صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 51

موضوع: ویژه نامه تاسوعای حسینی {ساقی تشنه لب کربلا}

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض






    یک روز تا وصال


    یک روز تا وصال، تا اسارت و تازیانه و غربت باقی است.
    یک روز تا تقسیم حسین ع) میان زمین و آسمان، تا بوسه تیر
    بر مشک، تا گلخنده حلقوم اصغر و تا وداع آخرین حسین ع) باقی است.

    یک روز تا غروب غمناک تنهایی زینب، تا ضجّه های یتیمانه کودکان
    سرگشته، تا بازگشت ذوالجناح شرمسار بی سوار با زینی
    واژگون و تا حریق جگرسوز خیمه ها

    یک روز تا قهقهه مستانه پیش قراولان قساوت و طلایه داران
    ظلمت و جنایت باقی است؛ یک روز که همه فرداست؛
    همه زمان و قاموس بزرگ قیام.

    تاسوعا؛ مقدمه عشق، دیباچه شرف، مدخل ایثار و
    ورودگاه خون و حماسه و اشک است.


    در تاسوعا, از حنجره های خشک عطش زده،
    تنها واژه وداع می گذرد.

    تاسوعا، صور اسرافیل دل هاست و بیدارباش جان های
    خفته و الگوی حق پویان جست وجوگر.

    تاسوعا، روز نمایش الفت و صدق، همت و عشق، پایمردی
    و رادی و فداکاری و پاک بازی است و تاسوعاییان، عاشوراییان فردایند؛

    آنان که در شب حادثه، گریزگاه نمی جویند
    و عاشورای عزت را به عافیت ذلت نمی فروشند.


    محمدرضا سنگری





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************





  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #12

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    برادر حسین، تاسوعا که می آید، دل هایمان اذن ورود می گیرند
    تا جایی میان بین الحرمین، نوحه تو را سردهند.

    علمدارحسین، تاسوعا که می آید، دل از دست مان می رود
    . لحظه ای نیست که تصویر دست های بریده و مشک پاره
    از پرده چشمان مان کنار رود.

    لحظه ای نیست که نوای «یا اخا ادرِک اخاک» به گوش مان نرسد،
    و نجوای مظلومانه«انکسَر ظَهری» پشت مان را نلرزاند.


    ماه بنی هاشم، امشب همان شبی است که تا صبح،
    زمین کربلا از ردّ گام هایت نور باران می گردد؛

    همان شبی که از طنین قدم های استوارت، دل «سکینه»
    قرص می شود و «رقیه» آسوده به خواب می رود؛


    همان شبی که مناجات تو در گوش اهل آسمان پیچید؛
    وقتی از خدا، روسپیدی پسران امّ البنین را در
    وفاداری به پسر فاطمه خواستی؛

    همان شب پربرکتی که با برادرانت عهد کردید پیشتاز میدان
    باشید و مایه دلگرمی اهل بیت حسین علیه السلام.

    آری، امشب همان شب است؛
    شبی که ماه از دیدن روی قمر بنی هاشم سیر نمی شود؛

    درست مثل فرشتگانی که برای تبرّک، بر بازوان
    ستبرش بوسه می زنند.






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  4. Top | #13

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    نام تو تشنه می کند


    عباس! نام تو تشنه می کند.

    نام تو گويی مشکلی می شود بر دوش خسته ی من
    که کو به کو بچرخم پی آب...

    اما

    من تشنه کجا و توی نور کجا؟!

    که من دريغ آب از لبهای خودم نمی توانم.

    عباس!
    مرحمتی کن و چشمه ای بجوشان از اين سينه خشک



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  5. Top | #14

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    لحظه موعود فرا رسید...


    چمدان در دست ایستاده ایی مقابل قرآنی که برابرت گرفته اند
    ابتدای صف ایستاده ایی و ماتی هنوز

    باورت نیست این بار قرعه به نام تو افتاده باشد
    بغض امانت را بریده، بی امان چنگ می اندازد بر گلویت


    چشم می بندی و کتاب آسمانی را می بوسی لرزه بر اندامت افتاده است،
    از پله های اتوبوس بالا می روی و جایی برای نشستن پیدا می کنی و غرق می شوی


    سال هاست بی تابی دلت را تاب آورده ای تا به امروز
    تا به امروزی که دعوتت فرموده و تو هنوز باورت نیست


    ... اللهم ارزقنی زیارت کربلا ...





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  6. Top | #15

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض



    اشک عزا بریزید شام عزاست امشب
    نام حسین و عباس مشکل گشاست امشب


    باب الحوائج عبّاس حاجت دهنده ماست
    دارنده حوائج حاجت رواست امشب


    ای دیده گریه ها کن، ای دل تو ناله ها کن
    با سوز دل دعا کن وقت دعاست امشب


    ای که دلت شکسته ، غم به دلت نشسته
    ای دردمند خسته دردت دواست امشب


    باب الحوائج ما ، یا حضرت ابوالفضل
    آن دل که از تو دور است دور از خداست امشب


    مَرضای مسلمین را مد نظر بگیر تا
    این محفل از وجودش دارالشفاست امشب


    دلها همه پریشان ، هر دیده گشته گریان
    هر گوشه ای از ایران ، چون کربلا ست امشب


    امشب خدای قهار در ماتم علمدار
    جن و ملک عزادار ، شام عزاست امشب





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  7. Top | #16

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    امشب شب تاسوعاست ، شب عباس است ، امشب گرفتارها بگویند عباس
    ، مریض دارها بگویند عباس ، دردمندها بگویند عباس ،
    دسته جمعی برویم در خانه قمر بنی هاشم ،


    میوة دل ام البنین ، باب الحوائج است .
    کسی را ناامید نمی کند . حوائج را در نظر بگیرید ،
    فرج امام زمان را از خدا بخواهید ،


    از امام زمان نقل می کنند که فرمود :
    هر جا روضه عموم عباس خوانده شود من سراسیمه می آیم ،


    آقا یک نظری به ما کن ، آقا بیا می خواهم روضه عمو جان
    ترا بخوانم حود عباس فرمود :


    روضه مرا این طوری بخوانید هر کسی از بالای بلندی
    بیفتد ، اول کاری که می کند دستهایش را جلوی صورتش می گیرد
    حایل می کند تا صورت صدمه نخورد .


    اما بمیرم برای عباس دست در بدن ندارد در آن حالت یک قت صدای
    ناله ای شنید یکی صدا می زند : پسرم عباس ، تاچشم باز کرد دید مادرش زهراست .


    تا دید فاطمه می گوید پسرم ، برای اوّلین بار یک نگاه طرف
    خیمه ها کرد صدا زد : برادر بیا برادرت را دریاب .


    زینب می گوید : یک وقت دیدم رنگ حسین پرید ، یک نگاه
    طرف خیمه ، یک نگاه طرف میدان ،
    با عجله آمد کنار بدن برادر ، صدا زد عباسم :


    تو مرا سید و سرور خواندی
    چه شد این بار برادر خواندی


    صدا زد حسین من :

    مادرت فاطمه آمد به سرم
    او مرا خواند و صدا زد پسرم






    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  8. Top | #17

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    کیست این کز لب دیوار من آویخته زلف
    تاک‌وش، شیشه به دست، از همه سو ریخته زلف

    کیست این راز پریشانی من، در موهاش
    تکیه‌گاه سر شوریده من، بازوهاش

    کیست این عطر غزل می‌وزد از پیرهنش
    ای صبا مرحمتی کن بشناسان به منش

    این که می‌خندد و می‌خواند و می‌رقصد و مست
    می‌رود بوی خوش پیرهنش دست به دست

    نازپرداز همه ناز فروشان زمین
    ساقی اما، ز همه تشنه‌لبان تشنه‌ترین

    نشأت افزای دل و جان خماران مستیش
    دستگیر همه خسته‌دلان بی‌ دستیش

    کیست این سروقدِ تشنه‌لبِ مشک به دوش؟
    این‌که بی ‌اوست چراغ شب مستان خاموش

    این‌که آتش لب و دریا دل و مشکین کُلَه است
    کیست این شب همه شب ماه شب چارده است؟

    گره وا کردن از آن زلف سیه، لازم نیست
    حتم دارم که به جز ماه بنی‌هاشم نیست

    "دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
    که چنان زو شده ام زار و پریشان که مپرس"

    سعید بیابانکی



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  9. Top | #18

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    مکاشفهء عطش و جانبازی



    در همهمهء غیرت و درد، مگر می شود کار دیگری هم، کرد؟!
    دلشوره درد، خواب را پس می زند و غیرتِ عشق، آب را.


    همه چیز، از آب، از نگاهِ مردانهء ملکوتی عبّاس،
    موج بر می داردو دست های تشنه خاک،
    به تماشای چشمان ماه نبی هاشم، بلند می شود.


    آبروی آب، از اوست:
    هر آب، که در مشکِ او نیست،
    آب نیست، آبرویی است فروهِشته!


    ذهن علیل ابلیس، آدم را تنها خاک می بیند.
    مکاشفهء عطش و جانبازی، در باور آب و آتش نمی گنجد.


    امّا ابوالفضل، کار خود را می کند؛ ماندن، کار او نیست.
    دست از "آب" می شوید و از "جان" خویش نیز!...



    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  10. Top | #19

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض





    بايد حسين دم بزند از فضائلت
    وقتي حسيني است تمام خصائلت


    تعبيرهاي ما همه محدود و نارساست
    در شرح بي کراني اوصاف کاملت


    بي شک در آن به غير جمال حسين نيست
    آئينه اي اگر بگذاري مقابلت

    اي کاشف الکروب عزيزان فاطمه
    غم مي بري ز قلب همه با شمائلت


    در آستانه ی تو گدايي بهانه است
    دلتنگ ديدن تو شده باز سائلت

    با زورق شکسته ی دل سال هاي سال
    پهلو گرفته ايم حوالي ساحلت


    بي شک خدا سرشته تو را از گِل حسين
    سقاي با فضيلت و دريا دل حسين

    تو آمدي و روشني روز و شب شدي
    از جنس نور بودي و زهرا نسب شدي


    در قامتت اگر چه قيامت ظهور داشت
    الگوي بندگي و وقار و ادب شدي

    هم چشم هاي روشنت آئيه ی رجاست
    هم صاحب جلال و شکوه و غضب شدي


    بايد که ذوالفقار، حمايل کني فقط
    وقتي که تو به شير خدا منتسب شدي

    در هيبت و رشادت و جنگاوري و رزم
    تو اسوه ی زهير و حبيب و وَهب شدي


    در دست تو تلاطم شمشير ديدني ست
    فرزند لافتايي و شير عرب شدي

    فرمانده ی سپاهي و آب آور حسين
    اي نافذ البصيره ترين ياور حسين

    بي شک تو صبح روشن شب هاي تيره اي
    خورشيدي و به ظلمت اين شام چيره اي

    تسخير کرده جذبه ی چشم تو ماه را
    بي‌خود که نيست تو قمر اين عشيره اي

    عصمت دخيل تار عباي تو از ازل
    جز بندگي نديده کسي از تو سيره اي


    قدر تو را کسي نشناسد در اين مقام
    وقتي براي امر شفاعت ذخيره اي

    ما را بس است وقت عبور از پل صراط
    از تار و پود بيرق تو دستگيره اي


    چشم اميد عالم و آدم به دست توست
    باب الحسين هستي و پرچم به دست توست

    فردوس دل هميشه اسير خيال توست
    حتي نگاه آينه محو جمال توست

    تو ساقي کرامت و لطف و اجابتي
    اين آب نيست زمزمه هاي زلال توست

    ايثار و پايمردي و اوج وفا و صبر
    تنها بيان مختصري از کمال توست


    در محضر امام، تو تسليم محضي و -
    والاترين خصائل تو امتثال توست

    فردا همه به منزلتت غبطه مي خورند
    فردا تمام عرش خدا زير بال توست


    باب الحوائجي و اجابت به دست تو
    تنها بخواه، عالم هستي مجال توست

    اي آفتاب علقمه: روحي لک الفدا
    اي آرزوي فاطمه: روحي لک الفدا


    اي آفتاب روشن شب هاي علقمه
    سرو رشيد خوش قد و بالاي علقمه

    داده ست مشک تشنه ی تو آب را بها
    اي آبروي آب، مسيحاي عقلمه


    وقتي که چند موج عليل شريعه را
    کرده ست خاک پاي تو درياي علقمه

    لب تشنه ی زيارت لب هات مانده است
    آري نگفته اي به تمنّاي علقمه


    امروز دست هاي تو افتاد روي خاک
    تا پا بگيرد از دل صحراي علقمه

    با وعده هاي مادرت آسوده خاطريم
    چشم اميد ماست به فرداي علقمه


    اين عطر ياس حضرت زهراست مي وزد
    از سمت کربلاي تو، سقاي علقمه

    شب هاي جمعه ناله ی محزون مادري
    مي آيد از حوالي درياي علقمه


    امّ البنين و فاطمه با قامتي کمان
    اينجا نشسته اند و شده آب روضه خوان

    فرصت نداد تا که لبي تر کند گلو
    دارد به دست، ماه حرم، مشک آرزو


    مي آيد از کنار شريعه شهاب وار
    بسته ست راه را به حرم لشکر عدو

    طوفان تير مي وزد از بين نخل ها
    حالا شنيدني شده با مشک گفتگو:


    «بسته ست جان طفل صغيري به جان تو
    تو مشک آب، نه که تويي جام آبرو

    اي مشک، جان من به فداي سر حسين
    اما تو آب را برسان تا خيام او»

    امّا شکست ساغر و ساقي ز دست رفت
    جاري ست خون ز باده ی چشمش سبو سبو

    با مشک پاره پاره به سوي حرم نرفت
    تا با امام خود نشود باز رو به رو


    تنها پناه اهل حرم بر نگشته است
    مي بارد از نگاه سکينه: عمو عمو

    در خيمه اوج بي کسي احساس مي شود
    خورشيد نيزه ها سر عباس مي شود

    شاعر : یوسف رحیمی


    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




  11. Top | #20

    عنوان کاربر
    مديرکل سايت
    تاریخ عضویت
    August 2009
    شماره عضویت
    13
    نوشته
    102,771
    صلوات
    31803
    دلنوشته
    76
    صلی الله علیک یا مولاتنا یا زینب کبری علیها السلام
    تشکر
    78,468
    مورد تشکر
    204,199 در 63,577
    وبلاگ
    208
    دریافت
    9
    آپلود
    102

    پیش فرض




    طاقت نداشت غم بچه‌ها را میان چشمانشان ببیند.
    برای همین از مولا خواست او را دیگر با این نام نخواند

    و نام دیگری برای او انتخاب کند. از آن روز، فاطمه دیگر فاطمه نبود،
    بلکه «ام‌البنین» یعنی مادر پسرها بود.


    او بارش پنهانی چشمان مولا را بارها دیده بود. ناله‌هایش را هم زیاد شنیده بود
    و آه محزونی که با همه بی‌کلامی‌اش به اندازه تمام طول تاریخ حرف برای گفتن داشت؛

    به‌ویژه وقتی از فاطمه(س) و پدرش یاد می‌کرد. با این‌حال،
    این گریه حسابی نگرانش کرده بود، این اشک‌ها و بوسه‌ها.

    او آمده بود تا پسرانی مثل شیر، بی‌پروا به دنیا بیاورد. آمده بود تا فرزندانی سالم،
    قوی و جسور به پدرشان تقدیم کند، ولی انگار این نوزاد، نقصی در دستانش دارد
    که مولا آن‌قدر آنها را وارسی می‌کند و اشک می‌ریزد، می‌بوسد و گریه می‌کند.

    او به پسرانش سفارش کرده بود که هیچ‌گاه حسن و حسین‌ (ع) را برادر صدا نزنند.
    به آنها گوشزد کرده بود که آنها پسران ِ دختر پیامبر (ص) و سرور جوانان اهل بهشتند
    و اگرچه پدرشان یکی است، ولی از سوی مادر اشتراکی بینشان وجود ندارد
    تا آنان را برادر صدا بزنند. آنها فقط باید بگویند آقا، سرور، مولا، همین و بس.

    چقدر این پسر به پدرش شبیه بود؛ با همان ابهت و وقار، با همان بازوان و توان،
    فقط با قامتی کمی بلندتر. آن روز هم همه خیال کرده بودند مولا است که در طلیعه لشکر،
    آن‌چنان می‌تازد، با همان زره بی‌پشت بر تنی که هیچ‌گاه به دشمن پشت نکرده است.

    وقتی به سوی لشگرگاه برمی‌گردد و نقاب از صورت برمی‌گیرد،
    کسی جز پسر نیست که هنوز نوجوان است. حالا اشک شوق در چشمان پدر می‌جوشد.

    دیگر کار از کار گذشته بود. همه این را می‌دانستند. اگر شمشیر زهرآلود نبود،
    به تنهایی نمی‌توانست مولا را از آنها بگیرد.

    دستان لرزانی با کاسه‌های شیر پشت در انتظار می‌کشیدند، ولی مولا فرزندانش را در تنهایی می‌‌خواست.
    مثل همیشه سفارش به پرهیزکارى، پرهیزکارى، پرهیزکارى. مثل همیشه سفارش به یتیمان، یتیمان، یتیمان.

    مثل همیشه سفارش به نماز، همسایه، خویشاوندان و مثل همیشه سفارش به فرزندان
    درباره دو ریحانه پیامبر و نگاهی به صورت بزرگ‌ترین پسر ام‌البنین و ادامه نگاه بی‌فروغش
    به صورت نورانی و نگران پسر فاطمه(س). مولا دیگر رمقی حتی برای نگاه نداشت. پس چشمانش را بست.

    خیلی‌ها دارند می‌روند، خیلی‌ها هم مانده‌اند. این قانون دنیاست. عده‌ای باید بروند تا بقیه بمانند،
    ولی حالا برعکس شده. قرار است آنها که می‌روند، تا ابد بمانند.





    امضاء





    *******************************

    سکوت
    خطرناک تر از حرفهای نیشداراست
    کسی که
    سکوت می کند روزی حرفهایش را
    سرنوشت به تلخی به شما خواهد گفت

    *******************************
    و قسم به حقارتِ واژه و شکوه سکوت،
    که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست...

    *******************************




صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi