صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 32

موضوع: ویژه نامه گرامیداشت مقام استاد و معلم{باغبان شکوفه های علم و ایمان }

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    باغبان



    باغچه کوچکت همیشه بهاری!
    کلماتی که بر تخته سیاه می نویسی
    ابرهای بهاری اند که باران را به تشنگی گلبرگ ها مهمان می کنند.


    همه اتفاقهای تو به گل سرخ می رسند.
    پنجره های کلاست را با پروانه ها فرش کرده ای و
    دیوارهای کلاست را با بوسه شاپرک ها، کاغذدیواری.


    نیمکت های کلاس، مثل کلام تو هیچ گاه بوی کهنگی نمی گیرند.
    کلاست باغچه ای از گل های همیشه بهار است
    که عطر زندگی را از جانت می آکنند.


    نفس هایت رسولان روشنی اند. کلمات تو ساده ترین
    شکل ترجمه خورشید است ؛

    وقتی بر روی مستطیل جامانده بر دل دیوار می نویسی
    و نور را نقاشی می کنی. گرد گچ های سفید که بر شانه هایت
    می نشیند، انگار با لبخندی مهربان، دماوند در مقابلمان ایستاده است؛

    با همان سربلندی همیشگی.

    اگر کسی چروک های پیشانی ات را دنبال کند،
    به رنج باغبانی می رسد که سال هاست گل هایش
    را از بیم خزان، به بهارهای در راه سپرده است،
    باغبانی که هر صبح، با لبخندی بی پایان، بهار را به باغش دعوت می کند.


    همه جاده هایی که تو نشان می دهی،
    به «خرد و روشنی» می رسند. صدای گام هایت،
    زمزمه محبتی است که پیام آور دنیایی از مهربانی است.


    صدایت، قاصدک هایی اند که خبر از آینده ای روشن
    ، از روزهای نیامده برایمان می آورند.


    همیشه خستگی هایت را پشت لبخندهای ما گم می کنی
    ؛ لبخندهایی که بوی افتخار و غرور و سربلندی می دهند،
    لبخندهایی که بوی امید می دهند، لبخندهایی که بوی بالندگی می دهند.


    ما ماهیان قرمز کوچکی هستیم که غیر از آب ندیدیم و
    از هم می پرسیم آب را و تو رودی هستی که به اقیانوس های
    دور، پیوندمان می دهی و آب را برایمان بخش می کنی.


    تو ابری؛ جان تشنه کویری ما را از باران دانش سیراب
    می کنی.تو چشمه ای هستی که زلالی را در
    زیر سایه درخت دانایی به ما تعارف می کنی.

    تو به ما یاد می دهی تا مثل همه پرنده ها پرواز کنیم
    و یادمان می دهی که خویش را به خداوند برسانیم؛
    مثل تمام آه هایی که از دل های سوخته می آید.


    وقتی که مثل همیشه آرام آرام شروع می کنی به
    صحبت کردن، انگار قناری های مست
    دارند بهار را آواز می کنند!

    دست های گرمت را می فشاریم که گرم ترین دست دوستی هاست.
    آب حیات، همین کلماتی اند که تو به ما می آموزی
    بی آنکه چشم طمعی داشته باشی؛


    تنها لبخند ما کافیست. کلماتی که تو می آموزی
    هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد.


    ما درس چگونه زندگی کردن را از تو آموخته ایم
    و تمام دار و ندارمان، کوله باریست از آموخته های
    تو که سال ها پیش از مسافر شدن، در دست هایمان
    نهادی تا سربلند به مقصد برسیم.


    همیشه دلگرممان کردی تا جاده های پرپیچ
    و خم زندگی را با امیدواری طی کنیم.


    حالا که باغچه زیبایت به بار نشسته، بخند؛ بخند مثل
    همیشه، تا ما همه خستگی راه را فراموش کنیم.


    بخند، زیبا بخند!
    بهار جاودانه گل هایی که تو پرورش دادی

    مبارک باغبان؛ خسته نباشی!

    عباس محمدی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  2. تشكر



  3. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  4. Top | #22

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    آنکه نقاش است و نقشی ساخته
    با قلـــــــم طرح نویی انداخته

    در مسیر واژه های دوستــــــــی
    سطر سطــری زآشنایی داشته


    آنکه چون اسطوره های پارســی
    عین ولامی را به میم افراشته

    هم ردیف انبیاء و عارفـــــــــــان
    پوششی بر جـــــهل جاهل بافته


    آنکه آهنگ و کلامی دل ربــا
    از یرای درس خـــــــــود آراسته

    چشمه های معرفت جوشــــد ز او
    دانشی از حد فزون انبـــــــاشته

    لحظه هایش پر شده از خـاطرات
    خاطراتی که زدل جان باخـــته

    هرچه از عطرش ببویم کم بود
    او گلستان ها ز گل ها کاشته

    آنکه معمار است و الگوی همه
    لاله ای بر قلب خود بگذاشته

    با سلاح علم در راه مـــــــــــــراد
    چون جلوداران به کفران تاخته

    آن معلّم آن مرّبی آن که او
    از فنونش عالمی پرداختــــــــه

    او عزیز است و مقامش پاس دار
    چونکه یزدان نام او بنگاشته

    عارف آن باشد که چون قطعه زمین
    هرکسی او را لگد انداخته

    یعنی از زهد و کلام و علم او
    ذره ای از دانشش برداشته

    بار الا ها این سلیمان را مدد
    تا چو ابران سایه ها افراشته





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. تشكر


  6. Top | #23

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    آنکه نقاش است و نقشی ساخته
    با قلـــــــم طرح نویی انداخته

    در مسیر واژه های دوستــــــــی
    سطر سطــری زآشنایی داشته


    آنکه چون اسطوره های پارســی
    عین ولامی را به میم افراشته

    هم ردیف انبیاء و عارفـــــــــــان
    پوششی بر جـــــهل جاهل بافته


    آنکه آهنگ و کلامی دل ربــا
    از یرای درس خـــــــــود آراسته

    چشمه های معرفت جوشــــد ز او
    دانشی از حد فزون انبـــــــاشته

    لحظه هایش پر شده از خـاطرات
    خاطراتی که زدل جان باخـــته

    هرچه از عطرش ببویم کم بود
    او گلستان ها ز گل ها کاشته

    آنکه معمار است و الگوی همه
    لاله ای بر قلب خود بگذاشته

    با سلاح علم در راه مـــــــــــــراد
    چون جلوداران به کفران تاخته

    آن معلّم آن مرّبی آن که او
    از فنونش عالمی پرداختــــــــه

    او عزیز است و مقامش پاس دار
    چونکه یزدان نام او بنگاشته

    عارف آن باشد که چون قطعه زمین
    هرکسی او را لگد انداخته

    یعنی از زهد و کلام و علم او
    ذره ای از دانشش برداشته

    بار الا ها این سلیمان را مدد
    تا چو ابران سایه ها افراشته





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. تشكر


  8. Top | #24

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    باغبان



    باغچه کوچکت همیشه بهاری!
    کلماتی که بر تخته سیاه می نویسی
    ابرهای بهاری اند که باران را به تشنگی گلبرگ ها مهمان می کنند.


    همه اتفاقهای تو به گل سرخ می رسند.
    پنجره های کلاست را با پروانه ها فرش کرده ای و
    دیوارهای کلاست را با بوسه شاپرک ها، کاغذدیواری.


    نیمکت های کلاس، مثل کلام تو هیچ گاه بوی کهنگی نمی گیرند.
    کلاست باغچه ای از گل های همیشه بهار است
    که عطر زندگی را از جانت می آکنند.


    نفس هایت رسولان روشنی اند. کلمات تو ساده ترین
    شکل ترجمه خورشید است ؛

    وقتی بر روی مستطیل جامانده بر دل دیوار می نویسی
    و نور را نقاشی می کنی. گرد گچ های سفید که بر شانه هایت
    می نشیند، انگار با لبخندی مهربان، دماوند در مقابلمان ایستاده است؛

    با همان سربلندی همیشگی.

    اگر کسی چروک های پیشانی ات را دنبال کند،
    به رنج باغبانی می رسد که سال هاست گل هایش
    را از بیم خزان، به بهارهای در راه سپرده است،
    باغبانی که هر صبح، با لبخندی بی پایان، بهار را به باغش دعوت می کند.


    همه جاده هایی که تو نشان می دهی،
    به «خرد و روشنی» می رسند. صدای گام هایت،
    زمزمه محبتی است که پیام آور دنیایی از مهربانی است.


    صدایت، قاصدک هایی اند که خبر از آینده ای روشن
    ، از روزهای نیامده برایمان می آورند.


    همیشه خستگی هایت را پشت لبخندهای ما گم می کنی
    ؛ لبخندهایی که بوی افتخار و غرور و سربلندی می دهند،
    لبخندهایی که بوی امید می دهند، لبخندهایی که بوی بالندگی می دهند.


    ما ماهیان قرمز کوچکی هستیم که غیر از آب ندیدیم و
    از هم می پرسیم آب را و تو رودی هستی که به اقیانوس های
    دور، پیوندمان می دهی و آب را برایمان بخش می کنی.


    تو ابری؛ جان تشنه کویری ما را از باران دانش سیراب
    می کنی.تو چشمه ای هستی که زلالی را در
    زیر سایه درخت دانایی به ما تعارف می کنی.

    تو به ما یاد می دهی تا مثل همه پرنده ها پرواز کنیم
    و یادمان می دهی که خویش را به خداوند برسانیم؛
    مثل تمام آه هایی که از دل های سوخته می آید.


    وقتی که مثل همیشه آرام آرام شروع می کنی به
    صحبت کردن، انگار قناری های مست
    دارند بهار را آواز می کنند!

    دست های گرمت را می فشاریم که گرم ترین دست دوستی هاست.
    آب حیات، همین کلماتی اند که تو به ما می آموزی
    بی آنکه چشم طمعی داشته باشی؛


    تنها لبخند ما کافیست. کلماتی که تو می آموزی
    هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد.


    ما درس چگونه زندگی کردن را از تو آموخته ایم
    و تمام دار و ندارمان، کوله باریست از آموخته های
    تو که سال ها پیش از مسافر شدن، در دست هایمان
    نهادی تا سربلند به مقصد برسیم.


    همیشه دلگرممان کردی تا جاده های پرپیچ
    و خم زندگی را با امیدواری طی کنیم.


    حالا که باغچه زیبایت به بار نشسته، بخند؛ بخند مثل
    همیشه، تا ما همه خستگی راه را فراموش کنیم.


    بخند، زیبا بخند!
    بهار جاودانه گل هایی که تو پرورش دادی

    مبارک باغبان؛ خسته نباشی!

    عباس محمدی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. تشكر


  10. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8502
    نوشته
    3,301
    صلوات
    1000
    دلنوشته
    10
    هدیه ی به صدیقه ی شهیده
    تشکر
    5,073
    مورد تشکر
    4,337 در 2,037
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    دوباره آمده روز معلم
    گلی در حیطه ی تعلیم خادم

    معلم وارث پیغمبران است
    مقامش خارج از وصف وبیان است


    به امر تربیت کوشا ترین است
    تعلم خاتم و او چون نگین است

    به از مهر پدر جور معلم
    بباید گشت بر دور معلم


    بود همچون پدر بر دانش آموز
    به فکر اوست همواره شب و روز

    معلم چون ستاره در زمین است
    چراغ رهنما، حبل المتین است


    معلم، روز تو بر تو مبارک
    نگهدارت بود رب تبارک


    امضاء



  11. Top | #26

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    معلم عزیزم،استاد بزرگوارم،
    تو رابه چه مانند کنم !

    دل دریایی ات لبریز از آرامش است
    همچون کوه استوار از حوادث روزگار ایستاده ای

    خورشید نگاهت گرمابخش ما
    وحرارت ِ کلبه ی سردِ ناامیدی ما.

    قدوم سبز تو
    سبزینه کوچه باغ های زندگی ما

    تپش قلب تو آهنگ خوش هستی
    و جوشش نشاط
    در غزل شیوای زندگیِ سوته دلان

    ما چگونه سپاس گوییم مهربانی و لطف تو را!
    که سرشار از عشق است


    آری در مقابل این همه عظمت و شکوه تو،
    مرا نه توان سپاس و نه کلام وصف است.

    تنها پروانه جانم بر گرد شمع وجودت
    عاشقانه چنین می سراید :


    روزت مبارک استاد عزیزم



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  12. Top | #27

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    دری به خانه خورشید




    تو کیستی که کاروان زندگی در مسیر رفتن خود هرگ
    ز از احتیاج قافله سالاری تو خالی نیست؟

    هر جا در کوچه های تاریک بی خبری، دری
    به خانه خورشید باز می شود، تو گشاینده آن دری.


    هر جا صدای ستم دیده ای به ستوه آمده از ظلم نعره
    برمی کشد و خواب زمانه را می آشوبد، تو جرئت دهنده آن فریادی...

    هر جا حقیقتی نوظهور سر از خاک برمی آورد
    تو نخستین کاشف رویش آن هستی.



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  13. Top | #28

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض


    باغچه کوچکت همیشه بهاری!
    کلماتی که بر تخته سیاه می‏نویسی،
    ابرهای بهاری‏اند که باران را
    به تشنگی گلبرگ‏ها مهمان می‏کنند.

    همه اتفاقهای تو به گل سرخ می‏رسند.
    پنجره‏های کلاست را با پروانه‏ها فرش کرده‏ای
    و دیوارهای کلاست را با بوسه شاپرک‏ها، کاغذدیواری.

    نیمکت‏های کلاس، مثل کلام تو
    هیچ‏گاه بوی کهنگی نمی‏گیرند.
    کلاست باغچه‏ای از گل‏های همیشه بهار است
    که عطر زندگی را از جانت می‏آکنند.

    نفس‏هایت رسولان روشنی‏اند.
    کلمات تو ساده‏ترین شکل ترجمه خورشید است ؛
    وقتی بر روی مستطیل جامانده
    بر دل دیوار می‏نویسی و نور را نقاشی می‏کنی.

    گرد گچ‏های سفید که بر شانه‏هایت می‏نشیند،
    انگار با لبخندی مهربان، دماوند در مقابلمان ایستاده است؛
    با همان سربلندی همیشگی.

    اگر کسی چروک‏های پیشانی‏ات را دنبال کند،
    به رنج باغبانی می‏رسد که سال‏هاست
    گل‏هایش را از بیم خزان،
    به بهارهای در راه سپرده است،

    باغبانی که هر صبح، با لبخندی بی‏ پایان،
    بهار را به باغش دعوت می‏کند.

    همه جاده‏هایی که تو نشان می‏دهی،
    به «خرد و روشنی» می‏رسند.
    صدای گام‏هایت، زمزمه محبتی است
    که پیام آور دنیایی از مهربانی است.

    صدایت، قاصدک‏هایی‏اند
    که خبر از آینده‏ای روشن،
    از روزهای نیامده برایمان می‏آورند.

    همیشه خستگی‏هایت را
    پشت لبخندهای ما گم می‏کنی؛
    لبخندهایی که بوی افتخار و غرور
    و سربلندی می‏دهند،
    لبخندهایی که بوی امید می‏دهند،
    لبخندهایی که بوی بالندگی می‏دهند.

    ما ماهیان قرمز کوچکی هستیم
    که غیر از آب ندیدیم و از هم می‏پرسیم آب را
    و تو رودی هستی که به اقیانوس‏های دور،
    پیوندمان می‏دهی و آب را برایمان بخش می‏کنی.


    تو ابری؛ جان تشنه کویری ما را
    از باران دانش سیراب می‏کنی.
    تو چشمه‏ای هستی که زلالی را
    در زیر سایه درخت دانایی،
    به ما تعارف می‏کنی.

    تو به ما یاد می‏دهی
    تا مثل همه پرنده‏ها پرواز کنیم
    و یادمان می‏دهی که خویش را
    به خداوند برسانیم؛
    مثل تمام آه‏هایی که از دل‏های سوخته می‏آید.

    وقتی که مثل همیشه آرام آرام
    شروع می‏کنی به صحبت کردن،
    انگار قناری‏های مست،
    دارند بهار را آواز می‏کنند!

    دست‏های گرمت را می‏فشاریم
    که گرم‏ترین دست دوستی هاست.

    آب حیات،
    همین کلماتی‏ اند که تو به ما می‏آموزی،
    بی‏آنکه چشم طمعی داشته باشی؛
    تنها لبخند ما کافیست.

    کلماتی که تو می‏آموزی،
    هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد.

    ما درس چگونه زندگی کردن را
    از تو آموخته‏ایم و تمام دار و ندارمان،
    کوله باریست از آموخته‏های تو
    که سال‏ها پیش از مسافر شدن،
    در دست‏هایمان نهادی تا سربلند به مقصد برسیم.

    همیشه دلگرممان کردی
    تا جاده‏های پرپیچ و خم زندگی را
    با امیدواری طی کنیم.

    حالا که باغچه زیبایت به بار نشسته، بخند؛
    بخند مثل همیشه،
    تا ما همه خستگی راه را فراموش کنیم.

    بخند، زیبا بخند!
    بهار جاودانه گل‏هایی که تو پرورش دادی
    مبارک باغبان؛ خسته نباشی!




    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  14. Top | #29

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض

    دوستت دارم، معلم!



    بی ادعا چراغِ روشنِ دانش
    صبور پیامبرِ خستگی ناپذیر تعلم

    مهربانْ پدرِ تأدّب؛
    معلم، دوستت دارم و بر دستان پرمهرت بوسه می زنم.


    بر همت بلند و غیرت بجایت آفرین می گویم و
    بر تلاش بی وقفه و هدف والایت رشک می برم.

    آب و آیینه دار دقایق تُرد کودکی ام، فانوسْ به دستِ کوچه های
    پُر خَم حادثه، راه دان و راه شناس!

    قدم های ملکوتی ات بر چشمانم و بلاگردان
    تن رنجورت، جانم؛ معلمم، نشانه رحمت آسمان!

    دوستت دارم.

    سیدحسین ذاکرزاده


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  15. Top | #30

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,787
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,203 در 63,581
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    نام مبارکت



    رو به روی پنجره گذشته نشسته ام و خاطرات روزهای خوب
    با توبودن را مرور می کنم؛


    روزهایی که نام تو را در دفتر آموخته های شیرین کودکی ام ثبت کرده اند.


    هنوز هم می شود، صدای سرفه های مکرّرت
    را پای تخته سیاه خاطرات شنید.


    شیرینی لبخندت را، هنوز هم در ذائقه دیروزهایم مزه مزه می کنم؛

    دیروزهایی که صلابت نگاهت، بر شیطنت های کودکانه ام، سایه می انداخت.

    کاش هنوز هم من بودم و تو بودی و فضای پر نشاط کلاس کوچکی
    که به احترام صدای گام های تو یکپارچه «برپا» می شد!

    کاش لحظات عمرم، پشت نیمکت های چوبی محضر تو در جا می زد
    و باز چشمان نافذ و کلام شیوای تو، روح تشنه ام را سرشار می کرد!


    می خواهم با تمام سلول های احساسم تورا ستایش کنم؛

    تو که با نام مبارکت، علم آبرو می گیرد، ایمان در قلب های تشنه رسوخ می کند
    و اخلاق، والاترین ارزش انسانی می شود.




    عاطفه خرّمی

    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi