صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 88

موضوع: مبانی معرفتی مهدویت

  1. Top | #41

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,328
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در زمینه امامت و مسئله حضور و تأثیر و نقش حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه، بسیاری از مسلمین، مسائلشان حل نشده است. اگرچه در زمینه معاد وتوحید بیشتر توانسته اند مسائل خود را حل کنند، ولی در امامت که به سرمایه فکری و تحقیق بیشتری نیاز دارد، حلّ این موضوع کمتر به چشم می خورد. اگر کسی در مورد امامت و مهدویّت، در فکر و اندیشه اش سرمایه گذاری نکند، به شناخت صحیحی از اسلام دسترسی پیدا نمی کند. این گونه نیست که بتوان گفت آن اندازه که می توانیم توحید را در حدّ خالقیت درک کنیم، امامت را هم باید درک کنیم. معارف غیبی همه در یک حد نیستند که اندیشه ما بتواند به راحتی و در حدّ مساوی به آنها نزدیک شود. گفت:

    نظر

    را نغز کن تا نغز بینی

    گذر

    از پوست کن تا مغز بینی

    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #42

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,328
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    درک مغز عالم هستی که ما اسمش را امام زمان عجل الله تعالی فرجه می گذاریم، احتیاج به اندیشه عمیق و دقیق دارد. یکی از مصیبت هایی که بر سر اندیشه اعتقاد به امام زمان و انسان کامل یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه آمده است، همین است که با خرافه عجین شده است. به طوری که عدهّ ای از سر زودباوری مسئله را پذیرفتند، در حالی که آنچه این ها پذیرفتند، اصلاً امام نیست و عدّه ای هم از سر عدم تحقیق آن را رد کرد ه اند. مشکلی که در ارتباط با شناخت امامت و به خصوص امام به معنی «حجّت خدا» داریم این است که برای شناخت آن حضرت نیازمند به مبانی عمیق استدلالی و قلبی هستیم و باید آن ها را در مکتب تشیّع جستجو کرد. چون تشیّع، برداشت راستین و برین از اسلام است به طوری که افق این مکتب، درک مقام امامت است.

    ص: 48

    امضاء



  4. Top | #43

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,328
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    در اثبات امامت مبانی علمی و استدلالی وجود دارد و نمی توان در شناخت امام تقلید کرد، یعنی جزء اصول دین است و در اصول دین تقلید جایز نیست. یعنی در اصول یک مکتب باید اندیشه نمود، تا آن عقیده به دست آمده برای ما کارساز باشد.

    امضاء



  5. Top | #44

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,328
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مبانی نظری امامت

    مبانی علمی و استدلالی حضور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه را در این فرصت محدود به طور مفصل نمی توان مطرح کرد، ولی به لطف الهی باب بحث را باز می کنیم تا عمق موضوع تا حدّی روشن شود. به همین جهت ابتدا صورت مسئله را مطرح می کنیم و انتظار هم نداریم همه مسئله را شما بپذیرید. انتظار داریم به عنوان یک تئوری به آن نظر کنید. چون تئوری برای هر موضوعی وسیله ای است که ما افق اندیشه مان را متوجّه آن موضوع کنیم. اگر اندیشه ما مبانی عقلی آن تئوری را یافت، آن را می پذیریم. البته؛ از محضر عاشقان اهل البیت عذر می خواهم که این مسئله را به عنوان یک تئوری دینی مطرح می کنم نه به عنوان یک عقیده.
    امضاء



  6. Top | #45

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,328
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    پس صورت تئوری را عرض می کنم و فکر می کنم به قدری موضوع زلال است که هر قلب سالمی آن را تصدیق می کند. صحبت هایی که امروز برای شما عرض می کنیم، تقریباً تمامی آن را محقّقین اهل سنّت از جمله «محی الدین بن عربی» مورد توجّه قرار داده و قبول دارند. مطلب از این جا شروع می شود که آیا می شود جهان بدون انسان کامل باشد یا خیر؟ اتفاقاً اوّلین کسی که واژه «انسان کامل» را به عنوان شخصی که در عالم،

    ص: 49

    حیّ و حاضر است، به کار می برد «محی الدین ابن عربی» است(1) . بعداً شیعه و سنّی آن واژه را تقویت کردند. عمده آن است که اصل مسئله امامت را دنبال کنیم تا به حضرت حجّت عجل الله تعالی فرجه به عنوان میراث دار مقام امامت تا آخر الزمان برسیم.

    ص: 50
    امضاء



  7. Top | #46

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,328
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    1- شیخ بهایی(رحمه الله علیه) در کتاب اربعین خود در خاتمه حدیث 36 در مورد اندیشه محی الدین بن عربی نسبت به امام زمان عجل الله تعالی فرجه می گوید:«حقیقتاً مرا به شگفت می آورد در این مقام گفتاری را که شیخ عارف کامل محیی الدین ابن عربی در کتاب فتوحاتش آورده است. وی در باب 336 آن کتاب می گوید: «اِنَّ لِلّهِ خَلیفَهً یَخْرُجُ مِنْ عِتْرَهِ رَسُولِ اللهِ مِنْ وُلْدِ فاطمهَ، یُواطِئُ اسْمُهُ اسْمَ الرَّسولِ، جَدُّهُ الْحُسَیْنُ بْن عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِب، یُبایِعُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقامِ، یُشْبِهُ رَسُولَ الله(ص) فی خَلْقِهِ وَ یَنْزُلُ عَنْهُ فِی الْخُلْقِ...»؛ یعنی خداوند خلیفه ای دارد که خروج می کند، وی از عترت رسول الله صلی الله علیه و آله، از پسران فاطمه علیها السلام می باشد که نامش با نام رسول الله صلی الله علیه و آله مطابقت دارد. جدّ او حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام است، مردم با او در میان رکن و مقام بیعت می نمایند. در خلقتش با رسول خدا صلی الله علیه و آله شباهت دارد و در خُلقش از او پایین تر است....(فتوحات مکیّه / جلد 2/ باب366 / صفحه 327/ از دارالکتب عربیه مصر/ چهار جلدی و در صفحه 366 از همین باب سطر7-13 به طور پراکنده). ملاحظه می کنید که در آغاز عبارت می گوید«اِنَّ لِلّهِ خَلیفَهً یَخْرُجُ...»یعنی برای خداوند تعالی شأنه خلیفه ی موجودی است که بعد از این ظهور خواهد کرد. همچنان که عبدالوهاب شعرانی در کتاب «یواقیت» که خلاصه «فتوحات» است، داستان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه که فرزند بلافصل حضرت امام حسن عسگری علیه السلام است، با شمردن یک یک اجداد آن حضرت تا امیر المؤمنین علیه السلام آورده است(1ز صفحه142-145طبع مکتبیه مصطفی البابی الجلی سنه1378).
    از جمله علماء اهل سنت که به متولد شدن امام زمان عجل الله تعالی فرجه اذعان دارد، ابن صباغ مالکی در کتاب «الفصولُ الْمُهمه» در فصل یازدهم در اواخر ترجمه احوال حضرت امام عسکری علیه السلام است. وی می گوید:

    «ابومحمدالحسن از خود فقط یک پسر به جای گذاشت، اوست حجّت قائم منتظَر برای دولت حق. و به جهت صعوبت وقت و خوف سلطان و تعقیب سلطان از شیعیان و حبسشان و گرفتن و دستگیر نمودن آنان، میلادش را مخفی داشت و امرش را پنهان نمود»(1)

    امام یا اَصْلُ الانسان

    اوّل اجازه دهید ما تصوّر خود را از وجود مقدّس حضرت به طور مختصر روشن کنیم و سپس در اثبات وجود آن حضرت بحث کنیم.

    با توجّه و دقّت به روایات می رسیم به این که امام، اصل الانسان است و مقام او مقام حقیقت انسانیت است و هر کس به اندازه ای که به امام نزدیک است، در واقع به انسانیت نزدیک است. در کتاب شریف بحار الانوار در جلد53 صفحه 178 در آخر توقیع شریف حضرت

    ص: 51

    1- از جمله علماء اهل سنت که ولادت امام زمان علیه السلام را ذکر کرده اند، می توان افراد زیر را نام برد. تاریخ ابن خلکان در قسمت ترجمه آن حضرت– ابن حجر در «الصواعق» ص 100 و 114– محمدبن طلحه شافعی در «مطالب السئول» ص 89 طبع ایران- قندوزی در «ینابیع المودّه»- محمدبن یوسف گنجی در«کفایه الطالب»- محمدبن یوسف مذکور در «البیان فی اخبار صاحب الزّمان»- سبط ابن جوزی در«تذکره الخواص» ص 204- عبدالوهّاب شعرانی در«الیواقیت» در مبحث شصت وپنجم- سویدی بغدادی در «سبائک الذّهب» ص 76- ابن اثیر در«الکامل» ج7ص90 و تاریخ ابوالفداء» ج2ص52 (نقل از امام شناسی، علامه طهرانی(رحمه الله علیه) ج16 و17 ص 222).



    امضاء



  8. Top | #47

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,328
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    حجّت عجل الله تعالی فرجه می فرمایند: «...وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا»؛ یعنی «ما امامان، ساخته و پرداخته پروردگارمان هستیم؛ و خلق، در مرتبه بعد، ساخته و پرداخته ما هستند». با دقّت در این حدیث، متوجّه می شویم آن حضرت، ذات و حقیقتی است الهی و بقیّه باید خود را به مدد آن ذات اصلاح کنند، مثل این که هر کس خواست رطوبت و تری به دست آورد، باید به ذاتِ آب رجوع کند که مسلم آن آبْ تری اش را از چیز دیگری نگرفته، بلکه وجودی است که عین رطوبت و تری است و البته وجودش را از خداوند گرفته است. حال با ترسیم مختصر از تصوّر خود نسبت به مقام امام زمان عجل الله تعالی فرجه عرایض خود را مطرح می کنیم:

    امضاء



  9. Top | #48

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,328
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بحث اوّل این است که شما حتماً قبول دارید که هر «مابالعرض» به «مابالذّات» منتهی می شود، به اصطلاح می گویند: «این قاعده امری بدیهی است»؛ یعنی شما به طور بدیهی قبول دارید که هر امرِ عرضی، ضرورتاً به یک امرِ ذاتی منتهی می شود، مثلاً شوری آب، به عین شوری، یعنی نمک ختم می شود. آبی که شور است دو فرض دارد؛ یکی این که آن آب، خودش عین شوری باشد، که معنای این حرف آن است که آبِ غیرشور در دنیا نباید وجود داشته باشد، ولی چون آبِ غیرشور هم یافت می شود، بنابراین آب، عین شوری نیست. حالت دیگر این است که چون خود آب، عین شوری نیست، پس شور بودنِ آب، باید به ذاتی که عینِ شوری است ختم شود. این قاعده بدیهی را به این شکل تنظیم کرده اند که: «کُلُّ ما بِالعَرَضِ لابُدَّ اَنْ یَنْتَهِیَ اِلی ما بِالذّات»؛ یعنی هر آنچه «عرضی» است - مثل شوری برای آب، یا تری برای زمین- حتماً به آنچه «ذاتی» است -

    ص: 52

    مثل شوری برای نمک، یا تری برای آب- منتهی یا ختم می شود و خلاصه چیزی که عرضی است باید به یک امر ذاتی ختم شود. یعنی عقل هر انسانی می پذیرد که هر شیرینی باید به عین شیرینی ختم شود و هر شوری باید به عین شوری ختم شود و هر تری باید به عین تری ختم شود.

    امضاء



  10. Top | #49

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,328
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    «انسانیت»؛ واقعیتی غیر محسوس

    حال طبق همین قاعده، آیا انسانیت انسان ها مثل حسن و حسین و بتول... یک واقعیّت هست یا خیر؟ مشکل این جاست. دقّت بفرمایید آیا انسانیت هم یک حقیقت است یا خیر؟! یعنی؛ یک مفهوم ساخته ذهن است یا واقعاً یک حقیقت است، منتها حقیقتی فوق مادّی؟! شما می فرمایید: حسن انسانیت دارد. معنی این حرف آیا این است که فقط جسم دارد؟! در این صورت که فرقی با سایر اجسام نمی کند. یا می گویید: این حسن، نموّ و تحرّک دارد، گیاه و حیوان هم این خصوصیات را دارند. چه چیزی باعث امتیاز و افتراق حسن از سایر موجودات می شود؟ حسن چه چیزی دارد که شخصیت انسانی به آن اطلاق می شود؟ در حالی که «نموّ» و «حرکت» و «حس» عامل انسانیت نیست، از طرفی نمی توانیم بگوییم «انسانیت» چون محسوس نیست، پس وجود ندارد، چراکه وجودات غیبی از آن جهت که وسیع تر از مادّه هستند، محسوس نیستند؛ نه این که چون محسوس نیستند، موجود نباشند.

    یکی از موضوعات در تفکر توحیدی این است که باید در ماورای پدیده های کثیرِ محسوس، حقیقتِ واحدِ غیرمحسوس را بیابیم و اصل

    ص: 53

    اساسی بینش دینی، توحید و توجّه به حضور حقیقت واحدی است که در ماوراء کثرات، موجود است. حال مگر بدون بینش توحیدی، می توان مقام امام را در هستی فهمید؟! کسی که قدمش در وادی توحید سست است، در وادی فهم مقام امامت در هستی، حتماً سست تر است. مگر در مباحث توحید نخوانده اید که در عالَم، وجوداتی غیبی هستند که از بس وجودشان شدید است، ملموس و محسوس نیستند؟ مانند وجود ملائکه. و از طرفی خوانده ایم که ملائکه اشاره به ذات اَحدی خداونددارند. اوّلین شرط دریافت هدایت از قرآن این است که شما غیب را باور کرده باشید، لذا در اوّل سوره بقره می فرماید: «ذلِکَ الْکِتابُ لارَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقین٭الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ...»؛ یعنی کسی که نظام فکریش این قدر نازل است که بالاتر از افق مادّه هیچ دریافت برتری ندارد، این شخص هیچ ارتباطی با قرآن نخواهد داشت و از قرآن نمی تواند هدایت بگیرد و به عرصه دین پا بگذارد. یعنی بر آستانه بارگاه دین نوشته شده، هر کس معرفتش تا غیب صعود نکرده است، وارد نشود.

    پس یک وقت شما در مبانی- که مهم ترین آن توحید است- به باور نرسیده اید، معلوم است که در امامت هم به باور نخواهید رسید. ولی زمانی مدّعی هستید که مبانیِ منطقی دارید، آن وقت است که از این مبانی می توانید نتیجه بگیرید. آیا وقتی چیزی ملموس و محسوس نیست، یعنی نیست؟ یا اگر دلیل عقلی بر وجود آن دارید، پس آن چیز هست، ولی وجودش به طور معقول و غیبی هست. خداوند چون ملموس و محسوس نیست، آیا نیست؟! یا چون دلیل عقلی بر وجودش داریم، پس هست، حتّی

    ص: 54

    اگر مثل پدیده های مادّی، ملموس نباشد، دلیلی بر عدم وجودش نیست. «منِ» انسان مثل پدیده های مادّی ملموس نیست، امّا دریافتش برای هر کس ساده و آسان است. و هرکس قبول دارد که علاوه بر «تن»، یک «من» هم دارد.

    حال برگردیم به اصل بحث که بالأخره آیا «انسانیت» یک واقعیّت است یا واقعیّت نیست؟

    انسانیت از مقوله وجود است

    برای انسانِ حسّی، «گوش» یک چیز واقعی است؛ ولی آیا انسانیتِ حسن و بتول هم یک چیز واقعی است؟ در ابتدا با توجه به چند صفت انسانی می توان روشن کرد که علاوه بر این جسم ظاهری که قابل دیدن است، هر انسانی جنبه ای از وجود به نام «انسانیت» هم دارد و آن انسانیت یک بعد وجودیِ فوق مادّی است. یعنی انسانیتْ خود یک پدیده و واقعیّت است، منتها واقعیتی است غیرمادّی؛ به طوری که انسانیتِ حسن از آن جهت است که یک نحوه شجاعت دارد، که آن شجاعت از بی باکی گرگ متمایز است، همچنین انسانیت حسن یک نحوه میل دارد که غیر از شهوت خوک است و نیز یک ویژگی به نام تعقّل دارد که آن را حیوان ندارد. این نحوه خصوصیات در انسان ها را که غیر از خصوصیات موجود در گرگ و خوک است- هر چند انسان از نظر حیات و ادراک با حیوان مشترک است- «انسانیت» می نامیم، بنابراین اولین نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این که انسانیت یک واقعیّت است.

    ص: 55

    حال از آن جایی که انسانیت در خود انسان ها نیز شدّت و ضعف بردار است، مثلاً می گوییم فلانی انسانیتش بیشتر است، لذا انسانیت از مقوله وجود است، چون وجود شدّت و ضعف بردار است و در همین راستا است که ثابت می شود انسانیت، خود یک وجود است، برعکس «ماهیت» که شدت و ضعف بردار نیست و مقوله ای عدمی است.

    نکته دیگر این که همان طور که عرض شد؛ هر چیزی که صفتی را دارد یا باید آن چیز، ذاتاً دارای آن صفت باشد یا به چیزی ختم شود که آن ذاتاً دارای آن صفت باشد(1)؛

    مثلاً هر چیز شوری باید یا خود عین شوری باشد یا به عین شوری ختم شود. هر انسانی نیز یا باید تمام انسانیت را داشته باشد یا انسانیت او به عین الانسان ختم شود و چون انسان ها تمام رفتارهایشان انسانی نیست و رفتارهای حیوانی از خود نشان می دهند، و تا حدّی شهوت و غضبشان جنبه حیوانی به خود می گیرد و صورت عقل کامل نیستند، پس عین انسانیت نیستند. آری؛ نمودهای غیرانسانی در رفتارهای انسان ها دیده می شود و این نشان می دهد که عین الانسان نیستند و از طرفی تا حدّی از انسانیت برخوردارند. پس از نظر انسانیت باید به یک عین الانسان ختم شوند و این عین الانسان همان انسان کامل و یا به فرمایش دین، امام زمان عجل الله تعالی فرجه است.

    خوب دقّت بفرمایید؛ مشکل ما در همین قسمت است که متوجّه باشیم اوّلاً: انسانیت، یک واقعیت است و ما انسان ها به جهت برخورداربودن از آن واقعیت، انسان هستیم؛ ثانیاً: عین انسان نیستیم؛ ثالثاً: چیزی که انسان

    ص: 56

    1- «کُلُّ ما بِالعَرَضِ لابُدَّ اَنْ یَنْتَهِیَ اِلی ما بِالذّات».
    است و عین انسان نیست باید به عین الانسان ختم شود و آن عین الانسان نمی شود که موجود نباشد، چراکه «انسانیت»، حقیقتی تشکیکی است، یعنی شدّت و ضعف بردار است و لذا هم از مقوله وجود است و هم در راستای شدت و ضعف داشتن، یک حدّ تام دارد که همان انسان کامل است.

    شما ملاحظه می کنید که همه ادیان؛ یعنی همه آن هایی که حسّ برین خود را به کار انداخته اند، به یک انسان برین که کلّ انسانیت از او سرازیر می شود، معتقدند. حالا به روش های مختلف می توان متوجه وجود مبارک و مقدس آن حضرت شد. در این بحث به این طریق وجود حضرت را مورد توجه قرار دادیم. در بحث «آخرالزّمان؛ شرایط ظهور باطنی ترین بُعد هستی» مبانی نظری وجود حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه را از زاویه دیگر مورد بحث قرار داده ایم، همان طور که در مقدمه بحث «نحوه ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه» برهان دیگری را ارائه نموده ایم.

    انسانیت؛ حقیقت یا اعتبار؟

    در راستای بحثی که در این برهان داریم عرض می کنم؛ ما اگر یک مقایسه ای بین دو انسان معمولی که یکی از دیگری برتر است، انجام دهیم، ملاحظه می کنیم در عین این که هر دونفر آن ها انسان معمولی هستند و هیچ کدام هم معصوم نیستند، تفاوت هایی دارند و تفاوت اساسی انسانی که از دیگری برتر است، در داشتن حرکت و حسّ و ادراک و بدن انسانی نیست؛ بلکه در «انسانیت» است که او در انسانیت رشد بیشتری دارد ولی

    ص: 57

    آن دیگری در همین صفت ضعف دارد. یعنی در همان حالتی ضعف دارد که ابعاد دیگر انسان را جهت می دهد به طوری که آن کسی که از انسانیت بهره بیشتری برده است، شهوت و غضبش انسانی است و نه حیوانی؛ یعنی غضب دارد، ولی نه غضبی همچون غضب گرگ؛ شهوت دارد، ولی نه شهوتی همچون شهوت خوک. امّا کسی که از انسانیت بهره ای نبرده است، شهوت و غضبش انسانی نیست، بلکه حیوانی است؛ پس نتیجه می گیریم که انسانیت یک حقیقتی است که اگر در شخصیت کسی تجلّی کرد و در حدّ مناسبی به فعلیّت درآمد، به همان اندازه او را از حیوانیت جدا می کند.(1)

    و لذا می توان گفت: «انسانیت، یک حقیقت متقن است و نه یک مفهوم اعتباری».

    از طرفی همان طور که روشن است و قبلاً هم عرض شد «انسانیت» حقیقتی است که در افراد مختلف شدّت و ضعف برمی دارد و به اصطلاح فلاسفه، قابل «تشکیک» است، مثل «وجود» و یا مثل «علم»، که شدّت و ضعف بردار است. و همان طور که وجود، شدّت و ضعف برمی دارد و وجود ضعیف داریم مثل عالم مادّی، و وجود شدید داریم مثل عالم مجرّدات، یک وجود مطلق هم داریم که همان ذات احدی است، پس نتیجه این شد که: در عالم وجود، انسانیت یک واقعیّتی است که به طور شدید و ضعیف در انسان ها وجود دارد و علاوه بر این، یک وجه مطلق که

    ص: 58

    1- انسانیت در هر انسانی در ابتدای امر بالقوّه موجود است، ولی به اندازه ای که آن فرد خود را آماده نمود و زمینه پذیرش خود را افزایش داد، جنبه بالقوه او به بالفعل تبدیل می شود و آن حقیقت در جان او تجلّی می کند.
    عالی ترین و شدیدترین وجه آن است موجود است، که همان عین الانسان یا انسان کامل است که آن انسان کامل،(1)

    خودش یک وجود است، همان گونه که تری یک وجود است و همه تری ها از عین تری است؛ همه انسانیت انسان های معمولی در عین شدت و ضعفی که در انسانیت دارند، هم از عین الانسان است و مثل عین شوری که تمام درجات شوری به آن ختم می شود تمام درجات انسانیت در یک جا جمع است به نام انسان کامل. حالا به این جمله توجّه بفرمایید:

    همچنان که هر مقیّدی به مطلق ختم می شود و همچنان که هر مابالعرضی به مابالذّات خود ختم می شود، «انسانیت موجود در وجود هر انسانی یک حقیقتی است که به انسان الکلّ و یا عین الانسان و یا انسان کامل ختم می شود.

    یعنی انسانیت، یک حقیقت معنوی است با درجات مختلف که یک اصلی دارد که همان انسان کامل است.(2)

    ص: 59

    1- باز نظر شما را به بحث « امام یا اصل الانسان» جلب می کنیم که حضرت می فرمایند: ما ساخته و پرداخته خدا هستیم و خلق، ساخته و پرداخته ما (البته اگر خلق بخواهند که به انسانیت خود نزدیک و از حیوانیت فاصله بگیرند).
    2- در راستای همین موضوع است که حضرت امام باقر علیه السلام می فرمایند: «اِنَّ اللهَ خَلَقْنا مِنْ اَعْلی عِلِّیینَ وَ خَلَقَ قُلُوبَ شِیعَتِنا مِمّا خَلَقَنا وَ خَلَقَ اَبْدانَهُمْ مِنْ دُونِ ذلِکَ، قُلُوبُهُمْ تَهْوِی اِلَیْنا، لِاَنَّها خُلِقَتْ مِمّا خُلِقْنا» (اصول کافی ج1ص290). خداوند ما را از اعلی علییّن آفرید و دل های شیعیان ما را از آنچه ما را آفرید، آفرید و بدن هایشان را از درجه پایینش آفرید. از این روی دل شیعیان به ما متوجّه است؛ زیرا از آنچه ما آفریده شده ایم، آفریده شده اند. چنانچه ملاحظه می فرمایید حضرت نکته فوق العاده دقیقی را مطرح می نمایند مبنی بر این که خلقت آن ذوات مقدسه، خلقتی است از اعلی علیین که همان مقام انسان کامل یا حقیقت الانسان است. و بعد می فرمایند: شیعیان ما نیز بهره ای از آن حقیقت انسانی دارند و لذا می توان نتیجه گرفت؛ هرکس به همان مقدار که به انسان کامل نزدیک است، از انسانیت بهره دارد.
    به طور مختصر باید عرض کنم که ما چند نوع هستی فوق مادّه داریم؛ یکی مقام ملائکه که مجرّدند و هر کدام حامل اسمی از اسماء الهی هستند، یکی هم مقام ذات احدی که فوق این حرف هاست، یکی هم مقام انسان کامل که مقام جامعیت اسماء الهی است و قرآن در مورد آن فرموده: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسْماءَ کُلَّها»(1) بعد از ذات احدی، مقام انسان کامل است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ نُوری»؛ یعنی اوّلین چیزی که خداوند خلق کرد، نور من بود. این نور، مقام انسان کامل، یعنی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله است و ناظر بر جنبه مادّی و جسمانی پیامبر نیست. این «من» که در روایت می فرماید؛ ناظر بر «منِ» انسان کامل و انسانیت پیامبر صلی الله علیه و آله است، نه «منِ» جسمانی پیامبر صلی الله علیه و آله . مقام نبوی قبل از ظهور در عالم مادّی به عنوان رسالت نبوی، خود یک حقیقت موجود در هستی است به نام «انسان کامل»، و همین حقیقت یعنی انسان کامل در بستر تاریخ، ظهورات مختلفی در شخصیت سایر پیامبران و ائمه داشته تا در نهایت با ظهور کامل خود، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه به صحنه می آیند.



    امضاء



  11. Top | #50

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,328
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    740 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    پس یک وقت شما در مبانی- که مهم ترین آن توحید است- به باور نرسیده اید، معلوم است که در امامت هم به باور نخواهید رسید. ولی زمانی مدّعی هستید که مبانیِ منطقی دارید، آن وقت است که از این مبانی می توانید نتیجه بگیرید. آیا وقتی چیزی ملموس و محسوس نیست، یعنی نیست؟ یا اگر دلیل عقلی بر وجود آن دارید، پس آن چیز هست، ولی وجودش به طور معقول و غیبی هست. خداوند چون ملموس و محسوس نیست، آیا نیست؟! یا چون دلیل عقلی بر وجودش داریم، پس هست، حتّی

    ص: 54

    اگر مثل پدیده های مادّی، ملموس نباشد، دلیلی بر عدم وجودش نیست. «منِ» انسان مثل پدیده های مادّی ملموس نیست، امّا دریافتش برای هر کس ساده و آسان است. و هرکس قبول دارد که علاوه بر «تن»، یک «من» هم دارد.

    حال برگردیم به اصل بحث که بالأخره آیا «انسانیت» یک واقعیّت است یا واقعیّت نیست؟

    امضاء



صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi