صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 28 , از مجموع 28

موضوع: امام علی علیه السلام بزرگ مردی ناشناخته

  1. Top | #21

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    نسایی هم حدیثی در همین باره آورده و در آن آمده که: امّ ایمن نزدیک در رفت، رسول خداصلی الله علیه وآله پرسید: برادرم اینجاست؟ عرضه داشت: چگونه برادر تو است با اینکه دختر را به او دادی؟ فرمود: در همین حال برادر من است.(2)

    احمد بن حنبل به سند خود از ربیعه ابن ناجذ از علی علیه السلام روایت کرده که فرمود: «رسول خداصلی الله علیه وآله بنی عبدالمطلب را دعوت کرد، در میان آنان جمعی

    ص:24

    1- 39. مجمع الزوائد، هیثمی، ج 9 ص 205.
    2- 40. مسند امام احمد بن حنبل، ج 1، ص 159.
    بودند که به تنهایی یک بره را می خوردند و سه مَن آب می نوشیدند، رسول خداصلی الله علیه وآله به قدر یک کیلو طعام درست کرده بود، همه از آن خوردند و سیر شدند و هنوز از آن طعام باقی مانده بود به طوری که گویی اصلاً دست نخورده. آن گاه دستور داد آب آوردند، همه از آن نوشیدند تا سیراب شدند تازه هنوز از آن مانده بود به طوری که گویی اصلاً دست نخورده و یا ننوشیده اند. پس فرمود: ای فرزندان عبد المطلب! من مبعوث شده ام به سوی شما به خصوص، و به سوی مردم به طور عموم، و شما از این معجزه آنچه را که باید بفهمید فهمیدید، حال کیست که با من بر این معنا بیعت کند، که مصاحب و برادر من باشد؟ علی می فرماید: هیچ کس بلند نشد - در حالی که از همه کوچک تر بودم - رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: بنشین و این پیشنهاد خود را سه بار تکرار کرد و در هر نوبت من برمی خاستم و او می فرمود: بنشین. در نوبت سوم دست خود به دست من نهاد و من با او بیعت کردم.(1)

    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #22

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    هیثمی نیز این حدیث را آورده(2) و گفته: رجالش همه ثقه اند و ابن جریر طبری نیز آن را آورده(3) و در نقل از رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «برادر من و مصاحب من و وارث من باشد» و محب طبری نیز آن را آورده(4) و گفته:

    ص:25

    1- 41. مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 159.
    2- 42. مجمع الزوائد، ج 8، ص 302.
    3- 43. تاریخ طبری، ج 2، ص 63.
    4- 44. ریاض النضره، محب طبری، ج 2، ص 167.
    احمد در مناقب و نسایی در خصایص صفحه 18 آن را آورده و در نقل آخرش فرمود: کدام یک از شما با من بیعت می کند بر اینکه برادر و مصاحب و وراث من باشد؟ تا آنجا که علی علیه السلام فرمود: به همین جهت من وراث پسر عمویم شدم و عمویم وارث او نشد.

    متّقی هم آن را آورده(1) و گفته: احمد بن حنبل و ابن جریر و ضیاء مقدسی آن را روایت کرده اند که در آن چنین فرمود: کیست که با من بیعت کند با اینکه برادرم و مصاحبم و ولیّ شما بعد از من باشد؟ پس من دست دراز کردم و عرضه داشتم: من با تو بیعت می کنم.(2)

    احمد بن حنبل به سند خود از ابن عباس روایت کرده که گفت: وقتی رسول خداصلی الله علیه وآله از مکه خارج شد، علی علیه السلام دختر حمزه را از مکه بیرون آورده و درباره او جعفر و زید نزد رسول خداصلی الله علیه وآله شکوه کردند، علی علیه السلام عرضه داشت: دخترعموی من نیز هست و خاله او همسر من است. زید گفت: برادرزاده من است - و زید با حمزه به فرمان رسول خداصلی الله علیه وآله عقد برادری بسته بودند - رسول خداصلی الله علیه وآله به زید فرمود: تو دوستِ من و او هستی. و به علی علیه السلام فرمود: تو برادر من و مصاحب منی. و به جعفر فرمود: تو از حیث خلقت و اخلاق شبیه منی. آن گاه به نفع جعفر حکم کرد و فرمود: باید نزد خاله اش باشد.(3)

    ص:26

    1- 45. کنزالعمّال، متقی، ج 6، ص 408.
    2- 46. کنزالعمّال، متقی، ج 6، ص 401.
    3- 47. مسند امام احمد بن حنبل، ج 1، ص 230.
    این روایت را متّقی هم به طور اختصار از ابن النجار نقل کرده است.(1)

    ویرایش توسط اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* : 27-07-2022 در ساعت 19:48
    امضاء


  4. Top | #23

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ابن سعد به سند خود از ابن عباس روایت کرده که گفت: عماره دختر حمزه بن عبد المطلب که مادرش سلمی دختر عمیس است، در مکه بود. وقتی رسول خداصلی الله علیه وآله به مدینه تشریف آورد، علی علیه السلام با رسول خداصلی الله علیه وآله درباره او صحبت کرد که چرا یتیم حمزه، دخترعمویمان را میان مشرکین بگذاریم؟ رسول خداصلی الله علیه وآله هم آن جناب را از کوچ دادن عماره نهی نکرد، پس علی علیه السلام عماره را از مکّه بیرون آورد. زید بن حارثه - که وصیّ حمزه بود و قبلاً رسول خداصلی الله علیه وآله بین او و حمزه عقد برادری خوانده بود - ادّعا کرد که من سزاوارترم به نگهداری عماره، چون برادرزاده من است. آن گاه جعفر بن ابی طالب این را بشنید، گفت: خاله خود نوعی مادر است و من سزاوارتر به اویم، که خاله اش اسماء بنت عمیس همسر من است. علی فرمود: انتظار نداشتم در خصوص دختر عموی من با من مخاصمه کنید، با اینکه من او را از مکه بیرون آوردم.

    امضاء


  5. Top | #24

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: من میان شما حکم می کنم! امّا تو ای زید! که دوست خود او و دوست رسول اویی و امّا تو یا علی که برادر من و مصاحب منی و امّا تو ای جعفر که شبیه من در خلقت و خُلق منی، و چون تو خاله او را داری و کسی نمی تواند زنی را سر عمه و یا خاله او ببرد، لذا عماره را تو داشته باش.(2)

    ص:27

    1- 48. کنزالعمّال، متقی، ج 6، ص 391.
    2- 49. طبقات ابن سعد، ج 8، ص 114.
    این روایت را هم متّقی با کمی زیاده آورده و گفته: ابن عساکر آن را روایت کرده.(1)

    ابن سعد به سند خود از محمّد بن عمر بن علی بن ابی طالب روایت کرده که گفت: وقتی رسول خداصلی الله علیه وآله تشریف آورد، میان مهاجرین بعضی را با بعضی برادر کرد و نیز بین مهاجرین و انصار این رابطه را برقرار نمود و این قبل از جنگ بدر بود، که برادری را میان آنان برقرار کرد تا در حقّ هم مساوات داشته باشند، پس میان خود با علی علیه السلام برادری برقرار کرد.(2)

    ویرایش توسط اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* : 28-07-2022 در ساعت 13:21
    امضاء


  6. Top | #25

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ابن سعد نیز حدیث دیگری از محمّد بن عمر بن علی آورده و در آن آمده که رسول خداصلی الله علیه وآله وقتی میان اصحابش اخوت برقرار کرد، دست به شانه علی علیه السلام گذاشت و سپس فرمود: «تو برادر منی و از من ارث می بری و من از تو ارث می برم». ولی وقتی آیه ارث نازل شد، این گونه توارث ملغی گردید.(3)

    سیوطی در الدرّ المنثور، ذیل تفسیر آیه: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» در آخر سوره انفال گفته: ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده که گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله میان مسلمانان از مهاجر و انصار اخوت برقرار کرده میان حمزه بن عبدالمطلب و زید بن حارثه و بین عمر بن خطاب و معاذ بن عفراء و بین زبیر بن عوام و عبداللَّه بن مسعود و میان ابی بکر و طلحه بن عبیداللَّه و میان عبدالرحمان

    ص:28

    1- 50. کنزالعمّال، متقی، ج 3، ص 124.
    2- 51. طبقات ابن سعد، ج 3، قسم اول، ص 13.
    3- 52. طبقات ابن سعد، ص 14.
    بن عوف و سعد بن ربیع اخوت برقرار نمود و به سایر اصحابش نیز فرمود: شما هم دو به دو مؤاخات کنید و این یعنی علی بن ابی طالب هم برادر من است.

    امضاء


  7. Top | #26

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سیوطی همچنین در ذیل تفسیر آیه «قالَ رَبِ ّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» در اوایل سوره طه گفته: وقتی این آیه نازل شد: «وَاجْعَل لِّی وَزِیراً مِّنْ أَهْلِی * هارُونَ أَخِی * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی» رسول خداصلی الله علیه وآله بر بالای کوهی بود، پس پروردگار خود بخواند و گفت: پروردگارا! پشت مرا هم به علی علیه السلام برادرم محکم کن و خداوند دعایش را مستجاب نمود.

    متقی می گوید: از علی علیه السلام روایت شده که فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله میان عمر و ابی بکر و بین حمزه بن عبدالمطلب و زید بن حارثه و بین عبداللَّه بن مسعود و زبیر بن عوام و بین عبدالرحمان بن عوف و سعد بن مالک و بین من و خودش اخوت برقرار کرد؛ (نقل از خلعی در خلعیات و بیهقی و عقیلی و سعد بن منصور).(1)

    ویرایش توسط اشک مهتاب*خادمه فاطمه زهرا(س)تا ابدالدهر* : 29-07-2022 در ساعت 18:39
    امضاء


  8. Top | #27

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    این حدیث را محب طبری هم آورده و گفته: این را خلعی روایت کرده است.(2)

    متقی می گوید: و از ابن ابی رافع از ابی ثمامه روایت کرده که گفت: وقتی رسول خداصلی الله علیه وآله میان مردم اخوت برقرار کرد، بین خود با علی علیه السلام مؤاخات نمود؛ (نقل از ابن عساکر).(3) البته هیثمی هم این را از ابی امامه نقل کرده، نه از ابی ثمامه(4)، آن گاه گفته است: طبرانی این را روایت کرده، مناوی هم آن را از اوسط طبرانی و از دیلمی روایت کرده است.(5)

    ص:29

    1- 53. کنزالعمّال، متقی، ج 6، ص 394.
    2- 54. ریاض النضره، ج 1، ص 17.
    3- 55. کنزالعمّال، متقی، ج 6، ص 400.
    4- 56. مجمع الزوائد، هیثمی، ج 9، ص 112.
    5- 57. فیض القدیر، مناوی، ج 4، ص 355.
    متقی می گوید: از زافر مردی از حارث بن محمّد از ابی الطفیل عامر بن واثله روایت کرده که گفت: من در روز شُوری دم در ایستاده بودم که ناگهان سر و صدا بلند شد و من از داخل خانه شنیدم که علی علیه السلام می فرمود: مردم با ابی بکر بیعت کردند و حال آنکه من به خدا سوگند سزاوارتر بودم؛ ولی چیزی که نگفتم هیچ، اطاعت هم کردم، چون ترسیدم مردم به عقب برگردند و به جان هم بیفتند، آن گاه مردم بعد از ابوبکر به عمر بیعت کردند و حال آن که من به خدا سوگند سزاوارتر از او در این امر بودم؛ ولی چیزی نگفتم و اطاعت کردم، ترسیدم مردم از دین برگردند و شمشیر در یکدیگر به کار زنند. پس از آن شما می خواهید با عثمان بیعت کنید، باز هم چیزی نمی گویم و اطاعت می کنم، هرچند عمر مرا در میان پنج نفر، آن هم مرا ششم آنان قرار داد، گویی هیچ فضلی برای من قائل نبوده و هیچ برتری در صلاحیت برایم سراغ نداشته، آن پنج نفر هم گویی هیچ فضیلتی برای من نمی شناختند، و همه ما در حکومت به تمام معنا برابریم؛ ولی به خدا سوگند اگر می خواستم حرف می زدم و خود را معرفی می کردم و فضایل خود را می شمردم، آن وقت نه عربشان می توانست یکی از آن امتیازات را رد کند و نه محبّشان و نه اهل کتابشان و نه مشرکین. آن گاه فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم ای چند نفری که در اینجا حاضرید، آیا غیر از من در همه شما کسی هست که برادر رسول خداصلی الله علیه وآله باشد؟ گفتند: خود و خدا نه!

    ص:30

    آن گاه حدیث را ادامه می دهد) و در آن، که حدیثی طولانی است، فضایلی چند و بس بزرگ می شمارد، که هر یک از آنها در بابی جداگانه خواهد آمد، ان شاء اللَّه تعالی.(1)

    امضاء


  9. Top | #28

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2009
    شماره عضویت
    1069
    نوشته
    10,746
    صلوات
    434
    دلنوشته
    4
    تقدیم به روح پاک و ملکوتی خانم فاطمه زهرا مرضیه سلام الله علیها
    تشکر
    11,056
    مورد تشکر
    11,148 در 2,988
    وبلاگ
    4
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    قسمت دوم

    متقی همچنین حدیثی با سند از ابی ذر آورده که گفت: وقتی اولین روز بیعت عثمان شد، مهاجر و انصار در مسجد جمع شدند و علی ابن ابی طالب هم آمد و خطبه ای ایراد کرد و گفت: حقّ ترین سخنی که در ابتدای هر کار بدان ابتدا می کنند، و سخن خود بدان آغاز می نمایند و هر گوینده ای به زبان می راند، حمد خدا و ثنای بر او است، ثنایی که شایسته او باشد، و درود بر پیامبر او. آن گاه خطبه ای طولانی ایراد نمود تا آنجا که فرمود: من شما را به خدا سوگند می دهم! آیا می دانید که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: وقتی مرا به آسمان هفتم بردند - مرا به درجاتی از نور بالا برده، از حجاب هایی از نور گذر دادند، پس خدای سبحان در آنجا به رسول گرامیش اموری وحی کرد و چون برگشت ندایی از پشت پرده شنید: یا محمّد! چه پدر خوبی بود پدرت ابراهیم، و چه برادر خوبی است برادرت علی! آیا ای گروه مهاجر و انصار این معنا را می دانید یا نه؟ عبدالرحمن بن عوف از میان جمعیت گفت: بله من این را از رسول خداصلی الله علیه وآله با این دو گوشم شنیدم و گرنه هر دو کر شوند (تا آخر حدیث).(2)

    ص:31

    1- 58. کنزالعمّال، متقی، ج 3، ص 155.
    2- 59. پیشین، ص 154.
    می گوید: چون روز قیامت شود، مرا از بالای عرش صدا کنند: یا محمّد! چه پدر خوبی است پدرت ابراهیم و چه برادر خوبی است برادرت علی (نقل از رافعی از علی علیه السلام).(1)

    می گوید: فرمود وقتی مرا به آسمان هفتم بردند، جبرئیل به من گفت: ای محمّد جلو بیفت، چه به خدا سوگند! چنین کرامتی نصیب هیچ فرشته ای مقرب و پیغمبری مرسل نشده، پس پروردگارم چیزی به من وحی کرد، همین که برمی گشتم منادی از ورای حجاب ها ندا در داد، چه پدر خوبی است پدرت ابراهیم و چه برادر خوبی است برادرت علی! پس سفارش خوبی درباره او بکن، (تا آخر حدیث) این روایت را در ص 423 نیز آورده است.(2)

    می گوید: از جابر روایت شده که گفت: از علی علیه السلام شنیدم این اشعار را می خواند و رسول خداصلی الله علیه وآله می شنید:

    أنا أخوالمصطفی لا شک فی نسبی

    معه ربیت و سبطاه هما ولدی

    جدی وجد رسول اللَّه منفرد

    وفاطم زوجتی لا قول ذی فند

    صدقته و جمیع الناس فی بهم

    من الظلاله والا شراک و النکد

    ص:32

    1- 60. همان، ج 6، ص 122.
    2- 61. کنزالعمّال، متقی، ج 6، ص 161.
    فالحمدللَّه شکرا لا شریک له

    البر بالعبد و الباقی بلا أمد(1)

    یعنی من برادر مصطفی هستم و در نسب من کسی شک ندارد، با او تربیت یافتم و دو سبطش فرزندان من اند، جدّ من و جدّ رسول خداصلی الله علیه وآله یک نفر است و فاطمه همسر من است و این سخنی بیهوده نیست، من او را روزگاری تصدیق کردم که تمامی مردم در ظلمت ضلالت و شرک پلید بودند، پس از در شکر حمد خدای را می گویم، خدایی که شریک ندارد و به بندگان خود احسان کننده و باقی بدون سرانجام است.

    رسول خداصلی الله علیه وآله تبسم کرد و فرمود: درست گفتی یا علی! (نقل از ابن عساکر).

    می گوید: از ابن عمر روایت است که گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله در حجه الوداع در حالی که بر ناقه ای سوار بود، به شانه علی علیه السلام زد و شنیدم که چنین فرمود: «بارالها یاریش کن خدای من رساندم، این برادر من و پسرعمو و داماد من و پدر فرزندان من است، خدایا دشمنانش را به رو در آتش افکن (نقل از ابن نجار).(2)

    از زید بن ابی اوفی روایت کرده که گفت: من وارد شدم بر رسول خداصلی الله علیه وآله وقتی که در مسجد بودند می فرمود: فلان بن فلان کجا است؟ بعد به یک یک اصحابش نظر می کرد، تا او را پیدا کند و کسی را به سراغ یک یک آنان

    ص:33

    1- 62. کنزالعمّال، متقی، ج 6، ص 395.
    2- 63. کنزالعمّال، متقی، ج 3، ص 61.
    که نبودند، می فرستاد تا همه جمع شدند، همین که همه گرد آمدند، حمد و ثنای خدای را گفته، سپس فرمود: می خواهم برایتان حدیثی بگویم، همه آن را حفظ کنید و بعد از من به آیندگان بگویید: خدای عزّوجلّ از خلایق خود پاره ای را برگزید، آن گاه خواند: «اَللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلَائِکَهِ رُسُلاً» و از مردم هم عدّه ای را اصطفاء کرد، تا داخل بهشتشان کند، من نیز از میان شما یکی را دوست بدارم انتخاب و اصطفا می کنم، و بقیه شما را دو به دو با هم برادر می سازم، همان طور که خدای عزّوجلّ میان ملائکه برادری برقرار کرد، (آن گاه داستان مؤاخات را بیان می کند، تا آنجا که می گوید:) علی گفت: دلم آب می شد، و پشتم می شکست چون می دیدم میان همه اصحابت برادری برقرار کردی و مرا با کسی برادر نکردی، اگر از من خشمگین هستی که هر خشمی به من بکنی روی سرم جای دارد، رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: به آن خدایی که مرا به حقّ مبعوث فرمود: تو را عقب نینداختم مگر برای اینکه برادر خود کنم و تو از من چون هارونی از موسی، با این تفاوت که بعد از من پیغمبری نخواهد بود، و تو برادر من و وراث منی، علی علیه السلام پرسید: چه ارثی از تو می برم؟ یا رسول اللَّه! فرمود: همان چیزهایی که انبیا قبل از من ارث گذاشتند. پرسید: انبیا قبل از تو چه ارث گذاشتند؟ فرمود: کتاب پروردگارشان و سنّت پیغمبر ایشان را و تو با منی در قصرم در بهشت با دخترم فاطمه.

    ص:34

    آن گاه رسول خداصلی الله علیه وآله این آیه را خواند: «إِخْواناً عَلَی سُرُرٍ مُّتَقابِلِینَ»(1) و فرمود با یکدیگر در راه خدا محبت می کنند و به یکدیگر نظر می افکنند، (نقل از حافظ ابوالقاسم دمشقی در اربعین طوال) احمد بن حنبل هم در کتاب مناقب علی بن ابی طالب معنای حدیث مؤاخاه را به طور مختصر نقل کرده.(2)

    متقی هم آن را آورده و گفته: جماعتی از ائمه حدیث چون بغوی و طبرانی در دو معجم خود و باوردی در کتاب الموقت و ابن عدی آن را نقل کرده اند و سیوطی در الدرّ المنثور در ذیل تفسیر آیه «اَللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلآئِکَهِ رُسُلاً» در آخر سوره حجّ بعد از نقل آن گفته: ابن قانع و ابن عساکر آن را روایت کرده اند.(3)

    متقی آن را به طور اختصار آورده و گفته: احمد بن حنبل در کتاب مناقب علی و ابن عساکر و محب طبری نیز برای بار دوم خیلی مختصر آورده(4) و گفته: از زید بن ابی اوفی روایت شده که گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود: تو با منی در قصر در بهشت با فاطمه دخترم و تو برادر منی و رفیق من، آن گاه خواند: «إِخْواناً عَلَی سُرُرٍ مُّتَقابِلِینَ» (نقل از مناقب احمد).(5)

    محب طبری می گوید: ابن اسحاق داستان مؤاخاه میان مهاجرین و انصار را چنین آورده: رسول خداصلی الله علیه وآله - به طوری که با ما رسیده - فرمود:

    ص:35

    1- 64. سوره حجر، آیه 47.
    2- 65. ریاض النضره، ج 1، ص 13.
    3- 66. کنزالعمال، متقی، ج 5، ص 40.
    4- 67. ریاض النضره، محب طبری، ج 2، ص 209.
    5- 68. کنزالعمّال، متقی، ج 5، ص 40.
    دو به دو با هم برادر شوید، آن گاه خودش دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: این برادر من است، پس رسول خداصلی الله علیه وآله و علی علیه السلام دو برادر شدند و حمزه بن عبدالمطلب و زید بن حارث (آزاده شده رسول خدا) برادر شدند و جعفر بن ابی طالب و معاذ بن جبل (هم پیمان بنی سلمه) برادر شدند و همچنین بقیه اصحاب تا آخرین نفر با هم برادر شدند.(1)

    محب طبری می گوید: ابوعمرو بن عبدالبر می گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله میان مهاجرین برادری افکند و سپس میان مهاجرین و انصار این کار را کرد و هر دو نفری را که با هم برادر می کرد به علی علیه السلام می فرمود: تو برادر منی در دنیا و آخرت و میان خود و علی علیه السلام هم برادری انداخت.(2)

    می گوید: از عمر بن عبداللَّه از پدرش از جدّش روایت شده: رسول خداصلی الله علیه وآله میان مردم برادری برقرار کرد و علی علیه السلام را با کسی برادر نکرد و او تا آخر همچنان بدون برادر مانده بود، پس عرضه داشت: یا رسول اللَّه! میان مردم مؤاخات برقرار کردی و مرا ترک فرمودی؟ فرمود: هیچ می دانی چرا؟ برای اینکه تو را گذاشته ام برای خودم، تو برای خودم، تو برادر منی و من برادر تو، هرگاه کسی به تو چیزی گفت: بگو من بنده خدا و برادر رسول خدایم و هیچکس چنین ادعایی نمی کند مگر آنکه کذاب است. نقل از مناقب احمد.(3)

    ص:36

    1- 69. ریاض النضره، محب طبری، ج 1، ص 15.
    2- 70. ریاض النضره، محب طبری، ج 1، ص 17.
    3- 71. الریاض النضره، محب طبری، ج 2، ص 168.
    محب طبری می گوید: از مخدوج بن زید ذهلی روایت شده که گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمود: هیچ می دانی در روز قیامت اولین کسی را که صدا می زنند منم و حدیث را همچنان که ادامه می دهد تا می رسد به قضیه لواء الحمد و سپردن آن به علی علیه السلام، که به زودی در باب خودش خواهد آمد، تا آنجا که می گوید: پس تو لواء را به حرکت درمی آوری در حالی که حسن طرف دست راست تو و حسین طرف دست چپت حرکت می کنند، تا می رسید به سایه عرش در آنجا میان من و ابراهیم می ایستید، پس جامه ای از بهشت بر تنت می کنند و یک منادی از زیر عرش ندا می کند: چه پدر خوبی است ابراهیم و چه برادر خوبی است علی! بشارت باد تو را ای علی! که با چه احترامی جامه بر تو می پوشند و تو را صدا می کنند و خلعت و جایزه به تو می دهند. نقل از مناقب احمد.(1)

    محب طبری می گوید: از انس به مالک روایت است که گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله بالای منبر رفت و مطالب بسیاری گفت: سپس فرمود: علی بن ابی طالب کجا است؟ پس علی از جا برخاست، عرضه داشت: اینجا هستم یا رسول اللَّه! رسول خداصلی الله علیه وآله او را به سینه خود چسبانید و میان دو چشم او را بوسید و با بلندترین صدایش فرمود: ای گروه مسلمانان این برادر من و پسرعموی من و داماد من است. این گوشت من و خون من و موی من

    ص:37

    1- 72. الریاض النضره، محب طبری، ج 2، ص 201.
    است این پدر دو سبط من حسن و حسین است که سیّد جوانان اهل بهشتند (تا آخر حدیث).(1)

    ابن اثیر حدیثی با سند از عبدالرحمن بن عویم بن ساعده انصاری روایت کرده: و او مردی بود که روزگار رسول خدا و قبل از رسول خدا را درک کرده بود، او گفته: رسول خدا دستور داد به مسلمانان که دو به دو با هم برادر شوید، آن گاه دست علی را گرفت و فرمود: این برادر من است.(2)

    ابن عبد البرّ به سند خود از ابی الطفیل روایت کرده که گفت: وقتی عمر به حالت احتضار افتاد، خلافت را در شُوری و میان علی و عثمان و طلحه و زبیر و عبدالرحمان به عوف و سعد قرار داد، علی علیه السلام به ایشان گفت: شما را به خدا سوگند! آیا کسی در میان شما مسلمانان هست که رسول خداصلی الله علیه وآله با او عقد اخوت انداخته باشد روزی که میان تمامی مسلمانان این عقد را برقرار کرد؟ گفتند: خود و خدا، نه (استیعاب می گوید) از جمعی از وجوه اصحاب روایت شده که از علی علیه السلام نقل کرده اند می فرمود: من بنده خدا و برادر رسول خدایم، احدی نیز غیر من چنین ادعایی نمی کند مگر کذاب.(3)

    اصفهانی به سند خود از جابر روایت آورده که گفت: رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: بر در بهشت نوشته است: «لا اله الا اللَّه محمّد رسول اللَّه علی اخو رسول اللَّه» و این از دو هزار سال قبل از خلقت آسمان ها و زمین نوشته شده بود.(4)

    ص:38

    1- 73. ذخائر العقبی، محب طبری، ص 92.
    2- 74. اسدالغابه، ابن اثیر، ج 3، ص 217.
    3- 75. استیعاب، ابن عبدالبر، ج 2، ص 460.
    4- 76. حلیه الاولیا، ابن نعیم اصفهانی، ج 7، ص 252.
    این را خطیب بغدادی(1) و متقی(2) از خطیب در کتاب المتفق و المفترق نقل کرده و ابن جوزی(3) از ابن عساکر نقل نموده و مناوی(4) هم از اوسط طبرانی نقل کرده و محب طبری(5) هم از مناقب احمد نقل کرده است.

    امضاء


صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi