بازرسی بهداشتی با میخهای آهنی!
حمل جنازهها به کربلا که بدون تجهیزات لازم انجام میشد دردسرهای فراوانی داشت و «هانری بایندر» فرانسوی دربارهاش نوشته است: «برای حمل جنازهها هزاران کاروان از دورترین نقاط ایران روان میکردند. اجساد را یا در تابوتهای چوبی گذاشته یا فقط انرا در پوشال یا فرش پیچیده، هر دو سه یا چهار جسد را به هم بسته بر پشت اسب حمل میکنند. در زیر این آفتاب سوزان بوی غیرقابل تحملی که از این اجساد منتشر میگردد طی یک سفر چندین هفتهای استشمام میشود».
در مرز ایران با عثمانی [آنموقع عراق بخشی از امپراطوری عثمانی بود] نیز وضعیت اینگونه بود: «کارگزاران عثمانی برای جلوگیری از شیوع هر نوع امراض در خاک امپراطوریشان، سیستم قرنطینه را در مرزهای ایران و عثمانی ایجاد کردند؛ بدینترتیب زائران ایرانی و همچنین جنازهها بایست چندین روز در این مکانها نگهداری میشدند و پزشکانی از سوی هر دو دولت بر انجام خدمات بهداشتی و معاینه گماشته میشدند...تنگی جا، عدم نظافت درست و مدت قرنطینه که معمولا پانزده روز طول میکشید از عواملی بـود کـه اعتراض زوار و کارگزاران دولت ایران را در پی داشت».
یک نفر هم برای تاریخ نوشته است که در قرنطینهها این پیکرهای اموات چه دردسرهایی داشتند از دست عثمانیها تا به کربلا برسند و یکنمونهاش این است: «بهجهت اخذ و جلب نفع خودشان از صاحبان جنازه، میخهای آهنی در دست گرفته به سر جنازه آمده... ایرادات میگیرند و بعد جنازه را... از کفن خارج نموده چند مرتبه از آن میخها به بدن میت، به بهانه اینکه معلوم بشود از امراض مسریه و امراض عادیه فوت نموده است، فرو کرده اگر صاحب جنازه حاضر است، مخفیا وجهی گرفته اجازه حمل میدهند؛ والا سی چهل جسد میت را در گودالی ریخته و قدری خاک بر آنها میریزند».