صفحه 7 از 7 نخستنخست ... 34567
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 63 , از مجموع 63

موضوع: مبانی معرفتی مهدویت

  1. Top | #61

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    4,989
    تشکر
    562
    مورد تشکر
    519 در 141
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    از آن جایی که انسان کامل جامع این مقام ها به نحو اَتَمّ می باشد، محور همه این مقام ها است. دقّت بفرمایید! «مقام انسان، مقام کون جامع است؛ یعنی مقامی که همه مراتب هستی را یک جا دارد».

    ص: 62

    1- حضرات خمس به این اعتبار است که چهار حضرت داریم که انسان به عنوان یک واقعیّت جامعِ واحد، به تنهایی جامع این چهار حضرت است و به آن حضرات خمس گویند که آن چهار حضرت عبارت است از: 1- «حضرت ذات» که از آن به غیب الغیوب و عُنْقاءِ مُغْرَب تعبیر کرده اند، در این مقامِ شامخ نه از اسم خبری است و نه از اعیان و مظاهر، همان مقام احدیت است که به مقام «اَوْ اَدْنی» تعبیر می کنند. 2- عالم «شهادت مطلقه» عالم ملک و ناسوت است که مقابل مرتبه غیب الغیوب است. بین عالم غیب مطلق و شهادت مطلقه را «حضرت غیب مضاف» گویند که خودش نیز دو عالم و یا دو حضرت است، یکی از آن جهت که نزدیک است به غیب مطلق که «عالم ارواح جبروتیه و ملکوتیه» است، یعنی عالم عقول و نفوس مجرد که این سومین عالم است. و یکی از آن جهت که نزدیک به عالم شهادت است که «عالم مثال» است که چهارمین عالم محسوب می شود. تا این جا چهار عالم یا حضرت شد. پنجمین حضرت که جامع چهار عالم مذکور است، عالم «انسان کامل» است و آن را حقیقت محمدی صلی الله علیه و آله می نامند. و در همین راستا و با اشاره به مقام جامع آن حضرت است که گفته اند: دو سر هر دو حلقه هستی به حقیقت به هم تو پیوستی انسان کامل، کتابی است جامع جمیع کتب الهیه، به اعتبار روح و عقل اش، مقام ام الکتاب دارد، و به اعتبار قلبش کتاب لوح محفوظ است و به اعتبار نفسی که تعلق تدبیری به بدن دارد «کتاب محو و اثبات» است.
    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #62

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    4,989
    تشکر
    562
    مورد تشکر
    519 در 141
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    عین الانسان، یعنی انسان کامل که مغز و عصاره کلّ هستی است، حقیقت این مقامات است و سه نشئه عالم عقل و عالم مثال و عالم ارض را مطلقاً در قبضه دارد.

    برای تقریب به ذهن می توان گفت: مَثَلِ انسان کامل در عالم هستی، مَثَل نفس است در بدن.(1)

    به سیطره ای که نفس بر بدن دارد دقّت بفرمایید. ملاحظه می کنید که بدن شما به طور کامل در قبضه نفس شماست. ابتدا خود شما، یعنی نفس شما کاری را اراده می کند، سپس بدن آن را انجام می دهد. شما چگونه بر بدن خود سیطره و قدرت دارید؟ شما بدنتان را تماماً در اختیار دارید و در همه جای آن هم تماماً حاضرید. انسان کامل هم تمام هستی را در قبضه خود دارد، همان گونه که نفس، بدن را در قبضه خود دارد. از طرفی دو نحوه حضور برای نفس در بدن هست: یکی این که در همه جای بدن حضور«کامل» دارد، یعنی در همه جای آن حاضر است و جایی از بدن نیست که نفس در آن جا حاضر نباشد، دیگر این که در همه جای بدن «تماماً» وجود دارد. یعنی همه جا هست و همه جا تماماً وجود و حضور می یابد، پس حضوری کامل و تمام دارد. یعنی شما می گویید: «من تماماً خودم می بینم و تماماً خودم می شنوم»، این طور نیست که یک طرفِ نفس شما ببیند و طرف دیگر آن بشنود،

    ص: 63
    امضاء



  4. Top | #63

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    4,989
    تشکر
    562
    مورد تشکر
    519 در 141
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    1- احاطه وجود مافوق در نظام طولی، نسبت به وجود مادون از احاطه نفس بر بدن حتی بسیار شدیدتر است، چراکه هویت موجودِ مادون نسبت به وجود مافوق در نظام طولی، هویت تعلقی است و تماماً در قبضه موجود مافوق است. مثال دقیق تر برای رابطه بین وجود مقدس انسان کامل با عالَم، مثل رابطه خود انسان است با قوای او.
    بدن خود حاضر است.(1)

    انسان کامل که محور هستی است، حضور کل است. قطب عالم امکان است، حضور کل است، یعنی جایی نیست که نباشد و یا درآن جا حضورش «تمام» نباشد. ممکن است شبهه شود که پس تفاوتش با خدا چیست؟! می گوییم تفاوت در این است که انسان کامل مخلوق خدا است، منتها یک مخلوق برین و برتر؛ و البته حفظ مراتب سر جای خودش محفوظ است، و حضرت حق حضور اَحدیِ ذاتی در عالم دارد، و انسان کامل، حضور انسانی در عالم دارد.

    معنی «کَوْنِ جامع» بودن انسان

    وقتی رسیدید به این که انسان، «کون جامع» است و کون جامع یعنی حقیقت کلّ هستی؛ و انسان کامل یعنی حقیقت انسان؛ و حقیقت انسان، یعنی حقیقت کلّ هستی؛ و حقیقت کلّ هستی، یعنی باطن کلّ هستی؛ و باطن کلّ هستی، یعنی قطب عالم امکان؛ و حضور قطب عالم امکان در هستی مثل حضور نفس در بدن، دارای حضور کل است؛ متوجه می شویم که حضور حضرت حجّت عجل الله تعالی فرجه در هستی، حضوری تمام و کامل است. البته حضوری با هویّت انسانی، نه هویّت مَلکی، نه مثل حضور حضرت جبرئیل علیه السلام که حضورش به نحو «کَوْن جامع» نیست، بلکه حضور اسم علیمِ حضرت حق است، ولی حضرت حجّت عجل الله تعالی فرجه انسان کامل است نه مَلَک است به تنهایی، و نه جسم است به تنهایی، بلکه کون جامع است. انسانی که قطب عالم امکان شد، و کَوْنِ جامع گشت، دیگر حضورش کل است.

    ص: 64

    1- به نکته 6 و 7 از کتاب «ده نکته از معرفت نفس» رجوع شود.
    چون باطنی ترین، یعنی جامع ترین مرتبه وجود است و هرچیز که باطنی تر و مجرّدتر شد، حضورش شدیدتر خواهد شد و جایی نیست که از حضورش خالی باشد مثل حضور نفس در بدن.

    این نحوه حضور و این نحوه وجود، تنها وسیله ارتباط انسانیت انسان با عالَمِ غیب است، و لذا این حالت را واسطه فیض می گویند. چون شما انسانید و برای به کمال رسیدنتان باید در انسانیت، کامل شوید، پس باید از طریق انسانِ کامل، کمالات انسانی خود را از خدا بگیرید و لذا آن حضرت برای شما واسطه فیض است. از آن جا که او کون جامع است و همه مراتب وجود را در خود دارد و واسطه فیض برای کلّ هستی است، منتها به نحو جدا جدا، به نحوی که از مرتبه عقل آن حضرت، عالم عقل و عالم جبروت بهره می گیرند و از مرتبه مثال آن حضرت، عالم مثال و ملکوت بهره می گیرند و عالم ناسوت از نزول مرتبه مثالی آن حضرت تحقّق می یابد، ولی آن حضرت واسطه فیض است برای انسان ها به نحو جامع، انسان ها از مقام جامعیت آن حضرت می توانند برخوردار شوند و در انسانیت کامل گردند.

    توسّل به ولایت ائمه علیهم السلام یا طریقه ارتباط با غیب عالم

    تا این جا تئوری مسئله روشن شد که یک وجودِ غیبی کلّی به نام عین الانسان در هستی وجود دارد و این عین الانسان هویتی انسانی دارد. شما برای انسان شدنتان یک راه بیشتر ندارید و آن این است که از طریق

    ص: 65

    باطن، با باطن انسانی و باطن هستی و با محور و قطب هستی مرتبط شوید و انسانیت بگیرید. این را توسّل انسان به ولایت کل گویند.(1)

    در تمام ادوار هستی، همیشه انسان کامل داشته ایم با ظهورات مختلف.

    در

    نبیّ آمد بیان راه کرد

    در

    ولیّ از سرّ حق آگاه کرد

    و قبل از آن که در آخر الزمان ظهور کامل کند،

    گاه

    موسی و گهی عیسی شود

    گاه

    کوه قاف وگه عنقا شود

    ظهور بیرونی حضرت، وجهی از وجود مبارک اوست، اصل وجودی ایشان که مدد رسان همه انسان ها می تواند باشد، وجه کلّی غیبی ایشان است. هیچ قلبی در مدد گرفتن از انسان کامل محروم نیست. و هیچ قلبی نیست که از انسان کامل انسانیت نگیرد. تئوری را دقّت بفرمایید. اگر شما رسیدید به این مسئله که یک کلّ الانسان یا یک انسان کل در صحنه است، حالا آیا می خواهید انسان شوید یا می خواهید یک قهرمان المپیک باشید؟! انسان کامل، یعنی در تعادل انسانی، یعنی در انسانیت، تعادل محض داشتن. تعادل محض در انسانیت یعنی هیچ بعدی از انسان چنان رشد نمی کند که مانع از رشد دیگر ابعاد انسانی گردد. اگر انسان در تعادل انسانی، جامع شود، هر استعدادی از او به سطح انسانی رسیده است، و فقط از طریق انسان کامل است که می توان در تمامی ابعادِ وجودی به سقف

    ص: 66

    1- در زیارت جامعه داریم:«مَنْ اَرادَ اللهَ بَدَءَ بِکُمْ»، یعنی شما عین بندگی هستید و هرکس خواست بنده خدا شود، باید از عین آن بهره گیرد و از شما شروع کند.
    نهایی انسانی رسید.(1)

    حال این انسان کامل چه پیدا باشد و چه پنهان. شما برای مدد گرفتن از وی، نیازمند حیات جسمانی او نیستید؛ یعنی وجود مقدس جسمانی حضرت، تأثیر اصلی را در میزان مدد گرفتن شما از آن وجود مبارک ندارد، هر چند برای طالبان او ظهور و وجود جسمانیِ مقدس آن حضرت، دریچه ارتباط بهتری با آن حضرت است. قرآن در آیه شریفه73 سوره انبیاء می فرماید: «وَ جَعَلْناهُم اَئِمَّه» ما این پیامبران و فرزندان معصوم ابراهیم علیه السلام را – که شامل ائمه ما هم می شود- امام قرار دادیم، «یَهْدُونَ بأمْرِنا» که به امر ما هدایت می کنند، و هدایت به «امر» یعنی هدایتی که از طریق «کُنْ فَیَکُون» انجام می گیرد، یعنی بدون ابزار و تعلیم و تعلّم های عادی، هدایت کند. یعنی شما را از درون نجات می دهند. فرمود: «بِأمْرِنا»؛ امر، یعنی ایجاد بی زمان، چون در آیه 54 سوره اعراف می فرماید: «اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْاَمْر» یعنی بدانید که خدا را دو ایجاد است؛ ایجاد زمانمند که به آن «خلق» گویند، مثل خلق زمین یا جسم انسان، و ایجاد بی زمان، مثل روح انسان یا خلق ملائکه که به آن «امر» گویند. پس

    ص: 67

    1- ذوات مقدس معصومین، خودِ برتر انسان است و تا کسی ره به سوی آن بزرگواران پیدا نکند، هنوز راه ایمان را پیدا نکرده است و لذا رسول الله صلی الله علیه و آله می فرمایند:«لا یُؤمِنُ عَبْدٌ حَتّی اَکُونَ اَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ یَکُونَ عِتْرَتی اَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ یَکُونَ اَهْلی اَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ اَهْلِهِ وَ تَکُونَ ذاتِی اَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ ذاتِهِ»( بحار الانوار ج27ص86)؛ یعنی هیچ بنده ای ایمان به خداوند ندارد، تا این که من در نزد خودش، از خودش محبوب تر باشم، و عترت مرا بیش از عترت خودش و خانواده ام را بیش از خانواده خودش، و ذات مرا بیش از ذات خودش دوست داشته باشد.(چون آنها خودِ برترِ ما هستند)
    «امر»، آن نوع ایجادی است که شأن آن «کُنْ فَیَکُون» است؛ یعنی با باطن و جنبه بی زمان شما سرو کار دارد که در آیه 82 سوره یس به آن اشاره دارد و می گوید: «اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَیْئاً اَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون». حضرت حجّت عجل الله تعالی فرجه به عنوان همان مقام «امام» که در آیه 73 سوره انبیاء مطرح است، مقامشان، مقام هدایت به «امر» یا تصرف در باطن است(1)



    امضاء



صفحه 7 از 7 نخستنخست ... 34567

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi