رويـهـمـرفـتـه از كـتـب مـخـتـلف لغـت چـنـيـن بـه دسـت مـى آيـد كـه ايـن واژه در اصـل بـه مـعـنى انحراف و كجى بوده ، منتها در قرآن و اخبار اسلامى به معنى انحراف از شرك به سوى توحيد و هدايت به كار رفته است .
انـتـخاب اين تعبير ممكن است در اصل به اين دليل باشد كه جامعه هاى بت پرست هر كسى كـه آئيـن آنـهـا را رها مى كرد و به سوى توحيد گام بر مى داشت او را حنيف (منحرف ) مى شـمـردنـد، و تـدريـجـا اين تعبير براى پويندگان راه توحيد به عنوان يك تعبير رائج شناخته شد كه در حقيقت مفهومش انحراف از ضلالت به هدايت بود، و لازمه آن همان توحيد خـالص و اعـتـدال كـامـل و اجـتناب از هر گونه افراط و تفريط است ، ولى نبايد فراموش كرد كه اينها معانى ثانوى اين كلمه است .
جـمـله (و ذلك ديـن القـيـمـة ) اشـاره بـه آن اسـت كـه ايـن اصـول يـعـنـى تـوحـيـد خـالص و نـمـاز (تـوجه به خالق ) و زكات (توجه به خلق ) از اصـول ثـابـت و پـابرجاى همه اديان است ، بلكه مى توان گفت اينها در متن فطرت آدمى قرار دارد.
زيـرا از يـكـسـو سرنوشت انسان بر مساءله توحيد است ، و از سوى ديگر فطرتش او را دعـوت بـه شـكـر مـنـعـم و معرفت و شناخت او مى كند، و از سوى سوم روح اجتماعى و مدنيت انسان او را به سوى كمك به محرومان فرا مى خواند.
بنابراين ريشه اين دستورات به صورت كلى در اعماق همه فطرتها جاى دارد، لذا در متن تعليمات همه انبياى پيشين و پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) قرار گرفته است .