شهید مطهری می گوید:
علی از مردانی است که هم جاذبه دارد و هم دافعه و جاذبه و دافعه او سخت نیرمند است. شاید در تمام قرون و اعصار، جاذبه و دافعه ای به نیرومندی جاذبه و داقعه علی پیدا نکنیم...
در میان اصحاب پیغمبر هیچ کس مانند علی دوستانی فداکر نداشت، همچنان که هیچ کس مانند او دشمنانی جسور و خطرناک نداشت...
(دوستان) جان دادن در راه او را آرمان و افتخار می شمارند و در دوستی او همه چیز را فراموش کرده اند، از مرگ علی سالیان بلکه قرونی گذشت، اما این جاذبه همچنان پرتو می افکند و چشمها را به سوی خویش خیره می سازد... تاریخ افراد سر از پا نشناخته زیادی را می شناسند که بی اختیار جان خود را در راه مهر علی فدا کرده اند...
علی به همین شدت دشمنان سر سخت دارد، دشمنانی که از نام او به خود می پیچند... با او میانه خوبی ندارند و از وجود او رنج می برند...) (37)
برجستگی و ارزش شخصیت پر جاذبه و دافعه علی (علیه السلام) تنها در عمل و سلوک آن حضرت خلاصه نمی شود، بلکه کارگزارن خویش را به این شیوه زندگی سفارش و راهنمایی می کند.
َّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَی إِقَامَةِ الدینِ وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ الاَْثِیمِ وَ أَسُدُّ بِهِ لَهَاةَ الثَّغْرِ الْمَخُوفِ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ عَلَی مَا أَهَمَّکَ وَ اخْلِطِ الشدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اللینِ وَ ارْفُقْ مَا کَانَ الرفْقُ أَرْفَقَ
وَ اعْتَزِمْ بِالشدَّةِ حِینَ لاَ تُغْنِی عَنْکَ إِلا الشدَّةُ وَ اخْفِضْ لِلرَّعِیَّةِ جَنَاحَکَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ وَ آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ وَ الاِْشَارَةِ
وَ التَّحِیَّةِ حَتَّی لاَ یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ وَ لاَ یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ(38)
(پس از یاد خدا و درود! همانا تو از کسانی هستی که دریاری دین از آنها کمک می گیرم و سرکشی و غرور گناهکاران را در هم می کوبم و مرزهای کشور اسلامی را که در تهدید دشمن قرار دارند حفظ می کنم. پس در مشکلات از خدا یاری جوی، و درشتخویی را با اندک نرمی بیامیز.
در آنجا که مدارا کردن بهتر است، مدارا کن و در جایی که جز با درشتی کار انجام نگیرد، درشتی کن. پر و بالت را برابر رعیت بگستران، با مردم گشاده روی و فروتن باش و در نگاه او اشاره چشم، در سلام کردن و اشاره کردن با همسایگان یکسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نکنند و ناتوانان از عدالت تو مایوس نگردند).
علی (علیه السلام) چنان برای ویژگی ارزش قایل است که به مردم مصر در مورد مالک اشتر می نویسد:
اَشَدَّ عَلَی الْفُجّارِ مِنْ حَریقِ النّارِ.... وَ قَدْ اثَرْاتُکُمْ بِهِ علی نَفْسِی لِنَصیحَةِ لَکُمْ وَ شِدَّةِ شَکیمَتِهِ عَلی عَدوِّکُمْ (39)
(مالک) بر بدکاران از شعله های آتش تندتر است... من شما را بر خود برگزیدم که او را برای شما فرستادم زیرا او خیر خواه شما است و سر سخت در برابر دشمنانتان.
و در جای دیگر می فرماید:
إِنَّ الرَّجُلَ الَّذِی کُنْتُ وَلَّیْتُهُ أَمْرَ مِصْرَ کَانَ رَجُلاً لَنَا نَاصِحاً وَ عَلَی عَدُونَا شَدِیداً نَاقِماً(40)
همان مردی را فرماندار مصر قرار دادم که نسب به ما خیرخواه و بر دشمنان ما سخت گیر و در هم کوبنده است.(41)
اما آنچه در مورد جاذبه و دافعه علی (علیه السلام) گفتنی است و مطابق مصادیق تاریخی، شهید مطهری نیز بر آن تاءکید دارد، اینکه هرگاه علی (علیه السلام) در مقابل اشتباه و تخلف و فرصت طلبی یاران و دوستانش عکس العمل نشان داد، عشق و محبت و شیفتگی یارانش رو به کاستی نرفت، چون نیک می دانستند که علی تجسم حقیقت است و انگیزه ای جز اجرای حدود الهی ندارد.
امام خود می فرماید:
لَوْ ضَرَبْتُ خَیْشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیْفِی هَذَا عَلَی أَنْ یُبْغِضَنِی مَا أَبْغَضَنِی
وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیَا بِجَمَّاتِهَا عَلَی الْمُنَافِقِ عَلَی أَنْ یُحِبَّنِی مَا أَحَبَّنِی وَ ذَلِکَ أَنَّهُ قُضِیَ فَانْقَضَی عَلَی لِسَانِ النَّبِی الاُْمی ص أَنَّهُ قَالَ یَا عَلِیُّ لاَ یُبْغِضُکَ مُؤْمِنٌ وَ لاَ یُحِبُّکَ مُنَافِقٌ(42)
(اگر با شمشیرم بر بینی مؤ منی بزنم که دشمن من شود، با من دشمنی نخواهد کرد و اگر تمام دنیا را به منافق ببخشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شد و این بدان جهت است که قضای الهی جاری شد و بر زبان پیامبر اُمی (صلی الله علیه وآله) گذشت که فرمود:
(ای علی! مومن تو را دشمن نگیرد و منافق تو را دوست نخواهد داشت.)
با داستانی زیبا، بیشتر می توان به عمق معنی سخن پیامبر پی برد.
(...مردی است از دوستان امیرالمومنین، با فضیلت و با ایمان، متاءسفانه از وی لغزشی سر زد؛ می بایست حد بر روی جاری می گشت. امیرالمؤ منین پنجه راستش را برید. آن را به دست چپ گرفت. قطرات خون می چکید و (مرد پنجه بریده) می رفت. (ابن الکواء) - خارجی آشوبگر - خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه علی استفاده کند. با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت دستت را چه کسی بریده؟ گفت:
(پنجه ام را برید سید جانشینان پیامبران، پیشوای سفیدرویان قیامت، ذیحق ترین مردم نسبت به مؤ منان، علی بن ابی طالب، امام هدایت... پیشتار بهشتهای نعمت، مبارز شجاعان، انتقام گیرنده از جهالت پیشگان، بخشنده زکات... رهبر راه رشد و کمال. گوینده گفتار راستین و صواب، شجاع مکی و بزرگوار با وفا.)
ابن الکواء گفت: وای بر تو! دستت را می برد و این چنین ثنایش می گویی؟
گفت: چرا ثنایش نگویم و حال آنکه دوستی اش با گوشت و خونم در آمیخته است؟ به خدا سوگند که نبرید دستم را جز به حقی که خداوند قرار داده است.) (43)
و چه نیکو و قابل ستایش است، عمل و کردار کارگزاران و فرماندهان و مسؤ ولیتی که رفتار علوی و شیوه زندگی آن منبع فیاض را پیشه خود ساخته اند و جز عشق به علی و آموزه های عظیم او اندیشه ای در سر ندارند.