صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 79

موضوع: سه دقیقه در قیامت

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    بي اختيار همراه با آن ها حركت كردم. لحظه اي بعد، خود را همراه با اين دو نفر در يك بيابان ديدم! مانند اينجا نبود. من در يك لحظه ًاين را هم بگويم كه زمان، اصلا صدها موضوع را مي فهميدم و صدها نفر را مي ديدم! متوجه بودم كه مرگ به سراغم آمده. اما احساس ًآن زمان كاملا خيلي خوبي داشتم. از آن درد شديد چشم راحت شده بودم. پسر عمه و عمويم در كنارم حضور داشتند و شرايط خيلي عالي بود. من شنيده بودم كه دو ملك از سوي خداوند هميشه با ما هستند، حالا داشتم اين دو ملك را مي ديدم. چقدر چهره آن ها زيبا و دوست داشتني بود. دوست داشتم هميشه با آن ها باشم. ما با هم در وسط يك بيابان كويري و خشك و بي آب و علف حركت مي كرديم. كمي جلوتر چيزي را ديدم! روبروي ما يك ميز قرار داشت كه يك نفر پشت آن نشسته بود. آهسته آهسته به ميز نزديك شديم! به اطراف نگاه كردم. سمت چپ من در دور دست ها، چيزي شبيه سراب ديده مي شد. اما آنچه مي ديدم سراب نبود، شعله هاي آتش بود! حرارتش را از راه دور حس مي كردم. به سمت راست خيره شدم. در دوردست ها يك باغ بزرگ و زيبا، يا چيزي شبيه جنگل هاي شمال ايران پيدا بود. نسيم خنكي از آن سو احساس مي كردم. به شخص پشت ميز سلام كردم. با ادب جواب داد. منتظر بودم. مي خواستم ببينم چه كار دارد. اين دو جوان كه در كنار من بودند، هيچ عكس العملي نشان ندادند. حالا من بودم و همان دو جوان كه در كنارم قرار داشتند. جوان پشت ميز يك كتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد!

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حسابرسی جوان پشت ميز، به آن كتاب بزرگ اشاره كرد. وقتي تعجب من را ديد، گفت: كتاب خودت هست، بخوان. امروز براي حسابرسي، همين كه خودت آن را ببيني كافي است. چقدر اين جمله آشنا بود. در يكي از جلسات قرآن، استاد ما اين آيه را اشاره كرده بود: «اقرا كتابك، كفي بنفسك اليوم عليك اين جوان درست ترجمه همين آيه را به من گفت.1حسيبا.» نگاهي به اطرافيانم كردم. كمي مكث كردم و كتاب را باز كردم. سمت چپ بالاي صفحه اول، با خطي درشت نوشته شده بود: روز» 4 ماه و 6 سال و 13« از آقايي كه پشت ميز بود پرسيدم: اين عدد چيه؟ در اين تاريخ به بلوغ رسيدي. ًگفت: سن بلوغ شماست. شما دقيقا به ذهنم آمد كه اين تاريخ، يكسال از پانزده سال قمري كمتر است. اما آن جوان كه متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه هاي بلوغ فقط اين نيست كه شما در ذهن داري. من هم قبول كردم. قبل از آن و در صفحه سمت راست، اعمال خوب زيادي نوشته شده بود. از سفر زيارتي مشهد تا نمازهاي اول وقت و هيئت و احترام به والدين و... پرسيدم: اين ها چيست؟ گفت: اين ها اعمال خوبي است
    كه قبل از بلوغ انجام دادي. همه اين كارهاي خوب برايت حفظ شده.

    امضاء


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    قبل از اينكه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شويم، جوان پشت ميز نگاهي كلي به كتاب من كرد و گفت: نمازهايت خوب و مورد 1 قبول است. براي همين وارد بقيه اعمال مي شويم. من قبل از بلوغ، نمازم را شروع كرده بودم و با تشويق هاي پدر و مادرم، هميشه در مسجد حضور داشتم. كمتر روزي پيش مي آمد كه نماز صبحم قضا شود. اگر يك روز خداي ناكرده نماز صبحم قضا مي شد، تا شب خيلي ناراحت و افسرده بودم. اين اهميت به نماز را از بچگي آموخته بودم و خدا را شكر هميشه اهميت مي دادم. خوشحال شدم. به صفحه اول كتابم نگاه كردم. از همان روز بلوغ، تمام كارهاي من با جزئيات نوشته شده بود. كوچك ترين كارها. حتي ذره اي كار خوب و بد را دقيق نوشته بودند و صرف نظر نكرده بودند. يره» يعني چه. هر چي كه ًتازه فهميدم كه «فمن يعمل مثقال ذره خيرا ما اينجا شوخي حساب كرده بوديم، آن ها جدي جدي نوشته بودند! در داخل اين كتاب، در كنار هر كدام از كارهاي روزانه من، چيزي شبيه يك تصوير كوچك وجود داشت كه وقتي به آن خيره مي شديم، مثل فيلم به نمايش در مي آمد. درست مثل قسمت ويدئو در موبايل هاي جديد، فيلم آن ماجرا را مشاهده مي كرديم. آن هم فيلم سه بعدي با تمام جزئيات! يعني در مواجه با ديگران، حتي فكر افراد را هم مي ديديم. لذا نمي شد هيچ كدام از آن كارها را انكار كرد. غير از كارها، حتي نيت هاي ما ثبت شده بود. آن ها همه فرمودند: نخستين چيزي كه خداي متعال بر امتم واجب كرد، 9. پيامبر1 نمازهاي پنج گانه است و اولين چيزي كه از كارهاي آنان به سوي خدا بالا مي رود، نمازهاي پنج گانه است و نخستين چيزي كه درباره آن از امتم حسابرسي وقتي آن 276 مي شود، نمازهاي پنجگانه مي باشد. كنز العمال،جلد هفتم، ص ملك، اينگونه به نماز اهميت داد و بعد به سراغ بقيه اعمال رفت، ياد حديثي افتادم كه فرمودند: اولين چيزي كه مورد محاسبه قرار مي گيرد، نماز است. اگر نماز قبول شود، بقيه اعمال قبول مي شود و اگر نماز رد شود ...
    25 / سه دقيقه در قيامت
    چيز را دقيق نوشته بودند.

    امضاء


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    جاي هيچگونه اعتراضي نبود. تمام اعمال ثبت بود. هيچ حرفي هم نمي شد بزنيم. اما خوشحال بودم كه از كودكي، هميشه همراه پدرم در مسجد و هيئت بودم. از اين بابت به خودم افتخار مي كردم و خودم را از همين حالا در بهترين درجات بهشت مي ديدم. همينطور كه به صفحه اول نگاه مي كردم و به اعمال خوبم افتخار مي كردم، يكدفعه ديدم، تمام اعمال خوبم در حال محو شدن است! صفحه پر از اعمال خوب بود اما حالا تبديل به كاغذ سفيد شده بود! باعصبانيت به آقايي كه پشت ميز بود گفتم: چرا اين ها محو شد. مگر من اين كارهاي خوب را انجام ندادم!؟ گفت: بله درست مي گويي، اما همان روز غيبت يكي از دوستانت را كردي. اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد. باعصبانيت گفتم: چرا؟ چرا تمام اعمال من!؟ كه مي فرمايند: 9او هم غير مستقيم اشاره كرد به حديثي از پيامبر سرعت نفوذ آتش در خوردن گياه خشک، به پاي سرعت اثر غيبت 1 در نابودي حسنات يک بنده نمي رسد. رفتم صفحه بعد. آن روز هم پر از اعمال خوب بود. نماز اول وقت، مسجد، بسيج، هيئت، رضايت پدر و مادر و... فيلم تمام اعمال موجود بود، اما لازم به مشاهده نبود. تمام اعمال خوب، مورد تأييد من بود. آن زمان دوران دفاع مقدس بود و خيلي ها مثل من بچه مثبت بودند. خيلي از كارهاي خوبي كه فراموش كرده براي من يادآوري مي شد. اما باتعجب دوباره مشاهده كردم ًبودم تماما كه تمام اعمال من در حال محو شدن است! گفتم: اين دفعه چرا؟ من كه در اين روز غيبت نكردم!؟ جوان گفت: يكي از رفقاي مذهبي ات را مسخره كردي. اين عمل -٢٢٩، ص ٧٥. بحارالانوار: ج 1
    / سه دقيقه در قيامت 26
    زشت باعث نابودي اعمالت شد.


    امضاء


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بعد بدون اينكه حرفي بزند، آيه سي ام سوره يس برايم يادآوري شد: روز قيامت براي مسخره كنندگان روز حسرت بزرگي است. ستهزؤن»َ كانوا به يّ الاٍباد ما يأتيهم من رسولِ علي العً \َسرَ«يا ح خوب به ياد داشتم كه به چه چيزي اشاره دارد. من خيلي اهل شوخي و خنده و سركار گذاشتن رفقا بودم. با خودم گفتم: اگه اين طور باشه كه خيلي اوضاع من خرابه! رفتم صفحه بعد، روز بعد هم كلي اعمال خوب داشتم. اما كارهاي خوب من پاك نشد. با اينكه آن روز هم شوخي كرده بودم، اما در اين شوخي ها، با رفقا گفتيم و خنديديم، اما به كسي اهانت نكرديم. غيبت نكرده بودم. هيچ گناهي همراه با شوخي هاي من نبود. براي همين، شوخي ها و خنده هاي من، به عنوان كار خوب ثبت شده بود. با خودم 1گفتم: خدا را شكر. خوشحال شدم و رفتم صفحه بعد، باتعجب ديدم كه ثواب حج در نامه عمل من ثبت شده! به آقايي كه پشت ميز نشسته بود بالبخندي از سر تعجب گفتم: حج؟! من اين اواخر مکه رفتم، در سنين نوجواني کي مكه رفتم که خبر ندارم!؟ گفت: ثواب حج ثبت شده، برخي اعمال باعث مي شود كه ثواب چندين حج در نامه عمل شما ثبت شود. مثل اينكه از سر مهرباني به و...7 زيارت با معرفت امام رضاً. يا مثلا2پدر و مادرت نگاه كني اما دوباره مشاهده كردم كه يكي يكي اعمال خوب من در حال مي فرمايند: برترين اعمال بعد از اقامه نماز، شاد کردن دل 7. امام حسين1 75، ص 4مؤمن است؛ البته از طريقي که گناه در آن نباشد. المناقب، ج . پيامبر فرمودند: هر فرزند نيکو کاري که با مهرباني به پدر و مادرش نگاه کند در 2 مقابل هر نگاه، ثواب يک حج کامل مقبول به او داده مي شود، سؤال کردند: اگر 73، ص 74 روزي صد مرتبه به آن ها نگاه کند؟ فرمود: آري...

    پاك شدن است! ديگر نياز به سؤال نبود. خودم مشاهده كردم كه آخر شب با رفقا جمع شده بوديم و سوره زمر 65مشغول اذيت كردن يكي از دوستان بوديم، ياد آيه افتادم كه مي فرمود: « برخي اعمال باعث حبط (نابودي) اعمال (خوب انسان) مي شود.» به دو نفري كه در كنارم بودند گفتم: شما يك كاري بكنيد!؟ همين طور اعمال خوب من نابود مي شود و... سري به نشانه نااميدي و اينكه نمي توانند كاري انجام دهند برايم تكان دادند.

    امضاء


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    همين طور ورق مي زدم و اعمال خوبي را مي ديدم كه خيلي برايش زحمت كشيده بودم، اما يكي يكي محو مي شد. فشار روحي شديدي داشتم. كم مانده بود دق كنم. نابودي همه ثروت معنوي ام را به چشم مي ديدم. نمي دانستم چه كنم! هرچه شوخي كرده بودم اينجا جدي جدي ثبت شده بود. اعمال خوب من، از پرونده ام خارج مي شد و به پرونده ديگران منتقل مي شد. نكته ديگري كه شاهد بودم اينكه؛ هرچه به سنين بالاتر مي رسيدم، ثواب كمتري از نمازهاي جماعت و هيئت ها در نامه عملم مي ديدم! به جواني كه پشت ميز نشسته بود گفتم: در اين روزها من تمام نمازهايم را به جماعت خواندم. من در اين شب ها هيئت رفته ام. چرا اين ها در اين جا نيست؟ رو به من كرد و گفت: خوب نگاه كن. هرچه سن و سالت بيشتر مي شد، ريا و خودنمايي در اعمالت زياد مي شد. اوايل خالصانه به مسجد و هيئت مي رفتي اما بعدها، مسجد مي رفتي تا تو را ببينند. هيئت مي رفتي تا رفقايت نگويند چرا نيامدي! براي خدا بود، چرا به فلان مسجد يا هيئت كه دوستانت ًاگر واقعا نبودندن مي رفتي؟
    / سه دقيقه در قيامت 28
    تّني «و کتاب اعمال آنان در آنجا گذارده مي شود. پس گنهکاران را مي بيني در حالي که از آنچه در آن است ترسان و هراسان هستند و مي گويند: واي بر ما، اين چه کتاب است که هيچ عمل کوچک و بزرگ را کنار نگذاشته، مگر اينکه ثبت کرده است. اعمال خود را 1 حاضر مي بينند و پروردگارت به هيچ کس ستم نمي کند »

    امضاء


  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    صفحات را كه ورق مي زدم، وقتي عملي بسيار ارزشمند بود، آن عمل، درشت تر از بقيه در بالاي صفحه نوشته شده بود. در يكي از صفحات، به صورت بسيار بزرگ نوشته شده بود: كمك به يك خانواده فقير شرح جزئيات و فيلم آن موجود بود، ولي راستش را بخواهيد من هرچه فكر كردم به ياد نياوردم كه به آن خانواده كمك كرده باشم! يعني دوست داشتم، اما توان مالي نداشتم كه به آن ها كمك كنم. آن خانواده را مي شناختم. آن ها در همسايگي ما بودند و اوضاع مالي خوبي نداشتند. خيلي دلم مي خواست به آن ها كمك كنم، براي همين يك روز از خانه خارج شدم و به بازار رفتم. به دو نفر از اعضاي فاميل كه وضع مالي خوبي داشتند مراجعه كردم. من شرح حال آن خانواده را گفتم و اينكه چقدر در مشكلات هستند، اما آن ها اعتنايي نكردند. 49. قرآن کريم. سوره کهف. آيه1
    29 / سه دقيقه در قيامت
    حتي يكي از آن ها به من گفت: بچه، اين كارا به تو نيومده. اين كار سال بيشتر نداشتم، وقتي اين برخورد 15 بزرگ ترهاست. آن زمان من را با من داشتند، من هم ديگر پيگيري نكردم. اما عجيب بود كه در نامه عمل من، كمك به آن خانواده فقير ثبت شده بود!
    امضاء


  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    به جوان پشت ميز گفتم: من كاري براي آن ها نكردم!؟ او گفت: تو نيت اين كار را داشتي و در اين راه تلاش كردي، اما به نتيجه نرسيدي. 1براي همين، نيت و حركتي كه كردي، در نامه عملت ثبت شده. البته فكر و نيت كار خوب، در بيشتر صفحات ثبت شده بود. هرجايي كه دوست داشتم كار خوبي انجام دهم ولي امكانش را نداشتم، اما براي اجراي آن قدم برداشته بودم، در نامه عمل من ثبت شده بود. ولي خدا را شكر كه نيت هاي گناه و نادرست ثبت نمي شد. در صفحات بعد و جاي جاي اين كتاب مشاهده مي كردم كه چنين اتفاقي افتاده. يعني نيت هاي خوب من ثبت شده بود. البته باز هم مشاهده كردم كه اعمال خوبم با اشتباهات و گناهاني که هيچ منفعتي برايم نداشت از بين رفته! به قول معروف: آش نخورده و دهان سوخته. هرچه جلو مي رفتم، نامه عملم بيشتر خالي مي شد! خيلي از اين بابت ناراحت بودم. از طرفي نمي دانستم چه كنم. اي كاش كسي بود كه مي توانستم گناهانم را به گردن او بيندازم و اعمال خوبش را بگيرم! اما هرچه مي گذشت بدتر مي شد. جوان پشت ميز ادامه داد: وقتي اعمال شما بوي ريا بدهد پيش خدا ارزشي ندارد. كاري كه غير خدا در آن شريك باشد به درد همان شريك مي خورد. اعمال خالصت را نشان بده تا كار شما سريع حل شود. النيات. اعمال به نيت ها بستگي دارد.» ِ بُ عمالَلاَ مگر نشنيده اي: «ا مي فرمايد: «خداي والا 593.رسول گرامي اسلام در نهج الفصاحه، ص1 مي فرمايند: وقتي بنده من كار نيكي اراده كند و نكند(يا نتواند انجام دهد) آن را يك كار نيك براي وي ثبت مي كنم...»


    امضاء


  10. Top | #29

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    نجات يك انسان همين طور كه با ناراحتي، كتاب اعمالم را ورق مي زدم و با اعمال نابود شده مواجه مي شدم، يكباره ديدم بالاي صفحه با خط درشت نوشته شده: «نجات يك انسان» خوب به ياد داشتم كه ماجرا چيست. اين كار خالصانه براي خدا ً بود. به خودم افتخار كردم و گفتم: خدا را شكر. اين كار را واقعا خالصانه براي خدا انجام دادم. ماجرا از اين قرار بود كه يك روز در دوران جواني با دوستانم براي تفريح و شنا كردن، به اطراف سد زاينده رود رفتيم. رودخانه در آن دوران پر از آب بود و ما هم مشغول تفريح. يكباره صداي جيغ يك زن و فريادهاي يك مرد همه را ميخكوب كرد! يك پسر بچه داخل آب افتاده بود و دست و پا مي زد، هيچكس هم جرئت نمي كرد داخل آب بپرد و بچه را نجات دهد. من شنا و غريق نجات بلد بودم. آماده شدم كه به داخل آب بروم اما رفقايم مانع شدند! آن ها مي گفتند: اينجا نزديك سد است و ممكن است آب تو را به زير بكشد و با خودش ببرد. خطرناك است و... اما يك لحظه با خودم گفتم: فقط براي خدا و پريدم داخل آب. خدا را شكر كه توانستم اين بچه را نجات بدهم. هر طور بود او را به ساحل آوردم و با كمك رفقا بيرون آمديم. پدر و مادرش حسابي از من تشكر كردند. خودم را خشك كردم و لباسم را عوض کردم.
    امضاء


  11. Top | #30

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2020
    شماره عضویت
    13830
    نوشته
    1,012
    تشکر
    210
    مورد تشکر
    194 در 69
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    آماده رفتن شديم. خانواده اين بچه شماره آدرس مرا گرفتند. اين عمل خالصانه خيلي خوب در پيشگاه خدا ثبت شده بود. من هم خوشحال بودم. لااقل يك كار خوب با نيت الهي پيدا كردم. مي دانستم كه گاهي وقت ها، يك عمل خوب با نيت خالص، يك انسان را در آن اوضاع نجات مي دهد. از اينكه اين عمل، خيلي بزرگ در نامه عملم نوشته شده بود فهميدم كار مهمي كرده ام. اما يكباره مشاهده كردم كه اين عمل خالصانه هم در حال پاك شدن است! با ناراحتي گفتم: مگر نگفتيد فقط كارهايي كه خالصانه براي خدا ب من اين كار را فقط براي خدا انجام دادم. ُ باشد حفظ مي شود، خ پس چرا پاك شد؟! جوان پشت ميز لبخندي زد و گفت: درست است، اما شما در مسير برگشت به خانه با خودت چه گفتي؟ يكباره فيلم آن لحظات را ديدم. انگار نيت دروني من مشغول صحبت بود. من با خودم گفتم: خيلي كار مهمي كردم. اگر جاي پدر مادر اين بچه بودم، به همه خبر مي دادم كه يك جوان به خاطر فرزند ما خودش را به خطر انداخت. اگه من جاي مسئولين استان بايد روزنامه ها ً بودم، يك هديه حسابي و مراسم ويژه مي گرفتم. اصلا و خبرگزاري ها با من مصاحبه كنند. من خيلي كار مهمي كردم. فرداي آن روز تمام اين اتفاقات افتاد. خبرگزاري ها و روزنامه ها با من مصاحبه كردند. استاندار همراه با خانواده آن بچه به ديدنم آمد و يك هديه حسابي براي من آوردند و... جوان پشت ميز گفت: تو ابتدا براي رضاي خدا اين كار را كردي، اما بعد، خرابش كردي... آرزوي اجر دنيايي كردي و مزدت را هم گرفتي. درسته؟ گفتم: همه اين ها درسته. بعد باحسرت گفتم: چه كنم؟! دستم خالي است. جوان پشت ميز گفت: خيلي ها كارهايشان را براي خدا انجام مي دهند، اما بايد تلاش كنند تا آخر اين اخلاص را حفظ كنند. بعضي ها كارهاي خالصانه را در دنيا نابود مي كنند!

    امضاء


صفحه 3 از 8 نخستنخست 1234567 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi