صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 37 , از مجموع 37

موضوع: ویژه نامه وفات جانسوز ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    خدایا! به فاطمه صبر بده!
    پیامبر،اندوهگین و افسرده،
    اما لبریز از رضا و صبر، به خانه می‏آمد.

    چشم‏های مبارکش هنوز نمناک از اشک بود
    و دلش سوگوار فراق خدیجه؛ اما اکنون
    به غم دیگری می‏اندیشید؛ غم تسلای دختر یتیم خدیجه.

    آیا قلب کوچک فاطمه، تاب فراق مادر را دارد؟
    در را که گشود، نگاه نگران و به در دوخته فاطمه بود که انتظارش را می‏کشید؟

    فاطمه با دیدن پدر به سوی او دوید و خود را به اوچسباند:
    مادرم کجاست؟ پدر! مادرم خدیجه کجاست؟
    و این تنها سؤالی بود که مدام از زبان کودکانه دختر،
    وجود رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله را آکنده ازاندوه می‏کرد.

    لحظاتی نگذشت که جبرئیل نازل شد و عرضه داشت:
    «ای رسول خدا! پروردگارت می‏فرماید سلام مرا به فاطمه برسان و بگو:
    مادرت در خانه ‏ای بهشتی است که بند بند آن از طلا
    و ستون‏هایش از یاقوت سرخ است و در کنارآسیه (همسر فرعون)
    و مریم دختر عمران به سر می‏برد».

    روح الله حبیبیان









    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************






  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #32

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    بعد از تو...


    بعد از تو، ستاره های خانه پیامبر کم سو شدند.
    آینه ها در غبار، به فراموشی رسیدند و مهربانی اشک شد.

    عطر خوش بودنت، هنوز از دیوارهای خانه برمی خیزد
    و مهربانی ات هنوز در آینه لبخند می زند.


    هر طرف خانه که قدم می گذارد، چهره آشنای تو پدیدار می شود.
    هر صبح، در این خانه، آفتاب با مهربانی های تو طلوع کرده
    و عشق، با عطر نفس های تو جوانه زده بود.

    حالا خزان در آستانه در ایستاده است تا غربت،
    اتاق های پر از مهربانی تو را محاصره کند.

    بی شک، بعد از تو غریب ترین مرد قریش، محمد صلی الله علیه و آله خواهد بود.
    تو آمدی تا هم قدم و هم شانه شوی برای آخرین و والاترین پیامبران.

    آمدی تا ستاره ها، لبخندهایت را رصد کنند
    و کوچه ها، عطر قدم هایت را نفس بکشند.

    بعد از رفتن تو، دوباره گرد یتیمی، چهره معصومانه
    محمد صلی الله علیه و آله را می پوشاند و غربت و تنهایی،
    بی درنگ او را در آغوش می کشد.

    این روزها، روزهای دیرگذرند؛
    روزهایی که تلخ می گذرند.
    دیگر هیچ آوازی دل غمگین او را شاد نخواهد کرد.

    می ترسم که تکان شانه هایش، شانه های اندوهگین خاک را بلرزاند.
    بعد از تو، تحمل این روزهای دلتنگی و غربت در بین این
    همه دشمن آشنا، سخت تر از پیش خواهد شد.

    بعد از تو، باران ها، بوی چشم های پیامبر را خواهند داد.
    بعد از تو، حتی پرنده ها سر پرواز نداشتند؛
    چه برسد به این درخت هایی که سال هاست هم بستر پاییزهای رنگارنگ شده اند.


    آفتاب، بعد از تو داغ تر از پیش خواهد تابید و عطش تکثیر خواهد شد.
    بی شک، بعد از تو تشنگی سال های نیامده فراوان است.
    بی شک بعد از تو، تنهایی پشت پلک های قریش جریان خواهد یافت.

    بگذار تا همه ترانه های عاشقانه، به بدرقه تو بیاید.
    بعد از تو عشق تنهاست؛ همچون پرنده ای که بی دانه،
    پشت برف ها مانده است.


    بگذار تا حنجره هامان بغض هایشان را برای تو
    آواز کنند و آوازهای عاشقانه ما، از دوری ات اشک شوند!







    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض










    خدایا! به فاطمه صبر بده!



    پیامبر،اندوهگین و افسرده،
    اما لبریز از رضا و صبر، به خانه می‏آمد.

    چشم‏های مبارکش هنوز نمناک از اشک بود
    و دلش سوگوار فراق خدیجه؛ اما اکنون
    به غم دیگری می‏اندیشید؛ غم تسلای دختر یتیم خدیجه.

    آیا قلب کوچک فاطمه، تاب فراق مادر را دارد؟
    در را که گشود، نگاه نگران و به در دوخته فاطمه بود که انتظارش را می‏کشید؟

    فاطمه با دیدن پدر به سوی او دوید و خود را به اوچسباند:
    مادرم کجاست؟ پدر! مادرم خدیجه کجاست؟
    و این تنها سؤالی بود که مدام از زبان کودکانه دختر،
    وجود رسول خدا صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله را آکنده ازاندوه می‏کرد.

    لحظاتی نگذشت که جبرئیل نازل شد و عرضه داشت:
    «ای رسول خدا! پروردگارت می‏فرماید سلام مرا به فاطمه برسان و بگو:
    مادرت در خانه ‏ای بهشتی است که بند بند آن از طلا
    و ستون‏هایش از یاقوت سرخ است و در کنارآسیه (همسر فرعون)
    و مریم دختر عمران به سر می‏برد».

    روح الله حبیبیان




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #34

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    مادر معمای آفرینش

    مگر می شود آسمان دل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم
    نگیرد و سیل اشکش به راه نیفتد؟!


    او تنها یک همسر برای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نبود،
    که هم سرِّش بود، انیس و قرین غربت هایش بود. در عطش دعوت های نبوی
    صلی الله علیه و آله وسلم
    ، چشمه های معنوی و مادی خود را به روی
    پ
    یام های تشنه و آسمانی محمد صلی الله علیه و آله وسلم گشود.

    خدیجه علیهاالسلام با سلاح صبر و سپر امیدش به آینده روشن اسلام،
    به مصاف زنان مکّه می رفت و آنها را از کویر سوزان دل و فقر
    معنوی سرزمین جانشان باخبر می کرد؛

    همان زنانی که در کوچه های شهر مادیّت، با خارهای سرزنش، پای
    دل خدیجه را بارها و بارها زخمی کردند.

    آن ها که با تیر ملامت و گوشه کنایه هایشان، گوشه های دل
    او را مجروح کردند؛
    خدیجه مال دار کجا، و محمد صلی الله علیه و آله وسلم فقیر کجا؟!


    مگر می شود آسمان دل محمد امین صلی الله علیه و آله وسلم
    نگیرد و سیل اشکش به راه نیفتد؟


    او خدیجه اش را از دست داد که غم رفتنش، رفت و آمد
    پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به میان مردم را کم رنگ کرده بود؛

    تا جائی که آن سال، سال بی قراری و حزن رسول
    خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، (عالم الحزن) نام گرفت.


    خدیجه علیهاالسلام تنها همسر پیامبر نبود؛
    که مادر فاطمه علیهاالسلام ـ معمای خلقت افلاک ـ بود؛

    کسی که بزرگ ترین هدیه و گوهر این جهانی و آن جهانی
    را برای رونق بازار روشن گری، دریافت کرد



    مگر می شود آسمان دل خاتم الانبیاء نگیرد؟!
    مگر می شود سیل اشک پیامبر، از گوشه های چشمان نازنینش به راه نیفتد؟

    محمدحسین قدیری



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #35

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    امشب زمین و آسمان را غم گرفته
    مهدی برای مادرش ماتم گرفته

    ای آسمان خون گریه کن در ماتم او
    زیرا که امشب گریه کرده همدم او


    امشب شب هجران دو دلداده باشد
    شام وداع همسری آزاده باشد

    گرد یتیمی بر رخ زهرا نشیند
    از بعد مادر رنگ شادی را نبیند

    آئینه عشق و وفا و مهر بشکست
    امشب علی گویا که مادر داده از دست

    امشب خدیجه می رود از خانه وحی
    تاریک شد در ماتمش کاشانه وحی

    چشم از خدیجه بر نمی دارد پیمبر
    خون جگر از دیده می بارد پیمبر

    یارب خدیجه عاشق و همراز من بود
    در راه قرآن چون علی جانباز من بود

    ای در غریبی آشنایم ای خدیجه
    ای جان نثار باوفایم ای خدیجه

    در موج طوفانها فداکاری نمودی
    با مال و جان خود مرا یاری نمودی

    در راه من زخم زبانها را شنیدی
    هر درد و محنت را به جان و دل خریدی

    ای هر نگاهت در خزان غم بهاران
    در حفظ تنهائی او دلهای ما را

    لرزانده اشک دخترت عرش خدا را
    سوزانده تنهائی او دلهای ما را





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #36

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    امشب زمین و آسمان را غم گرفته
    مهدی برای مادرش ماتم گرفته

    ای آسمان خون گریه کن در ماتم او
    زیرا که امشب گریه کرده همدم او


    امشب شب هجران دو دلداده باشد
    شام وداع همسری آزاده باشد

    گرد یتیمی بر رخ زهرا نشیند
    از بعد مادر رنگ شادی را نبیند

    آئینه عشق و وفا و مهر بشکست
    امشب علی گویا که مادر داده از دست

    امشب خدیجه می رود از خانه وحی
    تاریک شد در ماتمش کاشانه وحی

    چشم از خدیجه بر نمی دارد پیمبر
    خون جگر از دیده می بارد پیمبر

    یارب خدیجه عاشق و همراز من بود
    در راه قرآن چون علی جانباز من بود

    ای در غریبی آشنایم ای خدیجه
    ای جان نثار باوفایم ای خدیجه

    در موج طوفانها فداکاری نمودی
    با مال و جان خود مرا یاری نمودی

    در راه من زخم زبانها را شنیدی
    هر درد و محنت را به جان و دل خریدی

    ای هر نگاهت در خزان غم بهاران
    در حفظ تنهائی او دلهای ما را

    لرزانده اشک دخترت عرش خدا را
    سوزانده تنهائی او دلهای ما را





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #37

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,219
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,449
    مورد تشکر
    204,181 در 63,569
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    چگونه از تو دل ببرد کسی که دل از او بردی؟!
    وقتی که تنها بود، یاری‏اش کردی؛ وقت غم‏ها، بهترین غمخوار او بودی؛

    بار مشکلات را مردانه به شانه گرفتی و پا به پای او راه آمدی.
    چرا نگرید، مردی که حامی خویش را از دست داده؛
    مردی که مرگ، سرمایه‏ اش را غارت کرده؛

    مردی که خدیجه، همه چیزش بود؟!
    این روزهای خاکستری، روزهای تلخ محمد صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله است.
    غمی به سنگینی کوه، روی دلش نشسته و راه نفس کشیدنش را بسته است.

    روح محمد صلی ‏الله‏ علی ‏و‏آله در فراق خدیجه علیهاالسلام می‏سوزد و جسمش آب می‏شود.
    او به روزهای بی‏ خدیجه علیهاالسلام می ‏اندیشد و آه می‏کشد؛


    به روزهای خاکستری پس از او فکر می‏کند و اشک می‏ریزد.

    «غم فراق تو در باورم نمی‏گنجد».




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi