صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 37

موضوع: ویژه نامه وفات جانسوز ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    سینه تاریخ، امین شبنم‏های توست که به پای ترویج دین محمّد،
    از همه آنها گذشتی و پیش‏کش آیین اسلام نمودی،
    که شاید اگر ثروت فراوان تو و مهر و مرهم‏های بی‏بدیل تو نبود،

    رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله ‏وسلم
    در تبلیغ رسالتش رفیق توفیق نمی‏شد.

    قارون‏های عرب، خواستار تو بودند، امّا تو خواستار امانت
    و حیای محمّد صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله‏ وسلم شدی؛

    چه سرزنش‏ها که گل نازکِ خیال تو از این پیوند مقدس،
    شنید که می‏گفتند: چرا ثروتمندترین زن جهان عرب باشی
    و با یتیم عبداللّه‏، عقد یگانگی ببندی؟

    امّا تو، نه ‏تنها چروک غم، پای جرأتت را نبست،
    که در اوّلین حماسه، تمامِ غلامان خویش را به او بخشیدی
    و تمام ثروت خود را در راه او جاودانه کردی.

    چه مصیبت جانکاه و جراحت داغی است،
    زخم وفات تو. برای روح نازک محمّد صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله ‏وسلم !

    حق بود اگر هیچ یک از همسران پیامبر صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله‏ وسلم
    به جلالت شأن تو نرسند و مهر و محبت رسول خدا صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله ‏وسلم
    نسبت به هیچ کدامشان به اندازه تو، بی‏اندازه نباشد که عایشه، روزی گفت:
    «چرا این همه از خدیجه می‏گویی، «در حالی که او پیرزنی بیش نبود؟!»

    و پیامبر صلی ‏الله ‏علیه‏ و‏آله ‏وسلم فرمود:
    «خاموش عایشه! دیگر هیچ‏گاه درباره آن بانوی بزرگ چنین روا مدار
    که در زمانی که همه مرا تکذیب کردند، خدیجه مرا تصدیق کرد

    و در آن هنگام که هیچ کس به رسالتم ایمان نمی‏آورد،
    خدیجه نخستین زن مؤمن اسلام شد
    و تمام ثروتش را در کف آئینم نهاد.»





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    امشب زمین و آسمان را غم گرفته
    مهدی برای مادرش ماتم گرفته

    ای آسمان خون گریه کن در ماتم او
    زیرا که امشب گریه کرده همدم او


    امشب شب هجران دو دلداده باشد
    شام وداع همسری آزاده باشد

    گرد یتیمی بر رخ زهرا نشیند
    از بعد مادر رنگ شادی را نبیند

    آئینه عشق و وفا و مهر بشکست
    امشب علی گویا که مادر داده از دست

    امشب خدیجه می رود از خانه وحی
    تاریک شد در ماتمش کاشانه وحی

    چشم از خدیجه بر نمی دارد پیمبر
    خون جگر از دیده می بارد پیمبر

    یارب خدیجه عاشق و همراز من بود
    در راه قرآن چون علی جانباز من بود

    ای در غریبی آشنایم ای خدیجه
    ای جان نثار باوفایم ای خدیجه

    در موج طوفانها فداکاری نمودی
    با مال و جان خود مرا یاری نمودی

    در راه من زخم زبانها را شنیدی
    هر درد و محنت را به جان و دل خریدی

    ای هر نگاهت در خزان غم بهاران
    در حفظ تنهائی او دلهای ما را

    لرزانده اشک دخترت عرش خدا را
    سوزانده تنهائی او دلهای ما را



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    کوچه‏ های شهر را غمی سنگین فرا گرفته است.
    فضای مکه گویی آکنده از اندوه است!

    کعبه نیز چند روزی است بر فرشته‏ای لبخند نمی‏زند
    و مگر می‏توان چهره نورانی رسول‏ خدا صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله را
    گرفته و اندوهناک دید و بی‏ تفاوت بود؟!


    وقتی شب پیش، یکی از اصحاب در کنار زمزم،
    آهسته در گوش دیگری گفت:
    «خدیجه همسررسول‏خدا صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله سخت بیمار است»،
    زمزم گویی دیگر نمی‏ جوشید،اشک می ‏افشاند!

    حتی سنگریزه ‏های حرم نیز دریافته‏ اند
    دل رسول‏ خداصلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله از چه لبریز غم است.

    این رسول‏ خداست که از خان هبیرون می‏آید؛ چقدر شکسته شده!
    آه، این قطرات اشک است که از چشمان آسمانی‏اش می‏ریزد؛ چه شده؟
    خدای من، چه بر زبان زمزمه می‏کند؛

    «انّالِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ»



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    مادر معمای آفرینش



    مگر می شود آسمان دل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
    نگیرد و سیل اشکش به راه نیفتد؟!


    او تنها یک همسر برای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نبود،
    که هم سرِّش بود، انیس و قرین غربت هایش بود. در عطش دعوت های نبوی
    صلی الله علیه و آله وسلم ، چشمه های معنوی و مادی خود را به روی
    پیام های تشنه و آسمانی محمد صلی الله علیه و آله وسلم گشود.


    خدیجه علیهاالسلام با سلاح صبر و سپر امیدش به آینده روشن اسلام،
    به مصاف زنان مکّه می رفت و آنها را از کویر سوزان دل و فقر
    معنوی سرزمین جانشان باخبر می کرد؛

    همان زنانی که در کوچه های شهر مادیّت، با خارهای سرزنش، پای
    دل خدیجه را بارها و بارها زخمی کردند.

    آن ها که با تیر ملامت و گوشه کنایه هایشان، گوشه های دل
    او را مجروح کردند؛ خدیجه مال دار کجا،
    و محمد صلی الله علیه و آله وسلم فقیر کجا؟!


    مگر می شود آسمان دل محمد امین صلی الله علیه و آله وسلم
    نگیرد و سیل اشکش به راه نیفتد؟


    او خدیجه اش را از دست داد که غم رفتنش، رفت و آمد
    پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به میان مردم را کم رنگ کرده بود؛

    تا جائی که آن سال، سال بی قراری و حزن رسول
    خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، (عالم الحزن) نام گرفت.


    خدیجه علیهاالسلام تنها همسر پیامبر نبود؛
    که مادر فاطمه علیهاالسلام ـ معمای خلقت افلاک ـ بود؛

    کسی که بزرگ ترین هدیه و گوهر این جهانی و آن جهانی
    را برای رونق بازار روشن گری، دریافت کرد



    مگر می شود آسمان دل خاتم الانبیاء نگیرد؟!
    مگر می شود سیل اشک پیامبر، از گوشه های چشمان نازنینش به راه نیفتد؟

    محمدحسین قدیری





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    دلدار رسول

    کوچه پس کوچه های دلگیر مدینه را با پای دل می پویی.
    خاطرت، با مهر بزرگ بانویی آمیخته است؛ «خدیجه».


    با پای شوق، در کوچه های تاریخ قدم می زنی
    و نشان از دوستان دیرین خدیجه می گیری؛

    تو را به منزل پیرزنی به نام «اسماء بنت یزید» دعوت می کنند.
    دق الباب می کنی و پای سفره خاطرات پیرزن نورانی می نشینی
    و می پرسی و می شنوی و چه خاطرات تلخ و شیرینی...!

    می پرسی پیامبر، چقدر به خدیجه علاقه مند بود؟
    پیرزن سکوت می کند و به دوردست خیره می شود؛

    انگار نسیم خاطره ای پرده های دلش را می لرزاند
    و گوشه چشمانش را نمناک می کند.


    آهسته لب می گشاید: «روزهای آخر عمر خدیجه، خدمت او رفتم؛
    دیدم سخت محزون است و اشک می ریزد.

    به او گفتم: خدیجه! چرا گریانی در حالی که از بهترین یاران
    رسول خدا بودی و هر چه داشتی در راه دین خدا نثار کردی؟

    خدیجه پاسخ داد: به حال خود نمی گریم!
    به حال دخترم فاطمه می گریم که پس از من چه می کند.

    خصوصا در شب زفافش که باید مادر یار و یاورش
    باشد، مرا در کنار ندارد...

    من گفتم: غمگین مباش! من در پیش خداوند با تو عهد می بندم
    که اگر زنده بودم، در شب زفاف و عروسی فاطمه، وظیفه مادری
    را به جای تو در حقش به انجام برسانم؛ خاطر خدیجه آرام گرفت...

    سال ها بعد، در شب ازدواج فاطمه پس از اطعام و جشن
    پیامبر همه زنان مهاجر و انصار را فرمود تا به خانه هایشان بروند.


    آن گاه تا نگاهش به من افتاد، پرسید: مگر نشنیدی گفته ام را؟
    عرض کردم: چرا یا رسول اللّه ، اما من با خدیجه عهد بستم
    این شب را برای یاری و همراهی در کنار فاطمه بمانم
    و ماجرایم با خدیجه را با او در میان گذاشتم.

    با شنیدن نام خدیجه، اشک در چشمان پیامبر حلقه زد
    و حضرت شروع به گریستن کرد.


    به من فرمود: «تو را به خدا قسم، آیا تو به خاطر عهدی که
    با «خدیجه» داشتی، اینجا ماندی؟ عرض کردم: آری یا رسول اللّه .

    پیامبر در حق من دعا فرمود و شادمان شد و این گوشه ای
    از عشق پیامبر به خدیجه بود...».

    و تو در تمام زمان بازگشت از این سفر به اعماق تاریخ
    غرق در عظمت و شکوه زنی می مانی که اشرف
    مخلوقات عالم را این چنین دلبسته خود کرد.

    روح اللّه حبیبیان




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    کوچه‏ های شهر را غمی سنگین فرا گرفته است.
    فضای مکه گویی آکنده از اندوه است!

    کعبه نیز چند روزی است بر فرشته‏ای لبخند نمی‏زند
    و مگر می‏توان چهره نورانی رسول‏ خدا صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله را
    گرفته و اندوهناک دید و بی‏ تفاوت بود؟!


    وقتی شب پیش، یکی از اصحاب در کنار زمزم،
    آهسته در گوش دیگری گفت:
    «خدیجه همسررسول‏خدا صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله سخت بیمار است»،
    زمزم گویی دیگر نمی‏ جوشید،اشک می ‏افشاند!

    حتی سنگریزه ‏های حرم نیز دریافته‏ اند
    دل رسول‏ خداصلی‏ الله‏ علیه‏ و ‏آله از چه لبریز غم است.

    این رسول‏ خداست که از خان هبیرون می‏آید؛ چقدر شکسته شده!
    آه، این قطرات اشک است که از چشمان آسمانی‏اش می‏ریزد؛ چه شده؟
    خدای من، چه بر زبان زمزمه می‏کند؛

    «انّالِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ»




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    مادر معمای آفرینش



    مگر می شود آسمان دل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
    نگیرد و سیل اشکش به راه نیفتد؟!


    او تنها یک همسر برای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نبود،
    که هم سرِّش بود، انیس و قرین غربت هایش بود. در عطش دعوت های نبوی
    صلی الله علیه و آله وسلم ، چشمه های معنوی و مادی خود را به روی
    پیام های تشنه و آسمانی محمد صلی الله علیه و آله وسلم گشود.


    خدیجه علیهاالسلام با سلاح صبر و سپر امیدش به آینده روشن اسلام،
    به مصاف زنان مکّه می رفت و آنها را از کویر سوزان دل و فقر
    معنوی سرزمین جانشان باخبر می کرد؛

    همان زنانی که در کوچه های شهر مادیّت، با خارهای سرزنش، پای
    دل خدیجه را بارها و بارها زخمی کردند.

    آن ها که با تیر ملامت و گوشه کنایه هایشان، گوشه های دل
    او را مجروح کردند؛ خدیجه مال دار کجا،
    و محمد صلی الله علیه و آله وسلم فقیر کجا؟!


    مگر می شود آسمان دل محمد امین صلی الله علیه و آله وسلم
    نگیرد و سیل اشکش به راه نیفتد؟


    او خدیجه اش را از دست داد که غم رفتنش، رفت و آمد
    پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به میان مردم را کم رنگ کرده بود؛

    تا جائی که آن سال، سال بی قراری و حزن رسول
    خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، (عالم الحزن) نام گرفت.


    خدیجه علیهاالسلام تنها همسر پیامبر نبود؛
    که مادر فاطمه علیهاالسلام ـ معمای خلقت افلاک ـ بود؛

    کسی که بزرگ ترین هدیه و گوهر این جهانی و آن جهانی
    را برای رونق بازار روشن گری، دریافت کرد



    مگر می شود آسمان دل خاتم الانبیاء نگیرد؟!
    مگر می شود سیل اشک پیامبر، از گوشه های چشمان نازنینش به راه نیفتد؟

    محمدحسین قدیری





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    دلدار رسول

    کوچه پس کوچه های دلگیر مدینه را با پای دل می پویی.
    خاطرت، با مهر بزرگ بانویی آمیخته است؛ «خدیجه».


    با پای شوق، در کوچه های تاریخ قدم می زنی
    و نشان از دوستان دیرین خدیجه می گیری؛

    تو را به منزل پیرزنی به نام «اسماء بنت یزید» دعوت می کنند.
    دق الباب می کنی و پای سفره خاطرات پیرزن نورانی می نشینی
    و می پرسی و می شنوی و چه خاطرات تلخ و شیرینی...!

    می پرسی پیامبر، چقدر به خدیجه علاقه مند بود؟
    پیرزن سکوت می کند و به دوردست خیره می شود؛

    انگار نسیم خاطره ای پرده های دلش را می لرزاند
    و گوشه چشمانش را نمناک می کند.


    آهسته لب می گشاید: «روزهای آخر عمر خدیجه، خدمت او رفتم؛
    دیدم سخت محزون است و اشک می ریزد.

    به او گفتم: خدیجه! چرا گریانی در حالی که از بهترین یاران
    رسول خدا بودی و هر چه داشتی در راه دین خدا نثار کردی؟

    خدیجه پاسخ داد: به حال خود نمی گریم!
    به حال دخترم فاطمه می گریم که پس از من چه می کند.

    خصوصا در شب زفافش که باید مادر یار و یاورش
    باشد، مرا در کنار ندارد...

    من گفتم: غمگین مباش! من در پیش خداوند با تو عهد می بندم
    که اگر زنده بودم، در شب زفاف و عروسی فاطمه، وظیفه مادری
    را به جای تو در حقش به انجام برسانم؛ خاطر خدیجه آرام گرفت...

    سال ها بعد، در شب ازدواج فاطمه پس از اطعام و جشن
    پیامبر همه زنان مهاجر و انصار را فرمود تا به خانه هایشان بروند.


    آن گاه تا نگاهش به من افتاد، پرسید: مگر نشنیدی گفته ام را؟
    عرض کردم: چرا یا رسول اللّه ، اما من با خدیجه عهد بستم
    این شب را برای یاری و همراهی در کنار فاطمه بمانم
    و ماجرایم با خدیجه را با او در میان گذاشتم.

    با شنیدن نام خدیجه، اشک در چشمان پیامبر حلقه زد
    و حضرت شروع به گریستن کرد.


    به من فرمود: «تو را به خدا قسم، آیا تو به خاطر عهدی که
    با «خدیجه» داشتی، اینجا ماندی؟ عرض کردم: آری یا رسول اللّه .

    پیامبر در حق من دعا فرمود و شادمان شد و این گوشه ای
    از عشق پیامبر به خدیجه بود...».

    و تو در تمام زمان بازگشت از این سفر به اعماق تاریخ
    غرق در عظمت و شکوه زنی می مانی که اشرف
    مخلوقات عالم را این چنین دلبسته خود کرد.

    روح اللّه حبیبیان




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    وقتی که خاطرات شیرین تو را ورق می‏زنم،
    تو را سرشار از عشق به رسول خدا۰ص) می‏بینیم.

    از آن ثانیه که میهمان لحظه‏ های عشق عمیق تو
    به محمّد صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله‏ وسلم شدم،
    خودم را برای همیشه به پنجره محبت تو گره زدم.

    خوش آن ساعتی که در من طلوع کردی
    و مرا شیفته شخصیت گلبرگ‏های روح خویش ساختی
    و من اسیر و مبهوت آبی بلند تو شدم!

    این امانت و درستی محمّد امین صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله‏ وسلم
    بود
    که زبانزد خاص و عام شد و تو را نیز دامن‏گیر کرد
    تا از این مهر لا یزال، تمام نجابت خویش را به پایش بریزی
    و همدم پاکی و شرافت آن مرد آسمانی شوی.

    غنچه محبوب الهی، حق پاکدامنی تو بود،
    ای بانوی آفتاب!
    سینه تاریخ، امین شبنم‏های توست
    که به پای ترویج دین محمّد، از همه آنها گذشتی
    و پیش‏کش آیین اسلام نمودی،
    که شاید اگر ثروت فراوان تو
    و مهر و مرهم‏ های بی ‏بدیل تو نبود،
    رسول خدا
    صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله‏ وسلم
    در تبلیغ رسالتش رفیق توفیق نمی‏شد.

    قارون‏های عرب، خواستار تو بودند،

    امّا تو خواستار امانت و حیای
    محمّد
    صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله‏ وسلم شدی؛
    چه سرزنش‏ها که گل نازکِ خیال تو
    از این پیوند مقدس، شنید که می‏گفتند:

    چرا ثروتمندترین زن جهان عرب باشی
    و با یتیم عبداللّه‏، عقد یگانگی ببندی؟

    امّا تو، نه تنها چروک غم، پای جرأتت را نبست،
    که در اوّلین حماسه، تمامِ غلامان خویش را به او بخشیدی
    و تمام ثروت خود را در راه او جاودانه کردی.

    چه مصیبت جانکاه و جراحت داغی است، زخم وفات تو.
    برای روح نازک محمّد
    صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله‏ وسلم !

    حق بود اگر هیچ یک از همسران پیامبر
    صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله‏ وسلم به جلالت شأن تو نرسند
    و مهر و محبت رسول خدا
    صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله‏ وسلم
    نسبت به هیچ کدامشان به اندازه تو، بی‏اندازه نباشد

    سید عبدالحمید کریمی





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض








    خدیجه علیهاالسلام ،

    تجسم حقیقت و نماد مسلمان کامل،

    و تسلیم محض خدا ورسولش بود.

    وی که به تمام صفات والای انسانی آراسته بود،

    از هیچ اقدامی در یاری رسول خدا کوتاهی نمی کرد و در این راه،

    نه تنها اموال،

    بلکه همه هستی خویش را در طبق اخلاص گذاشت.

    وی باسلاح ایمان به حقیقت اسلام و تقوای الهی،

    در برابر تندباد حوادث و سختی ها،

    نستوه و پایدار ایستاد و ذره ای از اخلاص و ایمانش کم نشد.

    سزاوار است امروز که روز وفات آن حضرت است،

    اعمال و رفتار الهی اش را سرلوحه کارهای خود قرار دهیم

    و از زندگی سراسر پربار ایشان،

    درس جاودانگی بیاموزیم.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi