صفحه 6 از 6 نخستنخست ... 23456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 57 , از مجموع 57

موضوع: تاریخ سید الشهداء علیه السلام

  1. Top | #51

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    سیّد و آقای قریش و اشرف همه عرب بوده، وتمامی طوایف نسبت به او خاضع بودند. - من این موضوع را در حالات پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در شرح احوال اجداد آن سرور مفصلاً بیان نموده ام - ولی پس از اسلام، افتخارات در نظر مسلمین تغییر نمود. چه بسا کسانی در دوران جاهلیت شریف بودند، ولی پس از اسلام پست شدند، و چه بسا کسانی در جاهلیّت پست بودند ولی اکنون بزرگ و شریف شدند
    .
    ملاک عظمت و افتخار در نظر مسلمین اسلام بود. پس هر کس که درک صحبت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم نمود و یا سبقت به اسلام آوردن گرفت، و یا در راه پیشرفت اسلام مجاهداتی داشت، در نظر مسلمانان بزرگ بود. با توجه به این مطلب نیز، حسین بن علی علیه السلام اشرف از همه مسلمانان واولین شخصیّت آنان بود. زیرا تمامی افتخارات در اثر تقرّب به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بود و امام حسین علیه السلام فرزند آن سرور بود. افتخار اصحاب به درک صحبت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم بود، وحال آن که امام حسین علیه السلام علاوه بر آن که از صحابه است، فرزند و پاره تن آن سرور است.پدر او اوّلین مؤمن به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است و به مجاهدات و شمشیر او، فتوحات وپیشرفت هایی برای مسلمانان حاصل شد. او عموزاده پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و تربیت یافته آن سرور وخلیفه مسلمانان و باب علم نبی صلی الله علیه و آله وسلم بود. در علم، اعلم مسلمانان و در زهد، ازهد آنان و در هر فضیلتی، افضل از آنان بود.مادر او، فاطمه علیهاالسلام دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و سرور زنان عالمیان است، و حسین و برادرش امام حسن علیهماالسلام سیّد جوانان اهل بهشت هستند.این فضایل نَسَبی حضرت بود که مسلمانان تا حدّی می دانستند. از این ها گذشته، فضایل ومناقب خود امام علیه السلام است که در این ها نیز با کسی قابل مقایسه نیست. در هر فضیلتی مانند زهد، تقوا، شجاعت، علم، صبر، کرم و جز اینها، اوّل شخص بود. پس امام حسین علیه السلام بزرگترین فرد مسلمانان در نظر هر مسلمانی بود و همه مسلمانان در برابر او خاضع و فروتن بودند.ص: 64عبداللّه بن مطیع به امام حسین علیه السلام گفت: عازم کجا هستی؟آن حضرت فرمود: فعلاً به سوی مکّه می روم تا بعد خداوند چه خواهد.عبداللّه گفت: مجاور مکّه شو. چون تو سیّد عرب هستی، و اهل حجاز، کسی را بر تو مقدم نمی دارند، و مردم از هر طرف به تو روی می آورند. مبادا از مکه دور شوی، به خدا سوگند! اگر تو کشته شوی ما همگی پس از تو بنده و ذلیل خواهیم شد(1).صدق گفتار این مرد سیاسی، در آینده نزدیکی روشن شد. پس از شهادت امام علیه السلام وغلبه یزید بر اهل مدینه، مسلم بن عقبه همه مردم را به بیعت با یزید دعوت نمود، با این شرط که بنده او هستند و یزید درباره آنها هر چه بخواهد می تواند انجام دهد، بدون این که فرقی میان قرشی وغیر قرشی باشد.این گونه بیعت، در اسلام و عرب بی سابقه بوده است. آری! قریش پس از حسین علیه السلام بنده و ذلیل شدند، و این است جزای کسانی که قدر نعمت را ندانستند.«وَلَئِنْ کَفَرْتُمْ إنَّ عَذابی لَشَدیدٌ»(2)«واگر ناسپاسی نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود».و هر کس که بیعت نکرد کشته شد، فقط امام سجاد علیه السلام از این گونه بیعت معاف شد.مسلم بن عقبه به امام سجاد علیه السلام احترام کرد و او را روی تخت خود نشاند و از امام علیه السلام بر آن که برادر یزید وپسر عموی او است، بیعت گرفت، چنانکه این موضوع را در همین کتاب شرح خواهم داد. ان شاء اللّه.


    امضاء



  2. آیه های انتظار

    آیه های انتظار


    لیست موضوعات تصادفی این انجمن

     

  3. Top | #52

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    ابن شهرآشوب نقل می کند: مرد اعرابی نزد معاویه آمد و از او حاجت و در خواستی نمود
    .
    ص: 65

    1- - تاریخ طبری، ج 5، ص 351.2- - سوره ابراهیم، آیه 7.معاویه حاجت او را رد کرد. در این وقت حسین علیه السلام وارد شد، و معاویه مشغول پذیرایی از امام علیه السلام گردید.اعرابی پرسید: این آقایی که وارد شد کیست؟به او گفتند: حسین بن علی علیهماالسلام است.اعرابی گفت: ای پسر دختر رسول خدا! از تو خواهش می کنم از من شفاعت نمایی تا حاجت مرا روا سازد.پس حسین علیه السلام شفاعت نمود، و معاویه قبول کرد، و حاجت اعرابی برآورده شد. سپس این اشعار را گفت:اتیت العبثمی فلم یجد لیإلی ان هزه ابن الرسولهو ابن المصطفی کرماً وجوداًومن بطن المطهرة البتولوان لهاشم فضلاً علیکمکما فضل الربیع علی المحولمی گوید: معاویه به من بخشش نکرد تا آن که پسر پیغمبر او را تکان داد.او پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و وارث جود و کرم آن سرور است.فضیلت بنی هاشم بر بنی اُمیّه، نظیر فضیلت باران بهار بر خشکی و تنگ سالی است.معاویه به او گفت: ای اعرابی! من حاجت تو را روا ساختم و تو حسین را مدحوثنا می گویی؟اعرابی گفت: بلی! از حقّ او به من دادی، و حاجت مرا روا ساختی.(1)اعرابی درست می گفت. زیرا به جهت وجاهت و آبروی شفیع بود که حاجت او بر آورده شد و گرنه معاویه او را رد نموده بود، و فضیلت بنی هاشم بر بنی اُمیّه، و حسین علیه السلام بر معاویه چنان است که او گفت، بلکه نظیر فضیلت نور است بر ظلمت.ص: 66

    1- - مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 81، فی مفردات مناقبه.و این معنی را دشمنان حسین علیه السلام نیز می دانستند، و دانسته به روی او شمشیر کشیدند.


    امضاء


  4. Top | #53

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    ابوالفرج گوید: قاتل حسین به یزید گفت:اوقر رکابی فضة او ذهبافقد قتلت الملک المحجباقتلت خیر الناس اُمّاً وأباًوخیرهم اذ ینسبون نسباببینید! چگونه قاتل امام حسین علیه السلام به یزید می گوید: پادشاه عالی جاه را که بهتر از همه مردم از جهت پدر و مادر و نسب است، من کشته ام.(1)حمید بن مسلم گوید: مردم به سنان بن انس گفتند: تو حسین، پسر علی و فاطمه علیهم السلام را کشتی. او کسی بود که از تمام عرب بزرگتر و برای او نظیر و مانندی نبود. او می خواست سلطنت را از بنی اُمیّه بیرون نماید. پس به نزد امرای خود برو و مزد خود را از آنان بگیر، و اگر آنان تمام گنجهای خود را به تو بدهند در مقابل کار توچیزی نیست.پس سنان سواره آمد و بر در خیمه عمر بن سعد ایستاد وبه فریاد بلند همان دو شعر بالا را خواند.پسر سعد گفت: شهادت می دهم که تو دیوانه هستی! پس او را نزد خود طلبید و چون داخل شد، با چوب دستی خود او را زد و گفت: ای دیوانه! اگر ابن زیاد این سخن را از تو بشنود، تو را می کشد.(2)


    امضاء


  5. Top | #54

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض



    معلوم می شود که سنان از تهدید ابن سعد نترسیده و از برای خود یزید نیز آن دو شعر را خوانده است. آری! او که برای طلا و نقره، خانه آخرت خود را خراب کرده، چگونه از خواندن آن دو شعر صرف نظر کند و مزد خود را نخواهد؟ او می دانست که بهترین بشر را کشته، پس می خواست مزد خود را بگیرد و بار خود را
    ص: 67

    1- - مقاتل الطالبیین، ص80.2- - تاریخ طبری، ج 5، ص 454.از طلا یا نقره پر کند، و چون اطمینان به صدق خویش داشت، بدون ترس و وحشت از یزید مزد خود را می خواست، و به صراحت مقتول خویش را معرفی می نمود، و در جایی نقل نشده که یزید او را تنبیه نموده، یا او را کشته باشد.عبداللّه بن زبیر سالها هوس خلافت و سلطنت را در سر می پروراند. او پدر خود، زبیر را - که سالها ارادت ودوستی با امیرالمؤمنین علیه السلام داشت - وادار نمود تا با حضرتش دشمنی کند، و هم چنین خاله خود «عایشه» را گمراه نمود، و به سمت بصره کشاند و جنگ جمل را بپا کرد، تا آن که به خلافت برسد.او پس از مرگ یزید، به آرزوی خود رسید و بر اکثر بلاد اسلامی تسلط یافت، تا آن که مروان و عبدالملک خروج کردند و قسمتی از مناطق حکومتی او را گرفتند، و سرانجام پس از شش ماه محاصره، در مکّه معظّمه کشته و به دار آویخته شد.او با یزید بیعت نکرد، و از مدینه به مکّه معظّمه فرار کرد. در مکّه کار او رونق گرفت، و مردم به سراغ او می آمدند و او زمینه سلطنت خود را آماده می ساخت، ولی چون حسین بن علی علیهماالسلاموارد مکه شد مردم از اطراف ابن زبیر پراکنده شدند، و خود عبداللّه نیز هر روز یا یک روز در میان، به دیدن امام حسین علیه السلام می آمد.مردم مکّه و کسانی که از شهرستانها برای عمره می آمدند، همگی به زیارت امام علیه السلام می رفتند، و امام ناخوشایندترین خلق نزد ابن زبیر بود. چون او می دانست مادامی که امام علیه السلام در مکّه باشد، اهل حجاز با او بیعت نمی کنند، و حسین علیه السلام بزرگتر از او است، و مردم از او اطاعت می نمایند(1).دو نفر از قبیله بنی اسد می گویند: روز هشتم ذیحجه به مکه وارد شدیم و دیدیم حسین علیه السلام و ابن زبیر نزدیک کعبه ایستاده اند. به آنها نزدیک شدیم و شنیدیم که ابن زبیر به حسین علیه السلام می گوید: اگر می خواهی در مکّه بمانی، با تو بیعت می کنم و مساعد تو خواهم شد.ص: 68

    1- - همان، ص 351.حسین علیه السلام فرمود: پدرم به من خبر داد که بزرگی را در مکه می کشند و بدین سبب هتک حرمت کعبه می شود، و من نمی خواهم سبب هتک حرمت کعبه باشم.او گفت: پس بمان و اختیار را به من واگذار، و من از تو اطاعت می نمایم و هیچ گاه تو را معصیت نمی نمایم.حضرت فرمود: این را هم نمی خواهم(1).

    امضاء


  6. Top | #55

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    مقصود من از این دو نقل، بیانِ موقعیت و عظمت امام علیه السلام بود که حتی ابن زبیر می دانست مردم با وجود امام علیه السلام از او اطاعت نمی کنند. کسی گمان نکند که ابن زبیر راست می گفته و حاضر به اطاعت از امام، یا بیعت با آن حضرت بوده است. زیرا ابن زبیر دشمن سرسخت امیرالمؤمنین علیه السلام ، بلکه بنی هاشم و پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم است، و هیچ وقت نمی خواسته با امام همکاری کند
    .
    من اطمینان دارم اگر امام می ماند و ابن زبیر با آن حضرت بیعت می کرد، خود او نقض عهد می نمود و پیمان شکنی می کرد، و با همان یزید می ساخت، و بر امام علیه السلام می تاخت.مگر پدر او با علی علیه السلام بیعت نکرد، و بعد بیعت را شکست و با معاویه رفاقت نمود و به سوی بصره شتافت، و شهر را از تصرّف والی امیرالمؤمنین علیه السلام خارج کرد، وعده ای از یاوران امام علیه السلام را کشت؟!قطعاً زبیر از پسرش عبداللّه، بهتر بود. مادر زبیر، «صفیّه» عمّه پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و دختر عبدالمطلب است، و مادر عبداللّه بن زبیر، «اسماء» دختر ابوبکر است. زبیر سالها از ارادتمندان علی علیه السلام بود، و به جهت علی علیه السلام پس از وفات پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم با ابوبکر، پدر زن خود بیعت نمی کرد، ولی پس از آن که خلافت به امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و پیشاپیش دیگران با آن حضرت بیعت نمود، بیعت را شکست وبا علی علیه السلام جنگ کرد.ص: 69

    1- - همان، ص 384.جایی که پدر با آن همه سوابق و دوستی، چنین نقض عهد نماید، از پسر او چه انتظاری می توان داشت؟! عبداللّه پسر او، از اول امر دشمن این خانواده بود و با امیرالمؤمنین علیه السلام جنگید، پس چگونه می توان قول او را باور کرد؟آری! عبداللّه می دانست که امام علیه السلام از مکه معظمه بیرون می رود، لذا این سخن را گفت و به اصطلاح، تعارف نمود، و گرنه، او میل به ماندن امام علیه السلام نداشت. چنانکه طبری از ابومخنف نقل می نماید که ابن زبیر به امام علیه السلام گفت: اگر در حجاز بمانی و خواهان سلطنت باشی، هیچ کس با تو مخالفت نخواهد کرد - ان شاء اللّه -پس از رفتن او، امام علیه السلام فرمود: هیچ چیز دنیا - جز سلطنت - پیش او، بهتر از خارج شدن من از حجاز نیست. چون می داند با وجود من به مقصود خویش نمی رسد، و مردم او را با من برابر نمی دانند، پس آرزو دارد من بروم تا زمینه برای او مساعد شود(1).بلکه می توان گفت: ابن زبیر امام علیه السلام را بر سفر عراق تحریک می نموده ومی خواسته حضرت را از حجاز بیرون سازد به این بهانه که تو شیعیان خوبی در عراق داری، و اگر من به جای تو بودم نزد آنان می رفتم، و از منکرات نهی می کردم. چنانکه این موضوع را شرح خواهم داد.پس سخنان و اظهارات ابن زبیر سبب نشود تا ساده لوحانی بگویند: اگر امام علیه السلام در مکّه می ماند، و ابن زبیر با او بیعت می کرد، کار او محکم می شد و بر یزید غالب می آمد، و گرفتار عراقیان نمی شد.من ابن زبیر را پست تر و شقی تر و ناصبی تر از یزید بن معاویه می دانم. شقاوت او به حدّی بود که عبداللّه بن عباس در وقت وفات خود به فرزندش، علی گفت: به شام برو و نزد فامیل خودت - اولاد عبدمناف - بمان. پس مصاحبت یزید بن معاویه را بر مصاحبت عبداللّه بن زبیر مقدم داشت.(2)ص: 70

    1- - همان،ص 383.2- - مقاتل الطالبیین، ص 315 و 316.ابوالفرج در ضمن احوال یحیی بن عبداللّه حسنی می نویسد: یحیی بن عبداللّه به هارون الرشید گفت: روزی گاوی را در نزد عبداللّه بن عباس کشتند. چون جگرش را در آوردند، سوراخ سوراخ شده بود.


    امضاء


  7. Top | #56

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض




    پسر عبداللّه بن عبّاس به پدرش گفت: جگر این گاو را می بینی! عبداللّه بن عباس به پسرش، علی گفت: پسر زبیر جگر مرا این چنین کرده است
    (1).
    این نقل ابوالفرج اُموی که می گوید: عبداللّه بن عباس مصاحبت یزید را بر مصاحبت ابن زبیر مقدّم داشت و این مطلب را وقت فوت خود به فرزندش، علی وصیّت نمود، به نظر من نادرست است، زیرا به گفته مسعودی، عبداللّه بن عباس در سال شصت و هشت وفات کرد، و از بعضی نقل نموده که در سال شصت و نُه وفات کرد(2)و یزید بن معاویه در ماه صفر سال شصت و چهار هلاک شده بود، لذا مسعودی گوید: عبداللّه بن عباس در زمان سلطنت عبدالملک فوت نمود.(3)و بعید نیست که راوی، عبدالملک را با یزید اشتباه کرده باشد.وقتی که عبدالملک به جنگ مصعب بن زبیر رفت و مصعب را کشت، علی بن عبداللّه بن عباس در نزد او بود. زیرا مسعودی گوید: برادر عبدالملک به او گفت: به مصعب امان بده. عبدالملک با حاضران در مجلس در باره امان دادن به مصعب مشورت کرد. علی بن عبداللّه بن عباس گفت: او را امان مده !خالد بن یزید بن معاویه گفت: او را امان بده، و میان خالد و علی در حضور عبدالملک نزاع شد، و به یکدیگر بد گفتند وفحش دادند(4).
    هم چنین از این داستان معلوم می شود که علی بن عبداللّه می خواسته انتقام گذشته را بگیرد، و اذیتهای عبداللّه بن زبیر به پدر و فامیلش را تدارک نماید.
    ص: 71

    1- - همان.2- - مروج الذهب، ج 3، ص 101.3- - همان.
    4- - همان، ص 107.

    امضاء


  8. Top | #57

    عنوان کاربر
    همكار انجمن
    تاریخ عضویت
    October 2010
    شماره عضویت
    10294
    نوشته
    16,270
    صلوات
    626
    دلنوشته
    6
    یا صاحب الصلوات ادرکنی
    تشکر
    13,272
    مورد تشکر
    14,408 در 4,698
    وبلاگ
    1
    دریافت
    0
    آپلود
    0

    پیش فرض


    جهاد امام و یاری دین خدا


    هر کدام از حجج خدا در زمان خود به وظیفه خویش آشنا بودند، و به آن کاملاً عمل می کردند، ولی جهاد امام حسین علیه السلام در راه نصرت دین خدا، بالاترین و برترین مجاهدت ها بوده است. زیرا در اثر این جهاد، خود و یاران و اهل بیتش کشته شدند، و سرهایشان از این شهر به آن شهر برده شد و زنان و اهل حرمش اسیر گشتند، و چنین واقعه ای در تاریخ حجج خدا بی سابقه بود.
    همین است سرّ این که خداوند، امامت را در ذرّیه آن حضرت قرار داد. به راستی که مصیبت امام علیه السلام بالاترین مصائب است.
    اَنستْ مصیبتکم رزایانا الّتی سلِفت
    وهوّنت علینا الرزایا الاخرة


    مصائب هیچ مظلومی از انبیا و صدیقین، قابل مقایسه با مصائب امام علیه السلام
    نیست. چون سخت ترین مصیبت در برابر مصیبت امام مظلوم علیه السلام گذارده شود، ناچیز می نماید. بی جهت نیست که معاویة بن وهب از امام صادق علیه السلام روایت نموده است:
    «کلّ الجزع والبکاء مکروه سوی الجزع والبکاء علی الحسین علیه السلام »(1)
    «بی تابی وگریه کردن بر هر مصیبتی مکروه است به جز در عزای حسین علیه السلام ».
    وابن ابی عمیر به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت نموده است: اسماعیلِ صادق الوعد که خدا از او نام برده،(2) غیر از اسماعیل پسر ابراهیم علیه السلام است. او پیغمبری بود که قوم او پوست سر و صورت او را کندند، پس خداوند مَلَکی را نزد او فرستاد و او مأمور بود که هر چه اسماعیل راجع به عذاب قوم خود بخواهد،
    ص: 72
    ________________________________________
    1- - بحار الانوار، ج 42، ص 313.
    2- - اشاره به آیه 54، سوره مریم است که خداوند می فرماید: «واذکر فی الکتاب اسماعیل إنّه کان صادق الوعد وکان رسولاً نبیّاً» و در این کتاب از اسماعیل یاد کن، زیرا او در وعده هایش صادق و فرستاده و پیامبر بود.
    انجام دهد.
    اسماعیل علیه السلام در جواب مَلَک گفت:
    «لی اُسوة بما یُصنع بالحسین علیه السلام »
    «من می خواهم به حسین علیه السلام اقتدا کرده باشم»(1)
    کوتاه سخن، جهاد امام حسین علیه السلام بزرگترین جهاد در راه خدا است، و برای آن نظیری نیست. بر اثر این جهاد، کاخ ظلم خاندان معاویه واژگون گشت، و تمام زحمات و نقشه های معاویه بر باد رفت، و بجای «اللهم ارحم معاویة» که چند قرن
    در میان مردم رواج داشت «اللهم العن یزید بن معاویة» معمول گشت، و تمام زشتیهای معاویه و بنی اُمیّه روشن گردید، و حقّانیّت امیرالمؤمنین و ذرّیه پاک او علیهم السلام آشکار گشت.
    امروز، ترویج دین با یاد و نام امام حسین علیه السلام همراه است. مجالسی که برای احیای دین و ذکر فضایل اهل بیت علیهم السلام به پا می شود با ذکر مصائب آن سرور ختم می شود. ثواب هایی که برای گریه کردن بر امام و حزن بر مصائب و زیارت او ذکر شده و گریه پیغمبر وامیرالمؤمنین و ائمه دیگر علیهم السلام، عظمت جهاد آن حضرت را آشکار می کند. از سخنان حضرت رضا علیه السلام به ریّان بن شبیب و عوضها و پاداش هایی که خداوند به حسین علیه السلام داده و فرشته هایی که قبر او را در بر دارند، و همیشه دسته ای می روند و دسته دیگری می آیند و عزاداری می کنند نیز می توان به عظمت جهاد امام حسین علیه السلام پی برد.
    اُمرای بنی امیّه، دین پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم را از میان برداشته بودند، و به سبب قیام و دعوت و شهادت حسین علیه السلام پرده از نقشه های شوم آنان کنار رفت، و حقّانیت امام روشن گردید. «این همه آوازها از شه بُوَد».
    اکنون برای آن که نقشه های شوم معاویه و خاندان او آشکار و علّت قیام حسین
    ص: 73
    ________________________________________
    1- - بحار الانوار، ج 44، ص 227.
    بن علی روشن شود، به بررسی چند مطلب می پردازیم:
    * خلافت چیست؟ و خلیفه کیست؟
    * محبوبیت و موقعیّت معاویه نزد اهل شام و علّت آن.
    * آثار سلطنت معاویه و منافقین.
    * زمینه سازی سلطنتِ یزید.
    * شخصیّت یزید.
    * شخصیّت عبداللّه بن زبیر، کاندیدای خلافت پس از هلاکت معاویه.
    * راز و سرّ صلح امام حسن علیه السلام با معاویه و جنگ امام حسین علیه السلام با یزید.
    ص: 74
    خلافت چیست؟ و خلیفه کیست؟ لزوم وجود خلیفه در هر عصر
    خداوند در قرآن می فرماید:
    «اَلَمْ تَرَ اِلَی الْمَلاَءِ مِنْ بَنی إسْرائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی إذْ قالُوا لِنَبیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلَ فی سَبیلِ اللّه ِ... وَقالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ اِنَّ اللّه َ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً...»(1)
    «آیا از حال سَرانِ بنی اسرائیل پس از موسی خبر نیافتی آنگاه که به پیامبری از خود گفتند: پادشاهی برای ما بگمار تا در راه خدا پیکار کنیم... وپیامبرشان به آنان گفت: در حقیقت، خداوند، طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است».
    از این آیه معلوم می شود که در دوره ای پس از موسی علیه السلام میان پیغمبری و پادشاهی جدایی و پیغمبر غیر از پادشاه بوده است. پیغمبر بنی اسرائیل در آن زمان، مانند علمای این زمان بوده که فقط احکام خدا را بیان می کردند، و از سیاست و اداره امور بر کنار بودند.
    ولی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم چنین نبود. او پادشاه مسلمانان بود. نظم اُمور مسلمین واجرای حدود و قوانین وعزل و نصب امرا و فرمانداران از جانب خداوند به او سپرده شده بود:
    ص: 75
    ________________________________________
    1- - سوره بقره، آیه 246 و 247.
    «أَطیعُوا اللّه َ وَاِطِیعُوا الرَّسُولَ وَاُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»(1)
    «خدا را اطاعت کنید وپیامبر واولیای امر خود را نیز اطاعت کنید».
    «النَّبِیُّ اَوْلی بِالْمؤْمِنینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ»(2)
    «پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر ونزدیکتر است».
    احکام به تدریج بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نازل می شد تا آن که دین تکمیل گردید، و شریعت او پاینده و دائمی گشت و تا قیام قیامت زنده و پابرجا است، و پس از آن سرور پیغمبری نخواهد آمد. با تکمیل دین، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از میان مردم رفت، ولی پادشاهی او از بین نرفت و برای او خلفا و جانشینانی بود. این خلافت برای اداره امور رعیّت و مملکت و اقامه حدود و نهی از منکر و امر به معروف است، نه برای رسالت و پیغمبری، چون پس از او پیغمبری نیست. «لا نبیّ بعده»؛ و او خاتم النبیین است، و در این امر میان مسلمانان اختلاف نیست.
    در این که برای پیغمبر خلیفه لازم است نزاعی نیست، و همه مسلمانان بر لزوم خلافت اتفاق نظر دارند، اگر چه در تعیین خلیفه میان مسلمین پس از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اختلاف بوده است.
    همچنین اکثریت مسلمانان در این امر اتفاق دارند که جانشین پیغمبر باید از همه مردم افضل باشد. عمر که ابوبکر را معیّن کرد و با او بیعت نمود، استدلال می کرد که او افضل از دیگران است .
    طبری گوید: ابوبکر گفت: عمر و ابوعبیده حاضرند، هر کدام را که می پسندید با او بیعت کنید.
    آن دو گفتند: نه، به خدا سوگند! ما بر تو والی نخواهیم شد، چون تو افضل مهاجران هستی! و با پیامبر در غار بودی، و به جای پیامبر، پیش نماز شدی، با این
    ص: 76
    ________________________________________
    1- - سوره نساء، آیه 59.
    2- - سوره احزاب، آیه 6.
    حال سزاوار نیست کسی بر تو مقدّم گردد و پیشوای امّت شود(1).
    أبوبکر نیز هنگام مرگ، عمر را معیّن نمود. طلحة بن عبیداللّه به او گفت: تو که می دانی با وجود تو مردم از دست عمر چه می کشند، پس اگر خداوند بعد از مردن از تو بپرسد، چگونه رعیّت را به او سپردی و عمر را جانشین خود قرار دادی، چه جوابی می دهی؟
    ابوبکر گفت: به خداوند می گویم: بهترین آنان را خلیفه نمودم.(2)
    طبری نقل می کند: ابوبکر در هنگام مرگ، از عبدالرحمان بن عوف راجع به عمر سؤال نمود. او گفت: عمر از همه افضل است.
    پس از او عثمان را خواست و همین مطلب را از او پرسید. عثمان گفت: باطن او بهتر از ظاهرش است و در میان ما برای او نظیری نیست(3) !
    عمر نیز اصحاب شورا را طلبید و به آنان گفت: در مورد شما تأمل کردم و شما را رؤسای مردم و راهنمای آنان دیدم، پس باید خلافت در میان شما باشد، و پیغمبر فوت نمود و از شما راضی بود(4).
    اگر کسی تأمّل کند، می بیند که در صدر اول اسلام، مسلمانان عقیده داشتند که خلیفه باید از سایرین افضل باشد. اختلاف شیعیان با اهل سنّت هم در این است که علی علیه السلام از آن سه نفر افضل بود، و به سبب افضل بودن، اولی و احق و سزاوار خلافت بود، و برای همین نیز، پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم او را از طرف خداوند به خلافت منصوب نمود، و همیشه خلفای پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم ، افضل اهل عصر خویش می باشند.
    از کلام امیرالمؤمنین علیه السلام فلسفه وجود والی و صفات او روشن می گردد، او می فرماید:
    ص: 77
    ________________________________________
    1- - تاریخ طبری، ج 3 ، ص 221.
    2- - همان، ص 433.
    3- - همان، ص 428.
    4- - همان، ج 4 ، ص 228.
    «اللهم انک تعلم أنّه لم یکن الذی کان منّا منافسة فی سلطان ولا التماس شیء من فضول الحطام، ولکن لنردّ المعالم من دینک ونظهر الاصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک، وتقام المعطلة من حدودک، اللّهم إنّی اول من اناب وسمع وأجاب، لم یسبقنی الا رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم بالصلوة، وقد علمتم انه لاینبغی ان یکون الوالی علی الفروج والدماء والمغانم والأحکام وامامة المسلمین البخیل، فتکون فی اموالهم نهمته ولا الجاهل فیضلّهم بجهله، ولا الجافی فیقطعهم بجفائه، ولا الخایف للدول فیتخذ قوماً دون قوم، ولا المرتشی فی الحکم فیذهب بالحقوق ویقف بها دون المقاطع، ولا المعطل للسنّة فیهلک الاُمّة»(1).
    «خدایا تو می دانی که آنچه ما انجام دادیم برای به دست آوردن قدرت وحکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه می خواستیم نشانه های دین تو را - که دگرگون شده بود - بازگردانیم و سرزمین های تو را اصلاح کنیم تا بندگان ستم دیده ات در امن وامان زندگی کنند وقوانین و مقررات فراموش شده تو، بار دیگر اجرا گردد.
    خدایا من نخستین کسی هستم که به تو روی آورد و دعوت تو را شنید و اجابت کرد. در نماز، کسی جز رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بر من پیشی نگرفته است. همانا شما دانستید که سزاوار نیست بخیل، بر ناموس و جان و غنیمتها و احکام مسلمین ولایت یابد، و امامت مسلمین را عهده دار شود، زیرا در خوردن اموال آنها حریص گردد. ونادان نیز لیاقت رهبری ندارد که با نادانی خود مسلمانان را به گمراهی کشاند وستمکار نیز نمی تواند رهبر مردم باشد، که با ستم، حق مردم را غصب و عطاهای آنان را قطع کند، و کسی که در تقسیم بیت المال عدالت ندارد نیز
    ص: 78
    ________________________________________
    1- - نهج البلاغه، خطبه 131.
    لیاقت رهبری ندارد زیرا در اموال وثروت آنان حیف و میل روا داشته، گروهی را بر گروهی مقدّم می دارد و رشوه خوار در قضاوت هم نمی تواند امام باشد، زیرا که برای داوری با رشوه گرفتن حقوق مردم را پایمال و حقّ را به صاحبان آن نرساند. وآن کسی که سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را ضایع می کند، لیاقت رهبری را ندارد، زیرا امّت اسلامی را به هلاکت می کشاند».
    و باز می فرماید:
    «أین الّذین زعموا أنّهم الراسخون فی العلم دوننا کذباً وبغیاً علینا ان رفعنا اللّه و وضعهم واعطانا وحرمهم وادخلنا واخرجهم بنا یستعطی الهُدی ویستجلی العمی، ان الائمّة من قریش غرسوا فی هذا البطن من هاشم لاتصلح علی سواهم ولا تصلح الولات من غیرهم»(1)
    «کجایند کسانی که پنداشتند راسخان در علم آنهایند، نه ما اهل بیت؟ این ادّعا را بر اساس دروغ وستمکاری بر ضدّ ما روا داشتند، خدا ما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را بالا برده و آنان را پست وخوار نموده، به ما عطا کرده و آنها را محروم داشته، ما را در حریم نعمت های خویش داخل و آنان را خارج کرد؛ راه هدایت را با رهنمایی ما می پویند و روشنی دلهای کور را از ما می جویند، همانا امامان از قریش اند که درخت امامت را در خاندان هاشم کاشته اند، دیگران در خور آن مقام نیستند و دیگر مدّعیان زمامداری، شایستگی آن را ندارند».
    گاهی امیرالمؤمنین علیه السلام صفات والی را بیان می فرماید مانند سخاوت، تقوا، علم و شجاعت، و گاهی تصریح می کند که امامت مخصوص خاندان هاشم از میان قریش است، و گاهی بیان می کند که اصرار او در امر خلافت و نزاعش با دیگران،
    ص: 79
    ________________________________________
    1- - همان، خطبه 144.
    برای سلطنت نبوده، بلکه برای اجرای حدود فراموش شده و ردّ مظالم و اقامه عدل واحیای سنّت است.



    امضاء


صفحه 6 از 6 نخستنخست ... 23456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
© تمامی حقوق از جمله طراحی قالب برای سایت آیه های انتظار محفوظ می باشد © طراحی و ویرایش Masoomi