نمونهای از «ایجاد» و «خلقكردن»
از نكات با بركتی كه در تاریخ تفكر بشر مورد توجه بوده است، مسئله ایجاد كثرت از وحدت است و اینكه چگونه عالم كثرت از ذات احدی خداوند صادر شده و رابطه آنها چگونه است. در این راستا نیز معرفت نفس به كمك ما میآید و از طریقی نسبتاً سادهتر این مسئله گرانسنگ را برای ما روشن میكند و لذا عرض میكنیم:
نفسِ نزول، موجب كثرت است و درجة وحدتِ هر مخلوقی، مربوط به درجة قرب او نسبت به خداوند است.(19)
از بركاتی كه میتوان در بحث معرفت نفس پیگیری نمود؛ كشف رابطة كثرتها نسبت به مقام ذات احدی است.
بهترین مثالی كه میتواند روشنكنندة صدور و نسبت صدوری كثرات از نَفَس رحمانی(20) و همچنین روشنكنندة وحدت نَفَس رحمانی با اجزاء عالَم باشد، مثالی است كه در نفس انسان وجود دارد.
شما وقتی یك مطلب علمی را میدانید ولی قصد بیان آن را ندارید، در این مرحله تصورِ خاصی از كلمات و جملاتی كه باید بهوسیله آنها مطلب علمیتان را بیان كنید، در ذهن ندارید یا حتی ترتیبی را كه در استدلال به صورت صغری و كبری باید رعایت كنید، در ذهن ندارید. بدیهی است كه در این مرحله حتی هیچ ارادهای برای تحرك زبان و بیان الفاظ ندارید. یعنی در این مرحله هنوز الفاظی كه آن مطلب علمی را بیان میكنند به صورت پدیدة طبیعی موجود نمیباشند.
ولی وقتی خواستید آن مطلب علمی را مطرح كنید بهخوبی مقدمات بیان مطلب را در ذهن خود ایجاد كرده و از آن پس همان مطلب را به صورت كلمات و الفاظ طبیعی اظهار میكنید.
شما چون این آمادگی را در خود میبینید، تفهیم مطلب را با حفظ مراتب فوق آغاز میكنید. مقدمات عقلی برهان را در عقل خود در نظر گرفته و الفاظ ذهنیای را كه بیانكنندة آن مقدمات علمی هستند در ذهن و خیال خود ترسیم میكنید و پس از آن، الفاظ مادی و طبیعی را پدید میآورید. یعنی آن معنای عقلی كه در نفس شما از قبل به صورت اجمال وجود داشت؛ پس از ملاحظة تفصیلی، علت پیدایش تصورات خیالی گشته و این تصورات خیالی نیز موجب ایجاد الفاظ طبیعی شدهاند. پس رابطة مَلَكة علمی با تصورات ذهنی و الفاظ طبیعی مربوط به آن، یك رابطة علمیِ صدوری و ایجادی است. به این معنا كه هستی و وجود آنها متكی به هستی آن معنای عقلی بوده و از ناحیة آن معنا، افاضه و صادر شده و نزول یافتهاند.