صفحه 6 از 6 نخستنخست ... 23456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 58 , از مجموع 58

موضوع: ظهور ولایت در صحنه غدیر

  1. Top | #51

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    - پس چرا در قتل (که به نظر تو بزرگتر است) دو شاهد کافی است و در زنا چهار شاهد لازم است؟ آیا در اینجا قیاس مشکلی را حل می کند؟
    - نه.
    - کدام یک پلیدتر است، بول یا منی؟
    - بول.
    - پس چرا خداوند برای بول (که به نظر تو پلیدتر است) وضو را واجب کرده و برای منی، غسل را؟ آیا در اینجا قیاس مشکلی را حل می کند؟
    - نه.
    - کدام یک بزرگتر و با عظمت تر است، نماز یا روزه؟
    - نماز.
    - پس چرا بر حایض قضای روزه واجب شده ولی قضای نماز (که به نظر تو بزرگتر است) بر او واجب نشده است؟ آیا دراینجا قیاس مشکلی را حل می کند؟
    - نه.
    - کدام یک ضعیف ترند، زن یا مرد؟
    - زن.
    - پس چرا خداوند در ارث برای مرد دو سهم و برای زن (که به نظر تو ضعیف تر است) یک سهم قرار داده است؟ آیا در اینجا قیاس مشکلی را حل می کند؟
    - نه.
    - چرا خداوند حکم کرده که اگر کسی به اندازه ده درهم سرقت کرده، دستش را قطع کنند، در حالی که اگر کسی ظالمانه دست دیگری را قطع کند، پنج هزار درهم باید دیه بدهد؟ (خلاصه دست انسان ده درهم می ارزد یا پنج هزار درهم؟) آیا در اینجا قیاس مشکلی را حل می کند؟ نه.
    نه.
    - به من خبر رسیده در تفسیر آیه (ثم لتسئلن عن النعیم)(158)می گویی: مراد از نعمت، طعام پاکیزه و آب خنک در روز تابستانی است.
    آری، این گونه تفسیر می کنم.
    - اگر کسی تو را دعوت کند، طعام پاکیزه و آب گوارا به تو بدهد، سپس بر تو منت بگذارد، درباره او چه خواهی گفت؟
    - خواهم گفت: بخیل است.
    (اگر پرسش از آب و غذا و منت گذاشتن بر آن بخل است) آیا می توان بخل را به خدا نسبت داد؟
    - پس مراد از نعمت در این آیه چیست؟
    - محبت ما اهل بیت مقصود است(159).



    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #52

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    4- مسلک جبر
    فخر رازی می گوید:
    این آیه دلالت بر حقانیت مکتب جبر دارد، زیرا:
    1- دین، عبارت است از عمل یا معرفت یا مجموعه ای از اعتقاد، اقرار و عمل.
    2- این آیه می گوید: دین شما را من کامل کردم.
    3-اکمال دین از جانب خدای سبحان در صورتی صحیح خواهد بود که اصل آن از او نشات گرفته باشد .
    پس اعمال ما - که طبق مقدمه یکم، همه دین با بخشی از آن است - فعل خدا و نشات گرفته از او است، چنان که به وسیله او تکمیل می گردد و ما در انجام آن نقشی نداریم. و این، چیزی غیر از جبر نیست(160).
    جواب - این استدلال، غیر قابل قبول است؛ زیرا معنایی که ایشان برای دین ذکر کرده، معنای صحیحی نیست. معنای صحیح آن، عبارت است از مجموعه ای از قوانین درباره عقاید، احکام و اخلاق که به صورت کتاب و سنت در آمده و خطوط کلی آن مشترک بین همه شرایع الهی است. قرآن کریم گاهی به صورت اثباتی درباره این مجموعه فرمود: (ان الذین عندالله الاسلام(161)) و گاهی با زبان نفی فرمود: و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین(162). آیه محل بحث دلالت می کند آن دینی که نزد خدا معتبر است و غیر آن پذیرفته نمی گردد، کامل شده است. بنابراین، ربطی به مسلک جبر ندارد.
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 04-08-2022 در ساعت 13:33
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  4. Top | #53

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    5- نگرش سلطنتی به نبوت
    همان گونه که اشاره شد دشمنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همواره از نبوت آن حضرت به ملک و سلطنت یاد می کردند، مثلا در ماجرای فتح مکه، وقتی که ابوسفیان رژه بی نظیر لشکر اسلام را مشاهده کرد خطاب به عباس، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله که در کنارش ایستاده بود، گفت: ملک و سلطنت برادرزاده ات خیلی جلالت پیدا کرد: لقد اصبح ملک ابن اخیک الغداه عظیما. عباس در جواب گفت: ای ابوسفیان!این، نبوت است، نه سلطنت(163).
    هم چنین نقل شده است:
    وقتی که عثمان در روز بیعت، به خانه خود بازگشت، بنی امیه بر او وارد شدند به گونه ای که خانه از جمعیت پر شد، آنگاه در خانه را بستند. ابوسفیان پرسید:
    آیا در میان شما غریبه ای وجود دارد؟
    گفتند: نه. گفت: ای فرزندان امیه! این امر یک روز در میان قبیله عدی (قبیله ابوبکر) بود و امروز به قرارگاه و منزل اصلی خود، یعنی خاندان بنی امیه باز گشته است. همان گونه که بچه ها توپ را در میان خود می گردانند شما نیز این امر را بین خودتان بگردانید و نگذارید از میان شما خارج شود. قسم به کسی که ابوسفیان به او قسم می خورد!
    نه عذابی هست و نه حسابی، نه بهشتی هست و نه جهنمی، نه برانگیختنی هست و نه قیامتی. در این لحظه عثمان متوجه شد زبیر، که از غیر امویان است، در میان جمعیت حضور دارد. به ابوسفیان گفت: دور شو از من و این حرف ها را نزن. ابوسفیان با تعجب گفت: مگر در میان شما غریبه ای وجود دارد؟ زبیر گفت: بله، به خدا قسم! این مطلب را کتمان نمی کنم و به دیگران خواهم گفت(164).
    کلام ابوسفیان که گفت: حساب، کتاب، بهشت و جهنمی نیست، نشان می دهد که منظور او از امر سلطنت است، نه خلافت و جانشینی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله؛ زیرا کسی که منکر اصل رسالت است، اعتقادی به جانشینی او ندارد.
    نوه او، یزید بن معاویه نیز پس از حادثه غم انگیز کربلا مغرورانه و ملحدانه گفت: بنی هاشم با ملک و سلطنت، بازی کردند و در لباس نبوت بر مردم حکومت و ریاست کردند، در حالی که نه خبری از آسمان آمده بود و نه وحی نازل شده بود:
    لعبت هاشم با لملک فلا خبر جاء ولا وحی نزل(165)
    از عبارت طبری استنباط می شود که یزید این شعر - که ابیاتی از آن را عبدالله بن زبعری در جنگ احد خوانده بود(166) و یزید بدان تمثل کرد - را در واقعه حره خوانده است در حالی که بقیه منابع تصریح کرده اند که پس از حادثه کربلا در جمع اسرای اهل بیت علیه السلام خوانده است. البته ممکن است در هر دو واقعه خوانده باشد، که در این صورت می توان گفت: یزید به مضمون این شعر معتقد بوده و واقعا نبوت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را ملک و سلطنت می دانست، نه این که بعد از حادثه کربلا، از روی سرمستی، ذوق زدگی و در حالت بی اختیاری بر زبانش جاری شده باشد.

    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  5. Top | #54

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    6- جمله معترضه
    یکی از سوالات اساسی درباره این آیه، این است که اگر دو جمله (الیوم یئس الذین....) و (الیوم اکملت لکم دینکم....) ارتباطی با قبل و بعد خود ندارد، چرا در این بخش از قرآن کریم قرار گرفته است؟
    این سوال درباره آیه تطهیر، یعنی جمله (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس...) نیز مطرح می شود.
    هر چند که جواب این سوال به صورت اجمالی بیان شد، لیکن آنچه که به عنوان تکمیل و جمع بندی آن می توان گفت، این است که در اینجا دو احتمال وجود دارد:
    احتمال یکم: مجموع این آیه یکجا نازل شده، یعنی این دو جمله به صورت جمله معترضه همراه با قبل و بعد خود نازل شده و نزولی جداگانه ندارد، چنان که ظاهر قرآن کریم همین را اقتضا می کند. برای این احتمال سه توجیه می توان ذکر کرد:
    1- گوینده آن، یعنی خدای سبحان بر اثر اهتمامی که به این دو جمله داشته، در وسط کلام خود ذکر کرده است.
    2- قادر متعال برای صیانت از تحریف و دست برد بدخواهان این دو جمله را در اینجا قرار داده است. چنان که گاهی برای گمراه کردن سارق، اشیای نفیس و با ارزش را در غیر جایگاه مناسب خود، پنهان می کنند تا سارق بدان پی نبرد و به سراغ آن نرود.
    3-به قصد برجسته شدن و جلب توجه کردن در اینجا آورده شد. چنان که امروز نیز متداول است که در تنظیم اطلاعیه ها یا پلاکاردها کلمه یا جمله مورد اهتمام را با رنگ یا خط دیگری می نویسند تا چشم گیر و برجسته باشد و جلب توجه کند. مثلا کلمه شهید را با رنگ قرمز یا نام معصومین علیه السلام را با رنگ سبز و...می نویسند. چنان که در سابق کلمه (ولیتلطف)(167) را که وسط قرآن کریم واقع شده است، شنگرف یا بزرگتر می نوشتند. به گونه ای که چشم هر کسی به این کلمه می افتاد از خود سوال می کرد این کلمه چه ویژگی دارد که این گونه نوشته شده است.
    در آیه 162 سوره نساء جمله (والمقیمین الصلوة) به صورت نصبی یا جری آمده است در حالی که طبق قواعد ادبی باید به صورت رفعی، یعنی (والمقیمون) ضبط می شد که به نظر می رسد توجیهی جز برجسته کردن وصف اقامه صلاة در بین سایر او صاف نداشته باشد. در آیه محل بحث نیز آیه اکمال به صورت جمله معترضه در وسط آیه ای که مطالب آن ارتباطی با مضمون آن ندارد، آورده شده تا جلب توجه کند.
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 07-08-2022 در ساعت 19:27
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  6. Top | #55

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    احتمال دوم

    این دو جمله جدا از بقیه جملات نازل شده، لیکن هنگام جمع آوری قرآن، در اینجا قرار گرفته است. این احتمال نیز دو توجیه دارد:
    1- پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به اذن الهی دستور داد که در اینجا قرار گیرد.
    2- پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با تصمیم گرد آورندگان قرآن، بدین صورت تنظیم شده است.
    اگرچه این احتمال با دو توجیه آن، برخی مشکلات تفسیری آیه را حل می کند، لیکن اثبات آن بسیار دشوار است و به دلیل معتبری نیاز دارد.
    قابل توجه است که همین احتمالات درباره آیه تطهیر نیز مطرح است.
    آنچه گفته شد بر این مبنا بود که این جملات، ارتباطی با قبل و بعد خود نداشته باشد، لیکن می توان گفت: ارتباط با قبل و بعد کاملا محفوظ است. مثلا درباره آیه تطهیر می توان گفت: پس از خطاب به همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و بیان چند حکم اختصاصی آنان، خطاب را متوجه اهل بیت کرده، می فرماید: ای اهل بیت! این احکام برای سخت گیری بر همسران پیامبر صلی الله علیه و آله نیست، بلکه برای حفظ حیثیت اجتماعی شما اهل بیت است، که خدا اراده اذهاب رجس و تطهیرتان را دارد؛ زیرا شما در موقعیتی هستید، که آبرویتان از ناحیه هیچ کس نباید هتک شود. بنابراین، اگر همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مرتکب خلاف شوند، عذابی دو برابر خواهند داشت، نه از آن رو که به اذهاب رجس و تطهیر شما لطمه ای وارد شود، بلکه از آن جهت که به حیثیت اجتماعی پیامبر و اهل بیت علیهم السلام اهانت شده است.
    چنین توجیه و ارتباطی را برای آیه اکمال نیز می توان بیان کرد.


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  7. Top | #56

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    7- قدرت بی پایان الهی و مراحل خلقت
    لازمه محدودیت قدرت این است که برخی از کارها آسان، برخی آسان تر، برخی مشکل و برخی مشکل تر باشد؛ زیرا فاعلی که کارهایش را با قدرت برخاسته از زور بازو، حرکت اعضا و جوارح، استفاده از ابزار و...انجام می دهد، از محدودیت قدرت برخوردار است. علتش آن است که اعضا و جوارح و نیز ابزار و وسایل در ایجاد قدرت و توانمندی محدودیت دارد. از این رو انسان ها در ارزش گذاری کارها، مراتب مختلفی را در نظر می گیرند و حتی خود را از انجام برخی کارها عاجز و ناتوان می دانند.
    خدای سبحان، فاعلی است که در کارهای خود از ابزار و وسایل استفاده نمی کند و اساسا فاعلیت او به اعضا و جوارح نیست: فاعله لا بمعنی الحرکات و الاله
    (168)، فاعل لا باضطراب آله(169). او فاعلی است که با اراده کار می کند و برای انجام کاری یا ایجاد چیزی اراده او کافی است: انما امره اذا اراد شیئا ان یقول کن فیکون(170). اگر کار، با اراده صورت گیرد و استفاده از ابزار، به کارگیری اعضا و جوارح و حرکات بدنی لازم نباشد، تمام کارها یکسان خواهد بود آسان بودن و مشکل بودن معنایی نخواهد داشت. چنان که انسان نیز، آن گاه که فاعل با اراده است، کارها در نزد او یکسان است. از این رو تصویر اقیانوسی با عظمت در فضای ذهن مشکل تر از فضای یک تکه سنگ و کلوخ نیست. روی همین جهت علی علیه السلام فرمود: و ما الجلیل و اللطیف و الثقیل و الخفیف و القوی و الضعیف فی خلقه الاسواء و کذلک السماء و الهواء و الریاح و الماء(171).نیز می فرماید: هر چیز با عظمت و بزرگی در کنار قدرت او بسیار کوچک و ناچیز است: ما اصغر کل عظیمه فی جنب قدرتک(172).
    ویرایش توسط ملکوت* گامی تارهایی * : 09-08-2022 در ساعت 17:26
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  8. Top | #57

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بنابراین خلق کردن آسمان و زمین در شش مرحله، ناشی از ضعف قدرت باری تعالی نیست، بلکه با در نظر گرفتن ضعف مخلوق است. به عبارت دیگر: فاعل، در فاعلیت فیض رسانی مشکل ندارد. این، قابل است که در قابلیت فیض گیری نقص دارد و نمی تواند تمام فیض را یکجا دریافت کند، بلکه باید مرحله به مرحله پیش رود تا هر مرحله ای از فیض، زمینه مرحله بعدی را فراهم کند وگرنه بدون پشت سر گذاشتن مرحله قبل نمی تواند فیض مرحله بعد را دریافت کند.
    8- معنای مولا
    همان گونه که اشاره شد ماجرای غدیر از نظر کثرت راوی و روایت در حدی است که کسی قدرت انکار آن را ندارد. لیکن برخی از علمای اهل سنت در دلالت حدیث خدشه کرده، لفظ مولی را به معنای مختلفی غیر از سرپرست و صاحب اختیار گرفته اند. از جمله گفته اند: مولا به معنای محبت و ناصر است، یعنی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به مردم توصیه کردند علی بن ابی طالب را دوست بدارید یا این که سفارش کردند که یار و یاور او باشید. (173)
    جواب: هیچ کدام از این دو معنا نه تنها قابل قبول نیست، بلکه قابل مطرح کردن نیست؛ زیرا:
    اولاً: معنا ندارد که انسان عاقلی، مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن جمعیت فراوان را در بیابان سوزان حجاز جمع کند و بگوید: علی را دوست داشته باشید یا این که بگوید: یار و یاور علی باشید. مگر دوست داشتن و یاری کردن، اختصاص به علی بن ابی طالب علیه السلام دارد؟ هر مسلمانی موظف است سایر مسلمانان را دوست داشته، یار و یاور آنها باشد. افزون بر این، لزوم دوست داشتن کسی یا ضرورت یاری کردن او چیزی نیست که نیاز به بیعت داشته باشد. چنان که تبریک گفتن ابوبکر و عمر پس از آن اعلان عمومی نیز در این صورت معنا نداشت.
    ثانیاً، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در ماجرای غدیر، آخرین روزهای عمر شریف خود را سپری می کرد، به مردم نیز، اعلام فرمود که بزودی دعوت حق را لبیک خواهد گفت.
    انتظار طبیعی مردیم که این خبر سنگین، اندوهبار و اضطراب آور را می شنوند، این است که پیغمبر تکلیف آینده آنان را روشن کند. از درایت و عطوفت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به امت نیز انتظاری غیر از تعیین تکلیف آینده نمی رود. چنان که خلیفه اول و دوم هنگام احساس مرگ، تکلیف آینده را روشن کردند. در چنین حالی اعلام لزوم دوستی یا یاری کردن علی بن ابی طالب علیه السلام به عنوان یک شهروند مسلمان - نه به عنوان رهبر مردم و جانشین آن حضرت - چقدر بی جا، نسنجیده و بی مقدار است؟
    ثالثاً، لزوم محبت و دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام یا ضرورت یاری او چیزی نبود که مورد مخالفت قرار گیرد یا با تردید مسلمانان مواجه شود. به ویژه آن که بسیاری از آن جمعیت به شهرهای دور می رفتند و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را نمی دیدند تا آن حضرت آنان را مؤاخذه کند که چرا علی بن ابی طالب علیه السلام را دوست نداشتید یا یاری نکردید؟ دوست داشتن یا نداشتن نیز مسئله ای قلبی و پنهان است و تا انسان اظهار نکند کسی متوجه نخواهد شد. بنابراین، هراس پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از اعلان عمومی و تأخیر انداختن آن چه دلیلی خواهد داشت؟
    رابعاً، علی علیه السلام در دوران زمامداری وقتی نزاع و مخالفت برخی را با خلافت خویش دید، در فضای باز قصر یا مسجد کوفه، مردم را قسم داد که چه کسی از شما در بازگشت از حجة الوداع از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنید که فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاء؟ دوازده نفر برخاستند و شهادت دادند.(174) انس بن مالک در میان جمعیت حضور داشت ولی شهادت نداد. علی علیه السلام از او پرسید تو که حضور داشتی چرا شهادت نمی دهی؟ گفت: پیر شدم و فراموش کردم که پیامبر صلی الله علیه و آله چه گفت. علی علیه السلام گفت: خدایا! اگر دروغ می گوید، او را به مرضی مبتلا کن که عمامه آن را نپوشاند. مرحوم سید رضی رحمة الله می گوید: انس پس از این نفرین به برص مبتلا شد و هرگز بدون نقاب دیده نشد(175)معلوم است که کسی درباره دوستی یا نصرت آن حضرت نزاع نداشت. نزاعی که در دوران حکومت آن حضرت وجود داشت، مسئله خلافت و جانشینی بود.
    خامساً، معنای رایج و متداول واژه مولی همان سرپرست است و قبل از هر چیز همین معنا به ذهن می رسد. از این رو حسان بن ثابت، شاعر عرب زبان که حاضر در صحنه بود از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اجازه داد. حسان شعر خودش را گفت و مورد تشویق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قرار گرفت. یکی از ابیات شعر او این است:
    فقال له قم یا علی فاننی - رضیتک من بعدی اماماً و هادیا(176)
    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به او گفت: برخیز ای علی / که راضی شدم تو امام و هادی پس از من باشی
    تعبیر امام که در شعر حسان آمده، برگرفته از واژه مولی است.
    صحابی جلیل القدر، قیس بن سعد بن عباده انصاری نیز همین معنا را از کلمه مولی فهمیده است.
    او در شعر خود می گوید:
    و علی امامنا و امام - لسوانا أتی به التنزیل
    یوم قال النبی: من کنت مولاه - فهذا مولاه خطب جلیل(177).
    علی امام ماست و امام / غیر ماست. قرآن بر این امر نازل شد
    (نزول قرآن در این باره) در روزی بود که پیامبر گفت: هر کس که من مولای اویم / پس این مولای او است. این مطلب بزرگی است.
    خلاصه خود علی بن ابی طالب علیه السلام نیز از کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همین معنا را فهمیده و به آن احتجاج و استدلال کرده است. در یکی از نامه های آن حضرت که در جواب نامه معاویه نوشته، آمده است:
    و اوجب لی ولایه علیکم - رسول الله یوم غدیر خم(178)
    ولایت و سرپرستی مرا بر شما واجب کرد / رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر خم.
    نزاع معاویه با علی بن ابی طالب علیه السلام بر سر دوستی یا نصرت نبود، بلکه بر سر رهبری امت و جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود.
    بنابراین، ولایت و مولا که در کلام نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده، معنایی غیر از سرپرست، رهبر و به اصطلاح اولی بالتصرف ندارد(179).
    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




  9. Top | #58

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    796
    نوشته
    18,881
    تشکر
    3,977
    مورد تشکر
    5,852 در 2,376
    وبلاگ
    85
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ...................) Anotates (.................
    1) 1. نهج البلاغه، نامه 45، نامه امام علیه السلام به عثمان بن حنیف.
    2) 1- نهج البلاغه، خطبه 3 شقشیه، بند 10
    2- سوره اعراف، آیه 179
    3- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 19 و 20 و ص 470؛ شرح غررالحکم، ج 5، ص 377، ش 8830. ارزش کسی که تلاش و همت خویش را در تامین شکم خلاصه کند به اندازه چیزی است که از شکم او خارج می شود.
    3) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 19 و 20، ص 470.
    خدای سبحان می قرماید: ای فرزند آدم! تو را خلق نکردم تا سودی ببرم، بلکه نتیجه خلقتت،
    سود بردن تو از من است.
    4) عارف شبستری
    5) سوره انعام، آیه 57.
    6) سوره انعام، آیه 124.
    7) سوره مائده، آیه 3. امروز، کافران از دین شما ناامید شدند.
    بنابراین، از آنها نترسید و از من بترسید. امروز، دین شما را کامل و نعمت را برای شما تمام کرده ام و راضی شدم که اسلام برای شما دین و آیین باشد.
    8) غدیر در لغت به تالاب و آبگیر گفته می شود که آب باران و سیل در آن جمع می شود (فرهنگ معین، ج 2، ص 2393). غدیر خم، آبگیری است بین مکه و مدینه در ناحیه جحفه، واقع در دو میلی جحفه که سرچشمه ای در آن می ریخته و ماجرای ابلاغ ولایت علی (ع) در آنجا واقع شد (همان، ج 6، ص 1244).
    9) خصال صدوق، ج 1، ص 173
    10) سوره اعراف، آیه 163. روز شنبه آنان، ماهی هایشان روی آب می آمد و روز غیر شنبه به سوی آنان نمی آمد.
    11) سوره بقره، آیه 184. هرکس از شما که در ماه رمضان بیمار یا در سفر باشد، پس روزهای دیگری را روزه بگیرد.
    12) سوره آل عمران، آیه 140. ما در این روزهای ظفر و شکست را به نوبت میان مردم می گردانیم.
    13) نهج البلاغه، حکمت 396. زمانه روز است: یک روز به نفع توست و یک روز بر ضرر تو.
    14) 1. در بخش اشارات در این باره بحث خواهیم کرد. رک: ص 168.
    15) 2. سوره اعراف، آیه 54 ؛ سوره حدید، آیه 4. خدایی که آسمان و زمین را در شش مرحله خلق کرد.
    16) 3. سوره فصلت، آیه 9. زمین را در دو مرحله خلق کرد.
    17) 1. سوره طه، آیه 126. امروز همهان گونه (که آیات ما را فراموش کردی) فراموش می شوی.
    18) 2. سوره نحل، آیه 63. پس او (شیطان) امروز سرپرست آنان است.
    19) 1. کشاف، ج 1، ص 604، ذیل آیه.
    20) 2. هو ما یقابل الطمع (التحقیق، یاس).
    21) 1. سوره هود، آیه 62.
    22) 2. نهج البلاغه، خطبه 192 قاصعه بند 121. هرچند که در عبارت آن حضرت ایس به کار رفته است، نه یئس، لیکن فیومی از برخی نقل کرده که گفته اند: ایس مقلوب یئس؛ و بعضهم یقول: هو مقلوب من یئس (مصباح المنیر، ایس).
    23) 1. سوره توبه، آیه 32 - 33. آنان اراده دایمی دارند که نور خدا با دهانهایشان خاموش کنند، در حالی که خدا می خواهد نورش را تمام و کامل کند هر چند که کافران را خوش نیاید. او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر تمام ادیان پیروز گرداند، هر چند که مشرکان را خوش نیاید.
    24) 1. سوره مائده، آیه 15. برای شما از جانب خدا، نور و کتابی روشنگر آمده است.
    25) 2. سوره بقره آیه 217.
    26) 1.سوره بقره، آیه 109. بسیاری از اهل کتاب دوست دارند شما را بعد از ایمان آوردنتان به کفر بر گردانند.
    27) 2. سوره آل عمران، آیه 69. گروهی از اهل کتاب دوست دارند که شما را گمراه کنند.
    28) سوره بقره، آیه 120. یهود و نصاری هرگز از تو راضی نخواهند شد، جز اینکه از دین و آیین آنها پیروی کنی.
    29) 4.سوره بقره، آیه 111. کسی داخل بهشت نمی شود جز آنکه یهود و نصرانی باشد.
    30) 5. سوره بقره، آیه 135. یهودی یا نصرانی باشید تا هدایت شوید.
    31) 1. سوره ص، آیه 6. بروید و بر خدایانتان استقامت و پایداری بورزید.
    32) 2. سوره نساء آیه 101. کافران برای شما دشمن آشکاری هستند.
    33) 3. سوره بقره، آیه 98. کسی که دشمن خدا، فرشتگان و رسولان او و جبرئیل و میکائیل باشد، (بداند که) خدا دشمن کافران است.
    34) 3. سوره بقره، آیه 120. یهود و نصاری هرگز از تو راضی نخواهند شد، جز این که از دین و آیین آنها پیروی کنی.
    35) 1. هوالمراقبه و الوقایعه مع الخوف، بان یراقب اعماله و یتقی نفسه مع الخوف و الملاحظه (التحقیق، خشی).
    36) 1. سوره احزاب، آیه 39. مبلغان رسالات الهی از خدا می ترسند و از کسی جز او خشیت ندارند.
    37) 2.سوره یوسف، آیه 13. (یعقوب (ع) به فرزندان خود گفت:) خوف دارم که گرگ، او (یوسف (ع) را بخورد.
    38) 1.سوره شعراء، آیه 21. (موسی (ع) گفت:) از شما گریختم؛ زیرا از شما خوف داشتم.
    39) 2.رک: المیزان، ج 11، ص 343، ذیل آیه 21 سوره رعد.
    40) 3.سوره فاطر، آیه 28. از میان بندگان خدا فقط علما از او می ترسند.
    41) 1.بحار، ج 2، ص 52.
    42) 1. سوره انفال، آیه. خداوند نعمتی را که به قومی عنایت کرده، تغییر نمی دهد جز آن که آنها آنچه را مربوط به خودشان است، تغییر دهند.
    43) 1. سوره بقره، آیه 211. کسی که نعمت خدا را، پس از آن که به سراغش آمد، تغییر دهد و کفران کند (باید بداند که) خداوند شدید العقاب است.
    44) 3.سوره نحل، آیه 112. خداوند برای کفران نعمت کنندگان به قریه ای مثال می زند که دارای امنیت، آرامش و اطمینان بود و روزیش از هر جا می رسید. پس از آن، نعمت خدا را ناسپاسی کردند. خدا هم به سزای آنچه انجام می دادند، طعم گرسنگی و ترس را به آنان چشاند.
    45) 1. سوره نحل، آیه 121 - 122... شاکر نعمت های الهی بود.
    خدا او را برگزیده، به راه راست هدایت کرد و در دنیا به او حسنه و نعمت داد و در آخرت، از صالحان است.
    46) 2.سوره بقره، آیه 279. (اگر ربا خواری را ترک نکنید) بدانید که در جنگ و نبرد با خدا و رسولش هستید.
    47) 3. سوره آل عمران، آیه 28. خداوند، شما را از نافرمانی و عقاب خویش می ترساند و بدانید که صیرورت و بازگشت شما به سوی خداست.
    48) 1. سوره فتح، آیه 4و7. لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست.
    49) 2. سوره فجر، آیه 29 - 30. در زمره بندگان من در آی و در بهشت من داخل شو.
    50) 3.سوره محمد (ص)، آیه 12. خدا، کسانی را که ایمان آورند و اعمال صالح به جاآرند، در بهشت هایی داخل می کند که نهرها از زیر آن جاری است.
    اوامر و نواهی به دو دسته مولوی و ارشادی تقسیم می شود: امر و نهی مولوی آن است که از مقام مولویت صادر می شود. موافقت با اینگونه اوامر و نواهی واجب بوده، سبب مثوبت می گردد و مخالفت با آن حرام بوده، موجب عقوبت می شود، مانند امر به نماز خواندن، روزه گرفتن و نهی از نجس کردن مسجد... امر و نهی ارشادی آن است که از مقام مولویت صادر نشود و فقط ارشاد به نفع ضرری است که در متعلق امر و نهی وجود دارد و عقل نیز آن را می فهمد. مقصود از این امر رسیدن به منفعت مامور به و مصون ماندن از مضرت منهی عنه است، مانند اوامر و نواهی طیب.
    51) 1. سوره آل عمران، آیه 175. از آنان نترسید و از من بترسید اگر مومن هستید.
    52) 2.سوره مائده، آیه 44. از مردم نترسید و از من بترسید.
    53) 1. در المنصور، ج 3، ذیل آیه محل بحث.
    54) 1. تمام الشی ء: انتهاوه الی حد لایحتاج الی شی ء خارج عنه و الناقص: ما یحتاج الی شی ء خارج عنه (مفردات، تمم).
    55) 2. کمال الشی: حصول ما فیه الغرض منه فاذا قیل: کمل ذلک فعمناه: حصل ما هو الغرض منه (همان، کمل).
    56) 1.مرتبه بعد تمامیه الاجزاء. و قد سبق ان التمام یستعمل غالبا فی الکمیات و الکمال فی الکیفیات و ان الکمال یتحقق بعد تمامیه الاجزاء اذا اضیفت الیها خصوصیات و محسنات اخر فهو مرتبه بعد التمامیه (التحقیق، کمل).
    57) 1.سوره مومنون، آیه 14. سپس جنین را آفرینش تازه ای دادیم. پس آفرین بر خدا که بهترین آفرینندگان است.
    58) 2.سوره ذاریات، آیه 56. جن و انس را خلق نکردم، مگر برای اینکه مرا عبادت کنند.
    59) 3.هو الخضوع و الانقیاد قبال برنامج او مقررات معینه (التحقیق، دین).
    60) 1.سوره انشراح، آیه 1. آیا برای تو سینه ات را گشاده نکردیم؟.
    61) 1.رک: التحقیق، نعم. ریشه نعم به معنای خوشگواری و نیک حال بودن می آید؛ طیب عیش و حسن حال (همان).
    62) 2.سوره لقمان، آیه 20. آیا نمی بینید که خدا آنچه را در آسمان و زمین است مسخر شما گردانیده و نعمت های ظاهری و باطنی خود را بر شما ارزانی داشته است؟.
    63) 3.گلستان سعدی، دیباچه.
    64) 1.تغابن، آیه 14.
    65) 1و2. سوره تغابن، آیه 15 و 16.
    66) 1و2.سوره تغابن، آیه 15 و 16.
    67) 3.سوره تغابن، آیه 17.
    68) 1.سوره توبه، آیه 55 و 85 (با اندکی اختلاف).
    69) 1.سوره حجر، آیه 29.
    70) 2.موافقه المیل بما یجری علیه و یواجهه (التحقیق، رضی).
    71) رک: تفسیر ابی السعود و کشاف، ذیل آیه.
    72) 4.هو ما یقابل الخصومه و هو الموافقه شدیده فی الظاهر و الباطن بحیث لایبقی خلاف فی البین (التحقیق، مسلم).
    73) 1.سوره آل عمران، آیه 19. بی تردید دین در نزد خدا، اسلام است.
    74) 2.سوره آل عمران، آیه 85. کسی که غیر از اسلام دین دیگری برگزیند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیان کاران خواهد بود.
    75) 1.خاتم پیامبران (ص) همه پیامبران پیشین را تصدیق کرد و چون خاتم بود بشارتی به پیامبر پس از خود نداد.
    76) 2.سوره صف، آیه 6. هنگامی که عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من پیامبر خدا به سوی شما هستم و کتابی که پیش از من بوده، یعنی تورات را تصدیق می کنم و بشارت دهنده ام به پیامبری که پس از من می آید و نام او احمد است.
    77) 1.سوره مائده، آیه 48. برای هر امتی شریعت و راه روشنی قرار داده ایم.
    78) سوره نحل، آیه 89. و به سوی تو نازل کردیم کتابی را که بیانگر هر چیزی است.
    79) 1. سوره فصلت، آیات 41 - 42. به راستی که این قرآن، کتابی عزیز و شکست ناپذیر است که هیچ گونه فساد و بطلانی، نه از پیش رو و نه از پشت سر به آن راه نمی یابد؛ زیرا فرستاده شده از سوی حکیم شایسته ستایش است.
    80) 2. سوره احزاب، آیه 40.
    81) 1. سوره عصر، آیه 1و2.
    82) حلیه الاولیاء، ج 4، ص 345.
    83) سیره ابن هشام، ج 3، ص 334.
    84) همان، ص 336.
    85) سوره توبه، آیه 28. ای کسانی که ایمان آورده اید به راستی که مشرکان نجس هستند. پس نباید بعد از این سال به مسجدالحرام نزدیک شوند.
    86) نهج البلاغه، نامه 16.
    87) در تاریخ آمده است: ابو غبشان، در حال مستی، کلید داری و تولیت کعبه را به یک مشک شراب فروخت (الکنی والالقاب، ج 1، ص 128).
    88) نهج البلاغه، خطبه 192 (قاصعه)، بند 53. آیا نمی بینید خداوند سبحان انسان ها را از زمان آدم (ع) تا آخرین انسانهای این عالم، با سنگ هایی آزموده است که نه ضرری می رسانند و نه نفعی، نه می بینند و نه می شنوند.
    89) بحار، ج 96، ص 374. مردم مامور شدند سراغ این سنگها بیایند و گرد آن طواف کنند. سپس به سراغ ما بیایند و با اعلام پذیرش ولایت ما، نصرت خویش را بر ما عرضه دارند.
    90) کامل ابن اثیر، حوادث سالهای 64 و 73.
    91) سوره تکویر، آیه 24. پیامبر نسبت به وحی ضنین و بخیل نیست.
    92) بحار، ج 67، ص 96. ای مردم! به خدا قسم، چیزی نیست که شما را به بهشت، نزدیک و از جهنم دور کند مگر آنکه شما را امر به آن کردم و چیزی نیست که شما را به آتش نزدیک و از بهشت دور کند مگر آنکه شما را از آن نهی کردم.
    93) سوره انعام، آیه 26. کافران، دیگران را از نزدیک شدن به حق نهی می کنند و خودشان نیز از حق دوری می گزینند.
    94) رک: سیره ابن هشام، ج 3، ص 68.
    95) همان، ج 4، ص 162.
    96) همان، ص 179؛ مجمع البیان، ج 5، ص 71، ذیل آیه 65 سوره توبه.
    97) بحار، ج 21، ص 247؛ مجمع البیان، ج 5، ص 71، ذیل آیه 65 سوره توبه.
    98) سوره احزاب، آیه 60. اگر منافقان و کسانی که در دل هایشان مرض وجود دارد و شایعه افکنان در مدینه از کارشان دست نکشند، تو را بر ضد آنان می شورانیم و جز مدتی کوتاه در مجاورت تو نخواهند ماند.
    99) سوره منافقون، آیه 7. منافقان کسانی هستند که می گویند: به کسانی که اطراف رسول خدا هستند، انفاق نکنید تا پراکنده شوند.
    100) سوره منافقون، آیه 8. بی تردید عزت مندان و بزرگان، زبونان را بیرون خواهند کرد.
    101) سوره نور، آیه 11. کسانی که داستان افک را به وجود آوردند، گروهی از شما هستند. این ماجرا را شری برای خود مپندارید، بلکه خیری برای شماست...
    102) راجع به نگرش سلطنتی به نبوت در نکته ها بحث خواهیم کرد (رک: ص 160.).
    103) مجمع البیان، ج 10، ص 836، ذیل سوره.
    104) کشاف، ج 4، ص 808، ذیل سوره.
    105) این گونه، خدا آیات را برای شما روشن می کند شاید که شما درباره دنیا و آخرت اندیشه کنید.
    106) برای این مطلب، در قرآن کریم شواهد فراوانی وجود دارد که آیه نور (سوره نور، آیه 35) و آیات پس از آن را می توان نمونه دیگری از آن دانست.
    107) برای مطالعه و دقت بیشتر در آیه تطهیر رجوع کنید به: تجلی ولایت در آیه تطهیر.
    108) سوره مائده، آیه 3. امروز، (روزی است که) کافران از (نفوذ در) دین تان (و نابودی آن) ناامید شدند. بنابراین، از آنها نترسید و از من بترسید. امروز، (روزی است که) دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و راضی شدم که اسلام برای شما دین و آیین باشد.
    109) سوره مائده، آیه 67. ای پیامبر! آنچه که از سوی پروردگارت به سوی تو نازل می شود، به مردم ابلاغ کن.
    110) جمله معترضه، اصطلاحا به جمله ای گفته می شود که با ملاحظه برخی شرایط در میان جمله های دیگر قرار می گیرد و ارتباط منطقی با آن جملات ندارد، هرچند که بی ارتباط نیز نیست، لیکن این ارتباط به گونه ای نیست که اگر این جمله نباشد، خللی در معنای جمله های قبل و بعد ایجاد کند. البته آوردن جمله معترضه، خالی از حکمت نیست و ممکن است متکلم، انگیزه های مختلفی از ذکر آن داشته باشد. مثلا انسان در حال سخن گفتن با دیگری درباره مطلبی علمی است، لیکن بر اساس احساس خطر از وقوع زلزله یا حادثه سهمگین دیگر در بین گفتگو ناگهان کلام را قطع کرده، هشدار می دهد. جمله معترضه، در قرآن کریم نیز فراوان است، مانند: (و اذا بدلنا ءایه مکان ءایه و الله اعلم بما ینزل قالوا انما انت مفتر...؛ هرگاه که حکمی را به حکم دیگر تبدیل کنیم - و خدا آگاهتر است به چیزی که نازل می کند - می گویند: تو دروغگو هستی (نحل، 101) در این آیه، جمله (و الله اعلم بما ینزل) جمله معترضه است. همچنین دو آیه (ذلک عیسی بن مریم قول الحق الذی فیه یتمرون ما کان لله ان یتخذ من ولد سبحانه اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون) (مریم، 34و35) معترضه است و در میان کلماتی که حضرت عیسی (ع) در گهواره بیان کرد، آمده است. در زبان فارسی معمولا جمله معترضه را بین دو پرانتز، دو خط تیره (-) یا دو ویرگول (،) قرار می دهند.
    111) رک: ص 164 (جمله معترضه).
    112) ای یوسف! از این حادثه صرف نظر کن.
    113) و تو ای زن! از گناه خویش استغفار کن.
    114) بحار، ج 89، ص 94(به نقل از: تفسیر عیاشی، ج 1، ص 11).
    115) مثلا از حضرت یوسف (ع) نقل کرده که در کنار تعبیر خواب، استدلال بر توحید کرد و گفت: رب واحد بر ارباب متعدد و متفرق ترجیح دارد. هیچ معبودی غیر از خدا حقیقت ندارد و اسمایی بی محتوا بیش نیست، حکم از آن خداست، ما مامور به عبادت او هستیم و...(سوره یوسف، آیه 39-40).
    116) سوره غاشیه، آیه 17-20.آیا به شتر نگاه نمی کنند که چگونه خلق شده است؟ و به آسمان که چگونه برافراشته شده است؟ و به کوهها نمی نگرند که چگونه نصب گردیده است؟ و به زمین نظاره نمی کنند که چگونه گسترده شده است؟
    117) تفسیر المنار، ج 2، ص 451، ذیل آیه 241 سوره بقره.
    118) تنظیم نهایی این نوشتار با برگزاری دومین اجلاس حوزه و تبلیغ ویژه بزرگداشت یکصدمین سال ولادت علامه امینی مصادف شد. این همایش در ایام مبارک غدیر سال امیرالمومنین (ع) (اسفند 1379)- که همزمان با سی امین سال رحلت آن بزرگمرد است - به مدت دو روز در تبریز، زادگاه آن عالم فرزانه و یک روز در حوزه علمیه قم برگزار شد. این همزمانی را به فال نیک می گیریم فسلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا.
    119) در المنثور، ج 3، ص 17.
    120) رک: ص 75.
    121) همان، ص 19.
    122) همان.
    123) اصول کافی، ج 1، ص 289.
    124) نور الثقلین، ج 1، ص 589.
    125) مثلا شهید اول در الفیه، هزار حکم واجب و در نفلیه، سه هزار حکم مستحب برای نماز ذکر کرده، که تعداد بسیار کمی از آن در قرآن آمده است.
    126) سوره حشر، آیه 7.
    127) این حدیث در ص 77 گذشت.
    128) سوره مائده، آیه 67.
    129) نور الثقلین، ج 1، ص 588 (به نقل از کافی، ج 1، ص 290).
    130) مراه العقول، ج 3، ص 261. ترجمه، براساس اصلاحیه مرحوم علامه مجلسی صورت گرفته است.
    131) سوره مائده، آیه 67.
    132) سوره طه، آیه 67.
    133) نهج البلاغه، خطبه 4.
    134) نور الثقلین، ج 1، ص 589.
    135) نور الثقلین، ج 1، ص 590.
    136) مثنوی معنوی، دفتر دوم، بیت 366.
    137) در المنثور، ج 3، ص 17.
    138) همان، ص 16.
    139) رک: ص 75.
    140) نور الثقلین، ج 1، ص 587 (به نقل از تفسیر عیاشی، ج 1، ص 292).
    141) تفسیر کبیر، ج 6، جزء11، ص 140، ذیل آیه اکمال، مسئله یکم.
    142) البته پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کرارا از امیرالمومنین علیه السلام به عنوان جانشین خود یاد می کرد، لیکن در روز نزول این بخش آیه به صورت استثنایی و برجسته از این مطلب پرده برداشت؛ زیرا جمعیت فراوانی از نقاط مختلف جهان در نقطه ای نگاه داشته شدند، پیامبر خدا صص و سلم پس از اتمام حجت های متعدد و اخبار به نزدیک شدن ارتحال خود، فرمود: ماموریت الهی من در این هنگام - که با مرارت های 23 ساله رسالت برابری می کند - معرفی جانشین و خلیفه پس از رحلتم است . آنگاه به این اعلان اکتفا نکرد، بلکه از همه حاضران بیعت گرفت....
    آری چنین چیزی سابقه نداشت. از این رو فرمود: امروز دین کامل شد.
    143) بحار، ج 22، ص 466، 473.
    144) تفسیر کبیر، ج 6، جزء11، ص 141، ذیل آیه اکمال، مسئله سوم.
    145) توجه به این نکته لازم است که قیاس در اصطلاح منطق غیر از قیاس مصطلح در فقه و اصول است. در اصطلاح منطق، قیاس، مترادف با استدلال و برهان است. اما قیاس در فقه که تعریف تفصیلی آن در صفحات آینده می آید - مترادف تمثیل اهل منطق است و ارزش استدلال ندارد.
    146) تفسیر کبیر، ج 6، جزء11، ص 141، ذیل آیه اکمال، مسئله سوم.
    147) تفسیر کبیر، ج 6، جزء11، ص 141، ذیل آیه اکمال، مسئله سوم.
    148) فرائد الاصول، ج 1، ص 82. بر اساس ادله چهار گانه، یعنی قرآن، سنت، اجماع و عقل، تعبد به ظنی که دلیل خاص بر حجیت آن وجود ندارد، حرام است.
    149) آنچه در اینجا آمد، تقسیم بندی رایج و متداول کتابهای اصولی است. اما تقسیم بندی دقیق تر و صحیح تر این است: منبع فقه اراده الله است که احکام شرع از آنجا می جوشد و جعل می شود. راه های دست یابی به این احکام یا کاشف و حاکی از آن دو چیز است: اول) نقل. دوم) عقل. نقل بر دو قسم است: الف) کتاب یعنی قرآن. ب) سنت. سنت نیز از سه راه به دست می آید: 1) روایات. 2) اجماع. 3) شهرت.
    روایات بر دو قسم است: اول) متواتر. دوم) غیر متواتر.
    روایات غیر متواتر بر دو قسم است: 1- مستفیض. 2- غیر مستفیض...بنابراین، تعبیری که در برخی کتب آمده، که می گویند: بر این مطلب هم شرع دلالت می کند، هم عقل، صحیح نیست؛ زیرا عقل را در مقابل شرع قرار می دهد، در حالی که خود عقل از ادله شرعی است.

    150) در اصطلاح اصول فقه، تقریر آن است که کاری در حضور معصوم انجام نگیرد و او در حالی که ملزم به رعایت تقیه نیست، به اصل عمل یا کیفیت آن اعتراضی نکند. این تایید ضمنی که از سکوت و عدم اعتراض معصوم فهمیده می شود، همانند گفتار و کردار خود او قابل استناد است.
    151) مجمع البحرین، ج 3، ص 224، عقل.
    152) المستصفی من علم الأصول، ج 2، ص 110، باب اول.
    153) أبان بن تغلب قال: قلت لابی عبدالله علیهم السلام: ما تقول فی رجل قطع اصبعاً من أصابع المراة، کم فیها؟ قال علیهم السلام: عشرة من الابل - قلت: قطع ائنتین؟ قال علیه السلام - عشرون - قلت: قطع ثلاثاً؟ قال علیه السلام: - ثلاثون - قلت: قطع أربعاً؟ قال علیه السلام: - عشرون - قلت: سبحان الله یقطع ثلاثاً فیکون علیه ثلاثون و یقطع أربعاً فیکون علیه عشرون؟! ان هذا کان یبلغنا و نحن بالعراق فنرأ ممن قاله و نقول: الذی جاء به شیطان، فقال علیه السلام: - مها با أبان، هذا حکم رسول صلی الله علیه و آله، ان المرأة تعاقل الرجل الی ثلث الدیة فاذا بلغت الثلث رجعت الی النصف، یا أبان انک أخذتنی بالقیاس و السنة اذا قیست محق الدین (وسائل، ج 29، ص 325، کتاب الدیات، أبواب دیات الأعضاء، باب 44، ح 1).
    154) التوحید، ص 68، باب التوحید و نفی التشبیه، ح 23.
    155) قال عمر: ان رسول الله صلی الله علیه و آله غلبه الوجع و عندکم القرآن حسبنا کتاب الله (نهج الحق و کشف الصدق، ص 273 به نقل از صحیح مسلم، ج 5، ص 76، باب ترک الوصیة؛ صحیح بخاری، ج 1، ص 57، ح 114 و منابع دیگر).
    156) بحار، ج 2، ص 315.
    157) همان، ص 302.
    158) سوره تکاثر، آیه 8، در آن روز، یعنی روز قیامت از نعمت هایی که خداوند به شما داده، پرسش می شوید.
    159) بحار، ج 10، ص 220. در جلد دوم، ص 283 به بعد، کتاب العلم، باب 34 (البدع و الرای و المقاییس) این ماجرا با تفاصیل بیشتری آمده است.
    160) تفسیر کبیر، ج 6، جزء 11، ص 142، ذیل آیه اکمال مسله پنجم.
    161) سوره آل عمران، آیه 19. دین (پسندیده) در نزد خدا، اسلام است و بس.
    162) سوره آل عمران، آیه 85. هر کسی غیر از اسلام، دین دیگری برگزیند، از او پذیرفته نخواهد شد و در قیامت از زیان کاران خواهد بود.
    163) سیره ابن هشام، ج 4، ص 47؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 15 و 16، ص 119، ذیل نامه 27.
    164) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 9 و 10، ص 38، ذیل خطبه 139؛ ج 1 و 2، ص 289، ذیل خطبه 26؛ ج 15 و 16، ص 118، ذیل نامه 27.
    165) الاحتجاج، ج 2، ص 122؛ اعیان الشیعه، ج 1، ص 616؛ کشف الغمه، ج 2، ص 21؛ الغدیرج 3، ص 361 (به نقل از تاریخ طبری، ج 10، ص 261، حوادث سال 284).
    166) سیره ابن هاشم، ج 3، ص 143.
    167) سوره کهف، آیه 19.
    168) نهج البلاغه، خطبه 1، بند 7.
    169) نهج البلاغه، خطبه 186، بند 2.
    170) یوره یاس، آیه 82. قول و گفتار به معنای مشهور و معهود در نزد ما، مراد نیست. قول او همان اراده و فعل اوست، یعنی به محض اراده، شی ء مورد نظر، ایجاد می شود.
    171) نهج البلاغه، جطبه 185، بند 16. خلقت موجورات بزرگ و کوچک، سنگین و سبک، قوی و ضعیف در نزد خدای سبحان یکسان است، چنان که آفرینش آسمان، هوا، باد و آب برای او تفاوتی ندارد.
    172) نهج البلاغه، خطبه 109، بند 7.
    173) البته کلمه مولی دارای 27 معناست و به عبارت دیگر 27 مصداق دارد. معنای صحیح و قابل قبول در ماجرای غدیر، همان سرپرست و متولی است. بیست و چهار معنای دیگر، نظیر رب، عم، ابن، عبد، شریک،، داماد، آزاد کننده، آزاد شده،و... هیچ گاه قابل طرح کردن نیست؛ زیرا معنا ندارد کسی بگوید هر کس که من رب، عمو، فرزند و... او هستم علی رب، عمو، فرزند و... او است.
    174) الغدیر، ج 1 ص 166؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3و4، ص 290، ذیل خطبه 56.
    175) نهج البلاغه، حکمت 311. هر چند مرحوم سید رضی می گوید: این ماجراهنگامی بود که آن حضرت، انس را پیش طلحه و زبیر فرستاد ولی ابن ابی الحدید تصریح می کند این ماجرا مربوط به مسجد یا قصر کوفه است.
    176) الغدیر، ج 1، ص 340.
    177) همان.
    178) همان.
    179) تفصیل این بحث را در الغدیر، ج 1، ص 340، مفاد حدیث الغدیر مطالعه فرمایید.


    امضاء



    رفتن دلیل نبودن نیست


    من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم

    که از تراکم اندیشه های پَست، تهی باشد .




صفحه 6 از 6 نخستنخست ... 23456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi