هاى دامنه ى جنوبى البرز مى رويد و ظاهرا هر كيلو 1000 دلار به اروپا صادر مى شود.
    رسول گرامى اسلام فرمود:الشونيز دواء من كل داء الا السام
    يعنى سياه تخمه داروى درمانى بسيارى از امراض است فقط مرگ را درمان نمى كند.
    شونيز يا سياه تخمه همان است كه در قديم به آن حب البركة مى گفتند، در قديم براى آن كه روزانه حب البركة مصرف شود، به نانوايى ها سفارش كرده بودند كه نانشان را با سياه تخمه همراه كنند.
    لازم به يادآورى است كه كمبود آهن بين مردم ما كاملا مشهود است ، رنگ زرد و بى فروغ دانش آموزان خصوصا دانش آموزان دختر در دوره ى دبيرستان حاكى از كمبود آهن در بين آن هاست ، اطباى قديم براى رفع اين نقيصه مقدارى آهن را همراه نان به مردم مى خوراندند، بدين ترتيب كه كمچه اى آهنى را در كوره سرخ كرده و در آب فرو مى بردند، و با آن آب ، خمير گرفته ، نان مى پختند، گرچه چنين نانى كمى سياه رنگ بود، اما منفع بسيار داشت . و نيز غالب خورشت ها خصوصا خورشت فسنجان را با آهن همراه مى كردند، و ترتيب آن نيز چنين بود كه كمچه ى آهنى را در آتش سرخ كرده و چند بار در آب تميز فرو مى بردند، آن گاه با اين آب ، كه مملُو از آهن بود، فسنجان يا خورشت ديگر تهيه مى كردند. حتى بعضى از اطباى قديم خوردن ساچمه هاى آهنى را به بيمارانى كه كمبود آهن داشتند، توصيه مى كردند.
    نقل فهرست وار اين مطالب براى آن است كه نسل جديد و جوانان ما بدانند كه اطباى ايرانى در گذشته با درايت ، امور بهداشتى و طبّى جامعه را تدبير مى كردند.
    هنگامى كه خليفه عباسى به زكرياى رازى فيلسوف و طبيب ايرانى دستور داد تا بيمارستانى در بغداد،بنياد كند، رازى جهت مكان يابى اين بيمارستان تدبيرى انديشيد. وى دستور داد تا گوشت گوسفندى سالم و بى عيب را قطعه قطعه كرده و در چند نقطه از بغداد بر روى ميله اى آويزان كنند. سپس ‍ مكانى كه گوشت كوسفند در آن نقطه بغداد ديرتر فاسد شده بود را دليل سالم بودن هواى آن منطقه دانست . با اين تدبير بيمارستان را در آن محل تاءسيس كرد. رازى صاحب كتاب طب كبير است كه از كتاب هاى مهم طب پزشكى است .
    نگاهى كلى به كتاب قانون بوعلى سينا و يا كتاب ذخيره ى خوارزمشاهى و در اين اواخر طب ناصرى و صدها كتاب ديگر نشان دهنده ى روزگارى درخشان از طب و بهداشت جامعه ى اسلامى است .
    گوستاولوبون فرانسوى در كتاب تاريخ و تمدن اسلام و عرب خويش آورده است : قانون بوعلى حدود 400 سال در مراكزعلمى و دانشگاهى اروپا تدريس مى شد. اين كتاب معتبر علمى - پزشكى جهان به اكثر زبان ها ترجمه شده است ، حتى چندين ترجمه از اين كتاب در بعضى از زبان ها وجود دارد. متاءسفانه بعد از هزار سال هنوز اين كتاب به زبان فارسى يعنى زبان مادرى
    بوعلى سينا برگردان نشده است . اخيرا يعنى از سال 1355 كه چند انسان با همّت تصميم به ترجمه اين كتاب به زبان فارسى گرفتند، با اين وجود بعد از گذشت 25 سال اين كار هنوز ناتمام مانده است .
    برتراند راسل فيلسوف فقيد انگليسى پيش بينى كرده است كه در قرن آينده ، ابرقدرت ، كشور صاحب سلاح اتمى نيست ، بلكه ابرقدرت كشورى است كه حرف اول را در طب و معالجات پزشكى بزند، حرف درستى است ، زيرا براى بشر آينده ، با توجه به تنوع خوراك و رفاهى كه برايش ‍ فراهم شده ، طب و معالجات پزشكى مهم ترين مشكل بشر آينده است ، لذا كشور ما مى تواند، روى اين مسئله از حالا سرمايه گذارى كند، با توجه به سرمايه ى اصلى يعنى جوانان مستعد و نيز با توجه به مناطق بسيار خوب و سالم آب و هوايى كه در اختيار داريم ، مى توانيم يكى از بهترين كشورها براى معالجات پزشكى باشيم .
    از خوانندگان گرامى عذرخواهى نموده ، اميد است با نظر خطاپوششان ، لغزش هاى حقير را ناديده انگارند، اگر نظرى اصلاحى دارند با تلفن 6606180-0251 اطلاع دهند.


    تابستان 1385- محمد جعفر واصف
    كارشناس ارشد- فلسفه - تاريخ


    امضاء


  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,577
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,886 در 2,474
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    روايت 1 تا 25
    بسم اللّه الرحمن الرحيم و به نستعين
    1- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :ما خلق اللّه تعالى داء الا و خلق له دواء الا السام
    فرمود: خداى متعال ، هر دردى كه آفريد، درمانش نيز بيافريد، مگر مرگ را كه درمان ندارد.
    2- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم : اءلذى اءنزل الداء انزل الشفاء.
    فرمود: خدايى كه درد و بيمارى را نازل كرد، درمان آن هم نازل فرمود.
    اگر دردى مانند سرطان و يا ايدز و مانند آن در حال حاضر قابل درمان نيست ، نبايد گفت : قابل درمان نيست ، بلكه داروى شفا بخش آن هنوز توسط بشر كشف نشده است . براساس احاديث فوق ، بيمارى لاعلاج وجود ندارد.
    3- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم : بشر المحذورين بطول العمر.
    فرمود: پرهيز كنندگان را به طول عمر بشارت باد.
    شايد معنايش چنين باشد كه اشخاصى كه از خوردن هر چيزى پرهيز مى كنند و به اصطلاح شكمو نيستند، عمرى طولانى تر خواهند داشت . بعضى از مترجمين محترم ، محذورين را به محرورين ترجمه كرده اند، بنابراين معناى حديث بدين صورت خواهد بود: گرم مزاجان را به طول عمر بشارت باد.
    4- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم : اءصل كل داء البرودة
    فرمود: اساس اكثر بيمارى ها از ضعف و ناتوانى بدن است .
    در كتاب هاى لغت از برودة دو معنى استنباط شده است : يعنى به معنى ضعف و ناتوانى ، چنان كه گويند:بَرَدَ زيد برادا و برودا؛يعنى : زيد ضعيف و ناتوان گرديد. ديگر به معنى سردى و خنكى نيز آمده است ، چنان كه گويند:بَرُدَبَردا و بُروُدة ؛يعنى : سرد و خنك شد. حال اگر به معنى دوم ترجمه شود، معنى حديث چنين خواهد شد: اساس اكثر بيمارى ها از سردى و يا اكثر بيمارى ها از سرماخوردگى است .
    ايرج ميرزا شاعر عهد قاجار درباره ى ضعف بدن ، شعرى سروده كه بى مناسبت با حديث مذكور نيست :
    گويند ابوالعلاء معرى ، شاعر نابيناى اهل سوريه در پايان عمر خويش ، دچار ضعف و سستى بدن شده بود، در بستر بيمارى ، پزشكى بر بالينش ‍ حاضر كردند، پزشك گفت : بيمار از ضعف و ناتوانى بدن ، بيمارشده ، جوجه مرغى برايش آماده كنيد تا از ناتوانى نجات پيدا كند. وقتى جوجه را بر سفره ى ابوالعلا كه در تمام عمر گوشت نخورده بود، حاضر كردند، گريه كرد و گفت :


    قصه شنيدم كه بوالعلاء به همه عمر لحم نخورد و ذوات لحم نيازرد
    در مرض موت با اجازه دستور خادم او جوجه با به محضر او برد
    خواجه چون آن طير كشته ديد برابر اشك تحسر زهر دو ديده بيفشرد
    گفت چرا ماكيان شدى ، نشدى شير تا نتواند كسب به خون كشد و خورد
    مرگ براى ضعيف امر طبيعى است هر قوى اول ضعيف گشت و سپس مُرد
    5- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم : كل و اءنت تشتهى و اءمسك و اءنت تشتهى
    فرمود: هنگامى كه گرسنه اى بخور و در حالى كه هنوز سير نشده اى از خوردن دست بردار.
    6- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم : المعدة بيت كل داء و الحمية راءس كل دواء فاعط نفسك ما عودتها.
    فرمود: منزلگاه اكثر بيمارى ها معده ى انسان است ، و پرهيز از خوردن بى حساب نيز بهترين نوع درمان است ، بخور چيزى را كه به آن عادت كرده اى .
    حكما گويند: بنى آدم در واقع بنى عادت است ، عادت هاى خوراكى در زندگى بسيار مهم اند، مثلا اگر عادت به خوردن غذاهاى ساده داشته باشيد و در يك مهمانى غذاى چرب را بخوريد، بلافاصله عوارض بد آن را احساس خواهيد كرد، از اين رو، پزشكان علوم تعذيه مى گويند، در كودكان از همان ابتدا ذائقه سازى كنيد، يعنى ذائقه ى كودكان را به غذاهاى گوناگون عادت دهيد.
    7- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم : اءحب الطعام الى اللّه تعالى ماكثرت عليه الايدى
    فرمود: بهترين خوراكى ها در نزد خداى متعال غذايى است كه دست هاى زيادى به طرفش دراز شود.
    ظاهرا معنى حديث اين است كه در يك سفره كه چند نوع غذا قرار دارد بهترين غذا آن است كه مصرف بيش ترى دارد مثل نان و برنج .
    8- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم : الاءكل باصبع واحدة اءكل الشيطان و الاءكل بالاثنين اءكل الجبابرة و بالثلاث اءكل الاءنبياء.
    فرمود: خوردن با يك انگشت خوراك شيطان است و دو انگشتى خوردن خوراك متكبران است و با سه انگشت طعام را خوردن خوراك انبيا است .

    امضاء


  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,577
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,886 در 2,474
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    9- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم : برد الطعام فان الحار لا بركة فيه .
    فرمود: غذا را سرد كرده وبخوريد كه در غذاى داغ ، خيرى نيست .
    پزشكان گويند: نوعى سرطان دهان و حنجره ناشى از خوردن چاى داغ است كه بعضى ها عادت به خوردن چاى داغ يا به قول معروف چاى لب سوز دارند.
    10- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم : اذا اءكلتم فاخلعوا نعالكم فانه اروح لاقدامكم و انه سنة جميلة .
    فرمود: هنگام غذا خوردن كفش هايتان را از پا درآوريد، تا پاهايتان راحت باشد. كه اين عمل ، روشى زيبا و درست است .
    11- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم : الاءكل مع الخدام من التواضع فمن اكل معهم اشتاقت اليه الجنة .
    فرمود: غذا خوردن با خدمتكاران ، نشانه تواضع و فروتنى است . كسى كه چنين رفتارى دارد، بهشت در انتظارش مى باشد.
    12- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم : الاءكل فى السوق من الدنائة .
    فرمود: در بازار و معابر عمومى چيزى خوردن ، نشانه پستى و فرومايگى شخص است .
    13- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :المؤ من ياكل بشهوة اهله و المنافق ياكل اهله بشهوته .
    فرمود: انسان با ايمان ، خوراكش مطابق ميل افراد خانواده اش مى باشد، در حالى كه خوراك منافق ، مطابق ميل و خواست خودش مى باشد، و خانواده برايش اهميتى ندارد.


    14- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم : اذا وضعت المائدة فلياكل احدكم مما يليه و لا يتناول ذروة الطعام فان البركة تاتيها من اعلاها و لايقوم احدكم و لايرفع يده و ان شبع حتى يرفع القوم ايديهم فان ذلك يخجل جليسه .
    فرمود:وقتى سفره ى غذا بر پا شد، از خوراكى هاى دم دست برداريد و به طرف بالاى غذا، دست درازى نكنيد، چون خير و بركت در قسمت بالاى آن است ، و نيز اگر سير شديد، از غذا خوردن دست نكشيد، تا بقيه افراد كنار سفره هم ، غذاى خود را بخورند، تا از خوردن خجالت نكشند.
    15- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :البركة فى وسط الطعام فكلوامن حافاته و لاتاءكلوا من وسطه .
    فرمود: بركت در وسط غذا است ، پس از كنار آن بخوريد، نه از وسط آن .
    در دو حديث اخير به بركت در وسط و يا بالاى سفره ، اشاره شد، شايد منظور مبارك حضرت آن است كه وقتى افراد سر سفره به قسمت هاى خوب و وسط سفر هجمه مى كنند، ارزش سفره ى غذا از بين مى رود، چنان كه در بعضى از مجالس عروسى و ميهمانى هاى دسته جمعى ، بعضى از مدعوين ، براى آن كه از ديگران عقب نمانند، چنان به گوشت يا خورشت ها هجمه مى كنند كه به يك باره متوجه مى شوى در سفره ، برنج و نان هست اما گوشت يا مرغ تمام شده و عملا سفره ى طعام از حيز انتفاع خارج شده و باعث نگرانى و خجالت صاحب مجلس مى شوند. اين وضع را تقريبا همه ى ما در مجالس عمومى ديده ايم . ظاهرا اين رفتار عيب ناك همواره بوده ، لذا پيامبر بزرگوار صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم در دو حديث به اين امر اخلاقى اشاره فرمودند.
    16- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :البركة فى الثلاثة الجماعة و السحور و الثريد.
    فرمود: خير و بركت در سه چيز است : اول به صورت دسته جمعى غذا خوردن ، دوم غذا خوردن در سحرهاو سوم نان در آب گوشت و يا آب دوغ و مانند آن ترديد كردن .
    امضاء


  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,577
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,886 در 2,474
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    17- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :من استعمل الخشبتين امن من عذاب الكليتين .
    فرمود: كسى كه مسواك و خلال مى كند،از درد كليه ها در امان خواهد بود.
    ممكن است حديث بدين صورت باشد ((من استعمل الخشبتين امن من عذاب الكلبتين ))يعنى : كسى كه از دو چوب (خلال و مسواك ) مدام استفاده كند، از درد و بيمارى هاى دندان در امان خواهد بود.
    مراد از كلبتين ، انبر دندان كشى است .
    18- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :تخللوا على اثر الطعام و تمضمضوا فانهما مصحة الناب و النواجد.
    فرمود: بعد از خوردن ، خلال كنيد و با مضمضه كردن ، دهان را بشوييد زيرا اين عمل موجب سلامتى دندان هايتان مى شود.
    19- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :القصعة تستغفر لمن يلحسها.
    فرمود: ظرف غذا و بشقاب ، براى كسى كه آن را خوب پاك كرده و بليسد استغفار مى كند.
    مقصود از ليسيدن ظرف غذا، زياد نياوردن غذا است . در بعضى از فرهنگ هاى مردمى ، غذا در بشقاب زياد آوردن ، نوعى شخصيت طلبى و بزرگ نمايى است . اين عمل كه قطعا اسراف است ، فعلى حرام و مذموم است .
    20- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :طعام الجواد دواء و طعام البخيل داء.
    فرمود: خوردن غذاى انسان كريم موجب درمان ، و خوردن غذاى انسان بخيل دردآور است .
    چون غذاى انسان هاى كريم با منّت نيست و شخص كريم توقع جبران آن را ندارد. اما فرد بخيل با منت نهادن و ريختن آبرو باعث آزار انسان مى شود و هم چنين در صدد است كه چند برابر آن چه را داده بگيرد. چون انسان هاى بخيل گمان مى كنند، كه با خوردن غذايشان ، آن غذا كم مى شود. اما انسان هاى كريم معتقدند كه ميهمان حبيب خداست و بركت با خود مى آورد و ميهمان را كريمانه پذيرايى مى كنند اما افراد بخيل با تنگ نظرى و منت نهادن ، كارى را انجام مى دهند كه انسان از غذا خوردن بر سر سفره ى آن ها پشيمان مى شود.
    21- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :كلوا جميعاو لاتفرقوافان البركة فى الجماعة .
    فرمود: با هم غذا بخوريد نه به صورت انفرادى كه خداوند خير و بركت خويش را در غذا خوردن به صورت دسته جمعى قرار داده است .
    22- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :كثرة الطعام شوم .
    فرمود:پرخورى شوم و ناگوار است .
    23- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :من جاع او احتاج و كتمه من الناس و مضى الى اللّه تعالى كان حقا عليه ان يفتح له رزق سنة حلالا.
    فرمود:اگر كسى ،گرسنگى و نيازمندى خويش را از مردم پنهان نگاه دارد (عزت نفس به خرج دهد) و امر خويش را به خداى منان واگذارد، خداى متعال براى او يك سال روزى حلال مقدر خواهدكرد.
    دروازه هاى روزى حلال برايش گشوده خواهد شد.
    24- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :من كان يؤ من باللّه و اليوم الاخر فليكرم ضيفه .
    فرمود: كسى كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، ميهمانش را عزيز و گرامى دارد.
    امضاء


  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,577
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,886 در 2,474
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    25- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :من التواضع اءن يشرب الرّجل من سؤ ر اءخيه المؤ من .
    فرمود: از فروتنى و تواضع انسان آن است كه نيم خورده ى برادر مؤ من خويش را بنوشد.
    چون اوصافى كه اسلام براى انسان قائل است ، دهان مؤ من پيوسته پاكيزه و برى از آلودگى است ، در احاديث قبلى مشاهده فرموديد كه مسواك كردن و خلال و مضمضه كردن را رسول گرامى بسيار سفارش فرمودند.
    امضاء


  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,577
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,886 در 2,474
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    روايت 26 تا 50
    26- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :من قل اءكله قل حسابه .
    فرمود: كسى كه خوراكش سبك تر و كم تر است ، لاجرم حساب و كتابش نيز در روز قيامت سبك تر خواهد بود.
    27- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :لايشربن احدكم قائما.
    فرمود: هنگامى كه ايستاده هستى از نوشيدن پرهيز كن .
    28- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :المحتكر ملعون فى الدنيا و الآخرة .
    فرمود: احتكاركننده ملعون دنيا و آخرت است .
    29- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :الاحتكار فى عشرة البّر والشعير و التمر و الزبيب و الذرة و السمن و العسل و الجبن و الجوز و الزيت .
    فرمود: در ده چيز احتكار(كالايى را ذخير كردن تا در موقع مناسب گران تر به فروش برسانند)است : 1. گندم 2. جو 3. خرما 4. كشمش 5. ذرت 6. روغن 7. عسل 8. پنير 9. گردو 10. روغن زيتون
    30- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :اذا لم يكن للمرء تجارة الاّ فى الطعام طغى و بغى .
    فرمود: اگر انسان به غير تجارت مواد غذايى ، تجارت ديگرى نداشته باشد دچار طغيان و معصيت مى شود.
    علتش اين است كه اگر تاجر فقط مواد غذايى و خوراكى مردم را در اختيار داشته باشد ممكن است روزى طمع كرده آن را احتكار كند و يا گران بفروشد.
    امضاء


  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,577
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,886 در 2,474
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    31- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :من جمع طعاما يتربّص ‍ به الغلآء اءربعين يوما فقد برى من اللّه و برىِ اللّه منه .
    فرمود: كسى كه يك ماده غذايى را به اميد اين كه گران شود و گران بفروشد، چهل روز نگه دارد، او از خداوند دور شده و خداوند هم از وى برى خواهد بود.
    32- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :من احتكر على المسلمين طعاما ضربه اللّه تعالى بالجذام والافلاس .
    فرمود: كسانى كه موادغذايى مسلمانان را احتكار كنند، خداى متعال آنان را به بيمارى جذام و بيچارگى دچار خواهد كرد.
    در واقع پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم ، محتكرين موادغذايى را نفرين كرده اند.
    33- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :تسحروا فانّ السحور بركة .
    فرمود: سحرى بخوريد كه خير و بركت در سحرى خوردن است .
    34- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :سحروا خلاف اءهل الكتاب .
    فرمود: برخلاف اهل كتاب (يهودى و نصارى )كه سحرى نمى خورند، سحرى بخوريد.
    35- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :عليكم بالهريسة فانّها تنشط للعبادة اربعين يوما و هى التى نزلت علينا بدل مائدة عيسى .
    فرمود: بر شما باد خوردن حليم (غذايى كه از گندم و گوشت كوبيده شده ، تهيه مى شود)كه نشاط دهنده ى انسان در راه عبادت و بندگى تاچهل روز است و حليسم خوراكى است كه در عوض مائده اى بر عيسى عليه السّلام برايم فرستاده شد.
    امضاء


  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,577
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,886 در 2,474
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    يعنى ارزش حليم چون ارزش مائده ى آسمانى بر عيسى عليه السّلام است .
    36- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :لاتقطعوا الخبز بالسكين و اكرموه فانّ اللّه تعالى اءكرمه .
    نان را با كارد مبريد و گرامى بداريدش ، چنان كه خداى متعال آن را گرامى و ارزشمند داشت .
    37- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :ثلث لقمات بالملح قبل الطعام تصرف عن ابن آدم اثنين و سبعين نوعا من البلاء منه الجذام و البرص .
    فرمود: سه لقمه با نمك خوردن قبل از غذا، هفتاد و دو بيمارى هم چون جذام و برص (نوعى بيمارى پوستى ) را از بنى آدم دفع مى كند.
    38- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :من اءكل الملح قبل كل شى دفع اللّه عنه ثلثمائة و ثلثين نوعا من البلاء اهونها الجذام .
    فرمود: كسانى كه قبل از خوردن هر چيز، مقدارى نمك مى خورند خداى متعال سى صد و سى نوع بلا و بيمارى كه كم ترين آن بلاها، جذان است ، را از وى دور كند.
    نمك علاوه بر اين كه طعه دهنده ى غذا است ، يكى از املاح لازم براى بدن است . نمك يا همان كلريد سديم در معده و اثنى عشر تجزيه شده و اسيد كلريدريك معده را درست مى كند، كه كمك كننده ى هضم غذاست . عملكرد ديگر نمك برقرارى فشار اسمزى بين مايعات و سلول هاى بدن است . قابل ذكر است كه خوردن نمك براى كسانى كه سالم هستند در نظر گرفته شده ، و براى كسانى كه به تجويز پزشك ، مصرف نمك مضر شناخته شده بايد از خوردن آن خوددارى كنند.
    39- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :افتتحوا بالملح فانّه دواء من سبعين دآء.
    فرمود: خوردن را با نمك آغاز كنيد كه آن دواى هفتاد درد است .
    شايد مراد از هفتاد يا سيصد و سى از جهت نفع بى شمار اين ماده غذايى است نه آن كه دقيقا هفتاد درد را درمان كند و در محاورات عمومى به كاربردن چنين اصطلاحى در همه ى زبان ها معمول است . مثلا مى گويند: صد بار آمدم نبودى ؟ يعنى زياد آمدم .
    40- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :اءفضل الصدقة اءلماء.
    فرمود: بهترين صدقات آب است .
    در قديم خصوصا در سرزمين حجاز، هيچ كيميايى چون آب ارزشمند نبود، حضرت سفارش فرمود تا آب را به عنوان صدقات جاريه قرار دهند، لذا متموّلين در گذشته با ساختن آب انبار و قنات و مانند آن و وقف آن براى عموم سعى در ايجاد صدقه جاريه داشتند. ضمنا احاديث در اين باب بسيار است .
    امضاء


  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر بخش علوم پزشکی
    تاریخ عضویت
    December 2012
    شماره عضویت
    4618
    نوشته
    17,577
    صلوات
    114
    دلنوشته
    2
    سلامتی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف
    تشکر
    9,116
    مورد تشکر
    7,886 در 2,474
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    41- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :اذا اشتهيتم الماء فاءشربوه مصّا و لا تشربوه عبّا.
    فرمود: هنگامى كه ميل به آب داشتيد (تشنه بوديد) آن را به مكيدن (جرعه جرعه ) بنوشيد آن را لاجرعه (يك باره ) نياشاميد.
    يعنى يك ليوان آب را يك نفس وارد معده نكنيد، بلكه جرعه جرعه بنوشيد تا آب ، اين مايع حياتى بر بدنتان گوارا باشد.
    42- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :اءلعب يورث الكبّاد.
    فرمود: نوشيدن لاجرعه ى آب براى كبد (جگر سياه ) مضر است .
    تصور كنيد: يك ليوان آب يخ صفر درجه يك باره وارد معده شود و كبد اين غده ى حساس بدن ، كه بايد با درجه ى حرارت معين كار كند، در اثر هم جوارى با معده چه بلايى به سرش مى آيد.
    43- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :من تعوّد كثرة الطعام و الشراب قسى قلبه .
    فرمود: كسى كه خود را به پرخوردن و زياد نوشيدن عادت دهد، سنگ دل مى شود.
    44- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم : اذا شرب اءحدكم المآء وتنفس ثلاثا كان آمنا.
    فرمود: اگر هنگام نوشيدن آب ، حداقل سه بار تنفس كنيد، سلامتى خويش ‍ را تاءمين كرده ايد.
    45- قال رسول اللّه صلّى اللّه و عليه و آله و سلّم :شرار امّتى الّذين ياكلون مخاخ العظام .
    فرمود: اشرار امّت من كسانى هستند، كه مغز استخوان مى خورند.
    امضاء


صفحه 1 از 8 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi