صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 57

موضوع: تاریخ سید الشهداء علیه السلام

  1. Top | #41

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    راوی می گوید: به خدا سوگند! کسی را که دشمن او را احاطه کرده باشد و فرزندان و خویشان و اصحاب او کشته شده باشند محکمتر و قوی قلب تر از
    ص: 46
    حسین علیه السلام ندیدم نه پیش از او و نه پس از کشته شدن او، چون او بر دشمنان حمله می کرد از سمت راست و چپ حضرتش فرار می کردند، مانند گله بز که گرگ بر آن حمله کند(1).
    در آن زمان جنگ تن به تن در میان شجاعان عرب مرسوم بود و اهل کوفه مردان جنگ و رزم بودند، و در جنگ های ایران و شام و خوارج شرکت کرده بودند، امّا با این حال، از روبرو شدن با امام حسین علیه السلام هراس داشتند و حتّی در صورت جنگ گروهی نیز تاب نیاورده، از مقابل آن حضرت فرار می کردند.
    از تشبیه مردمان کوفه به گله بز، میزان شجاعت دو طرف معلوم می شود. و اگر در کثرت زخمهای امام حسین علیه السلام و مقاومت او با آن بدن که از کثرت تیر مثل خارپشت شده بود، دقّت شود، عظمت و شجاعت حسین بن علی علیهماالسلاممعلوم می شود.
    اگر یک صدم آن زخمها به قوی ترین مردم برسد در حالی که مصیبت دیگری ندیده باشد، و دشمن او را احاطه نکرده باشد، همان خونریزی زخم ها او را از پای در می آورد.
    آری! او خلف صالح علی بن ابی طالب علیهماالسلام است، چنانکه ابن سعد به این امر اعتراف نموده است.
    «صلّی اللّه علیک یا أبا عبداللّه»


    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #42

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    جوانمردی امام حسین علیه السلام

    بسیارند کسانی که به ریاست و سلطنت می رسند، امّا ذاتاً پست و فرومایه هستند، و سلطنت و ریاست، حقیقت آنان را تغییر نمی دهد. بنی اُمیّه از این قماش بودند. کارها وجنایات ابوسفیان با نعش حمزه، برخوردهای معاویه با علی علیه السلام حتی
    ص: 47
    ________________________________________
    1- - تاریخ طبری، ج 5، ص 452.
    پس از شهادت آن حضرت، وادار کردن او مردم را به سبّ آن بزرگوار،کارهای یزید پلید با خاندان طهارت علیهم السلام، و جسارت او به سَرَ انور امام علیه السلام ، همگی کاشف از خباثت و پستی این شجره ملعونه می باشد. ولی فرزندان هاشم ذاتاً آقا و بزرگ بودند. کارها وبرخوردهای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم با مردم مختلف و آزاد نمودن آن حضرت مشرکین را در فتح مکه - پس از آن همه آزار و اذیت ها و مبارزه ها که با اسلام و پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم نمودند-
    نمونه ای از عظمت و بزرگواری آن سرور است.
    عفو نمودن علی علیه السلام از عایشه پس از جنگ جمل و روانه فرمودن او را به مدینه به آن طرز مجلل، و گذشت حضرتش از کشتن عمرو بن عاص و بسر بن ابی ارطات در میدان جنگ - چون کشف عورت نمودند -. و برهنه نکردن آن حضرت جنازه عمرو ابن عبدود را و نگرفتن آن حضرت زره او را - با آن که زره او در میان عرب بی نظیر یا کم نظیر بود - نمونه ای است از فتوّت و جوانمردی آن بزرگوار. پس از کشته شدن عمرو چون خواهرش جنازه او را دید که برهنه نشده، گفت: دیگر بر برادرم گریه نمی کنم، چون کشنده او جوانمرد عرب «علی» است. آری ! «لافتی الاّ علی».
    حسین بن علی علیه السلام وارث مجد و عظمت جد و پدر است. او نیز جوانمرد عصر خود بود. شاهد این موضوع، حکایتی است که طبری در تاریخ خود از هشام کلبی نقل نموده است. او می گوید:
    حرّ بن یزید ریاحی با هزار سوار در وسط روز و شدّت گرما به امام حسین علیه السلام رسیدند، و در برابر آن حضرت ایستادند. حضرت به جوانان خود فرمود: این گروه را سیراب نمایید. آنها تمام سپاه را از تشنگی نجات دادند و سپس آب را در ظرف هایی ریخته، نزدیک اسب ها بردند و همه را سیراب نمودند. چون آخرین سوار، علی بن طعان محاربی دیرتر رسید و تشنگی در او اثر نموده بود، امام تشنگی او و اسب او را مشاهده فرمود، پس خود امام برخاست و لب مشک آب را برگردانید
    ص: 48
    تا او و اسب او سیراب شدند.(1)
    امضاء


  4. Top | #43

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    این گروه، دشمن امام حسین علیه السلام بودند، و از طرف ابن زیاد آمده بودند. آنان یاوران او نبودند، ولی امام علیه السلام نتوانست مشاهده کند که دشمنانش در آن بیابان با اسب های خود تشنه باشند. بزرگی و آقایی حضرتش تا این اندازه است. چون تشنگی آن جمع را مشاهده می کند، بی آن که آب بطلبند آنان را سیراب می نماید. آری! حسین علیه السلام فرزند امیرالمؤمنین است.
    در جنگ صفّین نخستین فرمان این بود که جلو آب را بگیرند و لشکر علی علیه السلام را از برداشتن آب منع نمایند. علی علیه السلام ، صعصعه را نزد معاویه فرستاد و فرمود به او بگو: من اگر چه به صفین آمدم، ولی تا اتمام حجّت نکنم جنگ نمی کنم. تو جلوتر جنگ را شروع کردی، و از طرف دیگر پیش دستی نمودی و از آب برداشتن مردم جلوگیری کردی، دست از این کار بردار و بگذار همگی از آب بهره ببرند. سپس تأمل کنیم در کاری که برای آن به اینجا آمده ایم، و اگر مایل باشی بر سر آب بجنگیم و هرکس غالب شد آب بنوشد، همان کار را بنماییم.
    عمرو بن عاص به معاویه گفت: از آب جلوگیری مکن، نمی توان باور کرد آنان تشنه بمانند و تو سیراب باشی، فکر دیگری کن. معاویه مخالفت کرد، و آب را از سپاه حضرت علی علیه السلام بازداشت. علی علیه السلام به اصحاب خود فرمان داد تا لشکر معاویه را از آب دور کنند، و شریعه به تصرف لشکریان علی علیه السلام در آمد. لشکر گفتند: ما به معاویه و اهل شام آب نمی دهیم. علی علیه السلام فرمود: آب بردارید و به لشکرگاه خود برگردید و از آب بردن اهل شام جلوگیری نکنید. و به معاویه پیغام داد: ما جزای تو را نمی دهیم، و ما و شما هر دو از آب استفاده می کنیم !
    این است رسم جوانمردی و فتوّت، و عمل معاویه هم کاشف از لئامت و فرومایگی او بود.

    امضاء


  5. Top | #44

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    این آب دادن به دشمنان در این خانواده سابقه داشته است. چون
    ص: 49
    ________________________________________
    1- - تاریخ طبری، ج 5، ص 400 و 401.
    عبدالمطلب در خواب مأمور به حفر چاه زمزم شد، قریش در این کار به او کمک نکردند. او با پسر خود مشغول کندن چاه شد، تا آن که آثار چاه پس از قرن ها اختفا، پیدا شد.
    قریش از عبدالمطلب خواستند که در سقایت آن چاه با او شریک شوند، ولی آن جناب مخالفت کرد. سرانجام تصمیم گرفتند نزد مردی در حدود شام روند تا به حکم او نزاع خاتمه یابد.
    پس عبدالمطلب با جمعی از خویشان خود و قریش نیز از هر طایفه اش جمعی، حرکت نمودند. در میان راه آب بنی هاشم تمام شد و مشرف بر مرگ شدند، ولی قریش به آنان آب ندادند و گفتند: می ترسیم ما نیز مثل شما شویم! پس از مدّتی توقف، تصمیم گرفتند که برای یافتن آب حرکت کنند. چون عبدالمطلب بر شترش سوار شد از زیر پای شتر آن جناب آب بیرون آمد، و چشمه ای گوارا نمایان شد. آنها آب نوشیده و با خود نیز برداشتند، و به قریش نیز آب دادند، آن گاه آب فرو رفت.
    امام حسین علیه السلام در شب عاشورا - پس از قدردانی از اصحاب خود و خبر دادن از پایان عمر خود - به اصحاب خود اجازه مرخصی میدهد و می فرماید: «از این شب و تاریکی آن استفاده کنید و هر کجا خواهیدبروید»(1).
    حسین علیه السلام نمی خواهد جنگ را به اصحاب خود تحمیل نماید، و در این موقع که وجود آن جماعت تأثیری در حیات حضرتش نخواهد داشت، آنان را وادار به جنگ و کشته شدن نماید.
    امضاء


  6. Top | #45

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    این امر در این خاندان سابقه داشته است. پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز پس از آن که اصحابش در جنگ اُحد فرار کردند و جز علی علیه السلام و ابودجانه باقی نماندند، به آن دو اجازه مرخصی داد، ولی آن دو جوانمرد قبول نکردند، و پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم را در آن حال تنها نگذاردند.
    ص: 50
    ________________________________________
    1- - تاریخ طبری، ج 5، ص 418.
    فرزند علی علیه السلام ، حضرت ابوالفضل علیه السلام نیز چنان کرد، و به پدر بزرگوار خود اقتدا فرمود و تا آخر، امام حسین علیه السلام را تنها نگذاشت.
    به راستی که «تعرف الأشیاء بأضدادها»(1). از بیماری و ناخوشی قدر صحّت و خوشی دانسته می شود، و از رسیدن شب فواید روز معلوم می گردد. عظمت و فتوّت حسین علیه السلام از مقایسه بین او و عبداللّه بن زبیر دانسته می شود. عبداللّه پس از کشته شدن حسین علیه السلام در طلب سلطنت برآمد. یزید او را در مکه محاصره کرد که این محاصره با مرگ یزید بر طرف شد، و سلطنت او رو به توسعه گذاشت، و در مدّت کمی اکثر بلاد به تصرّف وی در آمد، تا آن که مروان، مصر و شام را به تصرّف خویش در آورد. هنگامی که عبدالملک بن مروان به سلطنت رسید، عراق را از چنگ او بیرون آورد، و مصعب - برادر عبداللّه و حاکم کوفه - را کشت.
    سپس حجّاج بن یوسف را به جنگ عبداللّه بن زبیر فرستاد و او حدود شش ماه عبداللّه را در مکه محاصره نمود تا آن که فرزندان و خویشان و یارانش او را تنها گذاردند و بالاخره کشته شد.
    او در آخرین خطبه خود در مسجدالحرام گفت:
    «یا آل الزبیر! فلایرعکم وقع السیوف، فإنی لم أحضر موطناً قط الاّ ارتشت فیه من القتل وما أجد من أدواءٍ جراحها أشد مما أجد من ألم وقعها، صونوا سیوفکم کما تصونون وجوهکم لا أعلم إمرءاً کسر سیفه واستبقی نفسه، فإنّ الرجل إذا ذهب سلاحه فهو کالمرأة أعزل، غضّوا أبصارکم عن البارقة ولیشغل کلّ امرءٍ قرنه ولایلهینّکم السؤال علیّ ولاتقولنّ أین عبداللّه بن الزبیر؟ ألا من کان سائلاً عنّی فإنّی فی الرعیل الأول.»(2)
    ص: 51
    ________________________________________
    1- - جز به ضد، ضد را همی نتوان شناخت.
    2- - تاریخ طبری، ج 6 ، ص 191. (ای خاندان زبیر ! از تصادم شمشیرها بیم مدارید که من در هر جنگی بوده ام زخمدار از میان کشتگان برخاسته ام و علاج زخمها از زخم خوردن رنج آورتر نبوده، شمشیرهای خود را چنان محافظت کنید که چهره خویش را محافظت می کنید. کس را ندیده ام که شمشیر خود را شکسته باشد، اما جان خویش را محفوظ داشته باشد. کسی که سلاح خویش را از دست بدهد، همانند زن بی دفاع است. از برق شمشیرها چشم بدارید. هر کدامتان به مقابل خویش پردازد. به پرسش از من مشغول مشوید و مگویید: عبدالله بن زبیر کجاست؟ هر که از من می پرسد من در گروه نخستینم).
    از مقایسه میان خطبه ابن زبیر برای اصحاب و خویشان خود، و خطبه امام حسین علیه السلام در شب عاشورا، تا حدّی عظمت و شخصیّت و آقایی امام معلوم می شود.
    امام علیه السلام پس از قدردانی و اظهار تشکر از آن جماعت، همه را مرخص نمود و فرمود: از تاریکی شب استفاده کنید و بروید، ولی عبداللّه بن زبیر می گوید: شمشیر خود را خوب حفظ کنید. مبادا کسی شمشیر خود را بشکند برای آن که جان خود را حفظ کند و بهانه داشته باشد که چون شمشیر نداشتم، نتوانستم بجنگم و از این جهت تسلیم دشمن شدم، بجنگید! و مشغول مبازره با دشمن باشید! و بیهوده از من سراغ نگیرید و نپرسید: عبداللّه کجاست؟ من پیشاپیش سپاه مشغول جنگ هستم.
    میان ماه من تا ماه گردون
    تفاوت از زمین تا آسمان است
    سیّد بن طاووس رحمه الله در لهوف می نویسد: «در شب عاشورا به محمد بن بشیر حضرمی - که از یاران امام علیه السلام بود - خبر رسید که پسر تو در مرز ری اسیر شده است. او گفت: اجر وپاداش این مصیبت را از خداوند می طلبم، دوست نداشتم او اسیر باشد و من زنده بمانم.
    امام علیه السلام سخن او را شنید و فرمود: خداوند تو را رحمت کند، به تو اجازه
    می دهم بروی و پسر خود را آزاد کنی.
    محمّد بن بشیر گفت: درندگان مرا زنده زنده بخورند اگر از تو دست بردارم!
    امام علیه السلام فرمود: این پارچه ها را به این پسرت بده تا - به عنوان فدیه - برادر خود را آزاد کند.
    ص: 52
    پس امام علیه السلام پنج پارچه به او داد که هزار دینار ارزش و بها داشت».(1)
    ابوالفرج نقل می کند: مردی به لشکر امام علیه السلام آمد و به یکی از اصحاب آن حضرت گفت: اهل دیلم پسر تو را اسیر کرده اند، بیا با هم برویم و او را آزاد نماییم.
    او در جواب گفت: پاداش این مصیبت را از خداوند می خواهم.
    حسین علیه السلام فرمود: برو، من بیعت خود را از تو برداشتم، و فدیه پسر تو را می دهم. آن مرد گفت: هرگز من از تو جدا نمی شوم. چگونه بروم و احوال تو را از دیگران بپرسم؟ به خدا سوگند! چنین چیزی نمی شود. سپس بر سپاه دشمن حمله کرد و جنگید تا این که شهید شد.(2)
    ببینید! امام علیه السلام چگونه در آن حال در فکر خلاص اسیران است، ولی عبداللّه بن زبیر در فکر شمشیر است!
    عدی بن حاتم طائی از امرا و پادشاهان عرب و از اشراف زادگان است، و تا کنون نام پدر او، حاتم طائی زنده است، و در جود و سخاوت ضرب المثل می باشد. واقدی می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در سال نهم هجری، علی علیه السلام را برای جنگ به بلاد طیّ فرستاد. عدی که بزرگ قبیله طی بود، به شام فرار کرد، و علی علیه السلام خواهر او - دختر حاتم - را اسیر نمود، و به مدینه آورد(3).
    طبری در این باره گوید: دختر حاتم در میان اسیران روانه مدینه شد، و چون به
    اشاره علی علیه السلام از پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم درخواست رهایی نمود، آزاد شد، و با گروهی از قوم و قبیله اش به شام رفت.
    عدی سوگند یاد می کند و می گوید: من در میان خانواده خود بودم که خواهرم آمد و مرا ملامت کرد و گفت: ای قاطع رحم! ای ظالم! تو زن و بچه خود را برداشتی
    ص: 53
    ________________________________________
    1- - اللهوف، ص 153 و 154.
    2- - مقاتل الطالبیین، ص 78.
    3- - المغازی، ج 2، ص 988 و 989.
    و با خود آوردی و خواهر خود را در میان دشمنان گذاردی و فرار کردی!!
    عدی به خواهرش گفت: بد نگو، بخدا سوگند! هیچ عذری برای من نیست، آنچه را که تو می گویی مرتکب شدم.(1)
    تأمل کنید، با این که عدی جوانمرد عرب است، در وقت خوف و ترس به فکر خواهرش نیست، او را رها می کند و پا به فرار می گذارد.
    بدتر از رفتار او رفتار ابو سفیان در جنگ اُحد است. چون مشرکان در اوّل امر شکست خوردند، فرار کردند و رفتند. زبیر می گوید: بخدا سوگند! هند و زنانی را که با او بودند می دیدم که شتابان می رفتند و گرفتن آنان آسان بود.(2) چون ابو سفیان،
    رئیس مشرکین احساس خطر و شکست نمود، زن خود هند و دیگر زنان که مشرکین با خود آورده بودند را فراموش کرد و ابوسفیان و مشرکین می خواستند جان خود را نجات داده و از معرکه جنگ بیرون روند و به فکر کسی حتی زن ها نبودند.
    ولی حسین بن علی علیهماالسلام در روز عاشورا با همه گرفتاریها و مصائب، به فکر اهل بیت خویش بود.
    جلودی گوید: امام علیه السلام وارد شریعه فرات شد و مشت خود را از آب پر نمود. سواری گفت: یا ابا عبداللّه! تو آب می خوری و حال آن که دشمن به سمت خیمه اهل بیت تو می رود؟! امام آب را ریخت و از شریعه بیرون آمد و برلشکر حمله نمود و خود را به خیمه گاه رساند. معلوم شد که آن ظالم دروغ گفته است.(3)
    ملاحظه شود! کسی که به حدّی تشنه بوده که قلم از بیان آن عاجز است، و پس از زحمت زیاد بر دشمن پیروز گشته و خود را به آب رسانده، به مجرد آن که آن سخن را از دشمن می شنود، از شریعه بیرون می آید و آب برنمی دارد و آبِ در
    ص: 54
    ________________________________________
    1- - تاریخ طبری،ج 3، ص 113 و 114.
    2- - همان، ج 2، ص 513.
    3- - مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 58 فی إمامة ابی عبداللّه الحسین علیه السلام .
    دست را نیز خالی می کند و حتی در حین بیرون آمدن از شریعه آن را نمی آشامد. این است رسم جوانمردی !
    طبری از ابو مخنف نقل می کند: شمر با جمعی به طرف خیمه گاه حسین علیه السلام رفته و میان امام علیه السلام و خیمه ها حایل شدند. امام فرمود: وای بر شماها! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید، لا اقل در دنیای خود آزاد مرد و با حسب و شرافت باشید، و از این جُهّال خود جلوگیری کنید.
    شمر گفت: این حاجت تو روا است ای پسر فاطمه(1).
    آری ! این است رسم جوانمردی، آن حضرت تا زنده بود از حرم خود دفاع نمود، و عمل امام علیه السلام سرمشق جوانمردان جهان گردید. «صلی اللّه علیک یا ابا عبداللّه».
    ابن شهر آشوب در باره شجاعت و فتوت و جوانمردی امام علیه السلام این قصه را نقل نموده است: بین امام حسین علیه السلام و ولید بن عتبة بن ابی سفیان - والی مدینه - بر سر مزرعه ای منازعه بود. امام حسین علیه السلام عمامه ولید را از سر او برداشت و به گردن او پیچید. مروان بن حکم گفت: به خدا سوگند! تاکنون کسی که بر امیر خود چنین جرئتی نماید، ندیده بودم.
    ولید گفت: به جهت حمایت من این سخن را نگفتی، بلکه چون حلم مرا دیدی، بر من حسد بردی. مزرعه مال حسین بود.
    امام علیه السلام چون این اعتراف را از ولید شنید فرمود: مزرعه مال تو شد ای ولید! و از جای برخاست و رفت.(2)
    وقتی که ولید مدّعی ملک بود و دروغ می گفت، امام بر او سخت گرفت و موقعیّت و مقام او را ملاحظه ننمود، با اینکه برادر زاده معاویه و والی مدینه بود، و
    ص: 55
    ________________________________________
    1- - تاریخ طبری، ج 5، ص 450.
    2- - مناقب آل ابی طالب، ج 4 ، ص 68، فی مکارم اخلاقه علیه السلام .
    چون به حقّانیت امام علیه السلام اعتراف نمود، حضرت مزرعه را به او بخشید و رفت. این است کرم و آقایی و شجاعت و جوانمردی!
    انس گوید: کنیز امام علیه السلام دسته گلی به آن حضرت تقدیم نمود، حضرت او را در راه خدا آزاد کرد.
    من به آن حضرت گفتم: یک دسته گل چه ارزشی دارد که به پاداش آن وی را آزاد کردی؟
    حضرت فرمود: خداوند ما را این گونه ادب نموده، و فرموده است:
    «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»(1).
    «وچون به شما درود گفته شد، شما به صورتی بهتر از آن درود گویید، یا همان را در پاسخ برگردانید.»
    و بهتر از عمل او، آزاد نمودن او بود.(2)
    جوانمردی امام و پستی ایراد کننده را ببینید.
    در کشف الغمه از امام علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود:
    «صاحب الحاجة لم یکرم وجهه عن سؤالک، فاکرم وجهک عن رده»(3)
    «صاحب حاجت آبروی خود را ریخته و از تو سؤال کرده، تو نیز به روا ساختن حاجت او آبروی خود را حفظ کن»
    عظمت گوینده این سخن و آقایی و جوانمردی او را، از همین جمله می توانید بدست بیاورید.
    ولید بن عتبة بن ابی سفیان - والی مدینه - حسین علیه السلام و عبداللّه بن زبیر را برای بیعت با یزید طلبید. آن دو در مسجد نشسته بودند، ابن زبیر از امام علیه السلام می پرسد: به
    ص: 56
    ________________________________________
    1- - سوره نساء، آیه 86.
    2- - کشف الغمه، ج 2، ص 243، فی ذکر شیء من کلامه.
    3- - همان، ص 244، فی ذکر شیء من کلامه.
    نظر شما والی ما را در این موقع از شب - که با کسی دیدار نمی کند - برای چه خواسته است؟
    امام علیه السلام مرگ معاویه و درخواست بیعت با یزید را پیش بینی می کند.
    ابن زبیر گوید: شما چه می کنید؟
    آن حضرت فرمود: با جمعی از جوانان خود پیش او می روم.
    سپس امام علیه السلام با جمعی از خویشان و اصحاب خود پیش ولید می رود و مروان هم آن جا بوده است. آن حضرت با مروان تندی می کند، و به او بد می گوید، و بیرون می آید و اصحاب را که بیرون منتظر حضرتش بودند، با خود می برد. حضرت یک شب در مدینه توقف می کند، و بعد حرکت می نماید و از جاده و راه اصلی منحرف نمی شود، ولی ابن زبیر از خانه بیرون نیامد، و نزد ولید نرفت، و چون فرستادگان والی دنبال او رفتند او به وسیله جعفر - برادر خود - اجازه گرفت و آن روز را به او مهلت دادند تا فردا نزد والی رود. آنگاه شبانه با همان برادر از بی راهه به سمت مکه
    فرار کرد.(1)


    امضاء


  7. Top | #46

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سپس حجّاج بن یوسف را به جنگ عبداللّه بن زبیر فرستاد و او حدود شش ماه عبداللّه را در مکه محاصره نمود تا آن که فرزندان و خویشان و یارانش او را تنها گذاردند و بالاخره کشته شد.
    او در آخرین خطبه خود در مسجدالحرام گفت:
    «یا آل الزبیر! فلایرعکم وقع السیوف، فإنی لم أحضر موطناً قط الاّ ارتشت فیه من القتل وما أجد من أدواءٍ جراحها أشد مما أجد من ألم وقعها، صونوا سیوفکم کما تصونون وجوهکم لا أعلم إمرءاً کسر سیفه واستبقی نفسه، فإنّ الرجل إذا ذهب سلاحه فهو کالمرأة أعزل، غضّوا أبصارکم عن البارقة ولیشغل کلّ امرءٍ قرنه ولایلهینّکم السؤال علیّ ولاتقولنّ أین عبداللّه بن الزبیر؟ ألا من کان سائلاً عنّی فإنّی فی الرعیل الأول.»(2)
    ص: 51
    ________________________________________
    1- - جز به ضد، ضد را همی نتوان شناخت.
    2- - تاریخ طبری، ج 6 ، ص 191. (ای خاندان زبیر ! از تصادم شمشیرها بیم مدارید که من در هر جنگی بوده ام زخمدار از میان کشتگان برخاسته ام و علاج زخمها از زخم خوردن رنج آورتر نبوده، شمشیرهای خود را چنان محافظت کنید که چهره خویش را محافظت می کنید. کس را ندیده ام که شمشیر خود را شکسته باشد، اما جان خویش را محفوظ داشته باشد. کسی که سلاح خویش را از دست بدهد، همانند زن بی دفاع است. از برق شمشیرها چشم بدارید. هر کدامتان به مقابل خویش پردازد. به پرسش از من مشغول مشوید و مگویید: عبدالله بن زبیر کجاست؟ هر که از من می پرسد من در گروه نخستینم).
    امضاء


  8. Top | #47

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض

    ابن زبیر رقیب یزید و طالب خلافت بود. او نیز از بیعت با یزید امتناع کرد، و بالاخره به آرزوی خود رسید و سالها بر اکثر بلاد اسلامی سلطنت نمود.از همین حکایت، تفاوت میان امام علیه السلام و او و علوّ همّت و بزرگواری و سیادت امام علیه السلام معلوم می شود. حضرت با آن که مرگ معاویه و مسأله بیعت را پیش بینی نمود، در عین حال نزد والی رفت و جمعی را هم با خود برد که از او حمایت کنند و در همان جا با مروان بن حکم - سر سلسله سلاطین مروانی - که به والی پیشنهاد نموده بود امام علیه السلام را نگاه دارد تا بیعت کند و گرنه... به تندی برخورد کرد و جواب او را داد، و از خانه بیرون آمد، و پس از یک شب توقف، با اهل بیت و اصحاب خود از مدینه خارج شد، ولی ابن زبیر از رفتن به نزد والی خودداری نمود و واسطهص: 57

    1- - تاریخ طبری، ج 5، ص 338 - 341.فرستاد تا مهلت بگیرد و به دروغ بگوید فردا می آید و به این بهانه، شبانه با برادر خود چون روباه فرار کرد.والی، ابن زبیر را تعقیب کرد و هشتاد نفر به دنبال او فرستاد، ولی چون از بی راهه رفته بود نجات یافت، لیکن همین والی مدینه چون عظمت حسین علیه السلام را می شناخت و رعایت سیادت و آقایی او را می نمود، متعرّض آن سرور نگشت با آن که آن حضرت از راه عمومی حرکت می کرد و با عموم اهل بیت خود بود.

    امضاء


  9. Top | #48

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    عفو و کرم امام علیه السلام

    عفو، گذشت از گناه وتقصیر، و کرم، گذشت از مال است. گذشت از هر دو، بر امام علیه السلام بسیار سهل وآسان بود. چه بسا گذشت از مال برای کسی سهل و گذشت از تقصیر برای او مشکل باشد، ولی بزرگ مرد کسی است که گذشت از هر دو برای او آسان باشد.در «کشف الغمّه» نقل نموده است: غلام امام علیه السلام مرتکب جنایتی شد کهمستحق تنبیه وعقوبت بود. حضرت امر نمود او را بزنند.غلام گفت: یامولای! «وَالکاظِمینَ الْغَیظ»(1).فرمود: از او دست بردارید.گفت: یامولای! «وَالعَافِینَ عَنِ النّاسِ».(2)فرمود: از تو گذشتم.گفت: یامولای! «وَاللّهُ یُحِبُّ المُحسِنینَ».(3)فرمود: تو را آزاد کردم ودو برابر آنچه به تو می دادم، برای تو باشد.(4)ص: 58

    1- و 2 و 3 - سوره آل عمران، آیه 134. «همانان که خشم خود را فرو می برند، و از مردم در می گذرند، و خداوند نکوکاران را دوست دارد».2-3-4- - کشف الغمّه، ج 2، ص 243.این قصه، نشانگر حلم و عفو و کرم واحسان بی کران امام علیه السلام است.به راستی! مردان بزرگ از عفو نمودن لذت می برند، و چه بسا دوست دارند عفو نمایند واشاره می کنند تا شفیعی پیدا شود، و شفاعت نماید.عفو پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از قریش پس از فتح مکه و عفو امام علیه السلام از حرّ بن یزید ریاحی در روز عاشورا، از بزرگترین عفوها محسوب می شود.بلکه می توان گفت: این عفو به مراتب مهم تر از عفو پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم است. زیرا پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فاتح شده بود و قریش مغلوب او بودند، و آنان با تمام اذیّت ها و دشمنی ها، بیچاره وتسلیم شده بودند، ولی امام حسین علیه السلام موقعی حر را عفو نمود که گرفتار پیامدهای کار حرّ شده بود. زیرا اگر حرّ در آن موقع که امام علیه السلام می خواست برگردد جلوگیری نمی نمود، ظاهراً قضایای کربلا پیش نمی آمد. پس امام علیه السلام هنگامی حرّ را عفو نمود که در اثر رفتار حُرّ، به محاصره دشمنان درآمده بود، امّا پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم زمانی عفو فرمود که کارهای دشمنان بی اثر شده و همه دامها را از راه برداشته بود. میان این دو عفو، تفاوت از زمین تا آسمان است.حر بن یزید در روز عاشورا نزد امام علیه السلام آمد و گفت: ای پسر پیغمبر! قربانت گردم! من همان کسی هستم که نگذاشتم برگردی، و تو را در این مکان فرود آوردم و... حال از گناه خود پشیمان هستم و آمده ام تا جان خود را فدای تو کنم. آیا به نظر تو برای من توبه ای هست؟حضرت فرمود: بله! خداوند تو را می آمرزد(1).جناب حرّ خود را درست معرفی کرد و امام علیه السلام را اغفال نکرد، و حضرت بدون آن که تأمل کند، توبه او را پذیرفت.به راستی من از عظمت عفو و گذشت امام علیه السلام در آن موقع، آن هم بدون تأمّل و توبیخ و ملامت،در حیرتم ! زیرا تمام مصائب آن حضرت و اهل بیت او، مستند بهص: 59

    1- - تاریخ طبری، ج 5، ص 427 و 428.این مرد بود. و چنانکه اندازه صبر امام علیه السلام قابل تصوّر نیست، عفو او نیز بسیار عظیم است. امام علیه السلام فورا و بی ملامت و سرزنش، توبه او را پذیرفت و از او تجلیل کرد و فرمود: تو حرّ و آزاد مرد هستی چنانکه مادرت تو را به این نام نامیده است. آنگاه ازاو خواست تا از مرکب پیاده شود(1).گویا امام علیه السلام می خواسته در آن حال از او مهمان نوازی کرده و پذیرایی نماید، ولی حرّ قبول نکرد واجازه خواست تا به سوی دشمن برود. امام علیه السلام اجازه داد.شاید وجدان حرّ ناراحت بوده و دیگر نمی توانسته در میان اصحاب توقف کند، و به آنان نگاه کند، و با آنان سخن گوید. او خود را شرمنده می دیده و جز با رفتن وکشته شدن، نمی توانسته خود را آسوده نماید.تعجب می کنم از کسانی که به عظمت گناه حرّ نگاه می کنند و نمی توانند از گناه او چشم بپوشند واز او راضی شوند، چگونه به وسعت عفو و عظمت آن فرزند «رحمة للعالمین» نمی نگرند، جایی که خود امام علیه السلام از او گذشت کرده وراضی شده وتمجید کرده، دیگران چه می گویند؟در کتاب «مناقب» روایت شده است: عبدالرحمان سلمی - قاری قرآن - سوره حمد را به یکی از فرزندان امام علیه السلام آموخت. وی چون سوره حمد را برای پدر خواند، امام علیه السلام امر فرمود که هزار دینار به معلّم بدهند ودهان او را از دُرّ و جواهر پر نمایند.به آن حضرت گفتند: چرا این مقدار عطا نمودی؟او فرمود: در مقابل عمل وی چیزی نیست. و این دو شعر از امام علیه السلام است:اذا جادت الدنیا علیک فجد بهاعلی الناس طرّاً قبل ان تنفلتفلا الجود یفنیها اذا هی اقبلتولا البخل یبقیها اذا ما تولّت(2)ص: 60

    1- - همان، ج 5، ص 428.2- - مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 66 فی مکارم اخلاقه. «هنگامی که دنیا به تو روی آورد، جود و بخشش کن پیش از آن که از دست تو برود، زیرا جود و بخشش آن را از بین نمی برد اگر رو کرده باشد و بخل آن را نگه نمی دارد اگر پشت کرده باشد».همچنین در کتاب «مناقب» روایت شده است: روز عاشورا در پشت امام علیه السلام علامتی دیدند، علّت آن را از امام زین العابدین علیه السلام پرسیدند.حضرت فرمود: این اثر انبانی است که به دوش خود می گذارد و به خانه یتیم ها وفقیرها وبیوه زنها می برد.(1)کمک به مستحقین در خفا و پنهانی، از بزرگ مردانی صادر می شود که به ستایش مردم کار ندارند، و تنها خداوند جهان را در نظر دارند، وبرای رضای او با دستان خود و بدون هیاهو به بیچارگان کمک می نمایند. خداوند در قرآن می فرماید.«إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّه ِ لانُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَلاشُکُورا».(2)«ما برای خشنودی خداست که به شما می خورانیم وپاداش وسپاس از شما نمی خواهیم».

    امضاء


  10. Top | #49

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    زهد وتواضع امام علیه السلام

    مسعده گوید: امام علیه السلام از کنار جمعی از فقرا عبور می نمود. آنها سفره ای پهنکرده و چند تکّه نان در آن گذاشته بودند، از امام علیه السلام خواهش کردند که با آنانهم غذا شود.امام علیه السلام فوری قبول کرد و نشست و با آنان از آن نان ها خورد و این آیه را قرائت نمود:«اِنَّ اللّه َ لایُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرینَ»(3)«او گردنکشان را دوست نمی دارد».ص: 61

    1- - همان، ص 66.2- - سوره دهر، آیه 9.3- - سوره نحل، آیه 23.آنگاه فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم، شما نیز دعوت مرا بپذیرید. پس همگی برخاستند و به منزل امام علیه السلام رفتند. حضرت به کنیز خود فرمود: هرچه غذای خوب ذخیره کرده ای حاضر کن.(1)کسانی که کریم و شریفند، می دانند که امام علیه السلام تا چه حد تواضع فرموده است. نزد آنان نشستن با آن که شاید محل رفت و آمد عموم بوده و از تکّه نان های آن ها خوردن که از جاهای مختلف جمع کرده بودند، از مثل آن سرور انصافا تواضعی است عظیم. آن حضرت بدون آن که تعلّل وتسامح کند، فوری دعوت آنان را اجابت فرمود و با آنان نشست. آنگاه از آنان دعوت نمود، مثل آن که آنها همردیف آن حضرت هستند، و به آنان گفت: هر دیدی، بازدید دارد. من سخن شما را شنیدم، شما نیز دعوت مرا اجابت کنید. و قطعاً در منزل بزرگان غذاهای مخصوصی هست که برای مهمانان عزیز ذخیره می شود، امام از آن ذخیره ها برای فقرا طلبید، و به آنان فهماند که در نظر وی عزیز هستند، و فقر و مسکنت آنان موجب این نیست که در نظر آن سرور کوچک شمرده شوند.آری! امام حسین علیه السلام در این خُلق و خوی عظیم به جدّ بزرگوار خود تأسّی کرده است، وسلوک و رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با اصحاب صفّه، سر مشق فرزند او است. روات و ناقلان اخبار و تاریخ، در زمان سلطنت معاویه و یزید نمی توانستند فضایل ومناقب اهل بیت علیهم السلام را نقل نمایند، وچه بسا همین نقل فضیلت موجب کشته شدن راوی می شد. از این جهت است که فضایل ومناقب امام حسین علیه السلام را باید در اینگوشه وآن گوشه پیدا کرد.نیز در کتاب «مناقب» آمده است: امام حسین علیه السلام بیست وپنج سفر پیاده از مدینه به مکّه معظّمه برای حج رفت با آن که بهترین مرکبها در معیّت حضرتشص: 62

    1- - تفسیر عیاشی، ج 2، ص 257، ح15، در تفسیر سوره نحل، آیه 23.بود.(1)فرق است میان کسی که به جهت فقر پیاده به حجّ رود با کسی که برای تواضع و عبادت خداوند با توانایی بر سوار شدن، پیاده رود و این دو در اجر و ثواب برابر نخواهند بود.حضرت صادق علیه السلام فرمود: «خداوند به چیزی سخت تر و بهتر از پیاده رفتن به سوی خانه او، عبادت نمی شود»(2).چه بسا در اثر پیاده رفتن امام علیه السلام ، ثروتمندان به این عبادت دعوت می شدند، و به آن سرور اقتدا می نمودند. از طرفی، این عمل موجب تشویق فقرا بر پیاده روی و دلجویی از آنان می شد. و در اثر این عمل، آنان نیز با رضایت خاطر و با نشاط، این عبادت را بجا می آوردند.از این رو است که امام علیه السلام بیست وپنج سفر پیاده به حجّ رفته، و بزرگترین عبادت را انجام داده، و اجر عظیم الهی را در نظر گرفته است.

    امضاء


  11. Top | #50

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,276
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,412 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    عظمت امام حسین علیه السلام در نظر مردم


    عرب همیشه به قریش با دیده احترام نگریسته و از میان قریش، بنی هاشم افضل و سرور آنها بودند. و سیادت آنان بر طوایف دیگر قریش، محرز و آشکار بود. بزرگ بنی هاشم در هر زمان نیز دارای فضایل وصفاتی بود که شایسته یک رئیس و آقا بود. در زمان حسین بن علی علیهماالسلام، آن حضرت از جهت حسب ونسب، اشرف بنی هاشم بود، و این امری است که تمام قریش به آن اذعان و اعتراف داشتند
    .
    پس با قطع نظر از مسأله امامت و اسلام، باید امام حسین علیه السلام افضل و اشرف تمام قریش باشد، چنانکه پیش از اسلام همیشه بزرگِ بنی عبد مناف و بنی هاشم،ص: 63

    1- - مناقب آل ابی طالب، ج 4 ، ص 69 فی مکارم اخلاقه.2- - تهذیب، ج 5، ص 11، کتاب الحج، باب 1، ح 28.

    امضاء


صفحه 5 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi