صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 46

موضوع: اشعارنوروزی{سرسبزترين بهار تقديم تو باد آواي خوش هزار تقديم تو باد}

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    اشعارنوروزی{سرسبزترين بهار تقديم تو باد آواي خوش هزار تقديم تو باد}



    مستی و عاشقی و جوانی و یار ما
    نوروز و نوبهار و حمل می‌زند صلا

    هرگز ندیده چشم جهان این چنین بهار
    می‌روید از زمین و ز کهسار کیمیا


    پهلوی هر درخت یکی حور نیکبخت
    دزدیده می‌نماید اگر محرمی لقا

    اشکوفه می‌خورد ز می روح طاس طاس
    بنگر به سوی او که صلا می‌زند ترا


    می خوردنش ندیدی اشکوفه‌اش ببین
    شاباش ای شکوفه و ای باده مرحبا

    سوسن به غنچه گوید: «برجه چه خفته‌ای
    شمعست و شاهدست و شرابست و فتنه‌ها»


    ریحان و لاله‌ها بگرفته پیاله‌ها
    از کیست این عطا؟ ز که باشد جز از خدا

    جز حق همه گدا و حزینند و رو ترش
    عباس دبس در سر و بیرون چو اغنیا


    کَدّ کردن از گدا نبود شرط عاقلی
    یک جرعه می‌ بدیش بدی مست همچو ما

    سنبل به گوش گل پنهان شکر کرد و گفت:
    «هرگز مباد سایه یزدان ز ما جدا


    ما خرقه‌ها همه بفکندیم پارسال
    جان‌ها دریغ نیست چه جای دو سه قبا»

    ای آنک کهنه دادی نک تازه باز گیر
    کوری هر بخیل بداندیش ژاژخا

    هر شه عمامه بخشد وین شاه عقل و سر
    جان‌هاست بی‌شمار مر این شاه را عطا

    ای گلستان خندان رو شکر ابر کن
    ترجیع باز گوید باقیش، صبر کن

    ای صد هزار رحمت نو ز آسمان داد
    هر لحظه بی‌دریغ بران روی خوب باد

    آن رو که روی خوبان پرده و نقاب اوست
    جمله فنا شوند چو آن رو کند گشاد


    زهره چه رو نماید در فر آفتاب
    پشه چه حمله آرد در پیش تندباد

    ای شاد آن بهار که در وی نسیم توست
    وی شاد آن مرید که باشی توش مراد

    از عشق پیش دوست ببستم دمی کمر
    آورد تاج زرین بر فرق من نهاد

    آنکو برهنه گشت و به بحر تو غوطه خورد
    چون پاک دل نباشد و پاکیزه اعتقاد

    آن کز عنایت تو سلاح صلاح یافت
    با این چنین صلاح چه غم دارد از فساد

    هرکس که اعتماد کند بر وفای تو
    پا برنهد به فضل برین بام بی‌عماد


    مغفور ما تقدم و هم ما تأخرست
    ایمن ز انقطاع و ز اعراض و ارتداد

    سرسبز گشت عالم زیرا که میرآب
    آخر زمانیان را آب حیات داد

    بختی که قرن پیشین در خواب جسته‌اند
    آخر زمانیان را کردست افتقاد

    حلوا نه او خورد که بُد انگشت او دراز
    آنکس خورد که باشد مقبول کپقباد


    دریای رحمتش ز پری موج می‌زند
    هر لحظه‌ای بغرد و گوید که: یا عباد

    هم اصل نوبهاری و هم فصل نوبهار
    ترجیع سیومست هلا قصه گوش‌دار


    شب گشته بود و هرکس در خانه می‌دوید
    ناگه نماز شام یکی صبح بردمید

    جانی که جان‌ها همگی سایه‌ای ز اوست
    آن جان بران پرورش جان‌ها رسید

    تا خلق را رهاند زین حبس و تنگنا
    بر رخش زین نهاد و سبک تنگ برکشید

    از بند و دام غم که گرفتست راه خلق
    هردم گشایشیست و گشاینده ناپدید


    بگشای سینه را که صبایی همی رسد
    مرده حیات یابد و زنده شود قدید

    باور نمی‌کنی به سوی باغ رو ببین
    کان خاک جرعه‌ای ز شراب صبا چشید


    گر زانکه بر دل تو جفا قفل کرده‌ست
    نک طبل می‌زنند که آمد ترا کلید

    ور طعنه می‌زنند بر اومید عاشقان
    دریا کجا شود به لب این سگان پلید


    عیدیست صوفیان را وین طبل‌ها گواه
    ور طبل هم نباشد چه کم شود ز عید

    بازار آخر آمد هین چه خریده‌ای
    شاد آنک داد او شَبَه و گوهری خرید


    بشناخت عیب‌های متاع غرور را
    بگزید عشق یار و عجایب دری گزید

    نادر مثلثی که تو داری بخور حلال
    خمخانه ابد خنک آ، کاندرو خزید


    هر لحظه‌ای بهار نو است و عقار نو
    جانش هزار بار چو گل جامه‌ها درید

    من عشق را بدیدم بر کف نهاده جام
    می‌گفت:«عاشقان را از بزم ما سلام»





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    عیــــد شد ساقی بیا در گردش آور جــــام را
    پشت پا زن دور چــــرخ و گــــــردش ایــــام را

    سین ساغر بس بود ای یار ما را روز عید
    گو نباشد هفت‌سین، رندان دردآشام را

    خلق را بر لب حدیث جامــه‌ی نو هست و من
    از شـــراب کهنـــه می‌خــواهم لبالب جـــام را

    هر کسی شکر نهد بر خوان و برخواند دعا
    من زلعل شکـــــرینت طالبـــم دشنــــام را

    هرکسی را هست سیم و دانه‌ی گندم به دست
    مایلم من دانـــــه‌ی خال تــــو سیــــم‌انــــــدام را

    سیر بر خوان است مردم را و من از عمر سیر
    بی‌دلارامی کــــه بـــــرده‌ست از دلــــم آرام را

    پستـــه و بــــادام، نقل روز نـــــوروز است و من
    با لب و چشمت نخواهــــم پسته و بــــــادام را

    عود اندر عید می‌سوزد و من نالان چو عود
    بی‌بتی کـــــز خال هنـــدو، ره زند اسلام را

    یکــدگر را خلق می‌بوسند و من زین غم هلاک
    کــــز چه بوسد دیگری آن شوخ شیرین‌کــام را؟

    سرکه بر دستار خوان خلق و همچون سرکه دوست
    می‌کنـــــــد با مـــــا تـــــرش، رنگیــــن‌رخ گلفـــــام را


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
    خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله‌زار آمد

    ز سوسن بشنو ای ریحان که سوسن صد زبان دارد
    به دشت آب و گل بنگر که پرنقش و نگار آمد


    گل از نسرین همی‌پرسد که چون بودی در این غربت
    همی‌گوید خوشم زیرا خوشی‌ها زان دیار آمد

    سمن با سرو می‌گوید که مستانه همی‌رقصی
    به گوشش سرو می‌گوید که یار بردبار آمد


    بنفشه پیش نیلوفر درآمد که مبارک باد
    که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمد

    همی‌زد چشمک آن نرگس به سوی گل که خندانی
    بدو گفتا که خندانم که یار اندر کنار آمد


    صنوبر گفت راه سخت آسان شد به فضل حق
    که هر برگی به ره بری چو تیغ آبدار آمد

    ز ترکستان آن دنیا بنه ترکان زیبارو
    به هندستان آب و گل به امر شهریار آمد


    ببین کان لک‌لک گویا برآمد بر سر منبر
    که ای یاران آن کاره صلا که وقت کار آمد




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
    وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید

    صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
    فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید

    ز میوه‌های بهشتی چه ذوق دریابد
    هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید

    مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
    به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید

    ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز
    که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید

    چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد
    که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید


    من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت
    که پیر باده فروشش به جرعه‌ای نخرید

    بهار می‌گذرد دادگسترا دریاب
    که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید


    حافظ


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
    خوش و سرسبز شد عالم اوان لاله‌زار آمد

    ز سوسن بشنو ای ریحان که سوسن صد زبان دارد
    به دشت آب و گل بنگر که پرنقش و نگار آمد

    گل از نسرین همی‌پرسد که چون بودی در این غربت
    همی‌گوید خوشم زیرا خوشی‌ها زان دیار آمد

    سمن با سرو می‌گوید که مستانه همی‌رقصی
    به گوشش سرو می‌گوید که یار بردبار آمد

    بنفشه پیش نیلوفر درآمد که مبارک باد
    که زردی رفت و خشکی رفت و عمر پایدار آمد

    همی‌زد چشمک آن نرگس به سوی گل که خندانی
    بدو گفتا که خندانم که یار اندر کنار آمد

    صنوبر گفت راه سخت آسان شد به فضل حق
    که هر برگی به ره بری چو تیغ آبدار آمد


    ز ترکستان آن دنیا بنه ترکان زیبارو
    به هندستان آب و گل به امر شهریار آمد

    ببین کان لک‌لک گویا برآمد بر سر منبر
    که ای یاران آن کاره صلا که وقت کار آمد

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    … نک نوبهار آمد کز او سرسبز گردد عالمی
    چون یار من شیرین دمی چون لعل او حلواگری

    هر دم به من گوید رخش داری چو من زیبارخی
    هر دم بدو گوید دلم داری چو بنده چاکری


    آمد بهار ای دوستان خیزید سوی بوستان
    اما بهار من تویی من ننگرم در دیگری

    اشکوفه‌ها و میوه‌ها دارند غنج و شیوه‌ها
    ما در گلستان رخت روییده چون نیلوفری


    بلبل چو مطرب دف زنی برگ درختان کف زنی
    هر غنچه گوید چون منی باشد خوشی کشی تری

    آمد بهار مهربان سرسبز و خوش دامن کشان
    تا باغ یابد زینتی تا مرغ یابد شهپری…


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را
    از آن پیغمبر خوبان پیام آورد مستان را

    زبان سوسن از ساقی کرامت‌های مستان گفت
    شنید آن سرو از سوسن قیام آورد مستان را


    ز اول باغ در مجلس نثار آورد آنگه نقل
    چو دید از لاله کوهی که جام آورد مستان را

    ز گریه ابر نیسانی دم سرد زمستانی
    چه حیلت کرد کز پرده به دام آورد مستان را


    «سقاهم ربهم» خوردند و نام و ننگ گم کردند
    چو آمد نامه ساقی چه نام آورد مستان را

    درون مجمر دل‌ها سپند و عود می‌سوزد
    که سرمای فراق او زکام آورد مستان را


    درآ در گلشن باقی برآ بر بام کان ساقی
    ز پنهان خانه غیبی پیام آورد مستان را

    چو خوبان حله پوشیدند درآ در باغ و پس بنگر
    که ساقی هر چه درباید تمام آورد مستان را

    که جان‌ها را بهار آورد و ما را روی یار آورد
    ببین کز جمله دولت‌ها کدام آورد مستان را

    ز شمس الدین تبریزی به ناگه ساقی دولت
    به جام خاص سلطانی مدام آورد مستان را

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    بهـــــــار آمد من و هر روز نــــو ‌باغی و نــــو ‌جایی
    به گشتن هر زمان عزمی، به بودن هر زمان رایی

    قدح پـــــــر باده‌ی رنگین بــــــه دست باده پیمایی
    چــو مرغ از گل به گل هر ساعتی دیگر تماشایی


    نگـــاری با من و رویی نـــــه رویی بلکــــــه دیبایی
    ازین خوشی، ازین کشی ازین در کـــــار زیبایی

    خــــردمندی که از رایــــم خبــــــر دارد بـــه ایمایی
    غــــــزلگویی که مـــرغان را به بانگ آرد بـــه آوایی





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    چند گویی کـه چو هنگام بهار آید
    گل بیارید و بادام بـه بار آید


    روی بستان را چون چهره ي دلبندان
    از شکوفه رخ و از سبزه عذار آید

    اینچنین بیهوده اي نیز مگو با من
    کـه مرا از سخن بیهوده عار آید


    شصت بار آمد نوروز مرا مهمان
    جز همان نیست اگر ششصد بار آید

    هر کـه را شست ظالم فلک آرایش
    باغ آراسته وی را بـه چه کار آید ؟


    سوی من خواب و خیال اسـت جمال او
    گر بـه چشم تو همی نقش و نگار آید

    ” ناصرخسرو “





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    ســـوار خواهـــد آمد، ســــــــراي رُفت‌و‌رو کن
    کلوچــــه بــــر سبدنه، شـــراب درسبـــو کن

    زشست‌و شـــوي باران، صفــاي گل فـــزون‌تر
    کنار چشمه بنشين، نشاط شست‌و شو کن


    جليقـــــه‌ي زري را زجامــــــه‌دان بــــــــرآور
    گَرَش رسيده زخمي، به‌چيرگي رفو کن


    ز پول زر، به گردن ببند طوقي؛ اما
    به سيم تو نيرزد، قياس با گلوکن


    به هفت رنگ شايان، يکي پري بياراي
    ز چارقـــد، نمايان دو زلف از دو ســـو کن


    ز گوشه‌ي خموشي، سه‌تار کهنه برکش
    ســـرودي از جواني بـــه پرده جستجو کن


    چـــه بود آن ترانــــه؟ بلي، بـــــــه يادم آمد:
    تـــــرانه‌ي «زدستم گلي بگيـــــــر و بو کن...»


    سکوت سهمگيــــــن را ازين ســـــــرا بتـــــاران
    بخــــوان، برقص، آري، بخنـــــد و هاي و هو کن


    ســـــوار چون درآيــــــد در آستــــــــان خانــــــــه
    گلــــــــي بچيــن و، با دل، نثــــــــــــار پاي او کن

    ســـــــوار در ســــــرايت، شبي بــــــــه روز آرد
    دهــــــد به هرچه فرمان، سر از ادب فروکن!


    سحر که حکم قاضي رود به سنگسارت،
    نماز عاشقي را با خون دل وضو کن...



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi