صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 88

موضوع: مبانی معرفتی مهدویت

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    این است که بدن در قبضة «من» یا نفس انسان است. وقتی می گوییم امام واسطة فیض است؛ یعنی رابطه اش با هستی یک رابطه طولی است، یعنی مقام حضرت بالاتر است و بقیّة عالم، در قبضة وجود حضرت اند. مقام امام زمان عجل الله تعالی فرجه در هستی طولی است، مثل مقام منِ شما که تنِ شما مادون آن است و آن تن در طول وجود «من» است و وقتی معنی حضور طولی حضرت را نسبت به عالم متوجّه شدید، ملاحظه خواهید کرد، همان گونه که تن شما در قبضة من شماست، هستی در قبضة ارادة امام است.
    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    غایبِ حاضر

    امام علیه السلام غایب اند، یعنی اوّلاً؛ مقام امام، فوق عالم است. ثانیاً؛ در تمام عالم حاضراند. همچنان که عرض شد وقتی متوجّه باشیم مرتبة موجودی بالا است، تمام مرتبة پایین در قبضة اوست، و به مرتبة پایین محدود نیست. مثلاً خورشید در صورتی می تواند همه جا را روشنی ببخشد که بالا باشد، امّا اگر پایین بود دیگر نمی توانست همه جا را روشن کند. حضور ملائکه در هستی به گونه ای است که آن ها را کاری از کاری باز نمی دارد، مثل خورشید که روشن کردن شهر ما آن را از روشن کردن شهر دیگر باز نمی دارد. در مورد حضور و نقش امام علیه السلام نیز چنین است که امام علیه السلام را کاری از کار دیگر باز نمی دارد. مقام امام، مقام عظمایی است که همة عالم را تدبیر می کند و همه جا در قبضة اوست بدون این که از آن مقامِ اعلای خود خارج شوند. اصلاً اگر پایین بودند و در عرض سایر موجودات بودند که نمی توانستند عالَم را تدبیر نمایند.
    ص: 28


    امضاء



  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    امام علیه السلام حاکم بر تن خود هستند

    سؤالی مطرح می شود که آیا مثل سایر انسان ها، تن امام حاکم بر «من» ایشان است؟ یعنی این طور که تن ما یک محدودیتی برای ما دارد که به راحتی نمی توانیم اراده هایمان را عملی کنیم، تن امام هم برای امام چنین است؟ و یا من ایشان بر تن خود و بر کلّ جهان حاکم است؟
    شما می دانید کسی که اندکی ریاضت بکشد تا حاکم بر بدنش شود، می تواند طیّ الارض کند؛ یعنی وقتی بدن انسان در قبضة «من» انسان درآید، هر جا بخواهد می تواند بدن را ایجاد کند، نه این که بدن را از جایی به جای دیگر حرکت دهد، زیرا بردن و حرکت دادن محتاج زمان است. شاگرد مرحوم قاضی طباطبایی می گوید: دیدم که جناب قاضی به تنها اتوبوس مسیر سامراء به نجف نرسیدند. ما حرکت کردیم و رفتیم. ولی با کمال تعجّب در نجف دیدم که مرحوم قاضی(رحمة الله علیه) در حرم هستند یعنی آقا با طیّ الارض به نجف آمده بودند. طیّ الارض که برای نوکران امام علیه السلام واقع می شود، در مقام امام علیه السلام چیزی نیست.
    امام چون حاکم بر بدن خویش است، می تواند هر وقت که خواست تن خود را حاضر کند. در روایت است که وقتی حضرت علیه السلام ظهور می کنند، همة مردم ایشان را می شناسند؛ چراکه بین مردم بوده اند، نه این که فقط بین مردم اصفهان یا تهران یا جای دیگر بوده اند، بلکه همه جا حاضرند و به هر نحوه که خواستند با بدنی که اراده کنند ظاهر می شوند و به هیچ جا محدود نمی شوند.
    ص: 29
    امضاء



  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    آصف بن برخیا، قصر بلقیس را که در یمن بود، در اورشلیم ایجاد می کند، چون می گوید: «اَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ اَنْ یَرْتَدَّ اِلَیْکَ طَرْفُکَ»(1)؛ یعنی من قصر را قبل از این که پلک چشمتان به هم بخورد، حاضر می کنم و این نوع آوردن که کمتر از چشم به هم زدن است، دیگر حرکت دادن نیست، بلکه ایجاد کردن است(2) . حال در نظر داشته باشید که قرآن می فرماید: این شخص یعنی جناب آصف بن برخیا مقداری از علم کتاب را در اختیار داشت «عِلْمٌ مِنَ الْکِتاب» و امام صادق علیه السلام می فرمایند: «همة علمِ کتاب در نزد ماست»(3). و خداوند در قرآن به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «خداوند و آن کسی که همة علم کتاب در نزد اوست، شهادت می دهند که تو پیغمبر هستی»(4)
    که مفسرین شیعه و سنّی اذعان دارند آن کسی که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شهادت به نبوّت آن حضرت داشته و همة علم کتاب در نزد اوست، علی علیه السلام است؛ یعنی مقام امام در تصرّف عالم، خیلی گسترده تر از این حرف هاست، چه برای بدن خود و چه برای بقیّة عالم. عمده آن است که ما بتوانیم مقام امام علیه السلام را به آن شکلی که قرآن معرفی می کند بشناسیم. قرآن، مقام امام را چنین می داند که: «وَ جَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ اَوْحَیْنا اِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرات»(5)؛ یعنی ما آن ها را امام قرار دادیم و
    ص: 30
    ________________________________________
    1- سوره نمل، آیه40.
    2- در مورد چگونگی ایجاد قصر بالقیس در اورشلیم به بحث «حرکت جوهری» مراجعه بفرمایید.
    3- «اصول کافی»، ج1، ص 253.
    4- سوره رعد، آیه 42.
    5- سوره انبیاء، آیه73.
    فعل خیر به آن ها وحی کردیم. پس طبق این آیه، فعل آن ها، عین وحی الهی است و این مقام عجیبی است که عمل آن ها عیناً وحی الهی است، نه این که به آن ها دستوری داده باشند و آن ها طبق دستور عمل کنند. این مسئله ای است جدا، ولی مقام امام چیز دیگری است، همان است که قرآن می فرماید: «اَوْحَیْنا
    اِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرات» یعنی «فعل خیر» را به آن ها وحی می کنیم، نه این که دستور بدهیم فعل خیر انجام دهند، و مقام امام زمان عجل الله تعالی فرجه از این نوع مقام است، چون همان طور که در تفسیر آیه124 سوره بقره مطرح است، ائمه شیعه که فرزندان ابراهیم علیه السلام هستند، همگی دارای مقام امامتی هستند که قرآن از آن سخن می گوید.

    امضاء



  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    امامِ غایب و نه مخفی

    منظور از غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه این نیست که حضرت جایی مخفی شده باشند، بلکه باید متوجّه بود که حضرت غایب شده اند، نه مخفی. باید در مورد این دو مفهوم تأمل کنیم و مفهوم غایب را بفهمیم. متأسفانه بعضی ها مقام غیب امام عجل الله تعالی فرجه را با مخفی کردن یکی گرفته اند و در معرفت نسبت به امام به اشتباهاتی گرفتار شده اند. درک این مقام به آسانی میسّر نیست، همان طور که خود ائمه می فرمایند: «اَمْرُنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَب»(1)؛ یعنی امر ما بسیار مشکل و رام ناشدنی است. و در جایی دیگر می فرمایند: «امر ما سرّ در سرّ است»(2)

    یعنی امر ما سرّی است پنهان در سرّ؛ پس باید با کمی تلاش آماده درک این مقام شد و بدون تلاشِ فکری و قلبی حقیقت موضوع به دست ما نمی آید.

    مخفی شدن؛ یعنی کسی این جا هست و در عرض ما هم هست، امّا مثلاً پشت دیوار پنهان شده است، ولی غایب بودن؛ یعنی کسی فوق هستیِ مادّی است، مثل ملائکه که در غیب هستند و در مقامی بالاتر از عالم مادّه جای دارند. مقام غیب امام زمان عجل الله تعالی فرجه به جهت واسطه فیض بودن حضرت است و هستی در قبضه مقام غیبی حضرت است و اساساً هر مرحله و مرتبه

    ص: 23

    1- «خصال»، ج2، ص624، ص183.
    2- «بحار الانوار»، ج2، ص71. یا «بصائرالدرجات»، ص28.
    پایینی در قبضه مرتبه بالاترِ غیبی اش قرار دارد. برای روشن شدن واسطه فیض بودن حضرت باید بتوان اثبات کرد که امام زمان عجل الله تعالی فرجه از نظر درجه وجودی از تمام ملائکه مقرّب بالاتر است، امّا مخلوق خداست. به قول بزرگان «کُلُّ ما سِوَی الله» است؛ یعنی غیر از خدا هر چه در هستی، کمال محسوب می شود، همه در آن مقام جمع است و مراتب وجود در آن حضرت به صورت جامع وجود دارد.(1)
    امضاء



  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    معنی«واسطه فیض بودن»

    برای روشن شدن مفهوم واسطه فیض مثالی می زنیم. شما، «من» و «تن» خود را در نظر بگیرید. چه کسی صحبت می کند؟ مسلّم «من»، اما از زبان و صوت کمک می گیرد. چه کسی می بیند؟ «من»، امّا از طریق چشم. آن که همه کاره است، یعنی می بیند و می شنود و راه می رود و قلبش تپش دارد، «من» یا نفس انسان است. اگر «من» نباشد، قلب هم تپش ندارد، امّا آیا این «من» حاضر است یا غایب؟ «من»حاضرِ غایب است، به یک اعتبار از همه اعضای بدن در خود بدن «حاضر»تر است، ولی برای شما و حسّ شما بدن «ظاهر» است. پس ملاحظه می کنید که منِ شما و تنِ شما در کنار هم و در عرض هم نیستند، بلکه در اصطلاح فلسفه، در طول یکدیگرند. یعنی «منِ» شما فوق «تنِ» شماست نه پهلوی تنِ شما. «منِ» شما از نظر درجه وجودی بالاتر از تنِ شماست. درجه وجودی موجود غایب همیشه

    ص: 24

    1- حتماً عنایت دارید که جامعیت حضرت با وجود شخصی وی منافات ندارد، چون وجود او کلّیِ سِعِی است و نه یک کلّیِ مفهومی و انتزاعی.
    از عالم مادّه بالاتر است، مثل «منِ» شما نسبت به تنِ شما. همچنین عالَم غیب، از خود مادّه در مادّه حاضرتر است، مثل حضور فعّال «من» شما در چشم و گوش شما که عملاً اوست که می بیند، منتها از طریق چشم شما. الآن، آن که می شنود «منِ» شماست که می شنود، نه گوش شما. امّا آن که در صحنه «ظاهر» است تن شماست با اعضایش، و آن که در صحنه «حاضر» است، «منِ» شماست. «منِ» شما در همه جای تن شما حاضر است، امّا چون مجرّد است، محدود به بدن نیست. پس اگر می گوییم «منِ» شما واسطه بین «تنِ» شما و عالم اعلی است، به این معنا است که اولاً؛ بودنِ آن واسطه فیض، بودن در مرتبه وجودی بالاتری است و لذا «غایب» است، چون مرتبه اش بالاتر است. ثانیاً؛ تمام مرتبه مادون در قبضه آن واسطه فیض قرار دارد.

    امضاء



  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    فرق «حضور» با «ظهور»

    مثال دیگری می زنیم: خدا «حضور» مطلق است؛ یعنی در همه جا از همه چیز حاضرتر است؛ امّا حضورش مثل دیوار و سنگ و... نیست. اگر بخواهد مثل دیوار حاضر باشد که دیگر خدا نیست، بلکه یک دیوار است. حاضر بودن در جایی غیر از ظاهر بودن است. مثلاً این لیوان در این جا «ظاهر» است و شما می توانید آن را ببینید، علّتش هم این است که یک جا هست و جاهای دیگر نیست، پس می توانید آن را ببینید؛ امّا اگر همه جا بود، دیگر ظاهر نبود.

    ص: 25

    اگر چیزی شکل داشته باشد، یعنی در یک مکان هست و در مکان دیگر نیست؛ امّا اگر حدّ و مرز و شکلی نداشته باشد، همه جا می تواند باشد. چیزی که «ظاهر» است، محدود است و چیزی که «حاضر» است، ولی ظاهر نیست، حقیقتی است فوق محدودیت های مکان، پس محدود هم نیست. ذات خداوند از آن نظر که همه جا هست، «ظاهر» نیست، اگر ظاهر بود که دیگر ذات خدا نبود؛ زیرا خداوند وقتی بخواهد ظاهر باشد، باید محدودیت هم داشته باشد.

    امضاء



  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    تا این جا دو مطلب «ظاهر بودن» و «حاضر بودن» را در نظر داشته باشید که «ظاهر بودن» محدودیت می آورد و «حاضر بودن» وسعت می آورد. حال سؤالی مطرح می شود که «منِ» من چقدر در تنِ من حضور و نقش دارد؟ جواب این سؤال این است که همه تنِ من در قبضه «منِ» من است؛ زیرا «منِ» من فوق «تن» من است و چون مجرّد است، همیشه مادون یعنی بدن را قبضه می کند و در اختیار دارد و لذا اگر من اراده کرد دستش را بالا بیاورد، دست نمی تواند مقاومت کند. این فوق بودن درجه وجودی من از تن، فوق بودن حقیقی است، نه نسبی. مانند سقف اتاق نیست که نسبت به کف اتاق، بالا باشد، ولی نسبت به شخصی که روی سقف ایستاده، پایین محسوب شود. پس «منِ» من، حقیقتاً از نظر درجه وجودی بالاتر و فوق «تنِ» من است؛ به همین جهت تمام تن در قبضه من است. در واقع«من» یا نفس انسان است که می شنود و می گوید و حرف می زند و راه می رود، منتها اعضاء تن را به عنوان ابزارهای خود به کار می گیرد. «تن» مثل عصاست در دست «من». إن شاءالله با تأمّل در مثال «من» و «تن»، معنی

    ص: 26

    واسطه فیض بودن امام زمان عجل الله تعالی فرجه در هستی روشن می شود که مَثَلِ امام زمان عجل الله تعالی فرجه در کلّ هستی، مثَلِ «من» است در «تن».

    امضاء



  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    این نوع مطالبی که عرض شد به عنوان مقدّمات امام شناسی است و باید در دبستان فرهنگِ فکری تشیّع، بررسی و تدریس شود. ما حق نداریم بدون آن که امام را بشناسیم از این دنیا برویم. از امام کاظم علیه السلام روایت هست که فرمودند: «هرکس بمیرد و امامش برایش مشخص نشده، به مرگ جاهلیت مرده، و مردم معذور نیستند تا این که امامِ خود را بشناسند و کسی که بمیرد و امام خود را بشناسد، مثل کسی خواهد بود که در کنار حضرت قائم علیه السلام در چادر آن حضرت بوده است»(1)؛ اگر بتوانیم در مورد امام شناسی وقت بگذاریم، تمام معارف دین به نحوی بسیار روشن برایمان حل می شود.

    در دعای ندبه داریم که: «اَیْنَ وَجْهُ اللهِ الَّذی اِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الْاَوْلِیاء»؛ کجاست آن وجه خدا که اولیاء الهی به سوی او نظر دارند، یعنی حضرت امام زمان عجل الله تعالی فرجه وجه الهی هستند و نمایش کامل صفات الهی می باشند، یعنی امام از ملائکه هم بالاتر است. امام حقیقتاً به جهت مقام جامعیت اسمائی اش از ملائکه هم بالاتر است. همان طور که «من» حقیقتاً فوق «تن» و حتّی فوق قوای «بینایی» و «شنوایی» است.

    امضاء



  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    با این مقدمات إن شاء الله معنی غیب بودن امام را متوجّه شدید، یعنی کلّ هستی زیرپای امام و در قبضه امام عجل الله تعالی فرجه است. امام غایب اند، نه یعنی در سرداب سامراء گم شده اند. عرض شد که جهان در قبضه امام است، مثل

    ص: 27

    1- «بحار الانوار»، ج 23، ص77.
    این است که بدن در قبضه «من» یا نفس انسان است. وقتی می گوییم امام واسطه فیض است؛ یعنی رابطه اش با هستی یک رابطه طولی است، یعنی مقام حضرت بالاتر است و بقیّه عالم، در قبضه وجود حضرت اند. مقام امام زمان عجل الله تعالی فرجه در هستی طولی است، مثل مقام منِ شما که تنِ شما مادون آن است و آن تن در طول وجود «من» است و وقتی معنی حضور طولی حضرت را نسبت به عالم متوجّه شدید، ملاحظه خواهید کرد، همان گونه که تن شما در قبضه من شماست، هستی در قبضه اراده امام است.

    امضاء



صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi