صفحه 5 از 16 نخستنخست 12345678915 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 152

موضوع: قصه های قرآن به قلم روان

  1. Top | #41

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    دعوت‏هاى منطقى و مهرانگيز حضرت نوح عليه‏السلام‏


    حضرت نوح عليه‏السلام با بيانى روشن و روان و گفتارى منطقى و دلنشين، و سخنانى مهرانگيز و شيوا، قوم خود را به سوى خداى يكتا دعوت مى‏كرد و به دريافت پاداش الهى فرا مى‏خواند و از عذاب الهى بر حذر مى‏داشت. ولى آن‏ها از روى نادانى و تكبر و غرور، هرگز حاضر نبودند تا سخن نوح عليه‏السلام را بشنوند و از بت‏پرستى دست بردارند.

    حضرت نوح عليه‏السلام با تحمل و استقامت پى گير، شب و روز با آن‏ها صحبت كرد و با رفتارها و گفتارهاى گوناگون آنان را به سوى خداوند بى همتا دعوت نمود، و همه اصول و شيوه‏هاى صحيح را در دعوت آن‏ها به كار برد و همچون طبيبى دلسوز به بالين آن‏ها رفت، و پستى و آثار زشت بت‏پرستى را براى آن‏ها شرح داد و خطر سخت اين بيمارى را به آن‏ها گوشزد كرد، ولى گفتار منطقى و سخنان دلپذير حضرت نوح عليه‏السلام هيچگونه در آن‏ها اثر نمى‏گذاشت.(90)

    نوح عليه‏السلام در هدايت و تبليغ قوم خود، بسيار ايثارگرى مى‏كرد و به آن‏ها چون فرزند دلبند خود مى‏نگريست. همواره در انديشه نجات آن‏ها بود و از آلودگى آن‏ها غصه مى‏خورد (همانند پدرى كه در مورد فرزند رنج مى‏برد). از اين رو شب و روز آن‏ها را دعوت مى‏كرد، تا شايد آن‏ها را نجات دهد.

    نوح عليه‏السلام براى اين كه دعوتش در آن سنگدل نفوذ كند، سه برنامه مختلف را دنبال كرد. آن‏ها را به طور مخفيانه و محرمانه دعوت مى‏كرد، و گاه دعوت علنى و آشكار داشت، و مواقعى نيز از روش آميختن دعوت آشكار و نهان استفاده مى‏كرد، ولى قوم سنگدل آن حضرت، همه روش‏هاى مهرانگيز و منطقى نوح عليه‏السلام را ناديده گرفتند.(91)

    حتى يكبار آن قوم بى رحم براى جلوگيرى از دعوت نوح عليه‏السلام، به او حمله كردند و او را آن چنان زدند كه بيهوش شد، ولى وقتى كه آن پيامبر دلسوز و مهربان به هوش آمد، گفت:

    اَلّلهُمَّ اغفِرلِى و لِقَومِى فَانَّهم لا يَعلَمونَ؛

    خدايا! مرا و قوم مرا بيامرز، چرا كه آن‏ها ناآگاه هستند.(92)



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #42

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ساختن كشتى نجات‏

    حضرت نوح عليه‏السلام همچنان شب و روز در فكر رستگارى و نجات مردم از چنگال جهل و بت پرستى بود، ولى هر چه آن‏ها را نصيحت كرد نتيجه نگرفت و هر چه آن‏ها را به عذاب الهى هشدار داد و اعلام خطر كرد، دست از اعمال زشت خود برنداشتند، تا آن جا كه با كمال گستاخى، بى پرده گفتند:

    اى نوح! با ما جر و بحث كردى و بسيار بر حرف خود پافشارى نمودى (بس است!) اكنون اگر راست مى‏گويى، آن چه را از عذاب الهى به ما وعده مى‏دهى بياور.

    از سوى خدا به نوح عليه‏السلام وحى شد: جز آنان كه (تاكنون) ايمان آورده‏اند، ديگر هيچكس از قوم تو، ايمان نخواهد آورد، بنابراين از كارهايى كه بت پرستان انجام مى‏دهند غمگين مباش.(93)

    در اين هنگام بود كه خداوند دستور ساختن كشتى را به حضرت نوح عليه‏السلام داد، و به او چنين وحى كرد:

    وَ اصنَع الفُلكَ بِاَعيُنِنا و وَحيِنا و لا تُخاطِبنِى فِى الَّذِينَ ظَلَموا اِنَّهم مُغرَقُونَ؛

    و اكنون در حضور ما و طبق وحيما كشتى بساز! و درباره آن‏ها كه ستم كردند شفاعت مكن كه همه آن‏ها غرق شدنى هستند.(94)

    حضرت نوح عليه‏السلام نيز مطابق فرمان خدا، قوم خود را از عذاب سخت الهى و بلاى عظيم طوفان برحذر مى‏داشت، ولى آن‏ها به لجاجت خود مى‏افزودند.


  4. Top | #43

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    تمسخر و نيشخند قوم لجوج نوح عليه‏السلام‏


    حضرت نوح عليه‏السلام طبق فرمان خدا براى ساختن كشتى آماده شد. تخته هايى را فراهم ساخت و آن‏ها را بريده و به هم متصل مى‏كرد، و چندين ماه (بلكه چندين سال) به ساختن كشتى پرداخت. توضيح اين كه اين كشتى، بسيار بزرگ بوده است؛ بعضى نوشته‏اند: داراى هفت طبقه و داخل هر طبقه در جهت عرض، داراى نُه بخش بوده و به نقل بعضى ديگر؛ داراى سه طبقه بوده است. حضرت نوح عليه‏السلام هنگام طوفان، چهار پايان را در طبقه اول آن جاى داد و انسان‏ها را در طبقه دوم و طبقه سوم را جايگاه پرندگان نمود.

    نخستين حيوانى كه وارد اين كشتى شد، مورچه بود، و آخرين حيوان، الاغ و ابليس بود.(95)

    نيز روايت شده اميرمؤمنان على عليه‏السلام در پاسخ مردى از اهل شام كه از اندازه كشتى نوح عليه‏السلام پرسيد: فرمود: طول آن 800 ذراع، و عرض آن پانصد ذراع، و ارتفاع آن هشتاد ذراع بود. و نيز فرمود: در آن بخشى كه حيوانات قرار داشتند، داراى نود اطاق بود.

    اين كشتى در بيابان كوفه ساخته شد، و مطابق بعضى از روايات، حضرت نوح آن را در سرزمين كنونى مسجد اعظم كوفه ساخت.(96)

    حضرت نوح عليه‏السلام در ساختن اين كشتى همواره مورد تمسخر و آزار و نيشخند قوم قرار ميگرفت. آنها نزد نوح مى‏آمدند و با انواع پوزخندها و مسخره‏ها و سرزنش‏ها، حضرت نوح عليه‏السلام را مى‏آزردند، ولى نوح عليه‏السلام به آن‏ها مى‏فرمود: روزى خواهد آمد كه ما نيز شما را مسخره مى‏كنيم و به زودى خواهيد دانست كه عذاب خواركننده‏اى بر شما نازل خواهد شد.(97)


  5. Top | #44

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    فرار و گريز خرابكاران از حمله نوح عليه‏السلام


    هنگامى كه نوح عليه‏السلام طبق فرمان خدا به ساختن كشتى مشغول شد، مشركان شب‏ها در تاريكى كنار كشتى مى‏آمدند و آن چه را نوح عليه‏السلام از كشتى درست كرده بود، خراب مى‏كردند (تخته‏هايش را از هم جدا كرده و مى‏شكستند). نوح عليه‏السلام از درگاه الهى استمداد كرد و گفت:

    خدايا! به من فرمان دادى تا كشتى را بسازم، و من مدتى است به ساختن آن مشغول شده‏ام، ولى آن چه را درست مى‏كنم شب‏ها مخالفان مى‏آيند و خراب مى‏كنند، بنابراين چه زمانى كار من به سامان و پايان مى‏رسد!

    خداوند به نوح عليه‏السلام وحى كرد: سگى را براى نگهبانى كشتى بگمار.

    حضرت نوح عليه‏السلام از آن پس، سگى را كنار كشتى آورد تا نگهبانى دهد. آن حضرت روزها به ساختن كشتى مى‏پرداخت و شبها مى‏خوابيد، وقتى كه شبانه مخالفان براى خراب كردن كشتى مى‏آمدند، سگ به طرف آن‏ها مى‏رفت و صداى خود را بلند مى‏نمود، نوح عليه‏السلام بيدار مى‏شد و با دسته بيل يا دسته كلنگ به مهاجمان حمله مى‏كرد، و آن‏ها فرار مى‏كردند، مدتى برنامه نوح عليه‏السلام اينگونه بود تا ساختن كشتى به پايان رسيد.(98)


  6. Top | #45

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    دورنمايى از تمسخر قوم نوح از زبان مولانا

    مولانا در كتاب مثنوى، ماجراى ساختن كشتى توسط نوح عليه‏السلام و ماجراى مسخره قوم را چنين بازگو مى‏كند:

    مشركان براى مسخره كردن حضرت نوح عليه‏السلام به گرد او اجتماع مى‏كردند، و مى‏گفتند:

    شگفتا! در بيابانى كه چاه و آبى وجود ندارد، اين مرد كشتى مى‏سازد، زهى نادانى و ابلهى!

    يكى مى‏گفت: اى پير! سوار كشتى شو و با شتاب حركت كن.

    دومى مى‏گفت: پر و بالى هم براى آن بساز.

    سومى مى‏گفت: دنباله كشتى كه مى‏سازى كج است.

    چهارمى مى‏گفت: آرى پشت اين كشتى كج و ناهموار است.

    پنجمى مى‏گفت: اى آقاى كشتى ساز، پس پالانش كو؟!

    ششمى مى‏گفت: درست دقت كن، پايش هم كج است.

    هفتمى مى‏گفت: نه بابا! كشتى نمى‏سازد، اين مشك تو خالى است.

    هشتمى مى‏گفت: اين خر را چه كسى سوار مى‏شود؟!

    نهمى مى‏گفت: اين خر چگونه جو مى‏خورد؟ زيرا خر بدون خوردن جو، بارى را به منزل نمى‏رساند.

    دهمى مى‏گفت: اى پير! مگر بى كار هستى، يا پير و فرتوت شده‏اى و عقل از سرت پريده است.

    حضرت نوح عليه‏السلام در مقابل همه آن گفتار بيهوده، بيش از يك پاسخ نداشت، به آن‏ها مى‏فرمود: كشتى سازى من در بيابان بى آب، به دستور خداوند است، و اين مسخره‏ها و نيشخندها از اهميت كار من نمى‏كاهد.

    نوح اندر باديه كشتى بساخت صد مثل‏گو از پى تسخُر بتاخت
    در بيابانى كه چاه و آب نيست مي‏كند كشتى چه نادان ابلهى است
    آن يكى مي‏گفت اى كشتى بتاز و آن يكى مي‏گفت پرش هم بساز
    آن يكى مى‏گفت: دنبالش كژ است و آن يكى مى‏گفت: پشتش كژ مَژ است
    آن يكى مى‏گفت: پالانش كجاست؟ و آن يكى مى‏گفت: پايش كژ چراست؟
    آن يكى مى‏گفت: كاين مشكى تهى است و آن يكى مى‏گفت: اين خر بهر كيست؟
    آن يكى مى‏گفت: جو چون مى‏خورد؟ ورنه بارت كى به منزل مى‏برد؟
    آن يكى مى‏گفت: بى كارى مگر يا شدى فرتوت و عقلت شد ز سر
    او همي‏گفت اين به فرمان خداست اين بچربكها(99) نخواهد گشت كاست‏(100)


  7. Top | #46

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سرنشينان كشتى نوح عليه‏السلام‏


    از آن جا كه طوفان نوح عليه‏السلام جهانى بود و سراسر كره زمين را فرا مى‏گرفت، بر نوح عليه‏السلام لازم بود كه براى حفظ نسل حيوانات و حفظ گيانان، از هر نوع حيوان، يك جفت سوار كشتى كند و از بذر يا نهال گياهان گوناگون بردارد.

    روايت شده؛ امام صادق عليه‏السلام فرمود: پس از پايان يافتن ساختمان كشتى، خداوند بر نوح عليه‏السلام وحى كرد كه به زبان سِريانى اعلام كن تا همه حيوانات جهان نزد تو آيند. نوح اعلام جهانى كرد و همه حيوانات حاضر شدند. نوح عليه‏السلام از هر نوع از حيوانات يك جفت (نر و ماده) گرفت و در كشتى جاى داد.(101)

    در قرآن، اين مطلب را چنين مى‏خوانيم كه خداوند مى‏فرمايد:

    هنگامى كه فرمان ما (به فرا رسيدن عذاب) صادر شد، و آب از تنور به جوشش آمد، به نوح گفتيم: از هر جفتى از حيوانات (نر و ماده) يك زوج در آن كشتى حمل كن، همچنين خاندانت را بر آن سوار كن، مگر آن‏ها كه قبلاً وعده هلاكت به آن‏ها داده شده (مانند يكى از همسران و يكى از پسرانش) و همچنين مؤمنان را سوار كن. (102)

    به اين ترتيب مسافران كشتى عبارت بودند از: نوح عليه‏السلام و حدود هشتاد نفر از ايمان‏آورندگان به او، يك جفت از هر نوع از انواع حيوانات (از حشرات و پرندگان و چهارپايان و...) و مقدارى بذر گياهان و نهال.

    مسافران هر كدام در جايگاه مخصوصى قرار گرفتند و همه آماده يك بلاى عظيم بودند كه نشانه‏هاى مقدماتى آن آشكار شده بود. از جمله در ميان تنورى كه در خانه نوح عليه‏السلام بود آب جوشيد و ابرهاى تيره و تار همچون پاره‏هاى ظلمانى شب سراسر آسمان را فرا گرفت. صداى غرش رعد و برق از هر سو شنيده و ديده مى‏شد و همه چيز از يك حادثه بزرگ و فراگير خبر مى‏داد.

  8. Top | #47

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    بلاى عظيم طوفان بر اثر نفرين نوح عليه‏السلام‏


    سالها حضرت نوح عليه‏السلام قوم گنهكار خود را از عذاب الهى هشدار داد، ولى آن‏ها همه چيز را به مسخره گرفتند و به هشدارهاى حضرت نوح عليه‏السلام اعتنا نكردند.

    نوح عليه‏السلام صدها سال براى هدايت قوم خود تلاش كرد، ولى جز گروه اندكى به او ايمان نياوردند. نوح عليه‏السلام به طور كلى از هدايت شدن قوم مايوس شد، زيرا مى‏ديد روز به روز بر لجاجت و آزار آن‏ها افزوده مى‏شود و آن‏ها آن چنان از نظر فكرى و روحى مسخ شده‏اند كه هيچ روزنه اميدى براى جذب آن‏ها باقى نمانده است و حتى از فرزندان آينده آن‏ها نيز اميدى نيست.

    از طرفى خداوند به نوح عليه‏السلام وحى كرد كه:

    لَن يُؤمِنَ مِن قَومِكَ الا مَن قَد آمَنَ؛

    جز آنان كه تاكنون ايمان آورده‏اند، ديگر هيچكس از قوم تو ايمان نخواهند آورد.(103)

    اينجا بود كه نوح عليه‏السلام آن‏ها را سزاوار نفرين ديد و در مورد آن‏ها چنين نفرين كرد:

    رَبّ لا تَذَر على الْأَرْضِ مِن الكافرينَ دَيّاراً اءِنَّكَ اءنْ تَذَرهُم يُضلُّوا عبادَكَ و لا يَلِدُوا فاجِراً كَفَّاراً؛

    احدى از كافران را روى زمين زنده مگذار چرا كه اگر آن‏ها را زنده بگذارى بندگانت را گمراه مى‏كنند و جز نسلى گنهكار و كافر به وجود نمى‏آورند. (104)

    در اين هنگام بود كه طوفان عالمگير و عظيم فرا رسيد. از آسمان و زمين، و از هر سو آب و سيل موج مى‏زد.

    آبى كه از آسمان مى‏آمد باران نبود، بلكه چون سيلى بود كه بر زمين مى‏ريخت و همه جاى زمين تبديل به آبشارهاى عظيم و بى‏نظير شده بود، و باد تند از همه جا مى‏وزيد و رعد و برق و ابرهاى متراكم همه جا تيره و تار ساخته بود. طولى نگذشت كه كشتى بر روى آب قرار گرفت و همه انسان‏ها و موجوداتى كه در بيرون كشتى بودند، غرق شده و به هلاكت رسيدند. همه كوه‏ها و دشت‏ها زير آب قرار گرفت، گويى همه جا اقيانوس بود و ديگر زمينى يا قله كوهى ديده نمى‏شد.

    به تعبير قرآن:

    وَ هِىَ تَجرِى بِهم فِى مَوجٍ كالجِبالِ؛

    كشتى نوح عليه‏السلام با سرنشينانش، سينه امواج كوه گونه را مى‏شكافت و همچنان به پيش مى‏رفت.(105)

    هلاك شدن كنعان پسر نوح عليه‏السلام‏

    يكى از پسران حضرت نوح عليه‏السلام كنعان نام داشت كه به زبان عربى به او يام مى‏گفتند. حضرت نوح عليه‏السلام با روش و شيوه‏ها و گفتار گوناگون او را به سوى توحيد دعوت كرد، ولى او با كمال گستاخى و لجاجت به دعوت پدر اعتنا ننمود و مثل ساير مردم به بت‏پرستى ادامه داد.

    هنگامى كه بلاى جهان گير طوفان فرا رسيد، نوح عليه‏السلام ديد پسرش كنعان در خطر غرق و هلاكت افتاده، دلش به حال او سوخت، از ميان كشتى او را صدا زد و گفت:

    يا بُنَىّ اِركَب مَعَنا وَ لا تَكُن مَع الكافِرِينَ؛

    پسرم! با ما به كشتى سوار شو و از گروه كافران مباش!

    ولى كنعان به جاى اين كه به دعوت دلسوزانه پدر پاسخ دهد و خود را كه در پرتگاه هلاكت بود نجات بخشد، با كمال غرور و گستاخى تقاضاى پدر را رد كرد و در پاسخ او گفت:

    سَآوى الى جبَلٍ يَعصِمُنى مِن الماءِ؛

    به زودى به كوهى پناه مى‏برم تا مرا از آب حفظ كند.

    نوح عليه‏السلام گفت: اى پسر! امروز هيچ نگهدارى در برابر فرمان خدا نيست، مگر آن كس كه خدا به او رحم كند. هنگامى كه طوفان از هر سو وارد زمين شد، كنعان در خطر شديد قرار گرفت و ديگر چيزى نمانده بود كه هلاك گردد. نوح عليه‏السلام فرياد زد:

    رَبّ اءِنَّهُم مِن اَهلى وَ اءنَّ وَعدَكَ الحَقُّ؛

    پروردگارا! پسرم از خاندان من است، و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است.

    خداوند در پاسخ نوح عليه‏السلام فرمود:

    اءِنَّهُم لَيسَ مِن اهلِكَ اءِنَّه عَمل غيرُ صالِحٍ... ؛

    اى نوح! او از هل تو نيست، او عمل ناصالحى است و فرد ناشايسته‏اى مى‏باشد، بنابراين آن چه را از آن آگاه نيستى از من مخواه، به تو اندرز مى‏دهم تا از جاهلان نباشى.
    بگذار تا بميرد در عين خودپرستى با مدعى مگوييد اسرار عشق و مستى

    نوح عليه‏السلام عرض كرد: پروردگارا! من به تو پناه مى‏برم كه از درگاهت چيزى بخواهم كه آگاهى به آن ندارم، و اگر مرا نبخشى و به من رحم نكنى از زيانكاران خواهم بود.(106) به اين ترتيب عذاب الهى، حتى فرزند ناخلف نوح عليه‏السلام را نيز شامل شد و به شفاعت نوح عليه‏السلام از درگاه خداوند توجه نگرديد، چرا كه او با نوح و مكتب نوح عليه‏السلام مخالف بود و بر اثر انحراف و گناه، رشته خانوادگيش با نوح عليه‏السلام قطع شده بود، چنان كه سعدى مى‏گويد:

    پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
    سگ اصحاب كهف روزى چند پى نيكان گرفت و مردم شد


  9. Top | #48

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    شكرگزارى هميشگى نوح عليه‏السلام‏

    قرآن نوح عليه‏السلام را به عنوان عبد شَكور (بنده بسيار شكرگزار) معرفى كرده است.(107)

    امام سجاد عليه‏السلام فرمود: مردم سه خصلت را از سه نفر آموختند، صبر و استقامت را از ايوب عليه‏السلام، شكر و سپاس را از نوح عليه‏السلام، و حسادت را از پسران يعقوب عليه‏السلام.(108)

    اينك در اين جا به داستان زير از كتاب مثنوى مولانا در مورد خشنودى نوح عليه‏السلام به رضاى الهى و شكر او توجه كنيد:

    پس از مناجات نوح عليه‏السلام با پروردگار، در مورد هلاكت پسرش كنعان، خداوند به نوح عليه‏السلام چنين پاسخ داد:

    تو اى نوح، عزيز درگاه ما هستى، دلت را به خاطر كنعان نمى‏شكنم، بگذار تو را از حال او اطلاع دهم.

    نوح: نه، نه! اگر خود مرا نيز غرق سازى و نابود كنى بنده تسليم توأم. خدايا! تسليم فرمانت هستم. هر لحظه بخواهى زنده‏ام كن يا بميران، حكم و فرمانت جاى من است و من از اعماق جان خواسته تو را مى‏پذيرم و به آن خشنودم!

    من در اين جهان جز جمال تو را نمى‏نگرم، و اگر هم چيزى را بنگرم از اين رو است كه چراغى فرا راه منظر تو است.

    من عاشق آفريده‏هاى تو هستم، صابر و سپاسگزار خالص درگاهت مى‏باشم، من به وجود عينى مصنوعات عشق نمى‏ورزم، بلكه آن‏ها را كه آيينه جمال تواند مشاهده مى‏كنم كه بين اين دو فرق بسيار ظريفى است كه تنها اهل شهود آن را درك مى‏كنند.

    گفت: اى نوح! اَر تو خواهى جمله را حشر گردانم بر آرم از ثَرى
    بهر كنعانى دل تو نشكنم ليكت از احوال او آگه كنم
    گفت: نى نى راضيم كه تو مرا هم كنى غرقه اگر بايد تو را
    هر زمانه غرق مى‏كن من خوشم حكم تو جان است و چون جان مى‏كُشم
    ننگرم كس را و گر هم بنگرم او بهانه باشد و تو منظرم
    عاشق صُنع توأم در شكر و صبر عاشق مصنوع كى باشم چون گبر
    عاشق صُنع خدا با فر بود عاشق مصنوع او كافر بود
    در ميان اين دو فرقى بس خفى است خود شناسد آن كه در رؤيت صفى است‏(109)


  10. Top | #49

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    كشتى نوح عليه‏السلام بر فراز كوه جودى‏

    طوفان، سيل و آب سراسر جهان را فرا گرفت. كشتى نوح عليه‏السلام بر روى آب به حركت در آمد، سرنشينان كشتى نجات يافتند و گنهكاران به هلاكت رسيدند. آب به قدرى بالا آمده بود كه بنابر روايتى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

    مادرى به كودك شيرخوار خود بسيار علاقه داشت، هنگامى كه مشاهده كرد از هر سو آب به جريان افتاده، به سوى كوهى شتافت و از آن بالا رفت تا اين كه يك سوم مسافت كوه را پيمود. همان جا ايستاد و چون آب به آن جا نيز رسيد. مادر از آن جا نيز بالاتر رفت تا به دو سوم ارتفاع كوه رسيد، پس از چند لحظه آب به آن جا نيز رسيد تا اين كه مادر خود را به قله كوه رسانيد. آب آن‏جا را نيز فرا گرفت و هنگامى كه آب به گردن آن مادر رسيد، او كودكش را با دو دست خود بلند كرد تا آب به او نرسد، ولى آب همچنان بالا آمد و از سر آن‏ها گذشت و آن‏ها غرق شدند.(110)

    سرانجام (چنان كه در آيه 44 سوره هود آمده) كشتى بر روى كوه جودى پهلو گرفت. اين كوه در يكى از مناطق شمال عراق، نزديك موصل قرار گرفته است.(111)

    نوح عليه‏السلام كشتى را به حال خود رها كرد و خداوند به كوه‏ها وحى كرد كه من كشتى بنده‏ام نوح را روى يكى از شما مى‏نهم. كوه‏ها در مقابل فرمان الهى گردن كشيده و سرافرازى كردند، ولى كوه جودى تواضع كرد، از اين رو آن كشتى بر سينه آن كوه نشست، در اين هنگام نوح عليه‏السلام عرض كرد: خدايا! كار كشتى و ما را سامان بخش.(112)


  11. Top | #50

    عنوان کاربر
    عضو خودماني
    تاریخ عضویت
    June 2021
    شماره عضویت
    14147
    نوشته
    1,876
    صلوات
    1514
    دلنوشته
    2
    صلی الله علیک یا مولانا یا اباالحسن المهدی
    تشکر
    397
    مورد تشکر
    333 در 87
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    زندگى نوين، پس از فرونشستن طوفان‏

    هنگامى كه كار مجازات الهى در مورد قوم ستمگر نوح عليه‏السلام به پايان رسيد، و آن سنگدلان لجوج و تيره‏بختان كوردل به هلاكت رسيدند، و طومار زندگى ننگينشان پيچيده شد، فرمان الهى به زمين و آسمان صادر گرديد كه:

    يا اَرضُ ابلَعِى ماءَكِ و يا سَماءُ اَقلِعِى؛

    اى زمين آبت را فرو بر، و اى آسمان از باريدن خوددارى كن.

    پس از اين فرمان، بى درنگ آبهاى زمين فرو نشستند و آسمان از باريدن باز ايستاد و كشتى بر سينه كوه جودى پهلو گرفت.

    از طرف خداوند به نوح عليه‏السلام وحى شد: اى نوح! با سلامت و بركت از ناحيه ما بر تو و بر تمام آن‏ها كه با تواند فرود آى.(113)

    از امام صادق عليه‏السلام نقل شده كه فرمودند: حضرت نوح عليه‏السلام همراه هشتاد نفر از كسانى كه به او ايمان آورده بودند از كوه جودى به پايين آمدند و در سرزمين موصل براى خود خانه‏هايى ساختند (و زندگى نوين و گرم توحيدى را به دور از آلودگى‏هاى شرك و فساد، آغاز نمودند) و در آن جا شهرى ساختند كه به نام مدينة الثَّمانين (شهر هشتاد نفر) معروف گرديد.(114)

    حضرت نوح عليه‏السلام بر فراز كوه جودى عبادتگاهى ساخت و در آن با پيروانش به عبادت خداى يكتا و بى همتا مى‏پرداخت.(115)

    مطابق پاره‏اى از روايات، روز پياده شدن نوح عليه‏السلام و همراهان از كشتى، روز عاشورا (در آن عصر) بوده است.

    نوح و همراهان در پاى همان كوه جودى خانه‏هايى ساختند و نام آن را سوق الثمانين (بازار هشتادنفر) نهادند. كم كم نسل بشر، از همان هشتادنفر كه سه نفر از آن‏ها به نام‏هاى سام، حام، و يافث از پسران نوح بودند، ادامه يافت و رو به افزايش نهاد.(116)

    در پاره‏اى از روايات آمده كه نسل بشر از اين تاريخ به بعد از سه پسر نوح (سام، حام و يافث) باقى ماند و گسترش يافت.


صفحه 5 از 16 نخستنخست 12345678915 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi