نمونه دیگر اینکه: ابراهیم بن محمد طاهری می گوید: در بدن متوکل دُمَلی ظاهر شد که نزدیک بود در اثر آن بمیرد و هیچ جرّاحی نمی توانست آن را نیشتر بزند و مادّه ی آلوده ی آن را بیرون آورد.
مادر متوکل نذر کرد هرگاه پسرش شفا یابد، مال فراوانی به حضرت هادی علیه السلام تقدیم کند.(3) فتح بن خاقان وزیر، به متوکل توصیه کرد که کسی را حضور امام هادی علیه السلام بفرستد و بیماریش را بگوید، شاید حضرت دارویی تجویز کند که مفید باشد، متوکل کسی را فرستاد و حضرت هم نسخه ای دادند و متوکل عمل کرد و دُمَل او درمان شد و مادر متوکل هم از بهبودی فرزندش شاد شد و ده هزار دینار از مال خود را در کیسه ای قرار داد و آن را مُهر زد و به حضور امام هادی علیه السلام فرستاد. بعد از چند روز محمد بن قاسم بطحاوی از امام در حضور متوکل سعایت و سخن
1- .برگرفته از«زندگانی امامهادی علیه السلام» ص 265 و سیره پیشوایان ص 582.
2- . درقسمت «کُنیه والقاب امامهادی علیه السلام» قضیه یبزم شراب، ص 26.
3- . اینقضیه می رساندکه حضرت حتیدر دلنزدیکترینافراد متوکلهم تأثیرگذاربوده و نفوذکرده بودند وآنان قلباًنسبت به ایشاناعتقاد پیداکرده بودند ونمونه ی دیگریحیی بنهرثمه، مأمورمتوکل که بهامام ارادتپیدا کرد کهدر ص 41 ذکر شد.
ص: 54
چینی کرد و گفت که برای امام مال و اسلحه ی زیادی می فرستند. متوکل به سعید دربان دستور داد شبانه به خانه ی امام حمله کنند و هرچه پول و اسلحه نزدش است بیاورند، او نیز به سرعت خود را به خانه ی حضرت رساند و به وسیله ی نردبانی بر بام رفت، امّا به دلیل تاریکی بسیار نتوانست از آنجا پایین بیاید و خود را به حیاط خانه برساند. در حیرت بود که امام صدا زد: ای سعید! برجایت باش تا شمعی برایت بیاورند، شمعی آوردند و او فرود آمد، داخل اتاق شد و حضرت را دید که جبّه ای و کلاهی پشمی بر تن و سر دارد و بر سجاده ای از حصیر نشسته و نماز می خواند. همه جا را جستجو کرد ولی جز همان کیسه پولی که مادر متوکل فرستاده بود چیزی را پیدا نکرد و امام هادی علیه السلام به او فرمود: جانماز را هم بازرسی کن. وقتی آن را بالا زد، شمشیری غلاف شده را دید، آن را هم برداشت و به نزد متوکل آورد. همین که متوکل مُهر مادرش را در کیسه ی طلا دید تعجب کرد و ماجرا را از او پرسید. مادرش پاسخ داد که نذر کرده برای بهبودی او برای امام هدیه ای بفرستد و نذر خود را اداء کرده است. خلیفه شرمنده شد و کیسه ی پول دیگری را به کیسه ی مادر اضافه کرد و با شمشیر به حضور امام برگرداند. سعید هدایا را نزد حضرت برد و از او عذرخواهی کرد و حضرت در پاسخ این آیه(1) را خواند «وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ» یعنی «به زودی ستمگران درخواهند یافت که بازگشتشان به کجاست».(2)
1- . سورهشعراء، آیه 227.
2- . اصولکافی کتاب حجتج 2، ص 424 ح 2 ومنتهیالآمال، ص 1052 وزندگانی امامهادی علیه السلام ص 294 و پرسش هایمردم و پاسخ هایامام هادی علیه السلام، ص 255.
ص: 55
نه فقط متوکل بلکه اطرافیان او هم سعی در پائین آوردن مقام امام در نزد مردم داشتند و حتّی بعضی به حضرت جسارت می کردند: