صفحه 15 از 15 نخستنخست ... 51112131415
نمایش نتایج: از شماره 141 تا 142 , از مجموع 142

موضوع: دولت کریمه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

  1. Top | #141

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    739 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    رابطه مغز با قدرت هاى فوق طبيعت

    به راستى اين اعجوبه هاى رياضى از چه
    روش هايى بهره مى گيرند ؟ آيا اين «استعداد» خاصّ در سالهاى كودكى در ايشان رشد يافته يا در سالهاى نوجوانى ، يا در طى يك عمر تمرين كسب شده و تكامل پيدا كرده است؟
    كوشش هايى در جهت تبيين اين توانايى به عنوان محصول حافظه اى اغراق آميز كه روان شناسان آن را حدّتِ حافظه ناميده اند به عمل آمده است . ترديدى نيست كه در اين مورد خاصّ ، ما با جلوه اى از يك حافظه حقيقتاً قوى روبرو هستيم و در عين حال نمى توانيم ماهيّت اين پديده را به اتّكاى حافظه صرف تبيين كنيم .(134)
    جالب توجّه اينجاست كه بسيارى از اعجوبه هاى رياضى هيچ تصوّرى از چگونگى انجام دادن محاسبات در مغز خويش ندارند .
    آن ها مى گويند : «ما مى شماريم ، همين و بس ، چگونگى اش را فقط خداى مى داند . پاسخ هايى از اين قبيل ، به هيچ وجه مايه حيرت نيستند . برخى از اين گونه شمارشگران ، اشخاصى تماماً بى سواد بوده اند ... روانشناسان و رياضيدانان ، هميشه با علاقه اى زايد الوصف به اين گونه افراد با استعداد نگريسته و كوشيده اند رمز نهفته ظرفيّت ها وتوانايى هاى ايشان را كشف كنند !»(135)
    عدّه اى پا را فراتر نهاده و نه تنها درباره شناخت راز و رمز نهفته در اين گونه افراد ، بلكه درباره راه تكامل عقل سخن گفته اند .



    امضاء




  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #142

    عنوان کاربر
    كاربر ويژه
    تاریخ عضویت
    September 2009
    شماره عضویت
    14008
    نوشته
    5,324
    تشکر
    787
    مورد تشکر
    739 در 206
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    تكامل عقل از نظر علم روز

    بحث درباره تكامل عقل ، لزوم و كيفيّت آن ، اكنون فكر و انديشه بسيارى از دانشمندان غرب را به خود مشغول ساخته است . آن ها با اعتقادى كه نسبت به پيشرفت علم دارند ، معتقدند روزى فرا خواهد رسيد كه عقل انسان ها تريليون ها بار قوى تر از اكنون گردد .
    يكى از آنان به نام »كرزويل« مى گويد
    : شما در مغز فقط حدود 100 تريليون اتّصال مى توانيد برقرار كنيد . اين ممكن است عدد بزرگى به نظر برسد ، ولى روش ذخيره اطّلاعات در مغزها ناكار است . كسى كه در يك زمينه دانش استاد است ، فقط حدود 100 هزار قطعه از آن را مى تواند به ياد بياورد .(136)
    «تا پايان قرن 21 ، هوش غيربيولوژيكى تريليون ها تريليون بار قوى تر از هوش انسانى خواهد بود .» (137)
    نكته اى كه بايد درباره آن دقّت شود ، اين است كه آن ها بر اثر آشنا نبودن با حقايق جهان هستى و دور بودن از مكتب خاندان وحى عليهم السلام ، اگرچه راهيابى به تكامل عقلى را مى پذيرند امّا از كيفيّت و چگونگى آن آگاهى ندارند و به همين جهت ، در توجيه آن دچار اشتباه هاى فراوانى مى شوند :
    «خيلى ها فكر مى كنند مغز بايد الگوى هوش مصنوعى قرار بگيرد» و برخى مانند «كرزويل» سخن از ادغام مغز با سيستم هاى هوشمندِ الكترونيك براى افزايش كارآيى آن مى زند و مى گويد : «رايانه هايى ريزى كه توى خون ما بالا و پايين مى روند و شعور ما را زياد مى كنند» .(138)
    دور بودن اين گونه افراد از مكتب حياتبخش خاندان وحى عليهم السلام باعث شده كه آنان به همه چيز حتّى به مسأله بسيار مهمّ تكامل عقل نيز با ديد مادّى بنگرند و گمان كنند با رايانه هاى ريز ، خيالات و افكار خود را مى توانند تكامل بخشند !
    تكامل عقلى و اراده

    تاكنون از قدرت و توانايى مغز آگاه شديم و درك كرديم كه بشر تاحال از بخش عظيمى از قدرت وجود خويش بى بهره بوده است . اكنون بحثى را درباره تكامل عقل و قدرت اراده آغاز مى كنيم
    :
    از نشانه ها و آثار تكامل عقل انسان ها ، قوى شدن اراده آنان مى باشد ؛ زيرا همان گونه كه در حديث جنود عقل نقل شده ، اراده از سپاه و ارتش عقل است كه با تكامل آن ، اراده نيز قدرت پيدا كرده و نيرومند مى شود . بديهى است كه با فعّال شدن اراده و به كار افتادن قدرتِ آن ، يك تحوّل اساسى و حياتى در انسان ايجاد مى شود .
    اگر قدرت اراده كامل شود انسان مى تواند كارهاى خارق العاده و شگفت انگيز انجام دهد ؛ زيرا در صورتى كه قدرت اراده به حدّ نهايى برسد ايجادگر ، انتقال دهنده ، آگاهى بخش و... مى شود ، يعنى انسان مى تواند حالت يا خصوصيّتى را در فردى يا در چيزى ايجاد كند و يا بيشتر نمايد يا برطرف كند ، يا چيزى را از جايى بياورد و يا به جاى ديگر منتقل نمايد ، يا با اعمال اراده از چيزى كه اطّلاع ندارد ، آگاه شود و...
    همان گونه كه گفتيم اراده يكى از شعبه هاى قدرت عقل است و با تكامل عقل قدرت هاى عقلى نيز به تكامل رسيده و فعّال مى شوند . بنابراين در عصر درخشان ظهور بر اثر تكامل عقل انسان ها ، اراده آنان نيز قدرت گرفته و پرتوان مى شود .
    پس در عصر رهايى كه عقل انسان ها از قيد و بند شيطان و نفس رها مى گردد ، جنود و لشكريان عقل نيز از ضعف و ناتوانى رها گشته و قدرت هاى نهفته آن ها ظاهر شده و فعّال مى شوند .
    در دوران تيره و تار غيبت بسيارى از انسانها به آرزوها و خواسته هاى خود دست نيافته و جهان را ترك گفته اند ؛ گويى
    كه براى آنان خواستن ، توانستن نبوده است . امّا در عصر نور و روشنايىِ ظهور ، براى مردم آن روزگارِ فرخنده خواستن توانستن است؛ به گونه اى كه اگر بخواهند از شى ء مجهولى آگاه شوند پرده ها بر كنار رفته و با اراده اى كه مى نمايند از آنچه كه مى خواهند آگاه مى گردند .
    اين ها حقايقى است كه خاندان وحى عليهم السلام به ما آموخته اند و ما با جان و دل پذيراى گفتار شيرين آن بزرگواران هستيم ، تا إن شاء اللَّه در عصر درخشان ظهور اين واقعيّت ها را با تمام وجود لمس كنيم . بنابراين در عصرِ تكامل ، اوّل اراده انجام مى گيرد و در پى آن آگاهى تحقّق مى پذيرد .
    براى اين كه اين گفتار مستند به فرموده هاى خاندان وحى عليهم السلام باشد به اين روايت كه از حضرت امام حسين عليه السلام نقل شده است توجّه كنيد :
    إنّ اللَّه ليهب لشيعتنا كرامة لايخفى عليهم شي ء في الأرض وما كان فيها حتّى أنّ الرجل منهم يريد أن يعلم علم أهل بيته فيخبرهم بعلم ما يعملون .(139)
    قطعاً خداوند بر شيعيان ما(140) كرامتى مى بخشد كه بر آنان چيزى در زمين و آنچه در آن است مخفى نمى ماند تا آنجا كه مردى از آنان مى خواهد از حال اهل خانه خود آگاه شود ، پس (آگاه شده و) به آنان خبر مى دهد كه از آنچه انجام مى دهند باخبر است .
    اگر آن زمان پرشكوه را ان شاء اللَّه درك كنيم ، همه اين حقيقت ها را خواهيم ديد و در اين دوران تيره از آنجا كه اين مطالب را از خاندان وحى عليهم السلام فرا گرفته ايم ، بدون هيچ گونه شكّ و ترديد پذيرا
    هستيم و چون مى دانيم براى آن بزرگواران ، گذشته و حال و آينده فرقى نداشته و آگاه از همه جريانات مى باشند ، همچون كسى كه اين جريانات را با چشم خود ديده باشد ، از خاندان وحى عليهم السلام مى پذيريم و اين عهد و پيمانى است كه از عالم ذرّ با آنان بسته ايم و وظيفه داريم به آن همچنان پاى بند بوده و باشيم .
    از همه اين ها گذشته ، بايد بدانيم در دوران تاريك غيبت ، افرادى استثنايى بوده اند كه اراده آنان براى آگاه شدن از چيزى ، آگاهى را به دنبال داشته است . اين گونه افراد كسانى بوده اند كه در عصر غيبت و تاريكى به روشنايى و نور رسيده اند .
    ما در اين بحث نمونه هاى جالبى از جريانات مرحوم سيّد بحرالعلوم را نقل كرديم تا اگر پذيرش اين گونه جرياناتِ عصر ظهور ، براى برخى از افراد سنگين است ، فكر و ذهن آنان براى پذيرش اين حقايق آماده و مهيّا گردد .
    (6)
    تكامل معنوى

    تكامل معنوى

    جذب شدن به علوم طبيعى و غوطه ور شدن در مسايل مادّى ، انسان را از درك امور معنوى ، امدادهاى غيبى و توجّه به حقايق ارزنده عالم غيب باز مى دارد . به اين جهت كسانى كه جذب امور طبيعى شده و در دام امور مادّى گرفتار گشته اند ، از فكر و انديشه درباره امور معنوى غفلت مى ورزند .
    بسيارى از افراد نيز بر اثر همنشينى با افرادى كه پايبند جهان مادّى گشته اند ، از آنان رنگ گرفته و تحت تأثير افكار و عقايد اشتباه آنان قرار گرفته اند و بر اثر دور بودن از حقايق عالم هستى ، از امورِ معنوى و امدادهاى غيبىِ
    شگفت انگيز خاندان وحى عليهم السلام آگاهى ندارند .
    براى روشن شدن اين حقايق و پيدا نمودن ايمان و اعتقاد به امور معنوى و امدادهاى جهان ناشناخته غيب ، بايد از شيفته بودن به عالم مادّه دست برداشت ؛ زيرا كسى كه عينك ماديّت را بر ديدگان خود نهاده ، چگونه مى تواند جهان شگفت انگيز فراتر از مادّه را بنگرد ؟ آيا كسى كه با عينك رنگى به اطراف خود مى نگرد ، مى تواند آن ها را با رنگ واقعى خود ببيند ؟
    آيا كسى كه ماديّت را همچون ديوارى بر دور خود كشيده است ، مى تواند جهانِ خارج از حصارِ خود را مشاهده كند ؟ آيا كسى كه در مكانى سربسته خود را زندانى نموده ، مى تواند نظاره گر شادمانى ها و شادابى هاى خارج از آن محيط باشد ؟
    مردمى كه در عصر غيبت زاده شده و در آن به سر برده و با تيرگى ها و تاريكى هاى آن ساخته اند ، همچون كسانى مى باشند كه در مكانى زندانى شده و هيچ راهى براى فرار از زندان پيدا نكرده اند ؛ بلكه حال مردم عصر غيبت كه با ظلمت آن ساخته اند ، از افرادى كه در زندان هستند بسيار بدتر است .
    زيرا زندانيان مى دانند كه در زندان هستند و همواره در آرزوى نجات از آن به سر مى برند و در فكر يافتن راه رهايى از بند اسارت مى باشند . امّا متأسّفانه مردمان عصر غيبت ، چون در زمان غيبت زاده شده و بزرگ شده اند ، از ماوراء زمان غيبت آگاهى ندارند . چون نه آنان خود طعم عصر ظهور را چشيده اند و نه كسى آنان را از آن دوران پرشكوه و پر حلاوت آگاه ساخته است .
    به
    اين جهت به سختى ها و تاريكى هاى زندان غيبت ساخته و در انديشه نجات و رهايى از شكنجه هاى دوران وحشت زاى غيبت نبوده و نيستند .
    بديهى است ما و همه زندانيان زندان غيبت با غفلتِ خويش از روزگار درخشان عصر ظهور ، زمان اسارت خود را در زندان غيبت تمديد مى كنيم .
    پس زندان غيبتى كه در آن گرفتاريم همان غفلت ما است كه از آن دست برنداشته ايم .
    گرفتار شدنِ جامعه در بند اسارت غيبت و غفلت به خاطر فراموش كردن عموم افراد جامعه از بُعد معنوى خود مى باشد .
    بُعد مادّى و معنوى انسان

    همان گونه كه مى دانيد انسان از دو بُعد روحى و جسمى تركيب شده است و به اين جهت نبايد فقط به بُعد مادّى و جنبه هاى دنيوى و جسمانى خويش توجّه داشته باشد ؛ بلكه بايد به بُعد معنوى خود نيز كاملاً توجّه داشته باشد و گرنه توجّه به يك بُعد و فراموش كردن بُعد ديگر ، غفلت و فراموشى از بُعد مهمّ وجود خود كه همان بُعد معنوى است ، مى باشد .
    عموم انسان ها در عصر غيبت از بُعد معنوى خويش آن گونه كه بايد بهره نبرده اند ، ولى در عصر ظهور كه روزگار تكامل شخصيّت انسان ها است ، جامعه بشريّت در هر دو بُعد مادّى و معنوى به تكامل مى رسد و در فضايى سرشار از نور دانش و بينش به انجام برنامه هاى حياتبخش مى پردازد .
    در آن روزگار قوّه نظرى و عملى انسان ها از پليدى ها پاك شده به گونه اى كه در افكار و رفتار خويش پيرو مكتب خاندان وحى عليهم السلام مى باشند و بر اين اساس وجود خويش را فروزان از نور دانش و بينش مى سازند .
    و به همين
    جهت ، احساسات و ادراكات انسان در آن روزگار پرشكوه ، پاك از پليدى ها شده و مكاشفات شيطانى آنان را به دام اشتباهات نمى اندازد .
    بنابراين ؛ خوشا به حال آنان كه آن زمان را درك مى كنند و همان گونه كه در عصر ظهور فرمانبردار آن بزرگوار مى باشند در عصر غيبت نيز از آن حضرت پيروى مى نمايند .
    اين حقيقتى است كه در كلمات اهل بيت عليهم السلام به آن تصريح شده است .
    رواياتى كه بيانگر اين حقيقت و روشنگر چگونگى عصر نورانى ظهور است ، داراى نكته هاى مهمّى مى باشد كه انسان را با وظيفه خود در زمان غيبت آشنا مى سازد و برنامه عملى آنان را در دوران تيره قبل از ظهور بيان مى نمايد و هم بيانگر حالت شادمانى و سرور پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام مى باشد .
    امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نقل مى نمايند :
    طوبى لمن أدرك قائم أهل بيتي وهو مقتد به قبل قيامه ، يتولّى وليّه ويتبرّأ من عدوّه ، ويتولّى الأئمّة الهادية من قبله ، اُؤلئك رفقائي وذوو ودّي ومودّتي ، وأكرم اُمّتي عليّ .(141)
    خوشا به حال كسى كه قائم اهل بيت مرا درك نمايد در حالى كه قبل از قيام او از او پيروى نموده ، دوست او را دوست مى دارد و از دشمنش بيزارى مى جويد . و ولايت امامانِ هدايت گر قبل از او را دارا مى باشد . آن ها رفقاى من و صاحب محبّت و مودّت من مى باشند و براى من گرامى ترين امّت من هستند .
    بنابراين ، ميزان درك و فهم و مقدار شناخت انسان بايد تا حدّى باشد كه بتواند دوستان آن حضرت را
    از كسانى كه ادّعاى دوستى مى كنند و نان را به نرخ روز مى خورند تشخيص دهد ، و قاطعان طريق را به عنوان دوستان امام زمان ارواحنا فداه و نوكران آن حضرت جايگزين ننمايد .
    روايتى را كه نقل كرديم گرچه درباره عصر درخشان ظهور است ، ولى تكاليف بسيار مهمّى از وظيفه ها و برنامه هاى عملى عصر غيبت را نيز بيان نموده كه متأسّفانه نه آن ها را از تكاليف عصر غيبت شمرده اند و نه به آن ها درست توجّه مى شود .
    وظيفه مردم

    كسى در زمان ظهور سرفراز است كه در عصر تيره غيبت به آن وظايف عمل نموده باشد . ما چند وظيفه از آن ها را در اينجا بيان مى كنيم:
    1 - وظيفه مردم در عصر غيبت اين است كه از دستورات و خواسته هاى حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه آگاه باشند و آن ها را انجام دهند . دوستى با امام زمان ارواحنا فداه و منتظر ظهور آن حضرت بودن و درك ظهور آن حضرت در صورتى تكميل مى شود و بارور مى گردد كه انسان در عصر غيبت ، تابع و فرمانبردار امام عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه باشد .
    2 - وظيفه ما در عصر غيبت اين است كه دوستان و شيفتگان حضرت امام عصر ارواحنا فداه را دوست داشته باشيم .
    3 - دوست داشتن آنان مبتنى بر شناخت آنان است ؛ زيرا تا انسان نداند كه دوستان آن حضرت چگونه كسانى هستند ، نمى تواند آن ها را دوست داشته باشد .
    4 - ما بايد از دشمنان امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه متنفّر بوده و تبرّى بجوييم .
    5 - تبرّى و تنفّر از دشمنان امام زمان ارواحنا فداه متوقّف بر شناخت
    آنان است ، پس بايد بداند آن ها چگونه كسانى هستند تا از آنان بيزار باشد .
    علاوه بر وظايفى كه شمرديم فرد منتظر وظيفه دارد در صورت درك ظهور آن بزرگوار كاملاً فرمانبردار آن حضرت بوده و فرموده هاى آن بزرگوار را اطاعت كند .
    حضرت امام صادق عليه السلام اين حقيقت را به ابا بصير اين گونه بيان فرموده اند :
    يا أبا بصير ؛ طوبى لمحبّي قائمنا ، المنتظرين لظهوره في غيبته والمطيعين له في ظهوره ، اوليائه اولياء اللَّه لا خوف عليهم ولا هم يحزنون .(142)
    اى ابابصير ؛ خوشا به حال دوستداران قائم ما كه در زمان غيبت او منتظر ظهورش مى باشند و در زمان ظهور او فرمانبردار او هستند . اولياء او اولياء خدا هستند ؛ نه حزنى بر آنان هست و نه آنان محزون مى گردند .
    بنابراين روايت ، اولياى خداوند و اولياى امام زمان ارواحنا فداه كسانى هستند كه علاوه بر دوستى و انتظار آن حضرت ، در صورت درك ظهور مطيع و فرمانبردار آن حضرت باشند . و از گروهى نباشند كه در ابتداى ظهور از لشكر آن حضرت جدا مى شوند و به صف دشمن مى پيوندند .
    اين گونه افراد ، در واقع در انتظار ظهور آن حضرت نبوده اند ، بلكه در انتظار رسيدن خودشان به مقامات و... بوده اند و وقتى كه مى بينند اهداف شان نقش برآب شده و از دارا بودن مقام خبرى نيست از امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه كناره گيرى مى كنند .
    دعوت عمومى براى گام برداشتن به سوى تكامل

    از برنامه هاى مهمّى كه حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف براى عموم مردم انجام مى دهند ، دعوت همگانى آنان به سوى آيين اسلام است . اين دعوت يك فراخوانى
    عمومى است ؛ به گونه اى كه مردمان سراسر جهان را - پيرو هر دين و مكتبى كه باشند - به سوى اسلام فراخوانده و از همگان مى خواهند از راه باطل دست برداشته و به سوى دين خدا كه اسلامِ راستين و تشيّع است ، بشتابند .
    از آنجا كه اين فراخوانى و دعوت ، همراه با جرياناتى است كه براى همه مردم جهان تازگى دارد و معجزاتى را دربردارد كه تمام ابرقدرت هاى جهان را شكست مى دهد ، در قلب مردمان جاى مى گيرد و مردم گروه گروه به سوى آيين اسلام روى مى آورند .
    خداوند بزرگ در اين باره در قرآن كريم مى فرمايد:
    «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ × وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فى دينِ اللَّهِ أَفْواجاً» .(143)
    آن زمان كه يارى خدا و پيروزى فرا رسد و ببينى كه مردمان گروه گروه وارد دين خدا مى شوند .
    بنابراين در آن زمان ، مردمان به صورت گروهى - نه تك تك - به اسلام ايمان مى آورند و دسته دسته و گروه گروه به سوى دين اسلام مى شتابند .
    روى آوردن مردمانِ جهان به اسلام و گرايش عمومى به دين خدا ، پس از دعوت حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه از مردم براى پذيرش اسلام است و آن بر اثر جريانات شگفت انگيزى است كه آنان از ابتداى ظهور از آن حضرت و از ياوران آن بزرگوار مى بينند . به اين جهت حقّانيّت آنان براى مردم واضح مى شود و به اين جهت گروه گروه به سوى دين خدا روى مى آورند .
    امام صادق عليه السلام مى فرمايند :
    إذا قام القائم عليه السلام دعا النّاس إلى الإسلام جديداً ، وهداهم إلى أمر قد دثر وضلّ عنه الجمهور ، وإنّما
    سمّي القائم مهديّاً ، لأنّه يهدي إلى أمر مضلول عنه ، وسمّي القائم لقيامه بالحقّ .(144)
    هر گاه قائم ما قيام كند ، مردم را دوباره به اسلام دعوت مى نمايد و آنان را به سوى امرى كه كهنه شده و عمده مردم از آن گمراه شده اند ، هدايت و راهنمايى مى نمايد .
    و همانا قائم به نام »مهدى« نامگذارى شده ؛ زيرا او به سوى امرِ گمشده هدايت مى شود و به نام »قائم« ناميده شده ؛ زيرا او به حق قيام مى كند .
    از اين روايت استفاده مى شود كه حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه پس از قيام ، مردم را با يك دعوت و فراخوانى جديد به سوى اسلام مى خوانند و همچنين آنان را به امرى كه كهنه شده و از آن گمراه شده اند ، هدايت مى كنند .
    در اين روايت سخنى از كشتار و خونريزى در ميان نيست ، بلكه پس از قيام ، فراخوانى به اسلام و هدايت و راهنمايى شروع مى شود .
    بديهى است دعوت انسان ها به اسلام و راهنمايى آنان به راه حقّ نياز به برهان و دليل دارد و اين همان برنامه اى است كه - طبق روايات - حضرت بقيّة اللَّه الأعظم ارواحنا فداه آن را انجام مى دهند .
    نتيجه و پيامد اين گونه دعوت كه همراه با برهان و دليل ، اعجاز و جمع بودن همه عوامل ارشاد مردم است ، ايمان و هدايت گروهى و دسته جمعى آنان به سوى اسلام مى باشد .
    در آن هنگام است كه قرآن مجيد طراوت و شادابى خود را باز مى يابد و آيين اسلام پس از فرسودگى ، طراوت و حيات تازه پيدا مى كند .
    در زيارت امام حسن عسكرى
    عليه السلام وارد شده است :
    السّلام عليك يا أبا الإمام المنتظر ، الظاهرة للعاقل حجّته ، والثّابتة في اليقين معرفته ، والمحتجب عن أعين الظّالمين ، والمغيّب عن دولة الفاسقين ، والمعيد ربّنا به الإسلام جديداً بعد الإنطماس ، والقرآن غضّاً بعد الإندراس .(145)
    سلام بر شما اى پدر امام منتظر كه براى شخص خردمند حجّت و برهان او ظاهر است و معرفت به او در گنجينه يقين ثابت است ، آن امامى كه از ديدگان ظالمين در حجاب است ، و از دولت فاسقين پنهان و غايب است و خداوند به وسيله او اسلام را پس از تغيير ، دوباره حيات تازه مى دهد و قرآن را پس از اندراس طراوت مى بخشد.
    كلمه «انطماس» در لغت به معناى «نابود شدن» نيز آمده است . مقصود امام حسن عسكرى عليه السلام در اين روايت هر يك از دو معنى باشد ، دليل بر دگرگونى در چهره اسلام در زمان غيبت مى باشد كه با قيام امام زمان عجّل اللَّه تعالى فرجه ، اسلام دوباره ارزش و اصالت خود را بازمى يابد . در هر نقطه اى از كشورهايى كه به نام اسلام شهرت يافته ، احكام دين عمل نشود ، اگرچه به ظاهر نام اسلام وجود داشته باشد تا وقتى كه دستورات آن پياده نشود ، گويا اسلام در آن مناطق محو و نابود شده است .


    امضاء



صفحه 15 از 15 نخستنخست ... 51112131415

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi