حمزه عليه السلام
محمد صادق نجمي
❤ |
حمزه عليه السلام
محمد صادق نجمي
موضوعات تصادفی این انجمن:
- میراث مختار
- امام سجاد در واقعه حرّه
- بزرگواری علی(ع) در مقابل دشمنی های عایشه
- نامه هاي أمیرالمؤمنین (ع) پس از پيروزي بر...
- حکایت خواندنی دارالاماره کوفه و عبدالملک...
- ماه رمضان ماه مهمانی خداوند متعال
- اگر شيعه حق است، چرا در اقليّت ميباشد و...
- عمار یاسر : نشانه راه حق
- دردناکترین حادثه کربلا به روایت کارشناس...
- آيا عمر در غدير خم با اميرمؤمنان (ع) بيعت...
❤ |
مقدمهحضرت حمزه، عموى پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، از شخصيت هاى بزرگ در تاريخ اسلام است، كه در دفاع از اسلام تا پاى جان ايستاد و آنگاه كه توحيد در مقابل شرك و خداپرستى در برابر بت پرستى قرار گرفت و رسول الله نياز به ياران صديق و حاميان مخلص داشت، به يارى آن حضرت شتافت.
او در جنگ اُحد، در سخت ترين و خطرناك ترين وضعيت، كه حتى بعضى از ياران نزديك پيامبر ميدان نبرد را ترك كرده، به قلّه هاى كوه ها و پشت سنگ ها پناه مى بردند، دليرانه مقاومت كرد و با سپر قرار دادن خويش و نبرد با دو شمشير، از رسول خدا دفاع كرد و حملات پياپى دشمن را، كه متوجه جان پيامبر بود، درهم شكست و سر انجام با فجيع ترين وضع به شهادتش رساندند و در تاريخ به عنوان يكى از بزرگترين سرداران و مجاهدان شجاع و با اخلاص و از مدافعان و شهداى نامى اسلام و به صورت عالى ترين الگو و سرمشق متجلّى گرديد و مدال پرافتخار «سيد الشهدا» از سوى رسول الله (صلى الله عليه وآله) نصيبش شد و لقب زيباى «اسدالله» و «اسدالرسول» را به خود اختصاص داد.
به جهت ترغيب و تشويق پيامبر (صلى الله عليه وآله) به زيارت مزار وى، قبرستان احد در طول تاريخ مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و همگان زيارت او را; مانند زيارت پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) بر خود لازم دانستند و در ساختن حرم و گنبد و بارگاه بر روى قبر او، مانند حرم پيامبر (صلى الله عليه وآله) و ائمه(عليهم السلام) به همديگر سبقت مى جستند و از اين رو قبر شريف آن بزرگوار داراى مجموعه اى از حرم و رواق و گنبد و بارگاه بود كه قدمت و پيشينه آن، به قرنهاى اول اسلام مى رسيد ولى نزديك به يكصد سال قبل، اين حرم شريف، مانند ساير بقاع و حرمها در مدينه و مكه، بهوسيله وهابيان تخريب گرديد و اكنون از اين بقعه پاك، بجز يك قبر خاكى و ساده باقى نيست.
حذف فرهنگى:مجاهدات، فداكاريها و حضور حماسى حضرت حمزه در صحنه هاى جنگ، حمايت و دفاع او از مقام شامخ نبوت در سال هاى نخست بعثت و پس از هجرت و نيز شهادت شجاعانه و مظلومانه اش ايجاب مى كرد كه در تاريخ همواره از او ياد شود و همگان از فضايل و معرفى شخصيتش بنويسند تا به صورت بزرگترين و زيباترين الگو و سرمشق در منابع اسلامى شناخته شود و در رأس شخصيتهاى اسلامى; از اقوام، عشيره و صحابه پيامبر (صلى الله عليه وآله) قرار گيرد، ليكن با تأسف بايد گفت: دشمنان براى تخريب شخصيت آن بزرگوار، به ابزار فرهنگى متوسل شده، كوشيدند با ذكر نكردن اوصاف و فضايل وى، و ساختن داستانها و افسانه هاى دروغين شخصيت او را كم رنگ كنند.
مراجعه به منابع حديثى و مجموعه هاى اوّليه اهل سنت، نشانگر اين است كه خلفاى اموى، همان سعى و تلاشى راكه در كم رنگ كردن شخصيت اميرمؤمنان، على (عليه السلام) و تحقير ابوطالب و عقيل به كار برده اند، به علل و انگيزه هاى خاصى، درباره حضرت حمزه عميق تر و در حذف شخصيت او قوى تر عمل كرده اند.
و بدينگونه، با اين مظلوم تاريخ و حديث آشنا مى شويم كه نه تنها شخصيتش در حدّ شخصيت ساختگى دشمنان درجه يك اسلام، سردمداران كفر و الحاد و سلسله جنبانان بدر و اُحد معرفى نگرديده، بلكه براى موهون و مشوّه ساختن او، مطالب ناروا و نابجايى، كه دون شأن و مقام هر مسلمان است، به ساحت مقدّسش نسبت داده اند كه متأسفانه گهگاهى به تأليفات خودى ها نيز راه يافته است!
اين نوع بينش و حق كشى براى ما، هم تكليف آور است و هم مشكل زا !
تكليف آور از اين رو كه اين عملكرد، ما را موظف مى سازد براى دفاع از مظلومى به پا خيزيم و در كنار زدن پرده هاى تعصب و زدودن غبارهاى ضخيم، كه قرنها بر آن گذشته است، تلاش كنيم و آن چهره تابناك و مظلوم را از پشت ابرهاى تيره و تار به جامعه اسلامى مان بنمايانيم.
و اما مشكل زا است; از آن رو كه اين حركت موجب شده است حقايق فراوانى در معرفى شخصيت آن حضرت، از دسترس خارج و در لابلاى حوادث تاريخى دفن شود و طبعاً در به دست آوردن بقاياى ناچيز هم با مشكل مواجه گرديم و در نيل به مطلبى به جاى مراجعه به مظان و جايگاه خود، به منابع ديگر و فصول مختلف مراجعه كنيم.
ولى در عين حال مى توان با مراجعه به متون تفسيرى و حديثى و تاريخى، به مطالب ارزشمند و به جا مانده درباره آن حضرت دست يافت كه خوانندگان ارجمند را با بخشى از فضايل آن بزرگوار آشنا و راه را براى كسانى كه فرصت پى گيرى و تحقيق بيشترى در اين زمينه دارند، هموار مى سازد.
با اين مقدمه لازم است در اين مختصر پنج موضوع به ترتيب زير مورد بحث و بررسى قرار گيرد:
1 . حضرت حمزه از ديدگاه قرآن
2 . حضرت حمزه در كلام رسول الله (صلى الله عليه وآله) و ائمه هدى (عليهم السلام)
3 . حضرت حمزه در جنگ ها
4 . تلاش فرهنگى در مخدوش كردن شخصيت حضرت حمزه
5 . حرم حضرت حمزه در بستر تاريخ
از خداوند منان مسألت دارم كه ما را در اين هدف يارى رساند و هدايت كند و اين تلاش ناچيز را از ما بپذيرد و ثواب آن را به روح والدين گرامى ام واصل فرمايد، بحقّ محمّد و أوليائه (عليهم السلام)
قم ـ محمد صادق نجمى، فروردين ماه 1383
❤ |
نگاهى كوتاه به دوران زندگى حضرت حمزه (عليه السلام)حمزة بن عبدالمطّلب، ملقّب به «سيدالشهدا»، «اسدالله» و «اسدالرسول» و كنيه اش ابوعماره و ابو يعلى است. مادرش هاله دختر «وهب» و دختر عموى آمنه بنت وهب، مادر پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) است.
حضرت حمزه عموى پيامبر و برادر رضاعى او است; زيرا هر دو از پستان مادرى به نام ثُوَيْبه شير خورده اند.حضرت حمزه، بنا به نظريه مشهور، دو سال از پيامبر (صلى الله عليه وآله) بزرگتر بود و طبق گفته مورّخان مشهور و نامى، او در سال دوم بعثت، اسلام را پذيرفت.به گفته ابن اثير و گروهى از مورّخان، چون حضرت حمزه ايمان خويش را اظهار كرد، سران قريش فهميدند كه پيامبر، از اين پس، نيرومند شده و اسلام داراى مدافع قوى گرديده است و با گرويدن وى به اسلام، از طرحها و نقشه هاى زيادى كه بر ضدّ اسلام و مسلمانان ترسيم كرده بودند، منصرف شدند.حضرت حمزه همزمان با هجرت پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) ، به مدينه هجرت كرد و در صف مهاجرانِ نخستين قرار گرفت. او اولين فرمانده و پرچمدار اسلام است كه از سوى رسول الله در رأس گروهى از مسلمانان براى پاسخ گويى به حمله مشركان، به محلّى به نام «سيف البحر» اعزام گرديد.در جنگهاى متعدّد ديگر; مانند بدر و اُحُد شركت كرد و در جنگ بدر، در معرض امتحانى سخت قرار گرفت و از سران قريش چند نفر; از جمله شيبة بن ربيعه و طُعَيمة ابن عدى را به دست خود به هلاكت رسانيد و در قتل يكى ديگر از مشركان نامى; يعنى «عتبة بن ربيعه» با اميرمؤمنان(عليه السلام) شركت جست.شجاعت حضرت حمزه در جنگ ها، زبانرد خاص و عام و مورد تأييد دوست و دشمن است ولذا در جنگ بدر و اُحُد وى با دو دست و با دو شمشير مى جنگيد!حضرت حمزه در ميدان جنگ با نصب كردن «پرِ شترمرغى» به كلاهخود خويش، از ديگر فرماندهان و جنگجويان مشخص و برجسته بود و به همين جهت در جنگ بدر يكى از سران دشمن پس از آنكه به اسارت مسلمانان در آمد و چشمش به حمزه افتاد، پرسيد: اين كيست؟ گفتند: حمزة بن عبدالمطّلب. وى با تعجب گفت «ذاكَ الَّذِي فَعَلَ بِنا الأفاعِيل» او بود كه صفوف ما را تار و مار كرد و ما را به روز سياه نشاند!حضرت حمزه در سال سوم هجرت، در جنگ اُحد، پس از كشتن سى و يك تن از سران دشمن، به مقام ارجمند شهادت نايل گرديد.
❤ |
نگاهى از افق ديگرخداوند متعال، مجد و شرفِ نسب، توأم با عزّتِ ايمان و دفاع از حريم اسلام را براى حضرت حمزه برگزيد; زيرا او فرزند بزرگترين شخصيت جزيرة العرب و رييس مكّه و قريش; يعنى عبدالمطّلب(1) بن هاشم بن عبدمناف بن قصىّ است. آرى، نسب حمزه، نسب خاتمِ پيامبران است.
حمزه سيدالشهدا هم شريف است هم شرافت و كرامت را از پدر و اجداد خويش به ارث برده است. مادر حمزه، دختر عموى «آمنه» مادر رسول الله است و او از طرف مادر نيز داراى نسبى است والا و شريف كه پيامبر خاتم نشأت گرفته از همان نسب والا و خاندان اصيل است.
❤ |
شرافتى ديگر براى حمزه:او هم عموى رسول الله(صلى الله عليه وآله) است، هم برادر رضاعى اش و پيامبر در ميان او و زيدبن حارثه(2) پيمان اخوّت بست.
حمزه سيدالشهدا، از جهات متعدد بر ديگران برترى يافت و صفات عالى و اخلاق حسنه را از آن شجره اصيل و خاندان شريف به ارث برد.
او در ايمان، از سابقين در اسلام است و آنگاه به پيامبر ايمان آوردكه تنها يكسال و اندى از بعثت آن حضرت مى گذشت و تعداد مسلمانان از سى و نه مرد و بيست و سه زن تجاوز نمى كرد و آن روز اسلام داراى هيچ نفع مادى و دنيوى نبود. هرچه در باره اسلام پيش بينى مى شد فشار وشكنجه بود و تحمل استهزا وآزار مشركان، ولى حمزه(عليه السلام) درمقابل اين آزارها و شكنجه ها، به چيزى جز براى احياى حق ودفاع ازحريم اسلام نمى انديشيد. } ... يَبْتَغُونَ فَضْلا مِنْ اللهِ وَ رِضْوَاناً ...{ .(3)
❤ |
حضرت حمزه علاوه بر خويشاوندى نزديك با پيامبر ـ كه عموى آن حضرت بود ـ براى آن حضرت، دوستى صميمى و رفيقى شفيق و برادرى دلسوز و مهربان به شمار مى آمد; زيرا وقتى پيامبر خدا متولّد شد، عبدالمطّلب بانويى به نام «ثُوَيبه» را احضار كرد و به وى دستور داد، همانگونه كه به حمزه شير داده، به محمّد نيز شير دهد و بدينگونه آن دو، با هم برادر رضاعى شدند.
حمزه پيش از اسلام:
حمزه و محمّد دوران طفوليت را در خانه شيبة الحمد، عبدالمطّلب سپرى كردند و در ميان اين دو طفل الفت و صميميّت عميق حاكم گرديد و محمّد(صلى الله عليه وآله) در اين دوران و دورانهاى بعد، به حمزه، نه تنها به عنوان عمو و عضوى
از اعضاى خانواده عبدالمطّلب، بلكه به ديده برادرى كه گويا از يك پدر و مادر متولّد شده اند مى نگريست; زيرا پيامبر كه در دوران جنينى، پدر را از دست داده بود مانند حمزه تحت كفالت و قيموميّت عبدالمطّلب قرار گرفت و از اين پس محمّد و حمزه در زير يك سقف و در كنار يك سفره و به صورت دو عضو و دو برادر در يك خانواده زندگى را ادامه دادند. اخوّت رضاعى، قرابت ذاتى، هم سن بودن، در كنار هم زيستن و برخوردارى يكسان از عواطف عبدالمطّلب و ... عواملى بود كه علاقه و الفت آنها را نسبت به هم، روز به روز عميق تر و صميميت متقابل در ميان آنها را براى هميشه پى ريزى كرد.
❤ |
وقتى پيامبر(صلى الله عليه وآله) قدم به بيست و پنج سالگى گذاشت، و تصميم گرفت با «خديجه بنت خويلد»، آن بانوى عاقله ازدواج كند، حمزه به همراه برادرش ابوطالب(4) به سوى خانه «خويلد» حركت مى كند و در اين وصلت مبارك و ازدواج تاريخى، نقش خواستگارى را به عهده مى گيرد و در ايجاد شجره طيّبه اى كه حاصل ازدواج رسول الله با خديجه است، گامهاى اوّليه را برمى دارد.
در ازدواج پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله)
❤ |
حضرت حمزه از ديدگاه قرآندرقرآن كريم چون به آياتى مانندآيه شريفه } وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ{(5) مى رسيم، حمزة بن عبد المطّلب را در رأس اين مؤمنان و در قلّه ايمان مى بينيم:
ايمان آوردن در وضعيت سخت، يارى كردن و پناه دادن به رسول الله در مقابل دشمنان، آنگاه كه همه مشركان و دشمنان بر ضدّ او بسيج شده بودند، هجرت و جهاد در راه خدا است.
و باز چون به آيه شريفه } ...لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا...{(6) مى رسيم، حضرت حمزه را در اوّل اين صف از مؤمنان مى بينيم كه قبل از فتح، جان خويش را در طبق اخلاص گذاشت و با دشمنان به قتال و جهاد پرداخت و به خيل نخستين شهداى اسلام پيوست; قتال و شهادتى كه به مُثله و قطعه قطعه شدن اعضاى بدنش منجر شد و علفهاى بيابان بر پيكر خونينش كفن گرديد.
و آيات متعدد ديگرى كه حمزه، سيدالشهدا(عليه السلام) ، مصداق روشن و نمودار بارزى از اين آيات است.
❤ |
1 ـ { هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نار يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ{(7)
در قرآن كريم، آيات متعدّدِ ديگرى نيز وجود دارد كه طبق نظريه مفسران و محدثان و بر اساس مضمون روايات از ائمه هدى(عليهم السلام) ، به خصوص درباره حضرت حمزه نازل و يا درباره او تأويل شده است و خداوند سبحان در اين سند آسمانى و از طريق وحى بر ايمان و پايدارى او در دفاع از اسلام، مهر تأييد زده و استقبال او از شهادت در راه خدا را ستوده است كه در اين زمينه به نقل شش آيه بسنده مى كنيم:
«اينان دو گروهند كه در باره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند; كسانى كه كافر شدند، لباسهايى از آتش براى آنها بريده شده و مايع سوزان و جوشان بر سرشان ريخته مى شود.»
❤ |
در صحيح بخارى(8) و صحيح مسلم(9) و سنن ترمذى(10) و ابن ماجه(11) و منابع ديگر از اهل سنت و شيعه(12) آمده است كه حضرت ابوذر(رحمه الله) گفت: اين آيه در باره دو گروه; گروهى حامى و مدافع سرسخت اسلام و گروه ديگر دشمن كينه توز و سرسخت اسلام نازل گرديده است; گروه اوّل اميرمؤمنان، حمزه و عبيده(13) و گروه دوم وليد، عتبه و شيبه از سران قريش مى باشند كه در جنگ بدر برابر هم قرار گرفتند.«هؤُلاءِ الثلاثةُ يَومَ الْقِيامة كَواسطة الْقلادة فِي الْمُؤمنين و هؤلاءِ الثلاثة كَواسطة القلادة في الكُفّار».(14)
در تفسير فرات كوفى، نزول آيه شريفه را از طريق سُدىّ، از پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) نقل و اضافه مى كند كه پيامبر پس از نزول اين آيه فرمود:
«در روز قيامت اين سه تن، در ميان مؤمنان، مانند مهره درشت گردن بند، خواهند درخشيد; همانگونه كه اين سه تن ديگر، در ميان كفّار و مشركين مانند مهره درشت گردن بند خواهند بود.»
2ـ { مِنْ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا{.(15)
«در ميان مؤمنان، مردانى هستندكه بر عهد و پيمانى كه با خدا بسته اند، صادقانه ايستاده اند; بعضى پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند) و گروهى ديگر در انتظارند و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود ندادند.»
در تفسيرقمى است كه ابن ابى الجارود، از امام باقر(عليه السلام) نقل مى كند: اين آيه در باره حمزه، جعفر و على(عليهم السلام) نازل گرديده است. منظور از «مَنْ قَضَى نَحْبَهُ» حمزه و جعفر و منظور از «مَنْ يَنْتَظِرُ» على بن ابى طالب است.(16)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)