صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 58

موضوع: ظهور ولایت در صحنه غدیر

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    خطر واقعی

    بعد از اخبار از یاس و ناامیدی همه کافران، اشارت داد که با توجه به حادثه پیش آمده، کاری از آنان ساخته نیست. پس ترسیدن از مکر و حیله آنها بی جهت است: (فلا تخشونهم). در مقابل، یاد آوری کرده که ترسیدن از ذات اقدس الهی امری معقول و موجه، بلکه لازم و ضروری است؛ زیرا زمینه این ترس، وجود دارد. از این رو فرمود: (واخشون)
    همانگونه که ترس از خدا همیشه واجب است و اختصاص به زمان خاصی ندارد ولی در اینجا بعد از اشاره به نامعقول بودن ترس از کفار و نهی از آن فرمود: از من بترسید. این گونه سخن گفتن - که اصطلاحا نوعی اضراب است - نشان می دهد خشیتی که در ایجا بدان امر شده، خشیتی ویژه و مخصوص است.
    سر معقول بودن این خشیت ویژه، آن است که اگرچه بر اثر آن رخ داد بزرگ در آن روز تاریخی، برای مومنان آرامش پدید آمده و موجبات یاس و ناامیدی کفار فراهم شده است، لیکن سنت خدا اینست که فیض رسانی خود را تا زمانی ادامه دهد که مردم قابلیت و خودشان را حفظ کنند: ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها علی قوم حتی یغیرا ما بانفسهم(42) از این رو در برابر کفران نعمت تهدید کرده است:
    و من بیدل نعمه الله من بعد ما جاءته فان الله شدید العقاب(43) و برای تاکید بیشتر به صورت مثل فرمود: قومی به سبب کفران نعمت به ضد همان مبتلا شدند: و ضرب الله مثلا قریه کانت ءامنه مطمئنه یاتیها رزقها رغدا من کل مکان فکرت بانهم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون(44) در حالی ابراهیم علیه السلام به موجب شکر نعمت الهی به خیر دنیا و آخرت نایل آمد: شاکرا لا نعمه اجتبا وهده الی صراط مستقیم وءاتیناه فی الدنیا حسنه و انه فی الاخره لمن الصالحین(45)
    بدین جهت باید از گرفتار شدن در دام کفران نعمت، نگران بود؛ چون در صورت کفران نعمت، دشمن طمع کرده، بر می گردد و به فکر برانداختن اسلام و نظام اسلامی می افتد، هرچند خدای سبحان، پاسداری از دین خود را به عده دیگری که لایق باشند، می سپارد.
    تعبیری که در تنبه به ضرورت ترس از کفران نعمت و عواقب آن به کار رفته، نظیر (فاذنوا بحرب من الله و رسوله)(46) و یحذرکم الله نفسه و الی الله المصیر)(47) است که درباره گناهان بزرگی همانند ربا و طرح دوستی ریختن با کافران به کار رفته است.
    این گونه آیات، بزرگترین تهدید را در بر دارد؛ چون به مقابله با خدا که نظام هستی سپاه و ستاد اوست: (لله جنود السموات و الارض(48) فرا می خواند.در آیه محل بحث نیز چون خطر نفاق و دو رویی در مسئله ولایت، با تهدید فرمود: از من بترسید و گرنه ترسیدن از دشمن ناامید، معنا ندارد. بدین ترتیب می توان گفت: کمتر موضوعی را می توان یافت که همانند ولایت مورد اهتمام جدی قرآن کریم قرار گرفته و نسبت به سرپیچی از آن تهدید شده باشد.
    در مقابل، دعوت به ملاقات با خدا بزرگترین تشویق است. ازاین رو فادخلی فی عبادیواخلی جنتی(49) بسیار بلندتر و تشویق آمیزتر از ان الله یدخل الذین ءامنوا و عملوا الصالحات جنات تجری من تحتها الانهاراست.(50)


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نهی ارشادی و امر مولوی

    با توجه به آنچه گذشت نهی (لاتخشوهم) ارشادی و امر (اخشون) مولوی است، هرچند که وحدت سیاق اقتضا می کند هر دو مولوی یا هر دو ارشادی باشد. این اختلاف از آنجا ناشی می شود که امر و نهی مولوی در جایی صحیح است که زمینه امر کردن یا نهی کردن از مقام مولویت وجود داشته باشد، در حالی که بعد از آن حادثه بزرگ و ناامیدی دشمنان اسلام و مسلمانان از براندازی دین الهی و خاموش کردن این چراغ نورانی، خطری از جانب آنان وجود نداشت تا موجب ترس باشد. از این رو زمینه نهی مولوی خدای سبحان وجود نداشت.
    این قرینه داخلی آیه، بر قاعده وحدت سیاق حاکم است، یعنی اگر این قرینه نمی بود، هر دو را مولوی می دانستیم و می گفتیم: به مقتضای وحدت سیاق، ترسیدن از کافران حرام و ترسیدن از خدا واجب است چنان که در فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مومنین(51) و (فلا تخشوا الناس و اخشون)(52) این وحدت سیاق حاکم است.
    آری، زمینه نهی ارشادی وجود دارد؛ زیرا ممکن است برخی از مسلمانان باور نکنند که کافران ناامید شده، ترس از آنها بی جهت است. از این رو تذکر داده که وقتی سران کفر و اذناب و اتباع آنان به این سرنوشت گرفتار شدند، ترسیدن از آنها دلیلی ندارد.
    گفتنی است که وحدت سیاق اقتضا می کند موضوع ترس از خدا و موضوع ترس از کفار یک چیز باشد. بدین بیان که در (لاتخشوهم) فرمود: نگران زوال دین خود به دست کفار نباشید، بلکه از این که با پیروی از هوای نفس زمینه زوال دین تان به دست خودتان فراهم شود، از خدا بترسید: (اخشون). بنابراین، زوال دین موضوع هر دو بخش، یعنی امر و نهی است.
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 10-05-2022 در ساعت 12:58
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    عامل یأس کفار

    اگرچه دو جمله (الیوم یئس...) و (الیوم اکملت... دینا) با قبل و بعد خود ارتباطی ندارد ولی ارتباط و هماهنگی این دو با یکدیگر کاملا محفوظ است. چنان که همه مفسران نیز این دو را مرتبط با یکدیگر دانسته و بر این اساس تفسیر کرده اند. بدین ترتیب، منظور از (الیوم) در هر دو قسمت یک روز بوده، جمله دوم دلیل جمله اول است، یعنی علت ناامیدی کافران از این دین، کامل شدن آن است.
    طبق قواعد نحو، ظرف یا مفعول فیه - که متعلق فعل است - کنار فعل خودش ذکر می شود، لیکن تقدیم (الیوم) که ظرف است و در حقیقت نقش مبدا را ایفا می کند، برای اهمیت بخشیدن به آن روز بزرگ است. بنابراین، معنای آن چنین می شود: همان روزی است که...
    سر این اهتمام آن است که وقتی واقعه مهمی رخ می دهد زمان و مکان آن نیز از احترام و اهمیت آن واقعه متاثر می شود. از این رو آن زمان و مکان، در اول کلام ذکر می شود. چنان که اهل سنت نقل کرده اند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز آیات مهمی را که مایه تعجب او می شد، با اذن الهی در ابتدای سوره قرار می داد:...و کان اذا اعجبته آیات جعلهن صدر السوره...(53). در واقع این آیات مهم را برجسته می کرد تا مورد توجه همگان قرار گیرد.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اکمال دین و اتمام نعمت

    اکمال و اتمام که متضاد هردو نقص است از ریشه کمل و تمم و از جهت معنا به یکدیگر نزدیک هستند. اگرچه گاهی در مسامحات عرفی اتمام و اکمال جای یکدیگر استعمال می شوند، لیکن در نگاه دقیق لغوی با یکدیگر تفاوت دارند. راغب اصفهانی در فراق این دو واژه می گوید: تمام شدن یک چیز بدین معناست که به جایی برسد که تمام اجزای آن بدان ملحق شود و احتیاج به چیزی دیگر نداشته باشد، در حالی که ناقص، به اشیای خارج از خودش احتیاج دارد(54) اما کمال شی ء به این است که به جایی برسد که غرض از آن شی حاصل شود(55). بنابراین، کمال در مرحله بالاتری از تمام قرار دارد و به عبارت هر کاملی تام است اما هر تامی کامل نیست. از این جهت برخی گفته اند: کمال، غالبا در کیفیات استعمال می شود و در مرحله بعد از تمامیت اجزا قرار دارد. زمانی کمال تحقیق پیدا می کند که خصوصیات و محسنات دیگری بعد از تمامیت اجزا، به آن اضافه شود(56).
    مثلا وقتی که نطفه آدمی در رحم منعقد می شود و مراحل نطفه بودن، علقه شدن، مضغه شدن، استخوان شدن، روییدن گوشت و... را پشت سر می گذارد، به سوی تمامیت خود پیش می رود. هنگامی که از حیث اعضا و جوارح به مرحله نهایی رسید، بدن انسان تام الخلقه و تام الاجزاء می شود آماده پذیرش روح و کامل شدن می گردد که قرآن کریم این مرحله را خلقتی جدید می شمرد: ثم انشاناه خلقا ءاخر فتبارک الله احسن خالقین(57)، اما انسان کامل بالفعل نخواهد بود، بلکه بالقوه است، یعنی می تواند کامل شود. زمانی انسان کامل خواهد شد که نتیجه مطلوب از آفرینش او حاصل شود، یعنی از مرحله وهم و خیال بگذرد و به مرحله اندیشه و عقل برسد؛ از حیث اعتقاد، اخلاق و عمل به نصاب لازم بار یابد و به تعبیر قرآن کریم به غایت و هدف خلقت که همان معرفت الهی، عبودیت عبادت او است، نایل آید: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون(58).


    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 16-05-2022 در ساعت 23:13
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    معنای دین

    دین در لغت به معنای خضوع و انقیاد در برابر برنامه و مقررات معین می آید(59) و در اینجا بر مجموعه احکام و معارفی اطلاق شده، که از جانب خدای سبحان نازل گشته تا برنامه زندگی بندگان او باشد.
    اسناد اکمال به دین نشان می دهد که چیزی به این مجموعه اضافه شده است، لیکن از سنخ سایر اضافات نیست، بلکه از اموری است که تغییری اساسی در دین ایجاد کرده و آن را از جهت عمودی پیش برده است.
    ذکر کلمه (لکم) - با آن که اگر ذکر نمی شد خللی در معنا ایجاد نمی کرد - برای اشاره به این نکته است که در اکمال دین، منفعت و مصلحت مکلف ها
    ملاحظه شده است، چنان که در (الم نشرح لک صدرک)(60) نیز این نکته ملحوظ است.



    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نعمت مطلق و مشروط

    نعمت که همانند سایر اوزان فعله دلالت بر نوع می کند، بیانگر نوع خاصی از تنعم، برخورداری و خوشگواری است.(61)
    مجموع موجودات عالم برای آن است که در خدمت انسان باشد تا او را و در پیمودن مسیر سعادت حقیقی، یعنی تقرب به خدای سبحان کمک کند: الم تروا ان الله سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض و اسبع علیکم نعمه ظاهره و با طنه(62)
    ابر و باد مه و خورشید و فلک در کارند تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
    همه از بهر تو سر گشته و فرمان بردار - شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری(63)
    از این رو هر یک از متصرفات انسان که در این مسیر قرار گیرد، نعمت است و گرنه نقمت خواهد بود. به عبارت دیگر اگرچه مجموع آنچه که در نظام آفرینش وجود دارد نقشی در خوشگواری زندگی انسان دارد، لیکن نعمت بودن آن مشروط است به این که مایه سعادت و پایه کمال باشد. مثلا اموال، اولاد و همسر را در اختیار انسان قرار داده تا مایه خوشگواری زندگی او گردد. اگر کسی بتواند با استفاده صحیح از آن، سعادت خویش را تامین کند، برای او نعمت خواهد بود و گرنه نقمت محسوب می شود. از این جهت قرآن کریم با معرفی برخی از همسران و اولاد به عنوان دشمن آدمی و سعادت او، توصیه کرده که از آسیب چنین دشمنانی بر حذر باشید: یا ایها الذین ءامنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدوا لکم فاحذروهم(64).آن گاه به صورت قاعده ای کلی فرمود: اموال و اولاد شما فتنه و وسیله آزمایش شماست. پس توجه داشته باشید که اگر بتوانید از عهده این آزمایش به درستی برآیید، نزد خدا از اجر بزرگی برخوردار خواهید بود: انما اموالکم و اولادکم فتنه و الله اجر عظیم(65).
    در دو آیه بعد راه موفقیت در این امتحان را بیان کرده، نخست می فرماید: هرچه در توان دارید از خدا بترسید و به فرمانهای الهی گوش فرا دهید، اوامر او را اطاعت کنید و مال تان را در راه او انفاق کنید که برای خودتان بهتر است. و چون انفاق مال نیاز به مبارزه با حرص و بخل دارد، فرمود: کسانی که به فلاح و رستگاری می رسند که با این صفات رذیله مبارزه کنند: فاتقوا الله ما استطعتم و اسمعوا و اطیعوا و انفقوا خیرا لانفسهم و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون(66). سپس می فرماید: اگر بتوانید حب مال و فرزند را تعدیل کنید و در راه خدا قرض الحسنه بدهید، خدا آن را برای شما مضاعف می کند و لغزشهای تان را می آمرزد؛ زیرا خدا شکر گزار بردبار است: ان تقرضوا الله قرضا حسنا یضاعفه لکم و یغفر لکم والله شکور حلیم(67).
    چنان که در دو آیه دیگر - با اندکی اختلاف - خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: کثرت فرزند و دارایی آنان، تو را به شگفتی وا ندارد؛ زیرا اراده الهی این است که به وسیله همین اموال و اولاد آنها را عذاب کند و آنان در حالی که در کفر، غوطه ورند از دنیا بروند: فلا تعجبک اموالهم و لا اولادهم انما یرید الله لیعذبهم بها فی الحیوه الدنیا و تزهق انفسهم و هم کافرون(68).
    آری، ولایت الهی و اولیای او، همیشه نعمت است و هرگز نقمت نخواهد شد؛ زیرا اگر وجود داشته باشد، حتما مایه تقرب بلکه عین تقرب است. مگر آنکه انسان امر موهومی را ولایت الهی بشمارد.

    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 22-05-2022 در ساعت 22:40
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    دین، نعمت بزرگ الهی

    مجموع آنچه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در طول 23 سال از جانب خدای سبحان برای مردم آورد، دو چهره دارد:
    1 - از آن رو که روابط انسان را با خلق، خالق و نظام هستی تنظیم می کند و زمینه عبادت و عبودیت را برای او فراهم می سازد عنوان دین بر آن اطلاق می شود.
    2 - از آن جهت که جلوه ولایت الهی است، نعمت محسوب می گردد.
    از سوی دیگر ولایت الهی بر بندگانش جز با ولایت رسول او امکان پذیر نیست چنان که ادامه ولایت رسول خدا صلی الله علیه و آله با ولایت جانشینان او ممکن خواهد بود. بنابراین، تعیین رسول و جعل ولایت برای او تنها بخشی از اعمال ولایت الهی است و بدون انتخاب جانشین برای آن حضرت، این نعمت ویژه و مطلق الهی به مرحله پایانی خود نخواهد رسید. به بیان دیگر: ولایت جانشینان پیامبر مکمل ولایت پیامبر و ولایت او مظهر ولایت خدای سبحان است. بدین ترتیب اطلاق نعمت در این آیه نشان می دهد که مراد از نعمت در اینجا باید مربوط به جعل ولایت باشد که همواره نعمت است و گرنه باید قید یا شرطی به آن اضافه می شد و مثلا گفته می شد: در صورتی که بتوانید استفاده صحیح از آن بکنید.
    اضافه نعمت به ضمیر متکلم ی - که به خدا بر می گردد - حکایت از شرافت این نعمت می کند، چنان که اضافه روح به یای متکلم در آیه (نفخت فیه من روحی)(69) حکایت از این شرافت دارد.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نهی ارشادی و امر مولوی

    با توجه به آنچه گذشت نهی (لاتخشوهم) ارشادی و امر (اخشون) مولوی است، هرچند که وحدت سیاق اقتضا می کند هر دو مولوی یا هر دو ارشادی باشد. این اختلاف از آنجا ناشی می شود که امر و نهی مولوی در جایی صحیح است که زمینه امر کردن یا نهی کردن از مقام مولویت وجود داشته باشد، در حالی که بعد از آن حادثه بزرگ و ناامیدی دشمنان اسلام و مسلمانان از براندازی دین الهی و خاموش کردن این چراغ نورانی، خطری از جانب آنان وجود نداشت تا موجب ترس باشد. از این رو زمینه نهی مولوی خدای سبحان وجود نداشت.
    این قرینه داخلی آیه، بر قاعده وحدت سیاق حاکم است، یعنی اگر این قرینه نمی بود، هر دو را مولوی می دانستیم و می گفتیم: به مقتضای وحدت سیاق، ترسیدن از کافران حرام و ترسیدن از خدا واجب است چنان که در فلا تخافوهم و خافون ان کنتم مومنین(51) و (فلا تخشوا الناس و اخشون)(52) این وحدت سیاق حاکم است.
    آری، زمینه نهی ارشادی وجود دارد؛ زیرا ممکن است برخی از مسلمانان باور نکنند که کافران ناامید شده، ترس از آنها بی جهت است. از این رو تذکر داده که وقتی سران کفر و اذناب و اتباع آنان به این سرنوشت گرفتار شدند، ترسیدن از آنها دلیلی ندارد.
    گفتنی است که وحدت سیاق اقتضا می کند موضوع ترس از خدا و موضوع ترس از کفار یک چیز باشد. بدین بیان که در (لاتخشوهم) فرمود: نگران زوال دین خود به دست کفار نباشید، بلکه از این که با پیروی از هوای نفس زمینه زوال دین تان به دست خودتان فراهم شود، از خدا بترسید: (اخشون). بنابراین، زوال دین موضوع هر دو بخش، یعنی امر و نهی است.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    عامل یأس کفار

    اگرچه دو جمله (الیوم یئس...) و (الیوم اکملت... دینا) با قبل و بعد خود ارتباطی ندارد ولی ارتباط و هماهنگی این دو با یکدیگر کاملا محفوظ است. چنان که همه مفسران نیز این دو را مرتبط با یکدیگر دانسته و بر این اساس تفسیر کرده اند. بدین ترتیب، منظور از (الیوم) در هر دو قسمت یک روز بوده، جمله دوم دلیل جمله اول است، یعنی علت ناامیدی کافران از این دین، کامل شدن آن است.
    طبق قواعد نحو، ظرف یا مفعول فیه - که متعلق فعل است - کنار فعل خودش ذکر می شود، لیکن تقدیم (الیوم) که ظرف است و در حقیقت نقش مبدا را ایفا می کند، برای اهمیت بخشیدن به آن روز بزرگ است. بنابراین، معنای آن چنین می شود: همان روزی است که...
    سر این اهتمام آن است که وقتی واقعه مهمی رخ می دهد زمان و مکان آن نیز از احترام و اهمیت آن واقعه متاثر می شود. از این رو آن زمان و مکان، در اول کلام ذکر می شود. چنان که اهل سنت نقل کرده اند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز آیات مهمی را که مایه تعجب او می شد، با اذن الهی در ابتدای سوره قرار می داد:...و کان اذا اعجبته آیات جعلهن صدر السوره...(53). در واقع این آیات مهم را برجسته می کرد تا مورد توجه همگان قرار گیرد.
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 26-05-2022 در ساعت 17:42
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,892
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,853 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    اکمال دین و اتمام نعمت

    اکمال و اتمام که متضاد هردو نقص است از ریشه کمل و تمم و از جهت معنا به یکدیگر نزدیک هستند. اگرچه گاهی در مسامحات عرفی اتمام و اکمال جای یکدیگر استعمال می شوند، لیکن در نگاه دقیق لغوی با یکدیگر تفاوت دارند. راغب اصفهانی در فراق این دو واژه می گوید: تمام شدن یک چیز بدین معناست که به جایی برسد که تمام اجزای آن بدان ملحق شود و احتیاج به چیزی دیگر نداشته باشد، در حالی که ناقص، به اشیای خارج از خودش احتیاج دارد(54) اما کمال شی ء به این است که به جایی برسد که غرض از آن شی حاصل شود(55). بنابراین، کمال در مرحله بالاتری از تمام قرار دارد و به عبارت هر کاملی تام است اما هر تامی کامل نیست. از این جهت برخی گفته اند: کمال، غالبا در کیفیات استعمال می شود و در مرحله بعد از تمامیت اجزا قرار دارد. زمانی کمال تحقیق پیدا می کند که خصوصیات و محسنات دیگری بعد از تمامیت اجزا، به آن اضافه شود(56).
    مثلا وقتی که نطفه آدمی در رحم منعقد می شود و مراحل نطفه بودن، علقه شدن، مضغه شدن، استخوان شدن، روییدن گوشت و... را پشت سر می گذارد، به سوی تمامیت خود پیش می رود. هنگامی که از حیث اعضا و جوارح به مرحله نهایی رسید، بدن انسان تام الخلقه و تام الاجزاء می شود آماده پذیرش روح و کامل شدن می گردد که قرآن کریم این مرحله را خلقتی جدید می شمرد: ثم انشاناه خلقا ءاخر فتبارک الله احسن خالقین(57)، اما انسان کامل بالفعل نخواهد بود، بلکه بالقوه است، یعنی می تواند کامل شود. زمانی انسان کامل خواهد شد که نتیجه مطلوب از آفرینش او حاصل شود، یعنی از مرحله وهم و خیال بگذرد و به مرحله اندیشه و عقل برسد؛ از حیث اعتقاد، اخلاق و عمل به نصاب لازم بار یابد و به تعبیر قرآن کریم به غایت و هدف خلقت که همان معرفت الهی، عبودیت عبادت او است، نایل آید: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون(58).

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi