زنه ديروقت به خونه رسيد آهسته كليد رو انداخت و درو باز كرد و يكسر به اتاق خواب سر زد
ناگهان بجاي يك جفت پا دو جفت پا داخل رختخواب ديد!
بلافاصله رفت و چوب گلف شوهرش رو برداشت و تا جايي كه ميخوردند آن دو را با چوب گلف زد و خونين و مالي كرد.
بعد با حرص بطرف آشپزخانه رفت تا آبي بخورد
با كمال تعجب شوهرش را ديد كه در آشپزخانه نشسته است.
شوهرش گفت سلام عزيزم!
پدر و مادرت سر شب از شهرشون به ديدن ما اومده بودند چون خسته بودند بهشون اجازه دادم تو رختخواب ما استراحت كنند
راستي بهشون سلام كردي؟؟؟؟؟؟
اينم نتيجه بی اعتمادی خانوما به همسراشون!!!!
(شادی روح آن دو مرحوم اجماعا صلوات)