امام خمینی (ره) با همسرش، بسیار مهربان و مؤدب بود؛ او را دوست میداشت و در نامههایی که برای خانم مینوشت، این احترام، ادب و مهر را به تمامی نشان میداد؛ سال ۱۳۱۲ ش، زمانی که امام (ره) راهی سفر حج شده بود تا از طریق لبنان، به زیارت خانه خدا مشرف شود، در نامهای برای همسرش، خانم خدیجه ثقفی، چنین نوشت: «تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم، متذکر شما هستم ...
عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ] من با هر شدتی باشد میگذرد ولی بحمدا... تاکنون هرچه پیش آمد، خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است ... صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد.» (صحیفه امام، ج ۱، ص ۲)
این احترامِ شیرین، همیشه برقرار بود؛ سالها بعد، وقتی ماجرای تبعید امام (ره) به ترکیه پیش آمد، در فروردین سال ۱۳۴۴ و برای دلگرمی خانم، نامهای نوشت و در آن، او را اینگونه به صبر دعوت کرد: «خدمت مخدره محترمه والده مصطفی – ابقاهاا... و صبرها- سلام میرساند انشاءا... تعالی شماها به سلامت و سعادت به سر برید.
اینجانب بحمدا... تعالی سالم هستم. هیچ نگرانی نداشته باشید. خداوند تعالی آنچه مقدر فرموده است، صلاح است و واقع خواهد شد: عَسی انْ تَکرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ. مصطفی هم بحمدا... سلامت است، جای هیچ نگرانی نیست. فقط از اینکه از شماها بیاطلاعم، قدری نگران هستم.» (صحیفه امام، ج ۱، ص ۴۳۷)