نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: دوازده نشانه بیداری روح

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    gooli دوازده نشانه بیداری روح

    ►۱-لذت بردن از هر لحظه زندگی.
    ۲-شکرگزاری و قدردانی از آفریدگار در هر فرصتی.
    ۳-داشتن لبخندهای غیر ارادی.
    ۴-احساس پیوستگی با دیگر موجودات و طبیعت.
    ۵-عدم علاقه به هرگونه قضاوت در مورد دیگران.
    ۶- عدم علاقه به هرگونه قضاوت در مورد خودشان.
    ۷- عدم توانایی برای هرگونه نگرانی و دلواپسی.
    ۸- عدم علاقه به هرگونه درگیری.
    ۹- عدم علاقه به اینکه به کارهای دیگران فکر کنند و یا دلایل آن را بررسی کنند.
    ۱۰- تمایل زیاد به اینکه اجازه دهند زندگی خودش مسیرش را طی کند به جای اینکه مسیر آن را مشخص و تعیین کنند.
    ١١-تمایل به اینکه به طور همزمان تصمیم بگیرند و عمل کنند، به جای اینکه به تجربیات و ترس های گذشته خود رجوع کنند.
    ١٢- دستیابی به نیروی عشق ورزیدن به دیگران، بدون انتظار برای بازگشت و یا جبران ...!
    امضاء



  2.  

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیرارشد انجمن فن آوری و انجمن دفاع مقدس
    تاریخ عضویت
    January 1970
    شماره عضویت
    8676
    نوشته
    25,481
    صلوات
    71109
    دلنوشته
    439
    ازطرف مرحوم پدرم:خدابیامرزدشان "الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍوعَجّل فَرَجَهم
    تشکر
    24,768
    مورد تشکر
    19,232 در 11,585
    وبلاگ
    37
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    فقیر ایرانی عادت داشت کنار در موزه‌ای در تهران گدایی می‌کرد.

    روزی یک توریست خارجی از کنار او می‌گذشت.
    فقیر ایرانی گفت:
    در راه خدا کمکم کن...
    توریست گفت: what
    فقیر تکرار کرد:
    در راه خدا کمکم کن
    توریست گفت: what
    فقیر حوصله‌اش سر رفت و بعد از اینکه
    توریست ازش عکسی به یادگار گرفت قدم زنان دور شد...

    این توریست بسیار پولدار بود و وقتی به کشورش بازگشت با دوست ایرانی زبانی تماس
    گرفت و ازش ترجمه در راه خدا کمکی کن را خواست.
    دوستش گفت که این بیچاره ازت کمک خواسته تا بتونه چیزی بخوره.
    دل توریست به درد اومد و برای مرد فقیر با کمک سازمان خیریه‌ای یک میلیون دلار به همراه عکس مرد فقیر و آدرسی که باهاش برخورد کرده بود فرستاد تا پول به دستش برسد.
    خلاصه پول به دست سازمان در ایران رسید.
    مسئول سازمان گفت:
    یک میلیون برای یه گدا زیاده،
    200 هزارتا براش کافیه و خوبه...
    200 هزارتا را داد به دست استاندار که به دست گدا برسونه
    الباقی رو برای خودش برداشت...
    استاندار گفت 200 هزارتا برای گدا زیاده
    2 هزار تا خوبه براش...
    2 هزار تا برای شهردار فرستاد و الباقی رو برداشت...
    شهردار گفت 2 هزار تا زیاده برای گدا، 200 دلار کافیشه
    200 دلار فرستاد کلانتری که به دست گدا برسونن...
    رئیس کلانتری هم گفت 200 دلار زیاده برای گدا
    20 تا واسه گدا که یه غذایی بخوره بقیش هم برای من...
    سرباز رو صدا کرد که برو به گدای موزه این 20 دلار رو بده...
    سرباز به گدا که رسید گفت یادته اون توریست خارجی که ازش کمک می‌خواستی باهات عکس گرفت؟
    مرد فقیر گفت که آره خیلی هم خوب یادمه

    سرباز گفت:
    سلامت می‌رسونه و میگه خدا کریمه...

    ‌‎‌
    امضاء



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi