بر دوش پیامبر صلی الله علیه و آله
جمعی از اهل سنّت مانند ابن حجر عسقلانی(2) از ابوهریره، عبدالله و بغوی از شداد بن الهاد، و ابی نعیم در حلیه الاولیاء از ابن مسعود، و ابی حاتم از عبدالله(3) ، و جابر و ابن ابی الفراء از انس؛ نوازش و اظهار محبّت پیغمبر صلی الله علیه و آله به حسن و حسین علیهما السلام را روایت کرده اند.(4)
از این احادیث استفاده می شود که آن حضرت صلی الله علیه و آله همیشه حسنین علیهما السلام را به دوش می گرفت؛ آنان در حال نماز و در حالات دیگر بر کتف آن حضرت صلی الله علیه و آله می نشستند و پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله کمال لطف و مهربانی را نسبت به آنها ابراز می داشت. از بعضی از این احادیث، مانند «حدیث انس»، شدّت محبّت پیغمبر صلی الله علیه و آله به آنها و توبیخ سخت نسبت به کسی که قدر و منزلت آنها را نشناسد، استفاده می شود.
ابوسعید در شرف النبوّه (شرف المصطفی) روایت نموده که پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود که حسن و حسین علیهما السلام به سوی او آمدند. چون رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را دید
ص:21
________________________________________
1- علایلی، سموالمعنی، ص 76-77
2- 2. ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج 2، ص 62.
3- طبری، ذخائرالعقبی، ص 123.
4- ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 4، ص 278.
به خاطر ایشان برخاست و آمدنشان را دیر شمرد (یعنی فرمود: دیر آمدید یا چرا دیر آمدید؟) پس از آنها استقبال کرد و آنها را بر دوش خود گذارد و فرمود:
«نِعْمَ الْمَطِیُّ مَطِیُّکُمَا، وَنِعْمَ الرَّاکِبَانِ أَنْتُمَا»؛(1)
«خوب مرکبی است مرکب شما، و خوب سوارهایی هستید شما!».
ص:22
________________________________________
1- ابوسعید، شرف المصطفی، ج 5، ص 293؛ ر. ک: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 158؛ طبری، ذخائرالعقبی، ص 130.
فصل چهارم: شرط دوستی پیامبر صلی الله علیه و آله
احادیث در وجوب دوستی و مودّت حسین علیه السلام متواتر است. ازجملۀ این احادیث، حدیث نبوی زیر است:
«مَنْ أَحَبَّنِی فَلْیُحِبَّ هَذَیْنِ»؛(1)
«هرکس مرا دوست دارد باید این دو (حسن و حسین) را (نیز) دوست بدارد».
دولابی و احمد بن حنبل از یعلی بن مرّه روایت کرده اند که حسن و حسین علیهما السلام به سوی پیغمبر صلی الله علیه و آله آمدند درحالی که در تشرّف به محضر جدّ بزرگوار خود از یکدیگر پیشی می جستند؛ یکی از ایشان، پیش از دیگری رسید؛ پیغمبر صلی الله علیه و آله دست به گردن او انداخت و او را به سینۀ خویش چسبانید و بوسید و سپس آن یکی را بوسید. آن گاه فرمود:
«إِنِّی احِبُّهُمَا فَأَحِبُّوهُمَا»؛(2)
«من ایشان را دوست می دارم، پس شما نیز ایشان را دوست بدارید».
ص:23
________________________________________
1- ابن ابی شیبه کوفی، المصنف، ج 7، ص 511؛ مفید، الارشاد، ج 2، ص 28؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 156، 154؛ ابن حجر عسقلانی، العصابه، ج 2، ص 63.
2- طبری، ذخائرالعقبی، ص 123.
ص:24
فصل پنجم: معیار بهشت و دوزخ
در روایت نبوی، معیار بهشت و دوزخ در گرو دوستی و دشمنی با دو دردانۀ رسول اکرم صلی الله علیه و آله ذکر شده است.
«اَلْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ مَنْ أَحَبَّهُمَا فَفِی الْجَنَّهِ، وَمَنْ أَبْغَضَهُمَا فَفِی النَّارِ»؛(1)
«هرکس حسن و حسین را دوست بدارد در بهشت است، و هرکس آنها را دشمن بدارد در آتش است».
إِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله أَخَذَ بِیَدِ حَسَنٍ وَحُسَیْنٍ فَقَالَ: «مَنْ أَحَبَّنِی وَأَحَبَّ هَذَیْنِ وَأَبَاهُمَا وَأُمَّهُمَا کَانَ مَعِیَ فِی دَرَجَتِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ»؛(2)
رسول خدا صلی الله علیه و آله دست حسن و حسین را گرفت، پس فرمود: «هرکس مرا دوست بدارد و دوستدار این دو و پدر و مادرشان باشد، در روز قیامت با من در درجۀ من خواهد بود».
ص:25
________________________________________
1- زرندی، نظم دررالسمطین، ص 210؛ مرعشی نجفی، شرح احقاق الحق، ج 10، ص 707.
2- احمد بن حنبل، مسند، ج 1، ص 77؛ ترمذی، سنن، ج 5، ص 305؛ دولابی، الذریه الطاهره، ص 167؛ طبرانی، المعجم الصغیر، ج 2، ص 70؛ همو، المعجم الکبیر، ج 3، ص 50؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 13، ص 196؛ ابن حجر، هیتمی، الصواعق المحرقه، ص 192.
طبرانی از سلمان نقل کرده که پیغمبر صلی الله علیه و آله درباره حسن وحسین علیهما السلام فرمود:
«مَنْ أَحَبَّهُمَا أَحْبَبْتُهُ، وَمَنْ أَحْبَبْتُهُ أَحَبَّهُ اللهُ وَأَدْخَلَهُ جَنَّاتِ النَّعِیمِ، وَمَنْ أَبْغَضَهُمَا أَوْ بَغَی عَلَیْهِمَا أَبْغَضْتُهُ وَمَنْ أَبْغَضْتُهُ أَبْغَضَهُ اللهُ، وَأَدْخَلَهُ جَهَنَّمَ وَلَهُ عَذَابٌ مُقِیمٌ»؛(1)
«هرکس حسن و حسین را دوست بدارد من او را دوست می دارم، و هرکس را من دوست دارم خدا او را دوست دارد، و او را داخل بهشت گرداند؛ و هرکس آنها را دشمن بدارد یا بر آنها ستم کند من او را دشمن دارم، و هرکس را من دشمن دارم خدا دشمن دارد و او را داخل جهنّم سازد و برای او عذاب جاودان است».
ص:26
________________________________________
1- طبرانی، المعجم الکبیر، ج 3، ص 50؛ ر. ک: ابونعیم اصفهانی، ذکر اخبار اصبهان، ص 56؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 14، ص 156؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج 11، ص 57؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج 12، ص 120-121.
فصل ششم: در جوار آفتاب
از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت می کنند که، پیغمبر صلی الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمود:
«إِنِّی وَإِیَّاکِ وَهَذَا الرَّاقِدَ - یَعْنِی عَلِیّاً - وَالْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ لَفِی مَکَانٍ وَاحِدٍ»؛(1)
«من و تو و این کسی که خوابیده (یعنی علی) و حسن و حسین، روز قیامت در یک مکان می باشیم».
طبرانی از ابوموسی نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«أَنَا وَعَلِیٌّ وَفَاطِمَهُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِی قُبَّهٍ تَحْتَ الْعَرْشِ»؛(2)
«من، علی، فاطمه، حسن وحسین روز قیامت در یک قبّه در زیر عرش هستیم».
عمر بن خطّاب نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
ص:27
________________________________________
1- احمد بن حنبل، مسند، ج 1، ص 101؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3، ص 137؛ طبری، ذخائرالعقبی، ص 25؛ مرعشی نجفی، شرح احقاق الحق، ج 26، ص 197-199.
2- مغربی، شرح الاخبار، ج 3، ص 3-4؛ جوینی خراسانی، فرائدالسمطین، ج 1، ص 49، ح 13؛ ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج 2، ص 94؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج 9، ص 174؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج 12، ص 100.
«أَنَا وَعَلِیٌّ وَفَاطِمَهُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ فِی حَظِیرَهِ الْقُدْسِ فِی قُبَّهٍ بَیْضَاءَ وَسَقْفُهَا عَرْشُ الرَّحْمَنِ»؛(1)
«من، علی، فاطمه، حسن و حسین در حظیره القدس در قبّۀ سفیدی که سقف آن عرش رحمان است می باشیم».
ص:28
________________________________________
1- جوینی خراسانی، فرائدالسمطین، ج 1، ص 49، ح 14؛ مرعشی نجفی، شرح احقاق الحق، ج 23، ص 376.
فصل هفتم: کیست او را یاری کند؟
اشاره
وجوب یاری امام حسین علیه السلام از احادیث بسیاری درک می شود. اگر سران مسلمانان، که حکومت یزید را شرعی نمی دانستند؛ مانند ابن زبیر، ابن عمر و دیگران، امام حسین علیه السلام را یاری کرده بودند تاریخ اسلام غیر از این بود که اکنون هست و اعتراض بزرگی که بر آن مردم وارد است، همین می باشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«إِنَّ ابْنِی هَذَا - یَعْنِی الْحُسَیْن - یُقْتَلُ بِأَرْضٍ مِنْ أَرْضِ الْعِرَاقِ یُقَالُ لَهَا کَرْبَلَاءَ فَمَنْ شَهِدَ ذَلِکَ مِنْهُمْ (مِنْکُمْ) فَلْیَنْصُرْهُ»؛(1)
«به درستی که این پسرم در زمینی از عراق که به آن کربلا گفته می شود کشته می گردد، پس هرکس (ازشما) او را درک کند باید یاری اش رساند».
او را واگذاردند
خوارزمی درضمن خبری طولانی نقل کرده که حسین علیه السلام به ابن عبّاس فرمود: «آیا می دانی که من پسر دختر رسول خدا هستم ؟».
ص:29
________________________________________
1- ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج 14، ص 224؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 8، ص 271؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج 1، ص 271؛ صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج 11، ص 75؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج 12، ص 126.
عرض کرد: آری! غیر از تو کسی را نمی شناسم که پسر پیغمبر باشد، و یاری و نصرت تو بر این امّت واجب است آن چنان که روزه و زکات واجب است که یکی از این دو بدون دیگری پذیرفته نشود.
حسین علیه السلام فرمود: «پس رأی تو چیست در حق مردمی که پسرِ دختر پیغمبر را از وطن و خانه و جایگاه و زادگاهش، و حرم رسول و جوار قبر پیغمبر و مسجد و محلّ هجرت آن حضرت، خارج نمودند؛ او را بیمناک و سرگردان گذاردند که قرارگاه، منزل و مأوایی نداشته باشد و قصدشان از این سختگیری ها کشتن او و ریختن خونش باشد درحالی که او شرکی به خدا نورزیده و غیرِخدا را ولی امر خود قرار نداده و از روش پیغمبر و جانشینان او تخلّف ننموده است ؟».
ابن عبّاس گفت: نمی گویم در حق آنها مگر آنکه آن کسان، به خدا و پیغمبر، کافر شدند و اگر نماز بخوانند از روی کسالت و ریاکاری است و بر امثال این مردم عذاب بزرگ تر خدا نازل گردد؛ و امّا تو، اباعبداللّه! پس تو سرسلسلۀ افتخار و مباهاتی، تو پسر پیغمبر هستی، تو پسر وصی پیغمبر و فرزند زهرا می باشی، زهرایی که همانند مریم بود؛ پس ای پسر رسول خدا! گمان مبر که خدا از آنچه ستمکاران می کنند غافل است، و من گواهی می دهم که هرکس از مجاورت تو و مجاورت فرزندان تو کناره گیری کند در آخرت، نصیب وبهره ای نخواهد داشت.
حسین علیه السلام فرمود: «خدایا گواه باش!».
ابن عبّاس گفت: فدای تو شوم! گویا به من خبر از مرگ خودت می دهی و
ص:30
از من می خواهی تو را یاری کنم! سوگند به خدایی که غیر از او خدایی نیست! اگر در پیش روی تو شمشیر بزنم تا شمشیرم بشکند و دست هایم قطع شود، اندکی از حق تو را ادا نکرده باشم. هم اکنون من حاضر به خدمت تو هستم هرگونه که صلاح می دانی، فرمان بده!.(1)
این خبر طولانی است و در این مجال نمی گنجد امّا در آغاز این خبر عبدالله بن عمر گفت، شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«حُسَیْنٌ مَقْتُولٌ فَلَئِنْ خَذَلُوهُ وَلَمْ یَنْصُرُوهُ لَیَخْذُلَنَّهُمُ اللهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ»؛(2)
«حسین کشته می شود پس اگر او را وابگذارند، و یاری اش نکنند خدا آنها را تا روز قیامت یاری نخواهد کرد».
ص:31
________________________________________
1- خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، ص 192 191، فصل 10؛ نیز رجوع کنید به: ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5، ص 24.
2- خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام، ص 191، فصل 10؛ نیز رجوع کنید به: ابن اعثم کوفی، ج 5، ص 23-26.
ص:32
فصل هشتم: صاحبان بهشت
حاکم و ابن سعد از علی علیه السلام روایت کرده اند(1) که پیغمبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:
«إِنَّ أَوَّلَ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّهَ أَنَا وَأَنْتَ وَفَاطِمَهُ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ»؛.
«اول کسی که داخل بهشت می شود من، تو، فاطمه، حسن و حسین هستیم».
«قُلْتُ یَا رَسُولَ اللهِ: فَمُحِبُّونَا»؛
«علی عرض کرد: پس دوستان ما (چه)؟».
پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«مِنْ وَرَائِکُمْ»؛
«به دنبال شما وارد می شوند».
ص:33
________________________________________
1- حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3، ص 151؛ طبری، ذخائرالعقبی، ص 123؛ طبری، بشاره المصطفی، ص 84؛ ر. ک: ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، ص 153؛ قندوزی، ینابیع الموده، ج 2، ص 445.
ص:34