صفحه 1 از 6 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 58

موضوع: ظهور ولایت در صحنه غدیر

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض ظهور ولایت در صحنه غدیر

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    سخن ناشر

    دین، که برترین موهبت الهی به ساحت انسانی است، از دیر زمان حرکت خود را آغاز کرده، در طول تاریخ با فراز و نشیب های فراوان، گذرگاه های سنگین و سهمگین را پشت سر گذاشته است.
    تازیانه های تحریف و بدعت، بدن ظریف و پیکر نحیف دین را آزار می داد و دین آسیب دیده و بیمار، یارای رفع کسالت از خویش و هدایت دیگران را نداشت. مظلوم ترین حقیقت در طی قرون و اعصار، دین عزیز بود که هماره با تمام لطافت و مهربانی، ندای صلاح و بانگ فلاح بر می آورد، لیکن افتان و خیزان راه می برد تا این که سرانجام به وادی امن ولی الله بار یافت و در آغوش او آرمید.
    اکنون دین قبل از هر چیز و هر کس، خرسند و شادمان است و بانگ ظفر را از ماذنه ولایت سر می دهد که: الیوم الذین کفرو من دینکم فلا تخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا شادمانی و خرسندی دین از آن رو است که در کنار سرو قامت امامت مأوی گزید و بر ساحل نجات ولایت پهلو گرفت تا نقش هدایت و آزادی انسانها را بهتر انجام دهد.
    در عرصه غدیر، که میعاد آسمانیان و میثاق زمینیان است، وعده وقوع دو فراز آسمانی تحقق یافت:
    نخست در گامی بلند، ظرفیت و امکان فوق العاده ای همزمان با آخرین لحظات حیات رسالت حضرت نبوی علیه السلام به دین داده شد و حقیقت ولایت در متن دین تعبیه گردید. دین واقعی و حقیقی، آن دینی است که تبیین و تفسیر، تعلیل و تاویل آن را صاحبان مقام ولایت، بر عهده گیرند. دین بدون چنین والیانی، اساسا دین نیست، بلکه ماهیتا مغایر و جدای از آن است.
    در گام دوم، آن کسی که از حریم دین دفاع کرده و اجازه تعدی و تاخت و تاز در عرصه دین را نمی دهد ولی الله است. او که با خدای خویش عهدی بسته و با خون خود آن را امضا و تایید کرده است، اجازه ظلم به حدود، معارف، حکم آیین الهی را نمی دهد و شمشیر عدالت او برای تثبیت این میثاق آسمانی و پاسداری از آن، پیوسته مبارز می طلبد.
    در این مختصر - که حاوی نگاه دقیق تفسیری استاد فرزانه، حضرت آیه الله جوادی آملی (مد ظله العالی) به آیه شریفه اکمال است - تلاشی در راستای تثبیت ارکان اعتقادی در بخش امامت و ولایت صورت گرفته تا پایه های اعتقادی را استوار و پایدار سازد.
    این کتاب در سه بخش تنظیم شده است:
    در بخش یکم، تلاش شده با بررسی واژه های آیه و حقایق تاریخی، تفسیری روشن از آیه و محتویات آن ارائه شود.
    در بخش دوم، برخی از روایاتی که در جوامع روایی، پیرامون حماسه غدیر وارد شده همراه با شرحی مختصر ذکر گردیده است.
    در بخش سوم، برخی نکات و اشکالات پیرامون آیه همراه با جواب آن آمده است.
    در پایان از فاضل گرامی جناب حجه الاسلام آقای محمد صفایی که برای انتزاع چنین مجموعه ای از آثار حضرت استاد آیه الله جوادی آملی (مد ظله العالی) اقدام بی شائبه و تلاش خالصانه داشتند و نیز از زحمات مجدانه جناب حجه الاسلام آقای حسین شفیعی که ویرایش آن را بر عهده گرفتند، کمال تشکر و سپاسگزاری را داریم.
    امید است این اثر، در هرچه نزدیک کردن ذهن ها و دلها به مولای دین، دنیا و آخرت حضرت امیر المومنین علیه السلام که - سال 1380 (ه - ش) نیز همانند سال قبل، به ابتکار مقام معظم رهبری، حضرت آیه الله خامنه ای (مد ظله العالی) به نام مقدس آن بزرگوار مزین است - گامی رسا بر دارد.


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مقدمه

    انسان موجود زنده ای است که مشترکات فراوانی با سایر حیوانات دارد. همه موجودات زنده به مقتضای طبیعت خود نیازهایی دارند که عمده ترین و محوری ترین تلاش آنها برای رفع این نیازهاست.
    نیازمندیهای حیوانات بجز انسان، در تامین غذا و ارضای غرایز جنسی خلاصه می شود، در حالی که انسان به حکم استعداد خدا دادیش نیازمندی هایی برتر و بالاتر، در خود احساس می کند؛ احتیاجات حیوان در حد تمنیات مادی و خواهش های نفسانی توقف می کند،لیکن دامنه نیازمندیهای انسان از گذرگاه خواسته های مادی عبور کرده، گستره معنویات را در بر می گیرد.
    بدین ترتیب، آنچه انسان را از سایر حیوانات ممتاز می کند، گرایشات و تمایلات او است، که آن نیز متاثر از بینش و نگرش او به نظام هستی است.
    اگر انسانی در بینش، از حد مادیات فراتر نرود و در گرایش، به بر آوردن مشتهیات نفسانی بسنده کند، در رتبه سایر حیوانات خواهد ماند. علی علیه السلام فرمود: انسانی که از غایت و هدف خلقت خویش غافل گشته و تمام اندیشه هایش خوب خوردن است، همانند حیوان پرواری است که همه همت او، علف است یا همچون حیوان یله ای است که شغلی جز چریدن و
    پر کردن شکم ندارد: فما خلقت لیشغلنی اکل الطیبات کالبهیمه المربوطه همها علفها، او المرسله شغلها تقممها تکترش من اعلافها تلهو عما یراد بها (1).
    نیز در وصف حیف و میل کنندگان بیت المال فرمود: تمام تلاش آنان در رفت و آمد بین آخور و کنیف خلاصه می شود: نافجا حضنیه بین نثیله و معتلفه.
    حیوان، بر اساس جبر طبیعی، خود را به شکم و شهوت سرگرم می کند. از این رو قابل سرزنش نیست، اما برخی از انسانها با داشتن استعداد انسانی و بر خورداری از قدرت فرشته شدن، به شکم و دامن می اندیشند و همتشان از این محدوده فراتر نمی رود. قرآن کریم در وصف چنین انسانهایی فرمود: اینان نه تنها در ردیف حیوانات هستند، بلکه از حیوان نیز


    : (اولئک کالانعام بل هم اضل)(2)
    علی علیه السلام نیز درباره این گونه افراد فرمود: من کان همته ما یدخل جوفه کانت قیمه ما یخرج منه
    امتیاز انسان بر سایر حیوانات و استعداد ویژه وی اقتضا می کند که برنامه خاصی برای هدایت، راه یابی و طی مراحل کمال او تنظیم شود تا از توانایی های خود غافل نگردد و خویش را از ورطه تنزل حیوانی برهاند و در مسیر صعود و عروج انسانی قرار دهد.
    این تکالیف و فرایض، نیازی را از خدای سبحان برآورده نمی کند، بلکه استعدادهای انسان را شکوفا کرده او را در رسیدن به مقصد و مقصودش یاری می دهد. چنان که اصل خلقت انسان نفعی برای خدا ندارد. علی علیه السلام در این باره می گوید: یقول الله تعالی: یا ابن آدم، لم اخلقک لاربح علیک، انما خلقتک لتربح علی...(3).
    در فرهنگ قرآن کریم این برنامه خاص نام دین به خود گرفته است.
    از سوی دیگر افرادی شایسته، مصمم و قاطع انتخاب شدند تا پیام رسان وحی الهی، مفسر، مبین، مدافع و مجری این قوانین باشند، این افراد همان انبیای الهی و جانشینان بحق آنان هستند که نمونه هایی از اوج انسانیت انسان و حجت هایی استثنایی بر بشر بودند.
    سرآمد این حجج الهی وجود مقدس ختم نبوت و خاتم رسالت، نبی اکرم (علیه و علی آله افضل التحیه والکرم) است.
    در این ره انبیا چون ساربانند - دلیل و رهنمای کاروانند
    و زایشان سید ما گشت سالار - هم او اول هم او آخر در این کار
    بر او ختم آمده پایان این راه - در او منزل شده (ادعوا الی الله)
    مقام دلگشایش جمع جمع است - جمال جان فزایش شمع جمع است(4)
    در جهان بینی توحیدی، مقام تشریع و قانون گذاری اصالتا از آن خدای هستی آفرین است و بس: (ان الحکم الا لله)(5)، حق تعیین پیامبر نیز - که سفیر الهی است - از آن حق تعالی است: (الله اعلم حیث یجعل رساله). (6)بنابراین، انتخاب و گزینش پیامبر و اعطای رسالت به او منحصرا کار خدای سبحان است و انتخاب ورای مردم در برگزیدن پیامبر و تعیین او اثری ندارد. نقش مردم نسبت به پیامبر و پیام الهی، ایمان آوردن و رونق بخشیدن به آن است.
    بر این اساس، شیعه معتقد است که جانشین پیامبر نیز باید از جانب خدا تعیین شود؛ زیرا آگاهی بر صفاتی همانند علم و عصمت که از شرایط عمده جانشین پیامبر است، برای انسان های عادی امکان پذیر نیست. او است که می داند این نعمت های بزرگ را به چه کسانی عطا کرده و دیگران، راهی برای دست یابی به چنین علم و آگاهی ندارند.
    شیعه بر آن است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از جانب خدای سبحان، این انتخاب الهی را در مواردی فراوان به مردم ابلاغ کرده است، که ماجرای غدیر خم یکی از آنهاست.
    در این حادثه بود که وجود مبارک امیر مومنان، علی علیه السلام از ناحیه خداوند عز و جل به عنوان سر سلسله امامت و رهبری برگزیده شد.
    در مقابل، اهل سنت، جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از اوج امامت به حضیض خلافت تنزل داده و آن را در حد یک سلطان پایین آورند. آنها معتقدند زیر سایه سقیفه ای بی پایه گرد هم آمد و برای پیامبر جانشین تعیین کرد چنان که به وصایت خلیفه یا شورایی صوری می توان این مهم را انجام داد. در حالی که شیعه اذعان دارد که دست کوتاه سقیفه و امثال آن به اوج امامت نمی رسد تا بتواند کسی را بدان مقام نصب کند یا از آن تنزل دهد.
    آیات متعددی از قرآن کریم مدعای شیعه را تصدیق می کند و گواهی بر درستی و استواری مرام و مسلک امامیه می دهد، که آیه اکمال یکی از بارزترین آنهاست: الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا(7)
    پرده برداشتن از این نوع آیات که وساوس شیطانی، دلالت آن را زیر سوال می برد، راهگشای حقیقت طلبان و حجت ره جویان است.
    این مجموعه که عهده دار بحث تفصیلی آیه اکمال است، در سه بخش خلاصه می شود؛ در بخش نخست، تلاش شده است تا بررسی واقع بینانه ای از آیه اکمال ارائه شود و به سهم خود به جایگاه رفیع حادثه تاریخی غدیر در روایات اشاره شده و در بخش سوم برخی از نکته های لطیف پیرامون آیه، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.




    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    بخش یکم: غدیر در قرآن

    حماسه اعجاب آور و دلنشین غدیر،(8)نقطه عطفی در تاریخ اسلام است که به مذاق عده ای گوارا و شیرین و برای برخی ناگوار و تلخ است.
    ولی برای فرقه ناجیه و پیروان مکتب علوی حجتی است قاطع که برای هیچ کس عذری باقی نگذاشت چنان که حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) در جواب عذر تراشی های انصار که گفتند: اگر قبل از بیعت با ابوبکر این حرفها را می شنیدیم او را بر علی ترجیح نمی دادیم - فرمود:
    و هل ترک ابی یوم غدیر خم لاحد عذرا؟(9)
    آیا پدرم، با پدید آوردن حماسه غدیر، عذری برای کسی باقی گذارد؟
    در قرآن کریم آیات فراوانی نتیجه و حاصل پدید آمده از این حادثه، یعنی ولایت علی علیه السلام را تایید می کند و آیه کمال از نتایج به دست آمده از این حماسه خبر می دهد.
    برای بررسی محتوای آیه، لازم است برخی از واژه های محوری این آیه مورد بحث قرار گیرد:

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شرح واژه های آیه

    یوم در چهار معنا استعمال شده است.
    1- مدت زمانی که از طلوع فجر آغاز و به غروب خورشید ختم می شود. بنابراین معنا، یوم مترادف نهار است و به معنای روز در مقابل شب به کار می رود، مانند: اذ تاتیهم حیتانهم یوم سبتهم شرعا و یوم لا یسبتون لا تاتیهم(10)، فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر(11).
    2 - مجموع شبانه روز، چنان که بر مجموع نمازهایی که در یک شبانه روز خوانده می شود نمازهای یومیه گفته می شود.
    3 - عصر، روزگار و برهه ای از زمان، مانند: تلک الایام نداولها بین الناس(12)، الدهر یومان: یوم لک و یوم علیک(13)
    4 - مرحله. چنان که درباره خلقت آسمان و زمین فرمود: مجموع آسمان و زمین را در شش مرحله(14) خلق کرد: الذی خلق السموات و الارض فی سته ایام(15) درباره خلقت زمین فرمود: در دو مرحله خلق شد: خلق الارض فی یومین(16)
    بیشترین استعمال این واژه در قرآن کریم مربوط به روز قیامت است. سر این که از قیامت، به یوم تعبیر می شود آن است که مرحله دیگری از نظام هستی و مرحله پایانی آن است.
    تذکر: این که گفته شد در اینگونه موارد یوم به معنای مرحله می آید، از آن جهت است که:
    اولا، در سه معنای قبل، زمان و وقت، ناشی از حرکت است، بدین ترتیب اگر هیچ حرکتی در نظام هستی نباشد، زمان معنا نخواهد داشت.
    ثالثا، قبل از خلقت آسمان و زمین حرکتی نبود تا زمان و وقت معنا پیدا کند. از این رو معانی سه گانه قبل نمی تواند مراد باشد.
    الف و لام در (الیوم) برای عهد است و اشاره به روز معین و مشخصی دارد که نزد گوینده و شنونده معلوم است. بدین ترتیب واژه (الیوم) به معنای امروز - در مقابل دیروز و فردا - قرار دارد، مانند: (کذالک الیوم تنسی)(17)، (فهو ولیهم الیوم)(18).
    زمخشری از برخی نقل کرده که گفته اند: الیوم در آیه محل بحث اشاره به روزی معین است که این آیه در آن روز نازل شد، یعنی عصر عرفه حجه الوداع، که روز جمعه بود ولی اعتقاد خودش این است که به معنای برهه ای از زمان است، نه اشاره به روزی معین. چنان که واژه الان نیز گاهی اشاره به روزگار است(19).
    لیکن حق آن است که آیه، اشاره به برهه ای از روزگار دارد که آغاز آن قطعه زمانی، روز نزول این آیه بوده است. از این رو اختصاصی به دوازده یا بیست و چهار ساعت ظرف نزول آیه ندارد.
    (الیوم) دوم، که به منظور اهمیت دادن به آن روز بزرگ تکرار شده است نیز، به همین معناست. تعیین آن روز با اهمیت، به صفحات آینده موکول می شود.
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 30-04-2022 در ساعت 14:28
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    اقسام یأس

    یاس که در مقابل طمع و امید قرار دارد(20)، در فارسی به ناامیدی ترجمه می شود. امید بر، دو قسم است در نتیجه ناامیدی نیز دو قسم خواهد بود. دو قسم امید عبارت است از:
    1 - طمع بهره برداری و بهره مندی از چیزی یا کسی. چنان که قوم صالح به او گفتند: قبل از آنکه ادعای پیامبری کنی امید داشتیم که عنصری مفید برای جامعه ما باشی؛ زیرا آثار نبوغ در تو پیدا بود: قالوا یا صالح قد کنت فینا مرجوا قبل هذا(21) در مقابل این امید یاس و ناامیدی از بهره برداری و بهره مندی قرار دارد.
    2- طمع نفوذ در چیزی برای از بین بردن آن. در مقابل این امید، ناامیدی از نفوذ قرار دارد. علی علیه السلام می فرماید: هنگام نفوذ وحی در غار حرا صدای ناله شیطان را شنیدم از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم این صدا از کیست و برای چیست؟ فرمود: این، ناله شیطان است که از معبود شدن خود ناامید شده است: هذا الشیطان قد ایس من عباده(22)
    روشن است که کافران، امیدی به بهره برداری، بهره مندی و استفاده از اسلام نداشتند تا در حادثه ای معین، یعنی زمان نزول این بخش از آیه، ناامید شده باشند، بلکه آنان نیز همانند شیطان، امید و طمع نفوذ در دین داشتند تا بتوانند آن را از بین ببرند؛ انگیزه اصلی آنها از این اقدامات نگه داشتن قدرت و شوکت خود در پناه حفظ آیین و مرام خویش بود ولی امیدشان به یاس مبدل گشته، فهمیدند که راه نفوذ به روی آنها بسته شده و تلاش آنان برای نابودی دین نتیجه ای نخواهد داشت.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    دایره طمع کافران

    مراد از کافران در جمله (الیوم یئس الذین کفروا) تنها مشرکان مکه یا حجاز نیست، بلکه به علت مطلق بودنش شامل مشرکان، بت پرستان، یهودیان، مسیحیان و... نیز می شود.
    مطلبی که در سطور قبل بدان اشاره شد، یعنی تلاش کافران به امید نفوذ در دین به انگیزه نابودی آن، از برخی آیات قرآن کریم نیز استفاده می شود. خدای سبحان اهداف کافران را در محورهای زیر تشریح کرده است:
    1- ابتدا تلاش می کردند تا چراغ دین را به طور کلی خاموش کنند و این نهال نو پا را از ریشه بیرون آورند: یریدون ان یطفئوا نور الله بافواههم و یابی الله الا ان یتم نوره ولو کره کافرونهو الذی ارسل رسوله بلهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون(23).
    از آنجا که خاموش کردن نور الهی هدف مشترک مشرکان و کافران بود، می فرماید: خدا نورش را کامل می کند و دین خود را بر همه آیین ها و مرام ها
    غالب می گرداند، هر چند که کافران و مشرکان را خوش نیاید.
    (یریدون) که فعل مضارع است، دلالت بر استمرار می کند و بدین معناست که آنان مدام در صدد خاموش کردن نور الهی هستند. این نور، همان رسالت، نبوت و قرآن کریم است که در معرفی آن فرمود: قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین(24)
    چون دیدند موفق به ریشه کن ساختن دین و خاموش کردن چراغ آن نشدند تلاش تلاش می کردند تا مسلمانان را از دین و آیین شان برگردانند: لایزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم ان اسطاعوا(25). هر یک از ماده و هیئت (لایزالون) دلالت بر استمرار می کند. بدین ترتیب مفاد آیه چنین است: تلاش آنان تنها تهاجم فرهنگی نیست، بلکه پیوسته با شما می جنگد تا اگر بتوانند شما را از دینتان بر گردانند.
    این تلاش فرهنگی و نظامی اختصاص به مشرکان ندارد، بلکه اهل کتاب نیز در چنین تلاش و کوششی هستند: ود کثیرا من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمان کفارا(26)، ودت طائفه من اهل الکتاب لو یضلونکم(27)،لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم(28)
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 08-05-2022 در ساعت 16:36
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    3- بعد از بی ثمر ماندن کوشش هایشان در دو مرحله قبل، تلاش می کردند تا با پیشنهاد گرویدن آیین یهود و نصاری در حقیقت دین بدلی بسازند و حس دین گرایی آنان را این گونه اقناع کنند. از این رو به مردم عوام می گفتند: لن یدخل الجنه الا من کان هودا او نصاری(29)،کونوا هودا او نصاری تهتدوا(30). سران کفر نیز در مقام توصیه به استقامت و پایداری می گفتند: برای حفظ خدایانتان و عبادت آنها صبر و استقامت به خرج دهید: ان امشوا و اصبروا علی ءالهتکم(31).
    اگر چه حقد و کینه دشمنان، گاهی به صورت عداوت و دشمنی با مسلمانان بروز می کرد: ان الکافرین کانوا لکم عدوا مبینا(32)لیکن دشمنی اصلی آنان، با خدا و رسولان و سفیران الهی بود: من کان عدوالله و ملائکه و رسله و جبریل و میکال فان الله عدو للکافرین(33) و می خواستند نام آنها نباشد. از این رو در پی تحریف و اضمحلال توحید، نبوت و سرانجام نابود کردن اصل دین بودند.
    نتیجه این که کافران در صدد نابودی اصل دین بودند و همواره این آرزو را در سر می پرورانند، لیکن در روزی از روزها که این آیه نازل شد و سرفصل برهه زمانی خاص گردید، این امید به یاس و ناامیدی مبدل گردید.(34)

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  10. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    معنای خشیت و فرق آن با خوف

    خشیت همان خوف همراه با مقاومت و خود نگهداری است، یعنی اینکه انسان همراه با هراس و ملاحظه ای که دارد مراقب اعمال خویش باشد و خود نگهداری کند.(35)
    هر یک از دو واژه خوف و خشیت در زبان فارسی به ترس ترجمه می شود. از این رو در مسامحات عرفی جای یکدیگر استعمال می گردند. برخی نیز گمان کرده اند که از حیث لغت با یکدیگر ندارند، لیکن حق این است که از حیث لغت با یکدیگر تفاوت دارند؛ زیرا خشیت، همان تاثر قلبی و اعتقاد به تاثیر چیزی است. بدین معنا که انسان، کسی یا چیزی را منشا اثر و مبدا بداند و از هراسان و متاثر گردد، در حالی که خوف، عبارت است از ترتیب اثر عملی و پرهیز از گزند هر عامل مضر، هر چند که با تاثر و اعتقاد قلبی به مضر بودن آن همراه نباشد، مانند هراس انسان از مار و عقرب و خود نگهداری از آن.
    انبیا و اولیای الهی چیزی غیر از خدا را منشا اثر نمی دانند. از این رو خشیتی از غیر او ندارند: (یخشونه و لا یخشون احدا الا الله)(36)؛ زیرا می دانند که همه موجودات مجری فرمان خدا بوده، هیج موجودی کاری را بدون امر تکوینی خدا انجام نمی دهد. اما خوف شان اختصاص به خدا ندارد، بلکه از غیر خدا نیز خوف دارند: (اخاف ان یاکله الذئب)(37)، (ففررت منکم لما خفتکم)(38). سرش آن است که ترتیب اثر عملی و گریز از خطر شی ء موذی، منافاتی با توحید ناب ندارد(39). بنابراین، فرق اصلی خوف و خشیت در این است که خشیت همراه با اعتقاد به تاثیر است، در حالی که خوف چنین نیست.
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 09-05-2022 در ساعت 20:12
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  11. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    رابطه خشیت و علم

    راغب اصفهانی می گوید: خشیت همواره با علم و معرفت همراه است. هرچه علم، بیشتر باشد خشیت نیز بیشتر خواهد بود: (انما یخشی الله من عباده العلموا)(40). امام صادق علیه السلام با استدلال به همین آیه فرمود: خشیت، میراث علم است. کسی که از خشیت محروم می شود، عالم نخواهد بود هر چند که در معارف و علوم، موشکافی هایی داشته باشد: الخشیه میراث العلم... و من حرم الخشیه لا یکون عالما و ان شق الشعر فی متشابهات العلم(41).
    در آیه محل بحث، همه مسلمانان دعوت شده اند تا به این صفت انبیا، اولیا و علما متصف گردند. پس برای رسیدن به این مقصود باید در ازدیاد علم و معرفت خویش بکوشند.
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 1 از 6 12345 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi