زن کانون آرامش
قرآن زیباترین تعریف را از زن دارد !
زن از نگاه قرآن « کانون آرامش » است !
« و از نشانه های اوست که برای شما همانند خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرام گیرید ! »
« وَ مِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَجاً لِّتَسکُنُوا إِلَیْهَا »
روم/21
زن سکّان دار کشتیِ آرامش در اقیانوس پُر تلاطم زندگی است !
در عصر اضطراب که آرامش گمشده آدمی است ، او آرام بخش زندگی است !
آرامش همان کیمیای نایاب عصر ماست !
آرامش گوهر نایابی است که انسان سرگشته عصر ما در توسعه اقتصادی ، سیاسی و ... در پی آن است !
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم !
یار در خانه و ما گردِ جهان می گردیم !
ازدواج بنایی است که سنگ زیرین آن زن است !
زن پناهگاهی است که قوی ترین مردان ( چون ناپلئون بناپارت که سربازانش از او در هراس بودند ) به او پناهنده می شوند !
زن کانونِ مهری است که محمد ( درود خداوند بر
او باد ) در دریافت نخستین تجربه وحی ، با تنی لرزان و مضطرب از سنگینیِ بار پیام الهی از « حراء » به سوی او ( خدیجه ) سرازیر می شود ؛ و چون خدیجه او را در بر می گیرد ، آرامشی سراسر وجودش را می پوشاند !
زن مرجع و بازگشتگاهی است که حیدرِِ کرّارِ غیرِ فرّار ، خسته از نامردمی هایِ مردنماها ( یا اشباه الرجال و لا رجال ) به سوی او می گریزد ، و چون چشمش به چشم فاطمه پیوند می خورد ، گویا دو چشمه ، یا دو دریایی از مهر است که به هم رسیده و طنین آیه « مرج البحرین یلتقیان » را در فضای هستی می پراکند !
ادب عشق تقاضا نکند بوس و کنار
دو نگه چون به هم آمیخت همان آغوش است !
ازدواج پیوندی است که مغناطیس و جاذبه عشق و مهر آن را از گسستگی باز می دارد :
« و جعل بینکم موده و رحمه »
« و خداوند بین زن و شوهر دوستی و مهربانی افکند ! »
( روم/ 21 )
در ازدواج نشانه هایی برای اندیشه مداران است :
« ان فی ذلک لأیات لقوم یتفکرون ! »
« در آن نشانه هایی است برای کسانی که می اندیشند ! »
( روم/21 )
نظیر این آیه ، ( آیه 189 ) در سوره اعراف است .
خلاصه این که : « زن کانون آرامش است ! »
زیباشناختی پوشش خانم ها
حس « تغزل » در انسان چه حسی است ؟ بخش مهمی از ادبیات جهان عشق و غزل است !
در این بخش از ادبیات مرد محبوب و معشوق خود را ستایش می کند ، به پیشگاه او نیاز می برد ، او را بزرگ و خود را کوچک جلوه می دهد ، خود را نیازمند کوچک ترین عنایت او می داند ، مدعی می شود که محبوب و معشوق « صد مُلک جان به نیم نظر می تواند بخرد ، پس چرا در این معامله تقصیر می کند » ، از فراق او دردمندانه می نالد !
چرا انسان در مورد سایر نیازهای خود غزل سرایی نمی کند ؟
آیا تا حالا دیده اید که یک آدم پول پرست برای پول ، یک آدم جاه پرست برای جاه و مقام غزل سرایی کند ؟ ! آیا تاکنون کسی برای نان غزل سرایی کرده است ؟ چرا هر کسی از شعر و غزل دیگری خوشش می آید ؟ چرا همه از دیوان حافظ این قدر لذت می برند ؟ همه آن را با زبان یک هیجان و حس ژرف که سراپای وجودش را گرفته است منطبق می بینند ؟
انسان برای عشق خود موسیقی خاصی دارد ، هم چنان که برای معنویات نیز موسیقی خاص دارد ، در صورتی که برای نیازهای مادی مانند آب و نان موسیقی ندارد !
در قدیم یکی از شیرین ترین آرزوهای جوانان ازدواج بود ! « شب زفاف را کم تر از تخت پادشاهی » نمی دانستند !
ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام می گرفت و به همین دلیل زن و شوهر یکدیگر را عامل خوشبختی خود می دانستند ، ولی امروز ارتباط فراوان پسر و
دختر پیش از ازدواج جایی برای آن اشتیاق ها نگذاشته است !
ارتباط زیاد پسران و دختران ازدواج را به صورت یک وظیفه ، تکلیف و محدودیت درآورده است که باید آن را با توصیه های اخلاقی و یا با زور بر جوانان تحمیل کرد !
تفاوت جامعه ای که روابط دختر و پسر را مشروط به ازدواج می داند با جامعه ای که روابط پیش از ازدواج را روا می داند این است که ازدواج در جامعه اولی پایان انتظار است و در دومی آغاز محرومیت و محدودیت است ، و به آزادی دختر و پسر خاتمه می دهد و آن ها را ملزم می سازد که به یکدیگر وفادار باشند !
در سیستم باز پسران تا جایی که ممکن باشد از ازدواج و تشکیل خانواده سر باز می زنند ، و فقط هنگامی که نیروهای جوانی و شور و نشاط آن ها رو به ضعف و سستی می نهد اقدام به ازدواج می کنند ، و در این موقع زن را فقط برای فرزند زادن و خدمتکاری و کلفتی می خواهند !
در سیستم باز پیوند ازدواج های موجود نیز سست می شود ، و به جای این که خانواده بر پایه یک عشق خالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عامل خوشبختی خود بداند بر عکس به چشم رقیب و عامل سلب آزادی و محدودیت می بیند و چنان که اصطلاح شده است یکدیگر را « زندانبان » می نامند !
وقتی پسر یا دختری می خواهد بگوید ازدواج کرده ام می گوید برای
خودم زندانبان گرفته ام ! برای این که پیش از ازدواج آزاد بود و حالا این آزادی ها محدود شده است ! بدیهی است که روابط خانواده درچنین سیستمی تا چه اندازه سرد و سست و غیر قابل اطمینان است !
زن زیبا آفریده شده است !
زیبایی جاذبه دارد ، جاذبه عشق برانگیز است و عشق حرکت می آفریند !
زیبایی هویتی دو قطبی ( عینی ذهنی ) است !
تخیلِ انسان درگیر آن زیبایی است که در دسترس او قرار نگرفته باشد :
چو شو گیرم خیالت را در آغوش
سحر از بسترم بوی گل آیو
ویل دورانت می گوید : دامن های کوتاه برای همه ی جهانیان به جز خیاطان نعمتی است ، و تنها عیب شان این است که قدرت تخیل مردان را ضعیف تر می کند !
شاید اگر مردان قوه ی تخیل نداشته باشند زنان نیز چندان زیبا نباشند !
دختر امروزی می خواهد روح و جسم خود را بیش از پیش نمایان سازد ؛ این کار حواس را موقتا به خود جلب می کند اما به سختی ممکن است روح و روان مرد را نیز جلب کند !
مردِ پخته ، امتناع و خود داری ظریفانه ی زن را دوست می دارد !
وصالِ هر چیز از زیبایی آن می کاهد ؛ چرا که تخیل انسان را از درگیری در می آورد !
هر آن چه به سادگی در دسترس انسان قرار گرفت از شوق و میل انسان می کاهد !
الامام علی ( ع ) : اذا کثرت المقدره قلت الشهوه !
افلاطون می گوید : وصال مدفن عشق است !
روانشناسان
می گویند : وصال به عشق پایان می دهد !
سعدی می گوید : شوق است در جدایی و جور است در نظر !
پوشش زن موجب می شود زن همیشه یک وجود سر به مهر و معمایی باشد و تخیل مرد پیوسته درگیر زیبایی زن خواهد بود ! در این صورت زن همیشه برای مرد جذاب خواهد بود و مرد برای کشف او در تکاپوست تا این که با پیوندی محکم و استوار ( ازدواج ) به وصال او می رسد و از این رهگذر خانواده که واحد اجتماع است پدید می آید !
آلفرد هیچکاک کارگردان مشهور سینما می گوید : من معتقدم زن باید مثل فیلمی پرهیجان و پرآنتریک باشد ، یعنی ماهیت خود را کم تر آشکار کند و برای کشف خود مرد را به نیروی تخیل و تصور زیادتری وادارد ؛ زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر پوشش جذاب می نمودند و همین مسأله جاذبه نیرومندی به آن ها می داد ؛ اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان می دهند ، از پوشش آنان کاسته می گردد و به همین نسبت از جاذبه شان نیز کاسته می شود !
هجر مایه مشتاقی است !
امروز خلأ عشق های پایدار و ژرف در دنیای اروپا و امریکا نمایان است !
امروز در دنیای غرب از عشق های رومانتیک و رؤیایی مانند : « رومئو و ژولیت » خبری نیست !
اولین قربانی آزادی و بی بندوباری ، عشق ، شور ، احساسات و نهاد خانواده است !
در جهان امروز هرگز عشق هایی از نوع عشق های
شرقی از قبیل : لیلی و مجنون ، خسرو و شیرین رشد و نمو نمی کند !
این قصه ها بیان گر واقعیات جامعه شرقی آن روز است !
از این داستان ها می توان فهمید که زن بر اثر دور نگه داشتن خود از دسترس آسان مرد تا کجا پایه خود را بالا برده است و تا چه حد سر نیاز مرد را به آستان خود فرود آورده است ؟ !
درک زن از این حقیقت تمایل او را به پوشش بدن خود و مخفی کردن خود به صورت یک راز افزایش داده است !
ویل دورانت می گوید : زنان دریافته اند که دست و دل بازی مایه ی طعن و تحقیر آنهاست !
خودداری از انبساط و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح برای شکار مردان است !
اگر اعضای نهانی انسان را در معرض عام تشریح می کردند توجه ما به آن جلب می شد ، ولی رغبت و قصد به ندرت تحریک می گردید !
مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاء است و بی آن که بداند حس می کند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر می دهد !
مولوی عارف نازک اندیش و دوربین در تأثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن و در بالا بردن مقام او و گداختن مرد در آتش عشق و سوز مثالی لطیف آورده است :
مرد و زن را به آب و آتش تشبیه کرده و می گوید : مرد چون آب و زن مانند آتش است اگر حائل از میان آب و آتش برداشته شود آب بر
آتش غلبه می کند و آن را خاموش می سازد اما اگر حائل و حاجبی میان آن دو باشد ، مانند این که آب را در دیگی قرار دهند و آتش در زیر آن دیگ روشن کنند ، آن وقت است که آتش آب را تحت تأثیر خود قرار می دهد ، اندک اندک او را گرم می کند و جوشش در او به وجود می آورد تا آن جا که سراسر وجود او را تبدیل به بخار می سازد !
مرد بر خلاف آن چه تصور می رود در عمق روح خویش از ابتذال زن و از تسلیم و رایگانی او متنفر است !
مرد همیشه عزت و استغناء و بی اعتنائی زن را نسبت به خود ستوده است !
به طور کلی رابطه ای است میان عدم دسترسی آسان و فراق از یک سو ، و عشق و سوز و گران بهایی از سویی دیگر ! همچنان که رابطه ای است میان عشق و سوز از یک سو و هنر و زیبایی از سویی دیگر ! یعنی عشق با فراق و عدم دسترسی آسان شکوفا می شود و هنر و زیبایی نیز در عشق رشد و نمو می یابد !
برتراند راسل می گوید : از منظر هنر مایه تأسف است که به آسانی به زنان بتوان دست یافت و بهتر آن است که وصال زنان دشوار باشد بدون آن که غیر ممکن گردد !
ویل دورانت در لذات فلسفه می گوید : آن چه بجوییم و نیابیم عزیز و گران بها می گردد !
زیبائی به قدرت میل بستگی دارد و میل با اقناع و ارضاء ضعیف شده و با منع و جلوگیری قوی می گردد
!
... وَ لا مُتَّخِذی أَخْدانٍ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرینَ !
... و نه آن که در پنهانی دوست گیرید . و هر کس به ایمان کفر ورزد قطعاً عملش تباه و بی اثر می شود ، و در آخرت از زیانکاران است !