صفحه 15 از 15 نخستنخست ... 51112131415
نمایش نتایج: از شماره 141 تا 148 , از مجموع 148

موضوع: خانه گریزی دختران (ریشه ها و پی آمدها)

  1. Top | #141

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2020
    شماره عضویت
    13875
    نوشته
    1,734
    صلوات
    1228
    دلنوشته
    4
    صلی الله علیک یا سید الشهدا
    تشکر
    415
    مورد تشکر
    609 در 155
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در یک نگاه می توان گفت آداب و رسوم نادرست خانواده های امروزی از دو مسئله ناشی می شود:
    1. پای بندی بر بعضی از آداب و رسوم های نادرست گذشته؛
    2. تجدد گرایی و علاقه به فرهنگ های تزریق شده از سوی بیگانگان.
    برای روشن تر شدن موضوع، برای هر کدام از این مسائل دوگانه، مثال هایی می آوریم:
    تینا دختری 27 ساله است که در مرکز مداخله در بحران شهر... ، نگه داری می شود. او می گوید: من 18 ساله بودم که جوانی باوقار و مؤدب و متدین به خواستگاری ام آمد، ولی پدرم به دلیل این که در کودکی، نام پسر عمّه ام را روی من گذاشته بودند، نپذیرفت. پسر عمّه ام در عکاسی کار می کرد، در حالی که آن جوان مهندس عمران بود. هم وضع خوبی داشت و هم از لحاظ مذهبی و اخلاقی مورد تأیید همه دوستان و آشنایان بود. مرا به زور به پسر عمّه ام دادند. وقتی با او ازدواج کردم، دیدم او معتاد است. هرکاری کردم تا اعتیادش را ترک کند، نشد. آخر سر هم جهیزیه مرا فروخت و عوضش مواد مخدر خرید و دود کرد و من به خانه پدرم برگشتم و طلاق گرفتم. بعد هم از زخم زبان های مادرم و فامیل، فرار کردم. شما حساب کنید اگر من با آن جوان ازدواج کرده بودم، الآن خوشبخت بودم و این جا نبودم.

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #142

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2020
    شماره عضویت
    13875
    نوشته
    1,734
    صلوات
    1228
    دلنوشته
    4
    صلی الله علیک یا سید الشهدا
    تشکر
    415
    مورد تشکر
    609 در 155
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    دختری به نام مریم، از مخالفت والدینش با ازدواج او و خواستگاری که برایش آمده است، سخن می گوید. پدر مریم درباره خواستگار گفته است:
    ص: 116
    «او از طبقه ما نیست. او پدرش باید مثل من تاجر و تاجر زاده باشد.» مریم مجبور شده است با شخصی که او خودش را از طبقه اشراف معرفی کرده و پدرش برای او انتخاب کرده ازدواج کند، ولی پس از عروسی معلوم شده که شیّاد است و برای به چنگ آوردن ثروت پدر مریم با مریم ازدواج کرده و در نهایت به زندان افتاده است. مریم هم پس از طلاق غیابی برای لجبازی با پدر از خانه فرار کرده است.
    موارد مشابه زیادی وجود دارد که همه ثمره آداب و رسوم و سنّت های نادرست است، ولی از سوی دیگر، تعدادی هم به سبب تجددطلبی و شیفتگی در برابر فرهنگ غرب، به رسم ها و پرستیژهایی روی می آورند که ثمره ای جز تباهی و فساد ندارد.

    امضاء


  4. Top | #143

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2020
    شماره عضویت
    13875
    نوشته
    1,734
    صلوات
    1228
    دلنوشته
    4
    صلی الله علیک یا سید الشهدا
    تشکر
    415
    مورد تشکر
    609 در 155
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سارا می گوید: پدرم تازگی ها در شرکتش یک مترجم استخدام کرده بود که تازه از خارج برگشته بود. این مترجم آن قدر در دل پدرم جا باز کرد که پدرم در هر کاری با او مشورت و از او نظر خواهی می کرد. او آن قدر از غرب و پرستیژ آن و دیدنی های آن گفته بود که پدرم سودای زندگی در خارج را می پروراند. آن قدر از آداب و رسوم«های کلاس»
    (1) اروپایی ها گفته بود که پدرم گمان می کرد آنبهشتی که وعده اش داده شده است، همان اروپاست. در عرض چند روز تمام مبلمان خانه ما عوض شد. لباس های عجیب و غریب برای ما خریداری شد. من و مادرم که تا حدّ خوبی حجابمان را رعایت می کردیم، به اصرار پدر باید سرلخت و بدون حجاب
    ص: 117

    1- 1. High class .
    از میهمان ها پذیرایی می کردیم. دیگر پدر، آن پدر چند وقت قبل نبود که با وجود ثروت زیاد، فردی مردم دوست و مؤدب و متین باشد.
    او در حال جمع کردن سرمایه اش بود تا بتواند با خانواده اش در اتریش یا آلمان زندگی جدیدی را شروع کند.

    امضاء


  5. Top | #144

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2020
    شماره عضویت
    13875
    نوشته
    1,734
    صلوات
    1228
    دلنوشته
    4
    صلی الله علیک یا سید الشهدا
    تشکر
    415
    مورد تشکر
    609 در 155
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    یک روز که از مدرسه بیرون آمدم، دیدم جوانی با اتومبیل پدرم جلوی مدرسه ایستاده است. تا مرا دید، بوق ممتدی زد و به من گفت: سارا خانم! بفرمایید و در جلوی ماشین را باز کرد. من گفتم: شما کی هستید. مگه این ماشین مال پدر من نیست.
    گفت: چرا! پدرتون منو فرستاده تا شما را به منزل ببرم. اول نمی خواستم سوار شوم، ولی وقتی داخل ماشین را نگاه کردم و یقین کردم که ماشین باباست، سوار شدم. با خودم گفتم شاید بابا راننده جدیدی استخدام کرده است. چند دقیقه که گذشت متوجه شدم که مسیر حرکت ماشین خلاف مسیر خانه است. گفتم: ببخشید مگه شما خانه ما را نمی شناسید؟ گفت: چرا منزل شما در خیابان... است. درست گفتم؟ پاسخ دادم: بله، ولی شما در خلاف جهت خانه ما حرکت می کنید. گفت: ببخشید اجازه بدهید من خودم را معرفی کنم. من پژمان دوست جدید شما هستم. _ گفتم: دوست من!!_ گفت: بله! _ گفتم: از کجا؟ _ گفت: پدرتون منو انتخاب کرده است.

    حسابی تعجب کرده بودم. گفتم: مثل این که حالتون خوب نیست. این حرف ها یعنی چه؟ گفت: مثل این که حرف های مرا باور نمی کنید. موبایلش را در آورد و شماره پدر را گرفت و گفت بفرمایید خودتان با پدرتان صحبت کنید تا مطمئن شوید. با تعجب گوشی را گرفتم. وقتی با پدرم صحبت کردم، پدرم گفت: پژمان پسر خوبی است، برادرزاده مترجم شرکت است.


    امضاء


  6. Top | #145

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2020
    شماره عضویت
    13875
    نوشته
    1,734
    صلوات
    1228
    دلنوشته
    4
    صلی الله علیک یا سید الشهدا
    تشکر
    415
    مورد تشکر
    609 در 155
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    دخترم! از لوازم ترقی یک دختر در قرن بیستم این است که آزاد باشد. با یک جوان دوست بشه، کمی با او به گردش بره، از دنیا لذّت ببره. آخر سر هم گفت: شما برید با هم گردش کنید. آخر شب که آمدی به خانه، بیش تر با هم صحبت می کنیم.
    دیگر نمی دانستم چه کار کنم. بالاخره تسلیم شدم. با هم به بعضی جاهای دیدنی رفتیم. پژمان خیلی از خارج و زرق و برق آن تعریف می کرد. آخر شب هم در یکی از کافی شاپ های شمال تهران با هم پیتزا خوردیم و به خانه برگشتیم. وقتی از پدر پرسیدم این قضیه چیست؟ گفت: اول این که هیچ عیبی ندارد تو با یک پسر دوست شوی. اون قدیم بود که می گفتند زن باید توی خونه باشد. الآن عصر آزادیه. دوم این که تا چند ماه دیگه من شرکت رو می فروشم تا با هم بریم اتریش و تو اگر ازدواج نکنی، نمی توانی بیایی خارج. پژمان قول داده وقتی با تو ازدواج کرد، با هم بریم خارج. اون جا اگه تو خواستی که با هم زن و شوهرید و اگه نخواستی از هم جدا می شوید. بعد هم تأکید کرد پژمان فقط با تو عقد می کند و حقّ عروسی نداره.

    امضاء


  7. Top | #146

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2020
    شماره عضویت
    13875
    نوشته
    1,734
    صلوات
    1228
    دلنوشته
    4
    صلی الله علیک یا سید الشهدا
    تشکر
    415
    مورد تشکر
    609 در 155
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    چند ماه به این منوال گذشت و من ترک تحصیل کردم و با پژمان عقد کردم. زمانی که ما همگی می خواستیم بریم خارج از کشور، پژمان مریضی پدرش را بهانه کرد و گفت بلیت ما را برای دو هفته دیگه بگیرند و شما بروید. من و سارا دو هفته دیگه به شما ملحق می شویم. پدرم هم پذیرفت و آن قدر عجله داشت غرب را ببیند که دیگر نتوانست دو هفته را صبر کند تا با هم برویم. پس از پرواز پدر و مادرم، وقتی با پژمان به خانه آن ها رفتیم،
    ص: 119
    او مرا به طبقه بالا برد تا اتاقم را نشان دهد و تا وارد اتاق شدیم بلافاصله در اتاق را قفل کرد و دست و پاها و دهان مرا بست و به زور به من تجاوز کرد و تا نزدیکی های نصف شب چند بار این عمل را تکرار کرد. بعد هم با همان دست و پا و دهان بسته مرا تا فردا ظهر توی اون اتاق لعنتی زندانی کرد. فردا بعد از ظهر آمد و گفت: اگر قول بدهی جیغ نزنی، دهانت را باز می کنم. بالاخره سرتان را درد نیاورم، او به من گفت: تو قانونا زن من هستی و هیچ کس هم نمی تواند تو را از من جدا کند. اگر هم بخواهی شکایت کنی و حقیقت ماجرا را بگویی، پلیس بین الملل، خانواده ات را دستگیر می کنند و به ایران برمی گردانند و زندانی می کنند. بالاخره آن قدر مرا تهدید کرد تا از ترسم آرام شدم. پس از چند ماه بود که فهمیدم او مشروب می خورد و مست می کند و بالاخره فرار کردم و برای این که مرا پیدا نکند، در خانه پیرزنی مخفی شدم که بعد هم فهمیدم او نیز اداره کننده یک باند فحشا است. ولی دیگر دیر شده بود... .
    با توجه به این نمونه ها باید گفت که تعداد زیادی از دختران فراری، قربانی این چنین سنّت ها و برخوردهای نامناسب شده اند.


    امضاء


  8. Top | #147

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2020
    شماره عضویت
    13875
    نوشته
    1,734
    صلوات
    1228
    دلنوشته
    4
    صلی الله علیک یا سید الشهدا
    تشکر
    415
    مورد تشکر
    609 در 155
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    سه _ میزان خِردورزی افراد

    در بحث فرهنگ، عواملی هم چون سطح سواد خانواده، میزان آگاهی نسبت به دین، آداب و رسوم و سنت های قومی و نژادی مطرح شد و درباره هر کدام توضیح کوتاهی دادیم، ولی عامل مهم دیگری که به نظر می رسد بسیار تأثیرگذار باشد میزان دانایی فرد است که ابتدا درباره آن سخن می گوییم و سپس نتیجه گیری کلی از بخش فرهنگی را ارایه خواهیم کرد.
    ص: 120
    قوه عقل، قوه مدیریت تمامی احساس ها و عواطف، دانش ها و اطلاعات، انگیزه ها و هیجان هاست. هر فرآیند تصمیم گیری که در ذهن انسان صورت می گیرد، زیر نظر قوه عقل قرار دارد. بنابراین، در مورد کسانی که دچار اشتباه، انحراف، زودباوری، بدبینی و یا هراختلال دیگری در زمینه تصمیم گیری می شوند، باید اشکال را در چگونگی هوش آنان جست و جو کرد. هر فردی براساس اندیشه صحیح و هوش بالا می تواند به هر ترتیبی که باشد، راه را از بیراه تشخیص و خود را نجات دهد. کسانی که در کارهایشان اشتباه می کنند، قوه عقلشان دچار قیاس های نابه جا و استدلال های ناقص است. سطح سواد پایین، آداب و رسوم نادرست و ناآگاهی از دین، مشکلات بزرگی هستند، ولی کسی که اندیشه درستی داشته باشد، باز هم با وجود این مشکلات، می تواند راه درست را باز شناسد و با استفاده از قوه اندیشه حتی خود این مشکلات را برطرف کند. با اندیشه درست می توان تصمیمی درست گرفت و اگر فرد اطلاعات کافی نداشته باشد، باز هم به کمک اندیشه ورزی می تواند با افراد خیّر و عاقل، مشورت کند. با اندیشه درست می توان مسائل اسلامی را آموخت و در مسیر این آموزش های نجات بخش گام نهاد. هم چنین بدین وسیله می توان بر سنّت های غلط و آداب و رسوم بیگانه چیره شد و از آن ها تأثیر نپذیرفت.
    شاهد مدعای ما این است که افرادی باسواد پایین، فرزندان خوبی تربیت کرده اند؛ زیرا با سنّت های غلط هم آوا نشده اند. از سوی دیگر، در میان دختران فراری کسانی به چشم می خورند که والدینشان تحصیلات عالیه دارند، ولی این تحصیلات، مانع فرار فرزندشان نشده است.
    ص: 121
    پس باید گفت فرهنگ یک فرد، تنها به یکی از این عوامل بستگی ندارد، بلکه همه این عوامل به صورت درهم تنیده دست به دست هم می دهند و سبب می شوند تا فرهنگ یک فرد در سطح پایین بماند یا پرورش پیدا کند. (به نمودار فرهنگ متداخل توجه شود) بنابراین، با توجه به مطالبی که بیان شد، مسائل فرهنگی یکی از عواملی هستند که بر پدیده فرار از خانه اثر می گذارند و در این راستا نقش ویژه ای دارند.

    امضاء


  9. Top | #148

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    October 2020
    شماره عضویت
    13875
    نوشته
    1,734
    صلوات
    1228
    دلنوشته
    4
    صلی الله علیک یا سید الشهدا
    تشکر
    415
    مورد تشکر
    609 در 155
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    در تمامی گزارش های مراکز نگه داری و نظریه های کارشناسان، فقر فرهنگی به عنوان یکی از عوامل مهّم تلقی و تأکید شده است که اغلب دختران فراری از خانواده هایی هستند با سطح فرهنگ پایینی هستند.
    سواد
    دین
    آداب و رسوم
    تعقل و هوش
    قومیت و جغرافیا
    ص: 122
    نمودار فرهنگ متداخل
    2. عوامل اجتماعی

    اشاره

    در این بخش کوشیده ایم تا به اثرگذاری اجتماع برخانواده و فرد اشاره کنیم و بگوییم که این عامل چگونه به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بر روی پدیده فرار از خانه اثر می گذارد. نگرش ها، باورها، خرده فرهنگ ها و برخوردهایی که از سوی افراد اجتماع نسبت به یک موضوع یا مسئله ارایه می شود، مسایلی هستند که می کوشیم به آن ها بپردازیم. در این مبحث، مطالب را در دو بخش عوامل فرهنگی و عوامل اقتصادی بررسی خواهیم کرد.
    الف) عوامل فرهنگی

    یک _ تأثیر اجتماع در الگو دهی و هویت دهی به نوجوان

    هر اجتماعی، هنجارها و ناهنجارها، ارزش ها و ضد ارزش هایی دارد و بی شک، افرادی که در این اجتماع زندگی می کنند، از این ارزش ها اثر پذیرند. در این میان، اثرپذیری نوجوان به مراتب بیش تر از بزرگ سال است؛ چرا که نوجوان هنوز هویت خود را کاملاً بازشناسی نکرده و شخصیت او به ثبات و تکامل نرسیده است. او مانند جسم سیّالی است که در هر ظرف و قالبی ریخته شود، شکل آن را به خود می گیرد. بنابراین، ارزش ها و ضد ارزش های جامعه باید کاملاً در مسیری باشد که نوجوان را برای یافتن
    ص: 123
    هویت واقعی مذهبی و ملّی خود یاری کند. اگر ارزش ها و هنجارها در جامعه به سوی ضد ارزش ها و ناهنجاری های واقعی کشیده شد، آن زمان بیش ترین آسیب متوجه نوجوان خواهد بود.
    به یک مثال توجّه کنید:
    در اوایل انقلاب، داشتن حجاب و پوشش اسلامی یک ارزش به حساب می آمد و نوجوان به سوی همان حجابی کشیده می شد که در جامعه به عنوان یک ارزش مطرح بود. در طول سال های 61 و 62 وقتی زنی بدون حجاب اسلامی و با آرایش بیرون می آمد، تمام نگاه ها و برخوردها نسبت به او نگاهی تحقیرآمیز و سرزنش کننده بود. بنابراین، فرد به سوی رعایت حجاب مناسب کشانده می شد. در حال حاضر، شما دختری را در شمال شهر تهران با حجاب خوب و پوشش مناسب در نظر بگیرید، بی شک، بیش از هفتاد درصد نگاه ها به سوی این نوجوان محجبّه، نگاهی تحقیرآمیز خواهد بود. همچنان که در بسیاری از شهرهای مذهبی یا کوچک ایران، هنوز حجاب و مسائل دینی یک ارزش به حساب می آید، ولی در بعضی از شهرهای بزرگ و بعضی مناطق تهران، یک ضد ارزش و عمل نابهنجار تلقی می شود. وقتی نوجوان از فلسفه حجاب اطلاع کافی نداشته باشد و از طرفی هم در کوچه و خیابان و مدرسه و جاهای دیگر، بی اعتنایی و توهین و تحقیر را نسبت به حجاب ببیند، به سبب استحکام نداشتن هویت و شخصیت، تسلیم می شود و می کوشد خود را هم رنگ جماعت نشان دهد. بدحجابی، یکی از ناهنجاری هایی است که در جامعه ما وجود دارد. مدگرایی ها، مدرک گرایی ها، پول پرستی ها، خوش گذرانی ها، هرزگی ها و
    ص: 124
    هزاران ضد ارزش ملی و اسلامی که در ذهن و عمل بسیاری از افراد، به یک هنجار تبدیل شده است، عواملی هستند که سبب می شوند تا نوجوانان شخصیت خود را براساس همین هنجارهای غلط پایه ریزی کنند و به ستیز با خانواده و هنجارهای آن برخیزند.
    این روند به آن جا می رسد که نوجوان وقتی می خواهد به همراه دوستانش در یک پارتی شرکت کند، امکانات مالی والدین خود را در نظر نمی گیرد. او تنها به الگوگیری از دیگران و جامعه می اندیشد و دوست دارد از بقیه دوستانش عقب نماند و در این مسیر به معیارهای واقعی ملی و خانوادگی به ویژه اسلامی کاری ندارد. این چیزی است که در دوران کنونی، جامعه ما به نوجوان می آموزد. در ساعت 12 کنار میدان ونک تهران بایستید و زن های بدحجاب و باحجاب را بشمارید. بی شک از هر صد نفر، 80 نفر را با مانتوهای چسبان و چاک دار، روسری های کوچک و موهای بیرون ریخته شده، آرایش غلیظ و عینک گربه ای خواهید دید. تاکسی ها به راحتی آنان را سوار می کنند، ولی از سوار کردن زنان محجّبه خودداری می کنند. در مقابل، در شهر قم، کاشان یا بعضی شهرهای قدیمی یا شهرهایی که محیط کوچکی دارند، بیش تر افراد از حجاب برتر؛ یعنی چادر استفاده می کنند و برعکس، با تعجب به فرد دارای مانتو و روسری و چهره آرایش کرده می نگرند. بنابراین، طبیعی است که هر نوجوانی و جوانی از محیط اطراف خود تأثیر می گیرد. نتایج به دست آمده از پرونده های مراکز نگه داری و آمار موجود نشان می دهد که بیش ترین فراری ها از تهران، شیراز، مشهد، تبریز، اصفهان، مازندران و شهرهایی هستند که میزان بی بندوباری، مدگرایی و
    ص: 125
    بدحجابی در آنان بیش تر به چشم می خورد.
    دو _ تأثیر اجتماع در روابط بین دختر و پسر

    در دوران صدر اسلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در یکی از جنگ ها، مردان مدینه را به دو بخش تقسیم کرد. گروه نخست به جنگ اعزام شدند و گروه دوم در شهر ماندند تا نیاز روزانه خانواده های گروه نخست را برآورده کنند. ثعلبه یکی از آن افرادی بود که در جنگ شرکت نکرد و در شهر ماند و مسئولیت تهیه نیازهای خانواده یکی از دوستانش را برعهده گرفت. او هر روز به در خانه دوست خود می آمد و از پشت پرده، از همسر او نیازهایشان را می پرسید و سپس آن ها را تهیه می کرد و از پشت پرده وسائل خریداری شده را به همسر دوستش تحویل می داد. در یکی از روزها، وقتی از پشت پرده با همسر دوست خود صحبت می کرد، با خود گفت: این پرده را کنار بزنم و ببینم، این زنی که روزهاست از پشت پرده با او صحبت می کنم، چه قیافه ای دارد. وی بی درنگ پرده را کنار زد و چهره زن را دید. زن فوری فریاد کشید: حیا نمی کنی، دوست تو در جبهه جنگ می کند و به تو اعتماد کرده و خانواده اش را به تو سپرده است، ولی تو بی شرمی را از حدّ گذرانده ای و به زن او نگاه حرام می کنی! ثعلبه با ناراحتی به سرعت از آن جا دور شد. به خانه اش آمد و جریان را به دخترش گفت. دخترش گفت: پدر از من دور شو، آن قدر گناه بزرگی کرده ای که من تحمّل دیدنت را ندارم. بعضی از همسایگان هم با او چنین برخوردی کردند. وقتی پیامبر از جنگ برگشت و با ثعلبه روبه رو شد، فرمود: «از من دور شو؛ می ترسم آتش تو دامن مرا هم بگیرد.»
    ص: 126
    ثعلبه دیگر تاب نیاورد و سر به بیابان گذاشت. در خاک و شن به خود می غلتید، صورت به خاک می سایید و شب و روز گریه می کرد تا خداوند توبه او را بپذیرد.
    روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مسجد بود که آیه 135 آل عمران نازل شد:
    وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ.
    نیکان آنها هستند که هرگاه کار ناشایسته از ایشان سر زند یا ستمی به نفس خویش کنند، خدا را به یاد آرند و از گناه خود به درگاه خدا توبه و استغفار کنند که می دانند جز خدا هیچ کس نمی تواند گناه خلق را بیامرزد و آنها هستند که در کار زشت اصرار نکنند.
    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: برو ثعلبه را پیدا کن و بگو خدا توبه تو را پذیرفته است. امیرالمؤمنین به همراه سلمان حرکت کرد و از مردی در بیابان شنیدند که شخصی هر روز به هنگام غروب زیر فلان درخت خرما گریه و ناله می کند. امیرالمؤمین علیه السلام و سلمان وقتی به نزدیک درخت رسیدند، ثعلبه را دیدند که مشغول گریه است. ایشان به ثعلبه بشارت دادند که خدا توبه او را پذیرفته است و پیامبر از او خواسته است که به مسجد برود. ثعلبه گفت: باید مرا دست بسته مثل یک فرد مجرم به شهر ببرید. بالاخره امیرالمؤمنین او را راضی کرد و با هم به مسجد آمدند. وقتی به مسجد رسیدند که نماز جماعت مغرب شروع شده بود. آنان نیز اقتدا کردند. پیامبر سوره تکاثر را تلاوت کرد. وقتی به آیه 6 رسید، ثعلبه
    ص: 127
    فریادی کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
    (1)
    درصدر اسلام، حریم بین زن و مرد غالبا محترم شمرده می شد؛ به گونه ای که هیچ مرد بیگانه به خود اجازه نمی داد، به یک زن نامحرم نگاه آلوده کند و اگر هم چنین اشتباهی مرتکب می شد، از سوی اطرافیان و اجتماع سرزنش می شد و همه این عمل او را محکوم می کردند. این حرکت، دو پی آمد دارد: یکی این که سبب می شود کسی جرأت ارتکاب محارم را نداشته باشد؛ زیرا اگر مرتکب حرامی شود، در جامعه تنها خواهد ماند. به این معنا که اجتماع نسبت به افراد گناه کار بازخوردی منفی از خود نشان می دهد. این مسأله به گونه ای با مصادیق بحث تولّی و تبرّی مرتبط است. نتیجه دوم آن است که قبح عمل حرام در ذهن افراد دیگر از بین نرود و این سبب ترقی جامعه و حرکت به سوی اجتماعی خالی از فساد و جرم و جنایت می شود.
    در جامعه ما نه تنها نگاه به نامحرم و ارتباط با آن قبح خود را از دست داده است، بلکه از سوی بعضی از گروه ها، این گونه ارتباط ها ترویج می شود. رواج دادن فرهنگ غربی با ایجاد گروه هایی هم چون رپ، رسپ، هوی متال و امثال آن که میتینگ های گوناگونی برقرار می کنند و تشکیلات منسجمی درست کرده اند و می کوشند هر چه بیش تر جوان ها و نوجوان ها را به سوی خود جذب کنند، صورت می پذیرد. اکنون دوستی بین پسر و دختر، رفته رفته به صورت عملی بهنجار در آمده است. در کافی شاپ ها،
    ص: 128

    1- 1. علی دوانی، داستان های ما، تهران، انتشارات ارشاد، 1369، چ 3، ج 1، ص 271.
    ساندویچی ها، سینماها و دیگر محل های عمومی و گردشگاه ها، دیده شدن دختران جوان به همراه پسران جوان، امری عادّی به حساب می آید. وقتی بحث امر به معروف و نهی از منکر به کناری نهاده شود، طبیعی است که این مسائل، روز به روز، شدت بیشتری به خود خواهد گرفت و هر روز نوجوانان بیش تری در دام چنین گروه ها و دوستی هایی می افتند.
    هم چنان که در مباحث گذشته گفته شد، یکی از مهم ترین عوامل خانه گریزی، داشتن دوست پسر از سوی دختران فراری و اغفال شدن به دست آن هاست. آن چه در پایان این موضوع باید مطرح کنیم این است که در هر شهر و شهرستانی که پدیده «داشتن ارتباط با جنس مخالف» امری نا بهنجار تلقی شده، درصد فرار هم کم تر بوده است.
    در شهر... که شهری مذهبی است و هنوز بافت سنّتی خود را حفظ کرده، تعداد دختران فراری بسیار اندک است که سبب آن را می توان نبودن ارتباط میان دختران و پسران دانست. در شهر تهران نیز به دلیل وجود ارتباط آزادانه دو جنس مخالف، بیش ترین آمار فرار دیده می شود و این یکی از آثار شکسته شدنِ قبح دوستی دختر و پسر است. نتیجه آن که اجتماع تأثیر به سزایی در برطرف کردن قبح یک مسئله دارد که می تواند همان بحث ارتباط با جنس مخالف باشد. بنابراین، اثر اجتماع، انکارناپذیر است.





    امضاء


صفحه 15 از 15 نخستنخست ... 51112131415

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi