سینه تاریخ، امین شبنمهای توست که به پای ترویج دین محمّد،
از همه آنها گذشتی و پیشکش آیین اسلام نمودی،
که شاید اگر ثروت فراوان تو و مهر و مرهمهای بیبدیل تو نبود،
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم
در تبلیغ رسالتش رفیق توفیق نمیشد.
قارونهای عرب، خواستار تو بودند، امّا تو خواستار امانت
و حیای محمّد صلی الله علیه وآله وسلم شدی؛
چه سرزنشها که گل نازکِ خیال تو از این پیوند مقدس،
شنید که میگفتند: چرا ثروتمندترین زن جهان عرب باشی
و با یتیم عبداللّه، عقد یگانگی ببندی؟
امّا تو، نه تنها چروک غم، پای جرأتت را نبست،
که در اوّلین حماسه، تمامِ غلامان خویش را به او بخشیدی
و تمام ثروت خود را در راه او جاودانه کردی.
چه مصیبت جانکاه و جراحت داغی است،
زخم وفات تو. برای روح نازک محمّد صلی الله علیه وآله وسلم !
حق بود اگر هیچ یک از همسران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
به جلالت شأن تو نرسند و مهر و محبت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم
نسبت به هیچ کدامشان به اندازه تو، بیاندازه نباشد که عایشه، روزی گفت:
«چرا این همه از خدیجه میگویی، «در حالی که او پیرزنی بیش نبود؟!»
و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
«خاموش عایشه! دیگر هیچگاه درباره آن بانوی بزرگ چنین روا مدار
که در زمانی که همه مرا تکذیب کردند، خدیجه مرا تصدیق کرد
و در آن هنگام که هیچ کس به رسالتم ایمان نمیآورد،
خدیجه نخستین زن مؤمن اسلام شد
و تمام ثروتش را در کف آئینم نهاد.»